در مورد تجدیدنظرخواهی آقای م.ح. نسبت به دادنامه تجدیدنظرخواسته به شماره 93000323 مورخ 17-04-93 صادره از شعبه 1019 دادگاه عمومی جزایی تهران که متضمن صدور حکم برایت متهمه تجدیدنظرخوانده خانم م.الف. فرزند م. از اتهام صدور دو فقره چک بلامحل به شماره های: 1).. . مورخ 17-12-92 2).. . مورخ 17-12-92 مجموعا به مبلغ سی میلیون ریال عهده حساب جاری شماره.. . شعبه شکوه بانک ملی ایران بوده؛ از عطف توجه به اوراق متشکله پرونده نظر به این که متهمه تجدیدنظرخوانده بنا به کیفرخواست بدون شماره و تاریخ صادره از ناحیه 12 دادسرای عمومی و انقلاب تهران به اتهام صدور دستور عدم پرداخت وجه دو فقره چک موضوع پرونده بر خلاف واقع موضوع قسمت اخیر ماده 14
قانون صدور چک اصلاحی سال 1382 تحت تعقیب قرار گرفته و تقاضای تعیین کیفر شده است و نظر به این که دادگاه بدوی اتهام مشارالیها را در رای تجدیدنظرخواسته تحت عنوان
صدور چک بلامحل تبیین و احتجاج و استدلال دادگاه در صدور حکم برایت نیز عمدتا معطوف به جرم
صدور چک بلامحل بوده است و نظر به این که هر چند مجازات صادرکننده دستور عدم پرداخت خلاف واقع مجازات
صدور چک بلامحل است مع الوصف این دو از حیث ارکان و شرایط تحقق با یکدیگر تفاوت داشته هم چنان که می تواند از حیث مرتکب نیز متفاوت باشند و نظر به این که آنچه که مورد خواست و تقاضای دادسرا بوده یعنی تعقیب و مجازات متهمه تجدیدنظرخوانده به اتهام صدور دستور عدم پرداخت خلاف واقع مورد رسیدگی قرار نگرفته و آنچه که در مورد لحوق حکم دادگاه بدوی واقع شده یعنی
صدور چک بلامحل مورد تقاضا و ادعای دادسرا نبوده است به بیان دیگر ((ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد)) لیکن هر چند در مانحن فیه متهمه تجدیدنظرخوانده به رغم صدور و تسلیم چک های متنازع علیه به خلاف واقع مدعی مفقودی آن ها گردیده است مع الوصف چون به موجب گواهی های عدم پرداخت بانک محال علیه چک های موضوع پرونده علاوه بر دستور عدم پرداخت به لحاظ کسر موجودی برگشت گردیده است و نظر به این که به مستفاد از ماده 14
قانون صدور چک وقتی دستوردهنده خلاف واقع به این اتهام قابل تعقیب و مجازات است که چک ذاتا قابل پرداخت بوده اما به سبب صدور چنین دستوری لاوصول بماند پس اگر کسی دستور عدم پرداخت وجه چکی را صادر نماید که این چک به جهت دیگری مثلا کسر موجودی اساسا قابل پرداخت نبوده مرتکب جرم عقیمی گردیده که با توجه به تاریخ وقوع آثار کیفری بر آن بار نخواهد بود هم چنان که متهمه تجدیدنظرخوانده به اتهام
صدور چک بلامحل نیز در مانحن فیه قابل تعقیب و مجازات نبوده چه آنکه اعلام متهمه به بانک محال علیه در تاریخ 05-12-92 یعنی قبل از تاریخ مندرج در متن چک های مورد ترافع مبنی بر مفقود شدن چک ها (هر چند به خلاف واقع) مبین این واقعیت است که این چک ها به تاریخ مقدم بر تاریخ مندرج در متن چک ها صادر گردیده و مآلا به موجب بند هـ ماده 13
قانون صدور چک فاقد وصف جزایی اند گو این که اذعان و اقرار تجدیدنظرخواه به شرح صورت جلسه مورخه 27-03-93 دادگاه بدوی مبنی بر تصمینی بودن چک های موضوع پرونده خود دلیلی دیگری مبنی بر زوال وصف کیفری آن ها بوده لهذا دادگاه ضمن رد تجدیدنظرخواهی به عمل آمده دادنامه تجدیدنظرخواسته را توجها به بند الف ماده 257 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری با قید این تذکار که به اعتراض خانم م.الف. نسبت به قرار منع پیگرد مورخه 28-02-93 صادره از شعبه 3 دادیاری ناحیه 12 دادسرای عمومی و انقلاب تهران درباره آقای م.ح. رسیدگی نشده را در نتیجه تایید و استوار می نماید. این رای قطعی است.
رییس شعبه 86 دادگاه تجدیدنظر استان تهران مامور در شعبه 70 ـ مستشار دادگاه
بیک وردی ـ خانی