خلع ید

خلع ید

خلع ید چیست؟

کلمه‌ی خلع به معنای اخراج و سلب و کلمه‌ی ید به معنای مالکیت می‌باشد و در اصطلاح به معنای ممانعت و سلب حق مالکیت مالک، از مال متعلق به خود می‌باشد.در دعوای خلع ید به بیان ساده، شخصی به طور غیرقانونی اقدام به تصرف ملک دیگری می‌نماید.
در این صورت مالک می‌تواند با طرح موضوع در دادگاه حقوقی محل وقوع مال، با ارائه سند مالکیت خود بر مال، خواستار اخراج متجاوز از ملک تحت مالکیت خود باشد.
این دعوا از آنجایی که بسیار مشابه با دعوای تصرف عدوانی می‌باشد که البته آثار و نتیجه نهایی هر دو دعوا یکسان و اخراج متجاوز از ملک می‌باشد، منجر شده است که در مواردی بسیاری با یکدیگر به اشتباه گرفته شوند.

 

 

تفاوت دعوای خلع ید و تصرف عدوانی

در تشریح این دو دعاوی که اغلب با یکدیگر به اشتباه گرفته می‌شوند باید بیان داشت که:در دعوای تصرف عدوانی مطابق با قانون آئین دادرسی مدنی، شخصی بدون مجوز قانونی و رضایت مالک مال غیرمنقول، اقدام به تصرف مال می‌نماید.
مالک نیز می‌تواند متقابلا با طرح دعوای تصرف عدوانی و اثبات این مساله که ملک قبلا در تصرف و اختیار وی بوده، و بدون اجازه وی از تصرف او خارج شده است، از دادگاه حقوقی محل وقوع ملک، خواستار احقاق حق خود و اخراج متجاوز از ملک باشد.
به عبارت دیگر در دعوای تصرف عدوانی، الزاما لزومی به ارائه سند مالکیت برای اثبات ادعای خود و اخراج متجاوز از ملک وجود ندارد، بلکه صرفا اثبات این مساله که شخص سابقا در ملک تصرف مستمر داشته و شخصی مزاحم تصرفات او شده و مال را از تصرف وی خارج نموده است برای صدور حکم به نفع او کفایت خواهد نمود.

 

 

تفاوت دعوای خلع ید با تخلیه ید

یکی دیگر از اختلافات و دعاوی رایج در محاکم دادگستری، دعوای تخلیه ید می‌باشد که البته متفاوت از دعوای خلع ید است. در دعوای خلع ید همانطور که بیان شد: متصرف و متجاوز ملک اقدام به تصرف غیر قانونی ملک بدون اجازه مالک نموده است که منشا و سبب این دعوا هیچ گونه قرارداد و توافقی وجود ندارد در حالی که حقوق خواهان دعوا در دعوای تخلیه ید بر مبنای قراردادی است که میان طرفین به وجود آمده است.

 


انواع دعاوی خلع ید چیست؟

۱. خلع ید علیه غاصب:
این دعوا علیه متصرف یا غاصبی مطرح می‌گردد که هیچگونه مبنای قراردادی بین تصرف متصرف یا همان غاصب با مالک وجود ندارد و مالک در این صورت بایستی علاوه بر غیرقانونی بودن تصرف متصرف، مالکيت خود را نیز در دادگاه اثبات نماید.

۲. خلع ید مشاعی:
این دعوا زمانی مطرح می‌گردد که مال غیر منقولی مشاع بین چند نفر باشد و یکی از شرکا آنرا تصرف کرده باشد که در این صورت هر یک از شرکا می تواند تقاضای خلع ید شریک متصرف را دادگاه بنماید. یکی از بیشترین موارد طرح دعوای خلع ید مشاعی زمانیست که ملکی ورثه ای تحت تصرف یکی از وراث قرار می گیرد که در این حالت هر یک از وراث می تواند خلع ید مشاعی متصرف را از دادگاه تقاضا کند.

 


۴ شرط مهم برای طرح دعوای خلع ید:

۱. مال مورد تصرف یا غصب باید غیرمنقول باشد. (مانند: خانه،زمین،مغازه و ...)
۲. تصرف باید بدون اجازه یا قرارداد با مالک و بصورت غيرقانونی و عدوانی باشد. بطور مثال علیه مستاجر نمی توان دعوای خلع ید مطرح کرد، چرا که مبنای تصرف مستاجر قرارداد اجاره است و علیه وی باید دعوای تخلیه مطرح نمود.
۳. متصرف بر مال غیرمنقول تسلط و سلطه داشته و به بیان ساده ملک در دست متصرف باشد، لذا چنانچه متصرف تصرف واقعی و مستمر بر ملک نداشته باشد، نمی توان علیه او دعوای خلع ید مطرح نمود.
۴. مالکیت مالک باید بموجب سند رسمی باشد و کسی که مالکیت رسمی نداشته باشد نمی تواند دعوای خلع ید مطرح نماید.

 

 

اگر در دعوی خلع ید مشاعی تنها عده ای از مالکین طرف دعوی بوده و در زمان اجرای حکم چند شریک دیگر نیز یافت شوند تکلیف چیست ؟

طبق قاعده کلی حکم فقط نسبت به محکوم علیه قابلیت اجراء دارد و چنانچه مالک مشاعی به هر دلیلی علیه سایر مالکین مشاعی اقامه دعوی ننماید حکم قطعی خلع ید نسبت به آن ها قابلیت اجراء نخواهد داشت و صرفا نسبت به خلع ید محکوم علیهم اجراء خواهد شد و در این خصوص موضوع معنونه از ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی خروج موضوعی دارد؛ زیرا ماده مرقوم ناظر به موردی است که طرح دعوی به درستی به طرفیت متصرفین بعمل آمده لیکن آنان بعدا محل را ترک و ملک را در اختیار دیگری قرار داده اند؛ اما فرض سوال این است که اصولا تعدادی از متصرفین از ابتداء طرف دعوی قرار نگرفته اند.

 

 

در دعوای خلع ید اگر منزل مورد دعوی در رهن بانک باشد آیا لازم هست بانک طرف دعوی قرار گیرد؟

در دعوی خلع ید خواهان باید مالک ملک مورد ترافع باشد چون رهن مال مرهون را از مالکیت راهن خارج نمی کند و در دعوای خلع ید نیازی به طرح دعوی به طرفیت بانک مرتهن نمی باشد؛ زیرا اقامه دعوای خلع ید یا صدور حکم به نفع خواهان تعارض و منافاتی با حقوق مرتهن ندارد.

 

 

دعاوی خلع ید از اعیان غیرمنقول که مستند دعوای آن یک فقره سند عادی باشد قابلیت استماع ندارد. آیا دعوای اثبات مالکیت و خلع ید توامان در دادگاه قابلیت طرح و اقامه دارند؟

خلع ید از اعیان غیرمنقول فرع بر اثبات مالکیت است و مطابق رای وحدت رویه شماره 672/83 هیات عمومی دیوان عالی کشور دعوای خلع ید به استناد سند عادی قابلیت استماع ندارد.

 

 

در خصوص ملک مشاع آیا می توان به درخواست یکی از شرکای ملک مشاعی حکم خلع ید صادر کرد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ مبانی استدلال (حقوقی و فقهی) و استناد قانونی آن را بیان کنید.

با استناد ماده 43 ماده قانون اجرای احکام مدنی می توان حکم بر خلع ید صادر کرد. با توجه به این که هر یک از شرکا در ذره ذره ملک شریک هستند پس هر کدام می توانند طرح دعوا خلع ید کنند و این امر منافاتی با شرط ذی نفع بودن خواهان ندارد. در این موضوع چند نظر از اداره کل حقوقی و تدوین قوانین قوه قضاییه نیز وجود دارد:

 


شخصی برای ملکی حکم اثبات مالکیت گرفته است و متصرف ملک نیز است. اشخاصی که نسبت به همان ملک دارای سند رسمی مالکیت هستند دادخواست خلع ید به استناد سند رسمی به محاکم حقوقی تقدیم کرده اند. آیا برای متصرف با حکم اثبات مالکیت می توان نسبت به آن حکم خلع ید صادر کرد؟

با وجود حکم قطعی دایر بر اثبات مالکیت که معمولا مبتنی بر اماره ید تصرفات مالکانه است دعوی خلع ید به استناد سند مالکیت رسمی قابل استماع و رسیدگی نمی باشد و در تعارض دو سند رسمی مذکور تا زمانی که حکم قطعی دادگاه از طرق قانونی لغو و بلااثر نشده معتبر است و اجرای آن نسبت به سایر اسناد رسمی معارض مقدم و مرجح است و در این خصوص تفاوتی بین اراضی ملی دولتی (اشخاص حقوقی) و اشخاص حقیقی وجود ندارد.

 

 

شخص الف دادخواستی به طرفیت شخص ب به خواسته الزام به تحویل مبیع (خانه مسکونی) تقدیم پس از رسیدگی حکم به محکومیت خوانده (شخص ب) به تحویل مبیع صادر می گردد. نهایتا پس از قطعیت دادنامه اجراییه صادر و محکوم علیه از تحویل مبیع خودداری نموده و همچنان ساکن خانه مسکونی می باشد حال محکوم له باید مجددا دادخواست خلع ید و تخلیه و یا شکایت رفع تصرف از محکوم علیه کند و یا با قوه قهریه نسبت به تخلیه و تحویل خانه مسکونی اقدام گردد؟

در صورت صدور حکم قطعی تحویل مبیع چنین رایی از احکام قضایی اجرایی است و با صدور اجراییه و ابلاغ آن به محکوم علیه در صورتی که از تحویل مبیع و خلع ید از آن امتناع نماید با توسل به قوه قهریه محکوم به تحویل محکوم له خواهد شد و نیازی به طرح دعوی تحت عنوان خلع ید یا رفع تصرف عدوانی نیست.

 


در منزل مشاعی که هریک از زوجین دارای مالکیت رسمی به میزان سه دانگ می باشند و محل سکونت آنان و دو فرزند مشترکشان می باشد و زوج منزل دیگری جهت اسکان خانواده اش ندارد؛ آیا در فرض مذکور دعوی خلع ید زوجه علیه زوج موجه است؟

با توجه به احکام حاکم بر املاک مشاعی هیچ یک از مالکین بدون رضایت دیگری حق تصرف در آن را ندارد و رابطه زوجیت تاثیری در آن ندارد با این وصف زوجه می تواند خلع ید زوج را از منزل مشاعی درخواست نماید و در صورت صدور حکم از کل ملک مشاعی خلع ید به عمل می آید و زوج نمی تواند برای انجام واجب و تکلیف قانونی خود مبنی بر انفاق و تامین مسکن زوجه از خلع ید ملک مشاعی امتناع کند.

 

 

چنانچه خواهان درخواست خلع ید و قلع قمع حدودا 120 متر را بدهد ولی کارشناس مساحت تجاوز شده را به 200 متر اعلام کند و متعاقبا خواهان مساحت مورد نظر خواسته را همان 200 متر اعلام نماید آیا با توجه به اینکه خواهان ذکر کلمه حدودا را بیان نموده است امکان صدور حکم به مساحت 200 متر وجود دارد یا خیر؟

با توجه به اینکه خواسته باید به طور منجز بیان گردد با درج کلمه ی "حدودا" خواسته مبهم است و باید به طور دقیق مقدار و مساحت خواسته دعوی خواهان مشخص شود؛ اما در صورتی که مساحت مورد تقاضای خلع ید و قلع و قمع بنا 120 متر مربع درج شده و مطابق مقررات و تشریفات قانون آیین دادرسی مدنی افزایش خواسته به عمل نیامده باشد علی رغم اظهارنظر کارشناسی دادگاه فقط تا 120 متر مربع می تواند حکم به خلع ید و.. . صادر نماید.

 

 

یکی از شرکای مشاعی زمین مسکونی با مالکیت رسمی اقدام به طرح دعوی خلع ید مشاعی نموده است و حکم صادر و قطعیت یافته؛ با صدور اجراییه و دراجرای احکام محکوم علیه اقدام به ارایه سند رسمی مفروزی در مورد تصرفات خود نموده است. ( یعنی در جریان دادرسی خوانده اقدام به درخواست صدور سند مفروزی از اداره ثبت نموده و دراجرای مقررات مواد 147 و 148 قانون ثبت اقدام به اخذ سند رسمی نموده است ) در این فرض اجرای احکام مدنی آیا می تواند بدون توجه به سند رسمی مفروزی اقدام به اجرای حکم خلع ید مشاعی نماید؟

با توجه به صدور و ابراز سند مفروز از سوی محکوم علیه موجبات اجرای حکم خلع ید مشاعی زمین یا واحد مسکونی مورد تصرف محکوم علیه منتفی شده و در این موارد مطابق مواد 24 و 25 قانون اجرای احکام مدنی دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجراء می شود تعیین تکلیف می نماید.

 

 

در دعوی خلع ید که خواهان به وسیله سند اصلاحات اراضی مدعی مالکیت ملکی است آیا در خصوص این اسناد باید مالکیت خویش را به جهت اینکه ملک مذکور فاقد حدود و ثغور است به اثبات رسانیده و دعوی اثبات مالکیت مطرح گردد یا صرف ارایه سند اصلاحات ارضی برای مالکیت کافی است؟ به بیان دیگر آیا کسی که دارای سند اصلاحات اراضی است صرفا برای احقاق حق خویش باید دعوی خلع ید مطرح نماید یا اینکه افزون بر دعوی فوق ادعای اثبات مالکیت به عنوان خواسته دیگر ضرورت دارد؟

اسناد اصلاحات ارضی برای زارعین صاحب نسق سند رسمی محسوب می شود چه شرایط مقرر در ماده 1287 قانون مدنی را دارند؛ به علاوه دلیل مالکیت مشاعی تلقی شده و در صورت طرح دعوی خلع ید به استناد سند اصلاحات ارضی یا نسق زراعی با تمسک به شهادت شهود و یا معاینه محل تحقیقات محلی و احیانا جلب نظر کارشناس و احراز انطباق سند و نسق زراعی به قطعه یا قطعات مورد ادعای خواهان در طبیعت که معمولا مفروز الرعیه می باشد چنین دعوی قابلیت رسیدگی ماهوی و صدور حکم به خلع ید را دارد.

 

 

بر اساس ماده 693 قانون تعزیرات « اگر کسی به موجب حکم قطعی محکوم به خلع ید از مال غیر منقولی یا محکوم به رفع مزاحمت یا رفع ممانعت از حق شده باشد بعد از اجرای حکم مجددا مورد حکم را عدوانا تصرف یا مزاحمت یا ممانعت از حق نماید علاوه بر رفع تجاوز به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد » آیا مصادیق مندرج در صدر این ماده ( خلع ید – رفع مزاحمت – رفع ممانعت از حق ) حصری است یا تمثیلی و آیا مواردی مثل حکم رفع تصرف عدوانی یا الزام به تحویل مبیع یا تخلیه مشمول حکم این ماده می باشد یا خیر ؟

با تفسیر منطقی از قوانین صرفا عنوان ( تصرف عدوانی ) به عناوین سه گانه خلع ید رفع مزاحمت و رفع ممانعت از حق در صدر این ماده ملحق می باشد و سایر عناوین از قبیل الزام به تحویل مبیع یا تخلیه مشمول حکم این ماده نیست.

 

 

چنانچه دادگاه بدوی رای به ابطال سند رسمی صادر و در دادگاه تجدیدنظر (شعبه اول) قطعی گردد و خواهان بر اساس این رای مجددا به صورت جداگانه دادخواست قلع و قمع و خلع ید از ملک متنازع فیه نماید و دادگاه بدوی رای به قلع و قمع و خلع ید دهد و این حکم نیز در دادگاه تجدیدنظر (شعبه چهارم) قطعی شود سپس به اعمال ماده 477 ق.آ.د.ک حکم ابطال سند نقض گردد و سند مجددا احیا گردد تکلیف حکم قلع و قمع و خلع ید چیست؟

در فرض سوال موضوع مشمول مقررات 477 ق.آ.د.ک مصوب سال 92 به لحاظ خلاف شرع بین می باشد بدیهی است حکم راجع به قلع و قمع و خلع ید به تبع حکم ابطال سند به خودی خود باطل نمی گردد.

 

 

خانم الف زمینی را از سال 85 به مدت 15 سال از اداره اوقاف اجاره می نماید و مستاجر اوقاف بر زمین می شود. سپس همسر الف اقدام به ایجاد اعیانی بر عرصه ای که متعلق به اوقاف است می کند ( فرض مساله اطلاع و اجازه موجر و مستاجر عرصه است ) بعد از چند سال همسر الف فوت می کند. حال خانم الف به طرفیت سایر ورثه دعوای خلع ید مشاعی طرح می کند. وارد بودن یا نبودن دعوای ایشان را در مورد خلع ید مشاعی هم بر عرصه و هم بر اعیان بررسی نمایید.

نظر به این که زوجه حق عینی بر اعیانی احداث شده توسط زوج در عرصه ی موقوفه را ندارد و از سوی دیگر خلع مشاعی یا مفروزی در عرصه و اعیان فرع بر اثبات مالکیت است و زوجه صرفا نسبت به منافع عین موقوفه ( عرصه ) مالکیت نسبی دارد؛ لذا چنین حقی برای وی متصور نیست؛ بلکه حق مطالبه اجرت المثل و نیز بهای ثمن اعیانی را از ماترک متوفی ( اعیانی احداث شده در عرصه ی موقوفه ) را دارد.

 

 

در فرضی که حکم خلع ید از ملک مشاع علیه احدی از مالکین ملک مشاع صادرشده واز طرف دیگر محکوم علیه تقاضای اعمال حکم خلع ید صادره علیه شریک دیگری که جزء محکوم علیهم نبوده داشته باشدتکلیف واحد اجرای احکام در خصوص این درخواست چه بوده آیا باید حکم خلع ید را در خصوص این شریک نیز اعمال نمود یا خیر؟

با توجه به اینکه آثار احکام قطعی قابل اجراء نسبی است؛ بنابراین صرفا نسبت به محکوم علیه و قایم مقام وی قابلیت اجرایی دارد اگرچه مالک مشاعی باشد و منظور از عبارت " از تمام ملک مشاع خلع ید می شود" به این معناست که تمام ملک از ید محکوم علیه حتی اگر مالک مشاعی باشد خلع ید می شود؛ لیکن در اختیار محکوم لهی که مالکیت مشاعی دارد گذاشته نمی شود و تصرفات مالکین مشاعی مطابق مقررات ناظر بر املاک مشاعی است.

 

 

اگر دادخواستی توسط یکی از مالکین مشاع به طرفیت سایرین (مالکین مشاع دیگر) مبنی بر اثبات مالکیت مشاعی و تقسیم مال مشاع و عندالزوم فروش آن داده شود و سپس منتهی به صدور گزارش اصلاحی گردد و در گزارش اصلاحی تنظیمی توسط دادگاه آمده باشد که طرفین توافق نمودند مال مشاعی از تاریخ تنظیم سازشنامه ظرف یکسال به فروش برود و حاصل فروش بین 3 نفر تقسیم شود در غیر اینصورت (عدم فروش ظرف یکسال) این مدت با توافق طرفین قابل تمدید است و در صورت عدم توافق هر یک می تواند تقاضای مزایده از طریق دادگاه را بنماید حال چنانچه یکسال سپری شده باشد شریکی که مال مشاع در تصرف او نیست این حق را دارد که دادخواست خلع ید مشاعی را طرح نماید؟

صدور گزارش اصلاحی در خصوص دعوای اثبات مالکیت مشاعی و تقسیم و فروش مال مشاع بدون اشاره بر خلع ید و یا تسلیط ید نافی حق طرح دعوی خلع ید یا تسلیط ید نمی باشد چه به موجب مواد 308 و 311 قانون مدنی مالک مشاعی هر زمان بخواهد می تواند به طرفیت سایر متصرفین مبادرت به طرح دعوی خلع ید نموده و با صدور رای قطعی مبنی بر خلع ید مطابق ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی حکم قطعی نسبت به تمامی مال مشاع علیه متصرف حتی اگر متصرف مالک مشاعی باشد قابلیت اجرایی دارد.

 

 

اجرای احکام درخصوص خلع ید اموال منقول و غیرمنقول مشاع چگونه است؟

مطابق ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی در اجرای حکم خلع ید علیه متصرف ملک مشاع (به طور مطلق) از تمامی ملک خلع ید می شود و متعاقبا تصرف محکوم له در ملک خلع ید شده منوط به رضایت سایر مالکین خواهد بود.

 

 

در دعوی حقوقی خلع ید از مال غیرمنقول چنانچه مال غیرمنقول در دفتر املاک اداره ثبت اسناد و املاک به ثبت نرسیده باشد و به عبارت دیگر چنانچه فاقد سند رسمی باشد آیا طرح دعوی اثبات مالکیت به همراه دعوی خلع ید قابل پذیرش و رسیدگی می باشد یا خیر ؟

در صورتی که ملکی سابقه ثبتی نداشته باشد دعوای اثبات مالکیت توام با دعوای خلع ید قابلیت استماع دارد.

 

 

حکم خلع ید زمین مشاعی توسط دادگاه صادر و اجرای احکام از زمین مورد نظر خلع ید به عمل آورده. احد از شرکا طبق مواد 147 و 148 قانون ثبت نسبت به سهم خویش سند شش¬دانگ اخذ و از اجرای احکام تقاضا نموده اجازه دهد بر ملک خود بر طبق سند رسمی مستولی شود. تکلیف اجرای احکام چیست؟

با توجه به اینکه در فرض سوال احد از شرکاء نسبت به سهم خود دارای سند مالکیت رسمی شش دانگ می باشد برای اعمال و اجرای حق تصرف خود ناشی از حق مالکیت که از بارزترین نوع حق عینی است و در ماده 22 قانون ثبت به رسمیت شناخته شده نیازی به مراجعه به دادگاه یا اجرای احکام مدنی نمی باشد از این رو دایره ی اجرای احکام مدنی در مقام اجرای حکم خلع ید نمی تواند مانعی ایجاد کند بلکه به موجب صورت جلسه ای و احیانا با نظر کارشناس می تواند مقدار زمین مورد ادعای مالک را مطابق سند مالکیت ابرازی به وی تحویل دهد.

 

 

تعدادی از مالکین پلاک ثبتی x نسبت به واگذاری حدودا دو هکتار از اراضی به شخص خوانده اقدام می نمایندکه شخص خوانده اقدام به تصرف 20 هکتار می نماید و 3 نفر از خواهانها (مالکین) با وکالت وکیل نسبت به تقدیم دادخواست خلع ید اقدام می نمایند که با درنظر گرفتن فروض ذیل آیا خواهانها می توانند حکم خلع ید از کل مازاد تصرفی خوانده را بگیرند ؟ فروض: الف) واگذارکنندگان برخی از مالکین بوده اند (حدودا ده نفر) و بدون اذن دیگران اقدام نموده باشند.

1.در فرضی که ملک دارای سابقه ثبتی است و خواهان ها مطابق ماده 22 قانون ثبت دارای مالکیت رسمی مشاعی هستند نسبت به مازاد بر مساحت واگذار شده می توانند اقدام به طرح دعوای خلع ید نمایند؛ هم چنین اگر برخی از مالکین نسبت به مقدار واگذار شده رضایت نداشته باشند و سایر مالکین در مورد سهم وی معامله فضولی انجام داده باشند می توانند تحت عناوین حقوقی «تقاضای صدور حکم به ابطال معامله فضولی و هم چنین درخواست صدور حکم به خلع ید» اقامه دعوی نمایند و در حالت اخیر واگذار کنندگان نسبت به سهم خواهان ها نیز خوانده دعوا خواهند بود.

 

 

در دعاوی خلع ید از اموال غیرمنقول و تسلیم مبیع غیرمنقول اگر مال دست به دست شود و ایادی متعدد وجود داشته باشد طرح دعوی علیه چه کسی صورت می گیرد و اجرای حکم چگونه انجام می شود؟

در دعوای خلع ید با توجه به ماده 317 قانون مدنی عین مال مغصوب را باید از متصرف آن درخواست نمود طرح دعوا و رجوع به دیگر غاصبان به معنای اجرای تعهد آنان به تضمین رد عین است. در مورد تسلیم مبیع غیرمنقول به نظر می رسد باید دعوا به طرفیت فروشنده و مالک ثبتی ملک و متصرف فعلی برای امکان اجرای حکم طرح و اقامه شود.

 

 

اگر غاصب در ملک و عرصه مغصوب به طور غاصبانه احداث اعیانی کرده باشد آیا دعوای خلع ید نسبت به عرصه بدون درخواست قلع و قمع قابلیت استماع و رسیدگی را دارد؟ در صورت پذیرش دعوا و صدور حکم به نفع مالک عرصه نحوه اجرای خلع ید چگونه خواهد بود و تکلیف اعیان موجود در عرصه مغصوب چیست؟

اقامه دعوای خلع ید بدون طرح دعوای قلع و قمع مستحدثات قابلیت استماع دارد و مانع قانونی بر عدم پذیرش چنین دعوایی وجود ندارد. حکم خلع ید نسبت به تمام ملک اعم از عرصه و اعیان صادر و اجرا می شود زیرا حکم قانون و دادگاه علی الاصول متصرف به تمام اجزا و ذرات مورد دعوا می باشد. بنابراین ید محکوم علیه نباید در قسمتی از مورد حکم باقی بماند و رای خلع ید صرفا نسبت به عرصه اجرا گردد. از آنجا که غاصب نیز مالک اعیانی است تا زمانی که دادخواست قلع و قمع بنا تقدیم نشده است اعیانی در عرصه باقی می ماند.

 

 


چنان چه راه عمومی شده در داخل شهر در محدوده سند رسمی خواهان باشد و خواهان به طرفیت شهرداری دادخواست خلع ید تقدیم نماید تکلیف محکمه چیست؟

با عنایت به خواسته مطروحه مبنی بر خلع ید شهرداری از راه عمومی شده اتفاق نظر مستند به تبصره 6 ماده 96 قانون شهرداری صحیح می باشد.

 

 

فردی در مورد مغازه ای سند رسمی دارد؛ در سال 1369 به صورت عادی مغازه را به یکی از اقوام خود هبه کرده ولی سند رسمی تنظیم نکرده است و بعد از هفده سال درخواست خلع ید از مغازه مزبور نموده است. حال با توجه به مقدمه مزبور با شرایط زیر آیا درخواست ایشان مجوز قانونی دارد؟1. هبه معوض بوده و عوض هم داده شده است.2. در عین موهوبه تغییر اساسی انجام شده است.3. عین موهوبه در زمان تصرف متهب به عقد رهن درآمده مجددا در تصرف متهب می باشد.با عنایت به مراتب و با رعایت مواد 46 47 و 48 قانون ثبت و ماده 803 قانون مدنی آیا واهب می تواند رجوع کند؟ 

هر چند سند رسمی به موجب مواد 22 قانون ثبت اسناد به نام متهب تنظیم نگردیده نظر به استقرار مالکیت عین موهوبه در ید متهب و با توجه به مدت زمان انتقال عین موهوبه و این که در مانحن فیه تغییرات اساسی در عین موهوبه صورت گرفته مع هذا ضمن این که واهب حق رجوع ندارد عدم انتقال سند رسمی به نام متهب بر اساس مقررات مواد 22 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک کشور نیز نافی مالکیت متهب نیست و مشارالیه می تواند دادخواست الزام به تنظیم سند رسمی به طرفیت واهب تقدیم نماید و دعوای خواهان تحت عنوان خلع ید محکوم به بطلان خواهد بود.

 

 


شخصی به نام (الف) درخواستی به خواسته خلع مشاعی از یک سهم از سی و چهار سهم از پلاک ثبتی تحت مالکیت خود تقدیم کرده خوانده در پاسخ اظهار داشته من مالکیت مشاعی دارم و به میزان مالکیت متصرف هستم خواهان اظهار داشته خوانده مالکیت دارد ولی سهم اینجانب را تصرف کرده است. دادگاه موضوع را به کارشناس رسمی ثبتی ارجاع کرده کارشناس منتخب اظهار عقیده کرده است که خواهان و خوانده هر دو مالکیت مشاعی دارند ولی با توجه به این که در پلاک ثبتی مورد دعوا تحدید حدود صورت نگرفته است میزان مالکیت مشاعی هیچ یک به طور دقیق مشخص نیست نظر کارشناس مصون از تعرض طرفین باقی مانده ولی خواهان تقاضای صدور حکم خلع ید مشاعی را تکرار کرده است آیا صدور حکم خلع ید با وجود عدم تحدید حدود و تثبیت حدود پلاک مورد دعوا موجه است؟

اصولا به موجب ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی خلع ید و ادخال ید خواهان تجویز شده ولی در سوال مطروحه که کارشناس منتخب دادگاه با معاینه محل و ملاحظه سوابق ثبتی گزارش کرده به علت این که در پلاک مورد نزاع تحدید حدود صورت نگرفته قادر به اظهارنظر نیست و نظریه مصون از تعرض مانده صدور حکم به خلع ید خوانده موقعیت قانونی ندارد و دعوا از شمول مقررات ماده مزبور خارج است.

 

 

در مورد ملک مشاع بین دو برادر و یک خواهر که (دو برادر هر کدام دو سهم و خواهر یک سهم دارد) حکم خلع ید و قلع و قمع بنابه نفع آنان و علیه متصرفین که بیگانه هستند صادر شده است. در مرحله اجرا یکی از برادران سهم مشاعی خود را به محکوم علیهم (متصرفین) فروخته است. اکنون محکوم علیهم شریک مشاعی دو محکوم له دیگر محسوب می شوند آیا در چنین وضعیتی اجرای احکام با درخواست احدی از محکوم لهم مکلف به ادامه عملیات اجرایی مطابق مفاد ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی است یا مورد یاد شده از مصادیق ماده مرقوم خارج است؟

دستور اجرای حکم مطابق مقررات ماده 24 قانون اجرای احکام مدنی بعد از شروع عملیات اجرایی متوقف نمی شود مگر به حکم قانون چون یکی از محکوم علیهم با خرید سهم یکی از خواهان ها مالکیت مشاعی پیدا کرده و در تمام ذرات ملک مالکیت دارد مطابق ماده 43 قانون مزبور خلع ید به مرحله اجرا در خواهد آمد. چون ماده 43 قانون مذکور در خصوص قلع و قمع بنا ساکت است به حکم قانونی که در ماده 24 قانون اجرای احکام بیان شده است موردی برای قلع و قمع بنا نیست و اجرای حکم در این مورد مواجه با اشکال است.

 

 

ترتیب اجرای حکم خلع ید علیه متصرف ملک مشاع به نفع شریک دیگر به چه صورت است؟

در مواردی که حکم خلع ید علیه متصرف ملک مشاع به نفع مالک قسمتی از ملک مشاع صادر شده باشد همان گونه که در اتفاق نظر قضات دادگستری استان آذربایجان غربی آمده است مطابق تجویز ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 از تمام ملک خلع ید می شود ولی تصرف محکوم له در ملک خلع ید شده مشمول مقررات املاک مشاعی است یعنی شرکای مشاعی باید در تصرف ملک مشاع به توافق برسند. افراز و فروش ملک مشاعی یا ترتیب نحوه تصرف شرکا و اعلام آن به دایره اجرا اجرای حکم را تسهیل خواهد کرد.

 

 

با عنایت به رای وحدت رویه 672 مورخ 1/10/83 هیات عمومی دیوان عالی کشـور آیا دعوای خلع ید را می توان صرفا به استناد سند عادی مطرح کرد؟

با توجه به مقررات مواد 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک و قانون اصلاح مواد 1 2 و 3 قانون اصلاح و حذف موادی از قانون ثبت اسناد و املاک مصوب 1365 و الحاق موادی به آن و رای وحدت رویه شماره 672 مورخ 1/10/1383 هیات عمومی دیوان عالی کشور دعوای ماهیتی خلع ید از اموال غیرمنقول فرع بر مالکیت بوده و به استناد سند عادی چنین دعوایی قابلیت استماع ندارد اقتضا دارد مدعی در اجرای مقررات مواد مرقوم قانون ثبت ابتدا پس از تحصیل سند مالکیت که بر مبنای مقررات قانونی صورت گرفته باشد یا طرح دعوای الزام به وفا به عهد و تنظیم سند رسمی پس از اخذ حکم قطعی و اجرای آن با سند رسمی مالکیت دعوای خلع ید مطرح نماید مگر در نقاطی که شمول اجباری شدن ثبت اسناد از طرف دادگستری جمهوری اسلامی ایران آگهی نشده و این که ملاک سابقه ثبت نداشته باشد و یا در جریان ثبت باشد که در این گونه موارد دادگاه از طریق رسدیگی به ادله اثبات دعوا پس از اثبات مالکیت و احراز آن حکم به خلع ید غاصب صادر نماید.

 

 


حکم خلع ید قطعی صادر شده ولی به اجرا گذاشته نشده است. متصرف به استناد ماده 147 اصلاحی قانون ثبت پس از صدور حکم خلع ید و قبل از اجرا موفق به اخذ سند رسمی می شود. محکوم له حکم خلع ید دعوای ابطال سند رسمی اقامه کرده است. آیا دادگاه الزاما باید حکم به ابطال سند رسمی صادر کند یا مجاز به رسیدگی در ماهیت است؟ اگر محکوم له حکم خلع ید مالک نباشد و دارنده سند ثبتی مالک باشد آیا دادگاه حق صدور رای بر بطلان سند رسمی را دارد؟

مطابق مواد 70 و 73 قانون ثبت سندی که مطابق قانون به ثبت رسیده باشد معتبر است. صرف صدور حکم خلع ید به نفع مالک سابق مانع از رسیدگی به دعوای ابطال سند رسمی نخواهد بود و دادگاه باید ماهیتا به دعوای ابطال سند رسمی رسیدگی کند. با توجه به مراتب فوق حکم خلع ید با وجود سند رسمی به نام متصرف قابلیت اجرایی نخواهد داشت. چنان چه در دعوای ابطال سند دادگاه ادعای خواهان را غیروارد تشخیص دهد و حکم بر بطلان این دعوا صادر کند حکم خلع ید برای حفظ قانون باید از طریق فوق العاده رسیدگی به احکام و خلاف شرع و قانونی بودن حکم خلع ید نقض و بلااثر شود. بنابراین نظر اقلیت قضات دادگستری بهشهر تایید می شود.

 

 


محکوم له دعوای مطالبه مال غیرمنقول (دارای سابقه ثبتی) از محکوم علیه که در تصرف وی یا شخص ثالث است جهت استیفای محکوم به معرفی می کند دادگاه ضمن اجرای مزایده دستور انتقال سند به نام برنده مزایده (محکوم له / ثالث) را صادر می کند اگر متصرف مال مورد مزایده حاضر به تحویل آن به برنده مزایده نباشد دستور دادگاه صادرکننده اجراییه جهت تحویل مال مذکور به برنده کافی است یا برنده مزایده باید دادخواست خلع ید علیه متصرف به دادگاه تقدیم کند؟

مال مورد مزایده در صورتی که در تصرف محکوم علیه بوده و از جمله اموال وی محسوب شود برحسب مقررات اجرایی به برنده مزایده تحویل می شود. لیکن اگر مال مورد مزایده در تصرف محکوم علیه نبوده و متصرف مال مدعی مالکیت شده و خود را در مال مورد مزایده دارای حقوقی بداند خلع ید از متصرف مورد اشاره مستلزم تقدیم دادخواست جداگانه است.

 

 

آیا اسناد کسانی که در محاکم مستند به سند اصلاحات ارضی طرح دعوای خلع ید می کنند همانند اسناد مالکیت (سند بنچاق) که از طریق اداره ثبت صادر می شود با توجه به این که این اسناد (اسناد اصلاحات ارضی) قابل انطباق دقیق با املاک و مستغلات نیستند سند رسمی محسوب می شوند؟ به عبارتی آیا می توان بر اساس آن ها مثل اسناد مالکیت (سند بنچاق) حکم به خلع ید داد؟

این اسناد در دفترخانه اسناد رسمی تنظیم می شود با عنایت به تعریف قانونگذار از سند رسمی در ماده 1287 قانون مدنی چنین اسنادی سند رسمی محسوب و مشاعی بودن آن ها مانع از پذیرش آن ها نمی باشد و چنان چه علی رغم مشاعی بودن اسناد تصرفات اشخاص مفروز باشد با استناد از گواهی گواهان نظر کارشناس و تحقیق و معاینه محل نسبت به انجام تطبیق اقدام و در صورت انطباق حکم خلع ید صادر کرد و چنان چه تصرفات نیز مفروز باشد دادگاه باید حکم خلع ید صادر و بر اساس مقررات مربوط به املاک مشاعی و به استناد ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی نسبت به اجرای مفاد حکم اقدام کند.

 

 

خواهان دادخواستی به طرفیت شخصی دایر بر خلع ید از یک دستگاه تراکتور تقدیم کرده است آیا خلع ید از اموال منقول وجاهت قانونی دارد؟

مطابق ماده 308 قانون مدنی غصب استیلای ید برحق غیر است به نحو عدوان اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است. با توجه به اطلاق حق و مال غیر خلع ید از اموال منقول واجد عنوان قانونی است و اختصاص به اموال غیرمنقول ندارد.

 

 

در صورتی که حکم به خلع ید در دادگاه بر مبنای نظریه کارشناسی صادر شده باشد و در صدور حکم بر اسناد مالکیت (سند رسمی) که به میزان زمین متصرفی خوانده است توجهی نشده باشد و حکم صادره نیز قطعی شود به این معنا که مازاد بر اسناد رسمی زمینی باقـی نمانـده تا حکم (خلـع ید) اجـرا شود و محکوم علیـه نیـز مورد استنـاد را به غیر منتقـل کرده تکلیف منتقل الیهم چیست؟

از سوال مطروحه چنین مستفاد می شود که دادرس دادگاه بدون توجه به سند مالکیت ارایه شده از ناحیه خوانده صرفا با تبعیت از نظر کارشناس منتخب حکم به خلع ید خوانده از بین مورد دعوا می دهد که ملک متعلق به خوانده است یا لااقل قسمتی از آن متعلق به خوانده است.

 

 

آیا در ملک مشاع خلع ید معنی و مفهوم دارد یا ملک بدوا باید افراز گردد و بعدا خلع ید صورت گیرد؟

مطابق ماده 308 قانون مدنی غصب استیلای بر حق غیر است به نحو عدوان. اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است. همان طوری که شریک غاصب در اجزای ملک مشاع مالکیت دارد مالک مشاعی دیگر نیز که حصه مشاع او از مال به نحو عدوان تصرف شده مالک هریک از اجزای ملک می باشد و شریک غاصب بر حق او به نحو عدوان استیلا یافته یا بر مال وی بدون مجوز وضع ید کرده و مانع اعمال حقوق مالکانه او می شود و اقدام متصرف به عدوان با ماده مرقوم انطباق دارد و با غاصب شناختن او طرح دعوای خلع ید و صدور حکم به خلع ید غاصب از حصه ملک مشاعی بلامانع است و علاوه بر مقررات قانون مدنی ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی ( که ترتیب اجرای حکم خلع ید از ملک مشاعی را پیش بینی کرد) صدور حکم خلع ید از این گونه املاک را تجویز کرده است. بدیهی است اجرای چنین حکمی متفرع بر امکان طرح دعوا و صدور حکم خلع ید در این مورد است. لکن همان ماده تصرف محکوم له را مشمول مقررات املاک مشاعی قرار داده است. با این ترتیب صدور و اجرای حکم خلع ید از ملک مشاع ملازمه با افراز آن ندارد و نظر اکثریت صحیح به نظر می رسد و خاطرنشان می سازدبرخلاف آنچه که در نظر اقلیت آمده هریک از مالکین مشاعی می تواند حصه خود را به حالت اشاعه کلی یا جزیی بفروشد و فروش چنین ملکی موکول به اذن سایر شرکا نیست.

 

 

اگر در دادخواست خلع ید نسبت به شش دانگ یک زمین در جلسه چندم دادرسی خواهان تقاضای خلع ید نسبت به یک دانگ از زمین موضوع خواسته را کند آیا براساس ماده 98 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی این امر کاهش خواسته تلقی می¬شود یا تغییر خواسته؟

چنانچه در ملک مشاعی خواهان دادخواست خلع ید نسبت به شش¬دانگ یک قطعه زمین تقدیم دادگاه کند ودر چندمین جلسه دادرسی از دادگاه تقاضای خلع ید نسبت به یک دانگ ملک مشاعی را کند موضوع تقلیل خواسته محسوب می شود و از مصادیق صدر ماده 98 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی چنان چه حکم خلع ید از یک دانگ مشاع صادر شود اجرای آن تابع مقررات املاک مشاعی و مطابق ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی خواهد بود.

 

 


چنان چه در اجرای حکم خلع ید توسط مامور اجرا معلوم شود در ملک مورد خلع ید به وسیله محکوم علیه احداث اعیانی شده است نحوه اجرای حکم خلع ید چگونه خواهد بود؟

به موجب مقررات قانونی و شرعی حکم تکلیفی در غصب عبارت است از رد مال مغصوب به مالک آن یعنی کسی که مال دیگری را غصب نماید باید آن را به مالکش مسترد کند.

 

 

در پرونده ای حکم به خلع ید صادر شده است. در این پرونده در ملک مورد نظر از سوی محکوم علیه بنایی تاسیس شده که به موجب حکم صادره دستور خلع ید به نیروی انتظامی صادر شده و محکوم له خواهان تخریب بنا و انتقال مصالح ساختمانی شده است. نحوه عمل چگونه است؟ آیا خلع ید به معنای قلع بنا نیز هست؟

صدور حکم خلع ید از طرف دادگاه به این معناست که دادگاه تصرفات شخصی را در رقبه ای که ملک خواهان است غاصبانه و یا در حکم غصب تشخیص داده است و در صورتی که فی المثل در زمین موضوع حکم خلع ید از طرف متصرف اعیانی احداث شود عین زاید به موجب قسمت اخیر ماده 312 قانون مدنی متعلق به خود غاصب خواهد بود و قلع بنا محتاج الیه حکم قلع بنا خواهد بود و بدون حکم قلع بنا اعیانی احداث شده قلع نخواهد شد بلکه در اجرای حکم خلع ید صرفا به تصرفات غاصب خاتمه داده و زمین به تصرف محکوم له داده خواهد شد و اجرای حکم خلع ید ملازمه ای با قلع بنای احداث شده ندارد. مگر این که دعوای قلع بنا هم اقامه و حکم به قلع بنا هم صادر شده باشد البته محکوم علیه می تواند خود بنای احداثی را قلع و مصالح آن را تملک نماید. در غیر این صورت مادام که حکم قلع بنا صادر نشود محکوم له می تواند اجرت المثل قسمتی از زمین را که در آن احداث شده است از محکوم علیه حکم خلع ید مطالبه کند.

 

 

پس از صدور اجراییه در ارتباط با حکم خلع ید در صورتی که با مراجعه مامورین اجرای احکام مشاهده شود که متصرف فعلی غیر از محکوم علیه است آیا اجراییه قابل اجرا است؟

اصولا قانونگذار در مورد مالکیت افراد جامعه و تصرف آن ها حرمت قایل است به نحوی که در ماده 30 قانون مدنی مقرر است هر مالکی نسبت به مالکیت خود حق همه گونه تصرف و انتفاع را دارد مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد و نیز در ماده 31 همان قانون گفته شده هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمی توان بیرون کرد مگر به حکم قانون و نیز در ماده 35 قانون مذکور آمده است که تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر این که خلاف آن ثابت شود. با این مقدمه و عنایت به سوال مطروحه آن چه محرز است دادگاه با رسیدگی های انجام شده مالکیت خواهان و تصرفات غیر قانونی خوانده را احراز کرده و حکم به خلع ید غاصب و متصرف غیر قانونی داده است و با توجه به مقررات ماده 311 قانون مدنی و ماده 44 قانون اجرای احکام حکم خلع ید باید اجرا شود.هرگاه مامور اجرا که برای تخلیه اقدام می کند محل را در تصرف دیگری به غیر از محکوم علیه دید با توجه به اثبات مالکیت محکوم له و دستور ماده 44 قانون اجرای احکام مکلف به اجرای حکم و خلع ید است. بدیهی است در صورتی که متصرف دلیل قانونی بر تصرف خود اقامه کند مامور اجرا یک هفته به او مهلت می دهد تا به دادگاه صلاحیت دار مراجعه کند.

 

 

در صورتی که متصرف در قسمتی از زمینی که تصرف کرده اعیانی احداث کرده باشد آیا بدون حکم قلع بنا می توان از کل ملک خلع ید کرد؟

چنان چه غاصب در قسمتی از زمینی که به نحو غاصبانه تصرف کرده است اعیانی احداث کرده باشد حکم خلع ید صادر و اجرا شده و از غاصب باید کلا خلع ید شود محکوم علیه غاصب می تواند اعیانی مستحدثه را با اخذ مجوز از شهرداری تخریب کند و ببرد. در غیر این صورت محکوم له می تواند در دادگاه دعوای قلع بنا و مستحدثات طرح وحکم قلع و قمع اعیانی مستحدثه را تحصیل نماید.

 

 

شخص (الف) دعوای خلع ید علیه شخص (ب) اقامه می کند. خوانده مدعی مالکیت مورد دعوا شده و اختلاف در مالکیت حادث می شود. آیا دادگاه در فرض مسیله مکلف به رسیدگی به دلایل مالکیت و صدور حکم در ماهیت می باشد یا چون خلع ید فرع بر اثبات مالکیت است باید قرار رد دعوا صادر کند؟ در صورت اعتقاد به لزوم صدور قرار رد دعوا مستند قانونی خود را ذکر کنید؟

نظر اقلیت و نظر اکثریت در خصوص دلایل اثبات مالکیت که مقدمه واجب رسیدگی به دعوای خلع ید می باشد تا حدودی فرق دارد. آنچه مسلم است این است که دادگاه مکلف است به دعوای خواهان خلع ید رسیدگی و در صورت احراز مالکیت و غیرمجاز بودن تصرفات خوانده رای مقتضی بر خلع ید صادر کند. در صورتی که خوانده مدعی مالکیت یا مجاز بودن تصرفات خود شود و دادگاه تصرفات مجاز خوانده را احراز نماید دعوای خلع ید محکوم به بی حقی خواهد شد. در بعضی موارد خوانده علاوه بر ارایه دلیل مجاز بودن تصرفات در جهت اثبات انتقال مالک یا مالکیت خود باید متقابلا یا به موجب دادخواست جداگانه دعوای اثبات مالکیت یا الزام به تنظیم سند رسمی وفای به عهد مطرح کند که در این حالت به هر دو دعوا باید تواما رسیدگی شود. در نتیجه با توجه به دلایل استنادی نظر اقلیت در نشست قضایی دادگستری شهرستان بوشهر صایب تشخیص داده شده و تایید می شود.

 

 

آیا دادگاه ویژه فرمان ولی فقیه صلاحیت صدور حکم تخلیه و خلع ید و رفع تصرف از املاک ضبط شده را دارد؟

دعاوی تخلیه ید و رفع تصرف از اموال ضـبط شـده علـی الاصول در صلاحیت رسیدگی دادگاه های عمـومی حقـوقی دادگسـتری اسـت مگر اینکه دعوا نسبت به اموال و املاکی باشد که دادگاه های انقلاب اسلامی آنرا نامشروع شناخته و حکم به ضبط مصادره و استرداد آن صادر کرده باشند که در این صورت مطـابق رای وحدت رویه شماره 581-2/12/1371 در صلاحیت دادگاه انقلاب صـادرکننده حکـم است.

 

 

290 متر مربع می داند دادخواست خلع ید مطرح می کند آیا قبل از ابطال سند رسمی مذکور صدور حکم خلع ید توجیه قانونی دارد؟ تکلیف دادگاه چیست؟

اقامه دعوای خلع ید مستلزم درخواست ابطال سند رسمی موخر الصدور است و مادام که چنین سندی باطل نشود پذیرش دعوای خلع ید ناممکن است.

 

 

آیا خلع ید در ملک مشاع فرع بر افراز است؟

صدور حکم خلع ید از ملک مشاعی به نسبت سهم مدعی با منع قانونی مواجه نیست لکن طبق مواد 581 و 582 قانون مدنی « تصرفات هر یک از شرکا در صورتی که خارج از حدود اذن باشد فضولی بوده و تابع مقررات معاملات فضولی خواهد بود» و شریکی که بدون اذن یا در خارج از حدود اذن تصرف در اموال شرکت نماید ضامن است. بنابراین با لحاظ مواد 576 و 588 قانون مزبور معلوم است که تصرف هر یک از شرکا در مال مشاع و مشترک باید ماذون به اذن شریک یا شرکای دیگر باشد و قانونگذار تصرف در مال مشاعی و مشترک را بدون اذن شریک یا شرکای دیگر تجویز نکرده است و چون در مسیله مطروحه با صدور حکم خلع ید متصرف نمی توان آن را بدون اذن شریک یا شرکا به تصرف خواهان دعوا داد از این رو ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی مقرر داشته در مواردی که حکم خلع ید علیه متصرف ملک مشاع به نفع مالک قسمتی از ملک مشاع صادر شده باشد از تمام ملک خلع ید می شود ولی تصرف محکوم له در ملک خلع شده مشمول مقررات املاک مشاعی است و هم چنان که در ماده 576 قانون مدنی تصریح شده «طرز اداره کردن اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکا خواهد بود» و لذا مادام که توافق سایر شرکا محقق نشده مالک سهم خلع ید شده نمی تواند حتی در سهم ملکی خود هم که موضوع دعوای خلع ید بوده تصرف نماید و نتیجه آن که خلع ید در ملک مشاع متفرع بر افراز نمی باشد.

 


با توجه به اینکه دادخواست خلع ید و قلع و قمع بنا معمولا به نحو واحد طرح می شـود ایـن سوال مطرح می شود که آیا امکان استماع هر یک از عناوین مذکور به تنهایی فراهم است یا خیر؟

دادخواست قلع و قمع معمولا همراه با تقاضای خلع ید از سوی خواهان همـراه اسـت امـا آیا قلع و قمع از متصرفات خلع ید می باشد؟ و ارتباط لازم و ملزومی بین قلع و قمـع بنـا و خلع ید به عنوان دو دعوای کاملا مرتبط و لاینفک ما بـین آن دو برقـرار اسـت یـا خیـر؟ پاسخ این است که دعوای قلع و قمع فرع بر دعوای خلع ید نیست و یا خلع یـد فـرع بـر قلع و قمع مستحدثات واقعیت نیست لیکن به دلیل رابطه زمانی و حرف های در وکالت و یـا دادخواهی از مراجع قضایی معمولا طرح این دو دعوا به شکل واحد صورت می پذیرد. امـا وحدت مذکور وحدت ذاتی و مبنایی نیست بلکـه از نـوع اتحـاد مصـلحتی اسـت. بنـا بـه مراتب استماع دعوای قلع و قمع به شکل واحد ایرادی نداشته و عـدم اسـتماع آن محتـاج دلیل است هر چند امکان وجود شبهه ای در ایـن خصـوص مـی رود و آن اینکـه در اجـرا عملا برای قلع و قمع لازم است که خلع ید از عرصه صورت گیرد بـه اسـتدلال آتـی ایـن ایراد نیز وارد نخواهد بود. زیرا اذن در شیء اذن در لوازم آن است و لوازم اجـرای قلـع و قمع خلع ید است و با این تفاوت که خلع ید مـذکور بـه دلیـل لازم بـودن اجـرای حکـم موقتی منحصرا برای اجرای قلع و قمع می باشد و پس از آن در صورت تصـرف غاصـب در ملک تصرف یاد شده از نوع تصرفات مجدد پس از اجرای حکم نیست بلکه در یک مقطـع زمانی ید غاصبانه بر عرصه توسط لوازم اجرای حکم قلع و قمع (البته در بخشی از عرصـه که شامل محدوده ورود مامورین اجرا و مآلا اجرای حکم است) و سپس قهرا و طبیعتـا بـه وضعیت سابق اعاده می گردد.

 

 

تقدیم دادخواست برای خلع ید از ملک مشاع باید به طرفیت همه مالکین باشد یا به طرفیت چند نفر؟

دعوای خلع ید در ملک مشاع می تواند علیه متصرفی که مدعی مالکیت مشاعی است یا مدعی مالکیت نیست به وسیله هر یک از مالکان مشاعی یا مجموع آنان طرح و از طرف دادگاه پذیرفته شود و اجرای چنین حکمی در حدود ضوابط ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی صورت پذیر است.

 

 

شخص (الف) که مالک دو باب مغازه است هرکدام از آنها را به اشخاص(ب و ج) می فروشد و نحوه فروش هم به صورت (رویت بوده نه به وصف مساحت معین) و اشخاص (ب و ج) نیز در آن مغازه ها حدود بیست سال مستاجر بوده اند و در حال حاضر (ب) مدعی است که مقدار هفت متر از مغازه ایشان در مغازه شخص (ج) قرار گرفته است لذا تقاضای خلع ید از مقدار تجاوز را دارد. قابل ذکر است که برای هرکدام از مغازه ها سند جداگانه صادر شده است تکلیف دادگاه در این خصوص چیست؟

در فرض سوال با توجه به این که هر دو مغازه دارای سند رسمی جداگانه ای می باشد ضرورت دارد دادگاه با ملاحظه پرونده ثبتی هر دو مغازه و صدور قرارهای معاینه محلی با جلب نظر کارشناس ذی صلاحیت در تشخیص محدوده و پیاده کردن اسناد مالکیت طرفین در موقعیت ملک و انطباق آن و عندالاقتضا اخذ توضیح از نماینده مطلع ثبتی در زمینه پرونده ثبتی روشن و مسجل کند که از ملک شخص (ب) مساحتی در محدوده ملک شخص (ج) قرار گرفته یا خیر و حسب مورد پس از احراز موضوعخلع ید از محدوده ی مورد تجاوز صادر خواهد کرد و در صورتی که بر مبنای نظریه کارشناسی محرز شود که مساحت و میزان مورد تجاوز و ضرر مالک در مقایسه با خسارتی که از خلع ید (و قلع بنا در صورت طرح این خواسته) متوجه طرف دعوا (شخص ج) می شود به نظر دادگاه نسبتا جزیی باشد دادگاه حکم پرداخت قیمت مساحت مورد تجاوز طبق نظر کارشناس و اصلاح اسناد مالکیت صادر و در غیر این صورت و نیز در صورتی که قیمت محدوده مورد تجاوز ایداع نشود حکم به خلع ید و قلع بنای غیرمجاز صادر خواهد شد.

 

 

هرگاه مالک ملک مجاور نسبت به تصرف بخشی از اراضی همسایه خود اقدام و مبادرت به احداث دیوار یا تاسیسات کند و مالکیت خواهان در خصوص زمین مورد تصرف و تجاوز محرز شود آیا رسیدگی به دعوای خلع ید از سوی خواهان قابلیت رسیدگی دارد ؟(با این قید که میزان تجاوز مختصر و قابل اغماض است و این تصرف بر اثر اشتباه در محاسبه صورت پذیرفته است)

اگر مالک مجاور ندانسته به ملک دیگری تجاوز کند و تجاوز ناچیز و مختصر باشد اگر چه قانونا باید از متجاوز خلع ید شود دراین مورد قانونگذاربا وضع ماده واحده لایحه قانونی راجع به رفع تجاوز و جبران خسارات وارده به املاکمصوب آذرماه 1358 مقرر داشته: در دعاوی راجع به رفع تجاوز و قلع و قمع ابنیه غیرمجاز در املاک مجاور اگر احراز شود مالک مجاور قصد تجاوز نداشته و در اثر اشتباه در محاسبه ابعاد یا پیاده کردن نقشه ثبتی و امثال آن تجاوز صورت گرفته و تجاوز جزیی است قیمت اراضی مورد تجاوز که بر طبق نظر کارشناس معین شده تودیع می شود و دادگاه حکم به پرداخت قیمت اراضی و خسارات وارده و اصلاح شده مالکیت می دهد و در غیر این صورت حکم به خلع ید و قلع و قمع بنای مستحدثه صادر می شود.

 

 

خلع ید متصرف از زمینی که در آن احداث (اعیانی) کرده چگونه ممکن است؟

اگر متصرف زمین متعلق به غیربدون اذن مالک احداث بنا کرده باشدبرحسب تقاضای مالک حکم به خلع ید او از عرصه و اعیان صادر می گردد. لیکن قلع و قمع بنای مستحدثه موضوع دیگری است. در صورتی که مالک چنین درخواستی بکندچون متصرف اذن در احداث بنا نداشته می تواند مصالح ساختمانی را به هر طریق که بخواهد به جای دیگری منتقل کند والا با صدور حکم به قلع و قمع بنا ساختمان احداثی تخریب می شود.

 

 

حکم خلع ید در فرضی که متصرف اذن در احداث بنا داشته است چه می باشد؟

هرگاه شخصی مجاز به احداث بنا در ملک غیر بوده و به همین اعتبارمبادرت به احداث اعیانی در ملک کرده باشد به لحاظ این که در واقع اجازه به معنای اختیاروحق ایجاد بنا می باشد احداث کننده مالکیت اعیانی مستحدثه را دارا خواهد شد و با این ترتیب مالک عرصه نمی تواند قلع بنای مستحدثه را درخواست کند و ماده 504 قانون مدنی موید این نظر است.

 

 

پس از جریان مزایده مال غیرمنقول و صدور سند به نام برنده مزایده آیا اجرای احکام از محکوم¬ علیه یا متصرف مال خلع ید می نماید و آن را تحویل برنده مزایده می دهد یا مستلزم طرح دعوای خلع ید است؟

انجام مزایده که به وسیله اجرای احکام صورت می گیرد صرفا در حدود اجرای مقررات مزایده آن هم به نحوی که در قانون تعیین شده می باشد. با این توضیح که پس از خاتمه عمل مزایده و سپری شدن مدت اعتراض دستور صدور سند مالکیت به نام خریدار یا محکوم¬ له صادر می شود لیکن رفع تصرف و خلع ید از ملک نیاز به تقدیم دادخواست به محاکم دادگستری داشته و دایره اجرا در این مورد اختیاری ندارد.

 

 

در بیع شرط مالکیت از چه زمانی منتقل می شود؟ آیا کسی که در نتیجه بیع شرط متصرف ملکی است می تواند علیه غاصب طرح دعوا خلع ید کند؟ املاکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ناحیه نهادها و سازمان های دولتی و عمومی به طور قطعی به مدت ده یا بیست ساله یا بیشتر به متصرفان واگذار شده از لحاظ حقوقی چیست؛ آیا بیع شرط است یا صلح؟

هر چند بیع خیاری (بیع شرط) با توجه به قانون ثبت ملک نیست خریدار در بیع شرط تا زمان اجرای خیار مالک منافع است و در صورتی که مال مورد مطالبه در تصرف انتقال گیرنده باشد می تواند علیه غاصب خلع ید اقامه کند در مورد قسمت دوم سوال باید به ماهیت قرارداد منعقده بین طرفین دقت شود و با توجه به قالب عقد و قصد و اراده واقعی طرفین وضعیت حقوقی آن را مشخص کرد.

 

 

زمینی به مساحت دویست مترمربع به صورت عادی بین سه نفر از وراث تقسیم شده است و زمین در محدوده شهری قراردارد و احد از آنان تقاضای خلع ید سهم خویش را بر اساس تقسیم نامه دارد آیا رعایت ماده 101 قانون شهرداری الزامی است؟

دادگاه در رسیدگی به دعوای خلع ید تکلیفی به اعمال مقررات ماده 101 قانون شهرداری و یا ماده 6 قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران ندارد و به دعوای خلع ید وفق مقررات رسیدگی خواهد کرد. با توجه به این که تقسیم عادی مورد اختلاف بوده و بر تایید صحت آن نیز اظهارنظری نشده صدور حکم در حدود سهم الارث خواهان از ملک مزبور امکان پذیر خواهد بود.
 

 

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM