در خصوص واخواهی آقای ع.الف. با وکالت آقای ح.م. به طرفیت آقای م.ب. از دادنامه 920134 این شعبه موضوع مطالبه و استرداد ثمن معامله به انضمام خسارات دادرسی و تاخیر تادیه با این توضیح که موکل اقدام به انتقال یک باب منزل حسب مبایعه نامه عادی مورخ 20/11/74 به همراه برادرش نموده و سپس کاشف به عمل آمده که منزل متعلق به موکل و برادرش نبوده لذا واخواه استرداد ثمن و تاخیر تادیه نموده است عمده اعتراض موکل به پرداخت
خسارت تاخیر تادیه از تاریخ 20/11/74 تا زمان صدور حکم می باشد زیرا دلیل پرداخت
خسارت تاخیر یا باید در مبایعه نامه قید شود که در صورت فسخ یا ابطال و هر علت دیگری پرداخت شود که در مانحن فیه چنین نشده است وجهت دوم اینکه در مبایعه نامه نه مبلغ
خسارت مشخص می شود و نه نحوه پرداخت آن و دعوی حاضر از این قسم می باشد چراکه در بند 8 مبایعه نامه چنین آمده که (چنانچه در اظهارات و تعهدات متعاملین خلاف یا فسادی کشف شود مسیولیت جبران خسارات وارده و جوابگویی در قبال اشخاص ثالث و مقامات ذی ربط به عهده متخلف است) با این وصف که میزان
خسارت و نحوه پرداخت آن مشخص نشده استناد به ماده 522 و صدور حکم محکومیت از تاریخ معامله وجاهت قانونی ندارد چراکه ماده فوق مطالبه داین و تمکن مدیون را ملاک قرار داده و مطالبه از زمان تقدیم دادخواست است نه زمان مبایعه نامه. با توجه به دادخواست تقدیمی و پیوست های آن و اظهارات و لوایح طرفین نظر به اینکه در مانحن فیه حسب تایید واخواه دربند 8 مقررشده متخلف از پس جبران
خسارت برآید لکن نحوه جبران
خسارت به دو شکل قابل تصور است اول اینکه ارزش فعلی ملکی که معامله شده مبنای جبران
خسارت باشد ولی چون از ابتدا نقل وانتقال مالکیتی از طرفین پرونده به مورد معامله نبوده بنابراین نمی تواند مبنای محاسبه باشد دوم اینکه شاخص تورم لحاظ شود دادگاه در این مورد با تنقیح مناط
خسارت تاخیر را که قانون گذار در دین منظور کرده جهت جبران
خسارت مورد حکم قرار داده بنابراین دفاعیات وکیل واخواه قابلیت دفاع نداشته و ضمن رد واخواهی دادنامه واخواسته عینا تایید می گردد. اما در خصوص دعوی تقابل واخواه به طرفیت واخوانده به خواسته مطالبه اجرت المثل ایام تصرف با این توضیح که منزل مسکونی از تاریخ مبایعه نامه (20/11/74) دراختیار آقای ب. (خوانده دعوی تقابل) قرارگرفته و به موجب پرونده اجرایی در تاریخ 18/12/83
خلع ید و تحویل موکل شده درنتیجه تصرفات خوانده بدون اذن و بلاجهت بوده و مستحق پرداخت اجرت المثل می باشد. دادگاه با بررسی دادخواست و پیوست های آن و اظهارات طرفین نظر به اینکه خواهان دعوی تقابل صراحتا استناد کرده به اینکه موضوع معامله مستحق للغیر بوده است متن دادخواست (... سپس ازآنجاکه این ملک مستحق للغیر درآمد و پس از صدور حکم ابطال مبایعه نامه
خلع ید صادر و به مرحله اجرا درآمد). دادنامه مورد استناد طرفین (351-83 شعبه 89) دلیل ابطال را مستحق للغیر بودن ملک موضوع دعوی اعلام کرده با وصف فوق خواهان مالکیت ندارد و دلیل استحقاق مطالبه اجرت المثل را نیز بیان و اعلام نکرده است بنابراین کماکان منزل مسکونی متعلق به غیر بوده و با وصف فوق خواسته وجاهت قانونی نداشته و به استناد ماده 2 ق.آ.د.م. قرار رد دعوی صادر و اعلام می گردد. رای صادره در هردو مورد حضوری و ظرف مهلت بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه 127 دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ جاویدی