به موجب دادنامه شماره 800105-1390/11/06 صادره از شعبه دوم دادگاه کیفری استان.. . در خصوص اتهام آقای ج. مبنی بر قتل عمدی مرحوم الف. به وسیله کارد با حصول علم بر مجرمیت متهم وی را به قصاص نفس محکوم کرده است و در خصوص اتهام خانم الف.ب. دایر به ارتکاب زنا با شرایط احصان با مقتول الف. اتهام را ثابت ندانسته و حکم بر برایت وی صادر نموده است. لکن عمل وی را رابطه نامشروع تشخیص داده و او را به تحمل 99 ضربه شلاق تعزیری محکوم کرده و در مورد اتهام الف. دایر بر ارتباط نامشروع با الف.ب. به لحاظ فوت وی قرار موقوفی تعقیب صادر نموده است(صفحه 439-442). آقای ج. به وسیله وکلای خود و اولیای دم مرحوم الف. نیز توسط وکیل خویش از این رای تجدیدنظرخواهی کرده اند که پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و رسیدگی به این شعبه(شعبه هفتم دیوان عالی کشور) ارجاع گردیده است که این شعبه پس از تنظیم گزارش مبسوط که نیاز به تکرار ندارد به موجب دادنامه شماره 0091-1392/02/10 اولا: در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ج. با توجه به این که محکوم علیه و وکلای وی ادعای مهدورالدم بودن متهم را داشته اند و از سوی دیگر علت فوت مقتول نیز به درستی مشخص نیست رای صادره را نقض و پرونده را جهت رفع نقص و تکمیل تحقیق به همان شعبه صادرکننده رای اعاده نموده است. ثانیا: در خصوص تجدیدنظرخواهی اولیای دم مرحوم الف. نسبت به صدور حکم برایت خانم الف.ب. از اتهام ارتکاب زنای محصنه تجدیدنظرخواهی را موجه ندانسته و رای بدوی را ابرام نموده و متذکر گردیده است که قرار منع تعقیب صادره در مورد اتهام ارتکاب قتل عمد از سوی الف.ب. قرار مزبور باید به اولیای دم ابلاغ شود(صفحه 472 به بعد). شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر(کیفری استان) در تاریخ 1392/03/05 دستور ابلاغ قرار منع تعقیب و استعلام از پزشکی قانونی در مورد تعیین علت فوت مرحوم را صادر نموده است (صفحه 480) که سه تن از پزشکان قانونی در خصوص استعلام به عمل آمده چنین اظهارنظر کرده اند:(در خصوص متوفی الف. آلت جارحه بعد از ایجاد جراحت بالای ترقوه چپ بعد از عبور از پشت ترقوه با طی مسیری به سمت پایین وارد فضای جنب سمت چپ شده و منجر به بریدگی قسمت فوقانی ریه و عروق اصلی فضای میانی قفسه سینه شده است جراحت مذکور نوعا کشنده محسوب می شود(صفحه 486). قرار منع تعقیب مزبور نیز به اولیای دم ابلاغ شده(صفحه 490491). حسب گواهی دفتر نسبت به آن اعتراض به عمل نیامده است(صفحه 493). دادگاه دستور تعیین وقت و دعوت طرفین را صادر نموده است(صفحه 495). جلسه دادگاه در تاریخ 1392/10/22 تشکیل گردیده ابتدا نماینده محترم دادستان تقاضای مجازات متهم را نموده است سپس والدین مقتول تقاضای قصاص قاتل فرزند خود را کرده اند. وکیل اولیای دم نیز اظهار داشته: دفاعیات به شرح لوایح قبلی است. دادگاه به متهم اتهامش مبنی بر مباشرت در قتل عمدی مرحوم الف. را تفهیم کرده اظهار داشته است: قبول دارم این کار را کردم وقتی وارد منزل شدم آن صحنه را دیدم و خانمم را آشفته دیدم مقتول را داخل کمد دیدم و اتفاقی که نباید می افتاد افتاد یعنی کارد را از داخل آشپزخانه گرفته رفتم دوباره داخل اتاق که پسره تا دم درب آمد همان جا با چاقو به کتف مقتول زدم یک ضربه زدم. من 9 یا 10 سال با این خانم زندگی کردم وقتی داخل خانه آمدم خانم را نیمه عریان دیدم و وقتی از خانه بیرون می رفتم خانمم به این صورت نبود. دادگاه از همسر متهم سوال کرده: آیا متهم کارد را در دست شما قرار داد؟ جواب داده است: خیر می خواست بیاید کارد را در دست من قرار دهد که من دست هایم را بردم شستم. آقای وکیل متهم نیز به دفاع از وی پرداخته و گفته است به اعتقاد موکل مبنی بر مهدورالدم بودن مرحوم اشاره نموده ایم(صفحه 518). از متهم آخرین دفاع اخذشده اظهار داشتهاست: روزی که اتفاق افتاد اعتقادم این بود که این آقا باید در خانه ام کشته می شد. وکیل متهم نیز از وی دفاع کرده و گفته است: خانم ب. صراحتا به حضور مقتول و عمل به عنف وی اشاره کرده است(صفحه520). دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و طبق دادنامه شماره 7800112-1392/11/06 در خصوص اتهام آقای ج. مبنی بر قتل عمد مرحوم الف. بنا به دلایل احصایی ازجمله مشاهده مقتول در خانه متهم درحالی که خانم الف.ب. نیمه عریان بوده است متهم را مستحق قصاص ندانسته و با توجه به بند ث ماده 302
قانون مجازات اسلامی 1392 و قسمت اخیر ماده 303 همان قانون و ماده 612
قانون مجازات اسلامی 1375 متهم را به پرداخت دیه کامل مرد مسلمان به علاوه یک سوم دیه کامل از حیث وقوع قتل در ماه حرام ذی القعده از باب تغلیظ در حق اولیای دم مرحوم الف. و به تحمل پنج سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم کرده است( صفحه 522523). آقای م. در تاریخ 1392/12/27 اعلام نموده چون موکلین(اولیای دم) تابه حال در مورد اعتراض یا عدم اعتراض اتخاذ تصمیم ننموده اند جهت حفظ حقوق ایشان فعلا اعتراض می شود و متعاقبا لایحه اعتراضیه تقدیم می گردد(صفحه 530). خانم ز. مادر مرحوم الف. نیز طی لایحه ای به حکم صادره اعتراض کرده و عامل اصلی فساد را الف.ب. دانسته است(صفحه 536). م.ط. نیز به وکالت از سوی محکوم علیه فقط تقاضای ارسال پرونده به دیوان عالی کشور را کرده لکن درخواست تجدیدنظر ننموده است(صفحه 544). پرونده به دیوان عالی کشور ارسال رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. مشروح لایحه مربوطه به هنگام شور قرایت می شود.