به حکایت محتویات پرونده با انتشار مقاله ای تحت عنوان «دهان مدیران بی ادب را باید دوخت»; در روزنامه ن. شهرستان ب. آقای ع.الف. مدیر ورزش جوانان و نوجوانان شهرستان مزبور به دادسرای عمومی و انقلاب ب. مراجعه و طی شکواییه ای مبنی بر افتراء و
توهین و هتک حرمت و نشر اکاذیب از خانم ک.ن. مدیر مسیول و صاحب امتیاز نشریه مذکور شکایت کرده که پس از تحقیقاتی که در دادسرا انجام شده به استناد تبصره 4 قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه کیفری استان کرمان صادر و پرونده جهت رسیدگی به شعبه اول دادگاه کیفری استان ارجاع و در این شعبه پس از تعین وقت و دعوت هییت منصفه و تشکیل جلسه مورخه 29/1/1390 و تجویز هییت منصفه به این که شرحی در نشریه ن. دایر بر این که منظور از چاپ مقاله مزبور فرد و مسیول خاصی نبوده است و چاپ مقاله مزبور به صورت کلی بوده است که با درج مقاله مزبور و تشکیل جلسه مورخه 23/3/1392 و مدافعات متهم و رای هییت منصفه دایر بر اینست که متشاکی مجرم نمی باشد. دادگاه اقدام به صدور دادنامه شماره 00096-17/4/1392 نموده است که پس از شرح جریان پرونده با این استدلال که مقاله مزبور از مصادیق افتراء که قانونا تعریف خاصی دارد محسوب نمی گردد و اکاذیبی هم به قصد تشویق مطرح و منتشر نشده است مستندا به ماده 177 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری و اصل 37 از
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به لحاظ عدم احراز وقوع بزه حکم بر برایت مشتکی عنه صادر نموده است که پس از ابلاغ دادنامه آقای ع.الف. به شرح لایحه ای که هنگام شور قرایت خواهد شد تجدیدنظرخواهی نموده و رسیدگی به این شعبه ارجاع که در تاریخ بالا هییت شعبه با حضور دادیار محترم دادسرای دیوان عالی کشور تشکیل و پس از ملاحظه محتویات پرونده و نظریه دادیار محترم مبنی بر اتخاذ تصمیم شایسته مشاوره نموده چنین رای می دهد.