در تاریخ 19/10/89 آقا و خانم فرجام خوانده با وکالت آقای ش.ف. دادخواستی مبنی بر نفی نسب به طرفیت آقای فرجام خواه و خانم الف.ح. تسلیم دادگستری همدان نموده که به شعبه سوم دادگاه عمومی آن شهرستان ارجاع شده است. وکیل خواهان ها توضیح داده است: مرحوم ع.ن. در سال 1389 فوت نموده و موکلین خواهرزاده های وی هستند و آن ها و خانم م.خ. به عنوان زوجه و
ارث آن مرحوم می باشند و آن مرحوم سرپرستی شخصی بنام الف.ن. را که نسبتی با وی نداشته است به عهده گرفته است و نامبرده مبادرت به اخذ گواهی
حصر وراثت نموده و خود را و
ارث آن مرحوم معرفی کرده است با توجه به مراتب فوق و شهادت شهود تقاضای صدور حکم بر نفی نسب وی به آن مرحوم موردتقاضا است. دادگاه طرفین را دعوت نموده است. خوانده هم آقای م.ص. را به عنوان وکیل معرفی کرده است. جلسه دادگاه در تاریخ 9/12/89 تشکیل شده خواهان ها وکیل آن ها وکیل خواندگان حاضر شدند ولی خواندگان حاضر نگردیدند. وکیل خواهان مطالب دادخواست را تکرار نموده است. وکیل خواندگان گفت مرحوم حاج ع.ن. وارثی جز موکلین نداشته و موکلین گواهی
حصر وراثت اخذ کردند و ریش سفیدان و پیر مردانی در روستای ح. هستند که گواهی می دهند موکلین و
ارث آن مرحوم بوده اند و در جلسه بعد شهود معرفی شوند و اسناد سجلی ارایه می شود. وکیل خواهان ها گفت شهود وی حاضرند که گواهی بدهند و شهود گواهی
حصر وراثت هم از شهادت خود عدول کردند و حاضرند شهادت بدهند. وکیل خواندگان گفت: این جلسه برای استماع شهادت شهود تعیین نشد و مقدمات جرح فراهم نیست. دادگاه وقت دیگر برای رسیدگی تعیین و طرفین را دعوت نموده است. در جلسه مورخ 12/4/90 طرفین و وکلای آن ها حاضر شدند. وکیل خواهان با تکرار مطالب گذشته و دادخواست گفت اگر خوانده انکار دارد شهود را معرفی می کنم تا استماع شهادت بشود. خوانده آقای ع.ن. گفت: مرحوم ع.ن. پدر من بوده و شناسنامه من اثبات می کند من فرزند او هستم و کارت پایان خدمت و کفالت از او صادرشده است وکیل خواندگان گفت: مدارک غیرقابل خدشه است به علاوه شهودی هم هستند که شهادت می دهند. دادگاه از شهود طرفین در برگ های جداگانه تحقیق نموده است. 1ـ یکی از شهود مرد متولد 1328 گفت: سنم 60 سال است و پدر خانم ع.ن. هستم پدرش مرحوم حاج ع. بود همه آبادی می دانند. 2 ـ شاهد دیگر مرد متولد 1330 گفت: ع. فرزند حاجی ع. است از زمانی که به دنیا آمده را می دانم و دوران شیرخوارگی اش را یاد دارم. 3 - شاهد دیگر مرد متولد 1351 گفت: ع. فرزند حاجی ع. است و مادرش ب. بوده و مادر من که 70 سال سن دارد شهادت می دهد که بتول ع. را شیر می داد. 4 - شاهد دیگر مرد متولد 1330 گفت: ع.فرزند حاج ع. نیست پسرخوانده وی است و مدت 35 سال است که پسرخوانده آن مرحوم است و مرحوم حاج ع. سه تا زن گرفت اولی ب. دومی م. و زن سومی هم خواهر زن ایشان است که بچه دار نشدند اجاق کور بود از جزییات فرزند خواندگی اطلاع ندارم مادر من با مادرخوانده آقای ع.ن. رفته اند و خوانده را بزرگ کرده اند. 5- شاهد دیگر مرد متولد 1333 گفت: آقای ع.ن. فرزند واقعی آقای حاج ع.ن. نیست پسرخوانده ایشان است ع. نوزاد بود که ایشان را آورد این را اطلاع کامل دارم چون مرحوم حاج ع. فرزند دار نمی شده است مجبور شد پسرخوانده بگیرد. 6 - شاهد دیگر مرد متولد 1358 گفت: من شهادت می دهم ع.ن. فرزند حاج ع. نمی باشد ایشان سر راهی هستند و خدا را شاهد می گیرم که حرف هایم از روی قصد و غرض نمی باشد از مادران و همشهری هایم شنیدم وکیل خواهان طی لایحه ای بیان داشت: خانم م.خ. حاضر نشده است به دلیل بیماری حرف های او شنیده شود. و در صورت لزوم تقاضای آزمایش دی.ان.آ را دارم و از سوابق شهود اول استعلام شود تا سابقه نامبردگان مشخص شود. دادگاه سوابق همه شهود را از اداره تشخیص هویت جویا شده است. و از کلانتری محل خواسته است تا در محل از خانم م.خ. تحقیق کنند که آیا ع. فرزند مرحوم حاج ع. بوده یا فرزند خوانده بوده است. اداره تشخیص هویت آقایان 1 - ن.ج و 2 - ق.ک. و 3 - و.الف 4 - ح. را دارای سابقه کیفری اعلام کرده است و لیست سوابق آن ها را فرستاده است. و گزارش کلانتری حاکی است اظهارات م.خ. متناقض است و نتیجه قابل برداشت نبوده است. دادگاه از پزشکی قانونی پرسید: امکان آزمایش دی.ان.آ را با جسد در قبر با نبش قبر با شخص زنده دارد؟ آن مرکز پاسخ داده است از بافت نرم جسد که فاسد شده امکان ندارد ولی از بافت استخوان امکان دارد. دادگاه دستور را با نبش قبر از بافت استخوانی آن مرحوم جهت آزمایش مذکور برداشت نمایند. در جلسه مورخ 19/9/90 وکلای طرفین حاضر شدند وکیل خواهان اعلام آمادگی کامل برای نبش قبر در جهت اثبات موضوع را نموده است. وکیل خوانده گفت: مدعی وراثت دلیلی اقامه ننموده است و نبش قبر ازنظر شرعی قابل پذیرش نیست. قانونا هم جایز نمی باشد. خواهان ها باید ضرورت این کار را ثابت نمایند کدام اموال از آن ها در قبر مانده که ضرورت داشته باشد نبش قبر کنند این عمل مخالف صریح مسیله 644 توضیح المسایل آیت الله نوری همدانی است که نبش قبر را حرام کرده است. ازاین جهت تصمیم دادگاه محترم خلاف شرع و قانون است. دیگر شناسنامه با شهادت شهود اخذ شد لزومی بر نبش قبر نیست. وکیل خواهان ها گفت: شهودی که خوانده معرفی نمود سوءسابقه دارند و شهود در گواهی
حصر وراثت هم شهادت خود را پس گرفته اند که ضم پرونده است احکام شرعی در جهت رعایت حقوق مسلمین است نباید از این امور در جهت تضییع حقوق مسلمین استفاده شود تقاضای انجام نبش قبر را دارم. دادگاه با تعیین وقت احتیاطی دستور داد از دفتر مرجع عالی قدر آیت الله العظمی نوری همدانی استفتاء شود. با پرسش از معظم له پاسخ داده شد در فرض سوال با آزمایش دی.ان.آ رابطه ابوت و بنوت اثبات نمی شود مگر اینکه از این طریق علم حاصل شود و نبش قبر متوفی جایز نیست مگر اینکه با حکم حاکم شرع ضروری بین باشد (ص 57) دادگاه به پزشکی قانونی دستور نبش قبر و برداشت بافت استخوانی را صادر کرده است و انجام شده است. وکیل خواهان تقاضای انجام آزمایش دی.ان.آ را نموده است. و با پیگیری لازم خوانده به پزشکی قانونی مراجعه ننموده است وکیل وی هم به دادگاه اعلام نموده که از معرفی موکل به پزشکی قانونی معذورم خود اقدام نمایید. پزشکی قانونی استان همدان بافت اخذشده از میت به پزشکی قانونی خراسان رضوی که تنها مرجع این آزمایش است فرستاده و آن مرجع اعلام داشته بافت اخذشده قابل آزمایش و تطبیق می باشد بستگان موردنظر برای آزمایش معرفی شوند. (ص 77 و 76) و پزشکی قانونی استان به دادگاه اعلام نموده است که شخص موردنظر را به پزشکی قانونی خراسان رضوی اعزام نمایند. دادگاه آقای ع.ن. را دعوت نمود ولی وی حاضر نشده است. وکیل وی گواهی
حصر وراثت و شناسنامه خوانده را به دادگاه تسلیم داشته که حکایت می کند ع.ن. دارای شناسنامه شماره 3 همدان است و پدرش حاج ع. دارای شناسنامه شماره 285 و مادرش ب. دارای شناسنامه شماره 1046 می باشد (ص 80) دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 714 ـ 28/5/91 با این استدلال: عدم حضور خوانده برای انجام آزمایش دی.ان.آ قرینه قوی بر عدم انتسابش به حاج ع.ن. دارد و دو تن از شهودش سابقه دار کیفری بوده اند حکم به نفی نسب فرزندی وی به حاج ع.ن. صادر و اعلام کرده است. از این رای توسط وکیل ع.ن. تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه 4 دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل تجدیدنظرخواه ضمن بیان مطالب گذشته و استناد به شناسنامه و گواهی
حصر وراثت ایراد بر انتساب خواهان های بدوی به متوفی و عدم توجه دادگاه به این موضوع که آن ها به چه دلیل خود را خواهرزاده متوفی می خوانند و تقاضای نقض رای بدوی را نموده است. در پرونده حکایتی از پاسخ تجدیدنظر خواندگان نیست. دادگاه تجدیدنظر دستور تعیین وقت احتیاطی و اعلام به وکیل خواهان ها که دلیل انتساب موکلین را به مرحوم حاج ع.ن. ارایه نمایند. (ص 99) وکیل تجدیدنظر خوانده طی لایحه ای بیان داشت آقای ع.ن. این مسیله را در طول زمان رسیدگی متعرض نشده است که موکلین خواهرزاده متوفی نیستند پرونده کلاسه 890521 شعبه 118 شورای حل اختلاف می تواند روشن گر باشد. دادگاه تجدیدنظر در وقت فوق العاده با اعلام ختم رسیدگی پس از ملاحظه پرونده شورای حل اختلاف درباره گواهی
حصر وراثت طی دادنامه شماره 809 ـ 29/7/91 دادنامه تجدیدنظر خواسته را با همان استدلال دادگاه بدوی تایید نموده است. از این رای توسط وکیل آقای ع.ن. فرجام خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. ایراد وکیل فرجام خواه و پاسخ وکیل فرجام خواندگان مفادا تکرار مطالب گذشته می باشد.
رای دیوان
نظریه اقلیت: با کیفیت موصوف بین نظرات تفاوت وجود دارد لذا پرونده عینا اعاده می گردد.
مستشار ـ جعفری