در خصوص دعوای آقای الف.ک. و خانم س.خ. به وکالت از آقای م.م. به طرفیت آقای م.م. با وکالت بعدی آقای ر.ک. به خواسته محکومیت خوانده به پرداخت حاصل فروش و انتقال املاک موکل با جلب نظر کارشناس مقوم به پنجاه ویک میلیون ریال و
خسارت تاخیر در تادیه و خسارات دادرسی به شرح دادخواست تقدیمی با این توضیح که وکلای خواهان در دادخواست مذکور بیان نمودند: «خوانده به عنوان وکیل مدنی موکل با استفاده از وکالت نامه تفویضی شماره 182458 مورخ 25/8/73 ثبت شده در دفترخانه.. . تهران اقدام به فروش املاک موکل که به نحو مشاع در مالکیت مشارالیه قرار داشته است به شرح زیر نموده است: 1- سه دانگ مشاع از شش دانگ پلاک ثبتی 1746 فرعی از 35 اصلی (قطعه 25 تفکیکی) با بنای احداثی عرصه و اعیانی که به شرح سند انتقال شماره 49692 مورخ 4/10/61 ثبت شده در دفترخانه.. . تهران به موکل منتقل شده و خوانده با استفاده از وکالت نامه تفویضی سهم مالکانه موکل نسبت به ملک مزبور را به موجب سند صلح شماره 196153 مورخ 14/12/74 ثبت شده در دفترخانه.. . تهران به غیر منتقل نموده است 2- سه دانگ مشاع از شش دانگ یک قطعه زمین قطعه 266 تفکیکی به پلاک ثبتی شماره 170 فرعی از 3191 اصلی واقع در قریه حسین آباد مهرشهر کرج که خوانده با استفاده از وکالت تفویضی سهم مالکانه موکل را به غیر منتقل نموده است. 3- سه دانگ مشاع از شش دانگ یک قطعه زمین قطعه 267 تفکیکی در پلاک ثبتی مندرج دربند 2 دادخواست واقع در قریه حسین آباد مهرشهر کرج که خوانده به وکالت از موکل مبادرت به انتقال آن به غیر نموده [است].. . »; در مورخ 24/3/89 آقای و.ح. با تقدیم برگ وکالت نامه خود را به عنوان وکیل خوانده معرفی و در مورخ 10/7/89 استعفای خود را اعلام می کند. دادگاه با توجه به دلایل ذیل دعوای خواهان را ثابت نمی داند: 1- به استناد ماده 752 از
قانون مدنی صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود لذا انتقال سند مذکور دربند یک دادخواست در قالب عقد صلح توسط خوانده به فرزندان خود به اسامی آقایان ع. و ن.م. با توجه به مفاد وکالت نامه که چنین اختیاری به وی (خوانده) تفویض شده است فاقد اشکال قانونی تشخیص داده می شود. 2- صلح ممکن است معوض یا غیر معوض باشد که درهرصورت سود و زیان مطمح نظر متعاقدین نمی باشد بلکه آنچه مهم است رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله یا غیر آن می باشد و اساسا ادعای غبن در صلح به استناد ماده 761 از همان قانون قابل پذیرش نمی باشد لذا خوانده مسیولیتی در قبال خواهان در خصوص صلح سند موردنظر که به صورت معوض نیز بوده است غیر از "عوض تعیین شده " ندارد. 3- ادعای وکلای خواهان مبنی بر اینکه صلح مذکور در مقام " بیع " بوده است بدون ارایه دلیل موجه و قانونی موثر در مقام نمی باشد و از طرفی صراحتا در سند انتقال به صلح مال و معوض بودن آن اشاره شده است که نمی توان بدون وجود قرینه یا اماره ای به عقد " بیع " تعبیر نمود. 4- خواهان وکلای وی دلیل و مدرکی که مثبت ادعای آن ها در خصوص فروش سایر اموال توسط خوانده به عنوان وکیل خواهان به غیر باشد ارایه نداده اند و مفاد استعلام های انجام شده از اداره ثبت
اسناد و املاک مربوط حکایت از انتقال سند توسط خوانده ندارد بلکه کلیه مدارک محصله حکایت از توکیل به غیر توسط خوانده در خصوص مورد وکالت دارد که این امر مسیولیتی برای وی در خصوص پرداخت ثمن معامله به لحاظ عدم وقوع عقد بیع ایجاد نمی کند. 5- مضافا اینکه خوانده در جلسه دادرسی مورخ 9/5/1390 حسب تقاضای وکلای مبادرت به ادای سوگند در خصوص املاک خواهان مقید در بندهای 2 و سه دادخواست به شرح ذیل نموده است: «اینجانب م.م. پدر م.م. بر اساس وکالت نامه ای که از پسرم داشتم دو قطعه 266 و 267 از پلاک ثبتی 3191 فرعی از 170 اصلی را به شخص دیگر وکالتا انتقال دادم و مبایعه نامه ای تنظیم نکرد و املاک مذکور را نفروخته ام و یک ریال پول بابت این دو قطعه از کسی نگرفته ام فقط به عنوان وکالت تفویض اختیار کردم.»; بنابراین به استناد ماده 197 از قانون آیین دادرسی مدنی و مواد 1325 الی 1335 از
قانون مدنی حکم بیحقی خواهان صادر و اعلام می گردد. این حکم در خصوص پلاک های مقید دربند 2 و سه دادخواست به لحاظ ادای سوگند قطعی و در خصوص سند صلح ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه 81 دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ صابر