تجدیدنظرخواهی مطروحه از ناحیه تجدیدنظرخواه آقای ع.خ. به طرفیت تجدیدنظر خوانده آقای ع.الف. و نسبت به دادنامه تجدیدنظر خواسته به شماره 00066 مورخ 10/2/92 شعبه 1 محترم دادگاه عمومی حقوقی ملارد که بر صدور حکم به محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبلغ هشتاد میلیون ریال به عنوان اصل خواسته موضوع رسید عادی و دست نویس 12/7/91 و نیز با احتساب کلیه خسارات دادرسی و تاخیر تادیه به ترتیب مبینه در دادنامه مرقوم وکلا له و در حق تجدیدنظر خوانده اشعار داشته با هیچ یک از شقوق مقررات قانونی موضوع ماده 348
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مطابقتی نداشته و مشروح لایحه تجدیدنظرخواهی نیز متضمن جهت یا جهات قانونی نقض نبوده و مفاد آنکه فاقد تقید به هرگونه ادله شرعیه یا قانونیه است موثر در مقام نقض نمی باشد همچنین بر نحوه رسیدگی مرجع محترم نخستین و استدلال و استنباط قضایی مربوطه خدشه و منقصتی وارد نیست و دادنامه مطابق موازین و مقررات قانونی و محتویات و مستندات پرونده اصدار یافته و درمجموع دلیلی شرعی با قانونی بر نقض آن تقدیم و ارایه نگردیده زیرا: اولا: تجدیدنظرخواه با تغافل از مقررات قانونی موضوع ماده 348 قانون پیش گفته دعوی مربوطه خویش را مقید به هیچ یک از جهت یا جهات قانونی نقض ننموده و نه تنها در دادخواست حاوی دعوی مارالبیان همچنین در لایحه اعتراضیه نیز مراتب دعوی مطروحه را مقید به جهات قانونی اعتراض نداشته و به صرف ابراز ادعای بلاجهت و بلادلیل و صرف انتفاع و استفاده از ظرفیت تجدیدنظرخواهی بسنده و اکتفا نموده که به ترتیب مبینه دعوی مرقوم فاقد موقعیت قانونی گردیده و صرف نظر از آن ثانیا: آقای خ. که خوانده دعوی بدوی بوده مطابق ابلاغ واقعی (ماده 68 قانون صدرالذکر) و در تاریخ 14/12/91 (برگ 9 پرونده) نسخه ثانی دادخواست و کلیه ضمایم آن ازجمله رسید صدرالاشعار را دریافت نموده و علی رغم آن در جلسه رسیدگی مقرره مورخ 9/2/92 حضور نیافته و وکیلی نیز تعرفه نداشته و نسبت به دعوی بدوی و مستند مربوطه هیچ گونه دفاع و یا ایراد و اعم از انکار و تردید و یا ادعای
جعل ابراز ننموده و درمجموع دعوی و مستند آن از هرگونه تعرض و خدشه مصون باقی مانده و دادنامه تجدیدنظر خواسته بر همان اساس اصدار یافته است ثالثا: با توجه به مقررات قانونی موضوع ماده 362 قانون پیش گفته مطلق ادعای جدید به غیراز موارد استثنایی در مرحله تجدیدنظر مسموع نخواهد بود و این در حالی است که آقای خ. علی رغم ملاحظه و رویت و مشاهده رسید مذکور هیچ گونه ادعایی پیرامون
جعل آن ابراز و اعلام ننموده و در مرحله رسیدگی ماضی عملا نسبت بدان تمکین داشته است و صرفا در مرحله تجدیدنظرخواهی مدعی
جعل آن می باشد و ازآنجاکه رسید مذکور شامل متن امضاء و اثرانگشت منتسب به وی بوده معلوم و مشخص نداشته نسبت به کدام بخش از بخش های رسید معنونه ادعا
جعل ابراز نموده و حتی با تذکر 12/5/92 این دادگاه و ارسال و ابلاغ اخطاریه 17/9/92 که در تاریخ 18/9/92 به وی ابلاغ شده مشارالیه در لایحه تقدیمی مورخ 27/9/92 نسبت به ارایه توضیح پیرامون موارد خواسته شده در مرقومه 12/8/92 پیش گفته و به ویژه نسبت به
جعل ادعایی و در کدام بخش از رسید مذکور هیچ گونه توضیحی ابراز ننموده و به صرف ابراز ادعای
جعل بلادلیل بسنده و اکتفا داشته و عاجز از تعیین مورد یا موارد
جعل ادعایی بوده و در سطور سوم و چهارم لایحه مذکور و بدون آنکه موضوع مفقود شدن رسید پیش گفته مطرح شده باشد اظهار داشته: «... درصورتی که بین اینجانبان هیچ گونه رسیدی نبوده تا مفقود گردد... »; که طرح و اقامه ادعای مرقوم و در این مرحله از رسیدگی با مانع قانونی مواجه بوده و نظریه شماره 6541/7 مورخ 10/10/1352 اداره کل حقوقی و تدوین قوه قضاییه مشعر بر همین معنا بوده و چنانچه ادعای
جعل در مرحله بدوی رسیدگی مطرح نشده باشد در مرحله پژوهشی (تجدیدنظر) مطرح گردد با مانع مواجه بود و اگر در مرحله رسیدگی بدوی ادعای
جعل بدون رعایت مقررات قانونی به عمل آمده و دلایل آن اقامه نشده باشد طرح ادعای مرقوم در مرحله پژوهشی بلااشکال بوده و الا و به طورکلی طرح آن در مرحله تجدیدنظر و بدون طرح در مرحله ماضی مطابق مقررات قانونی موضوع ماده 362 قانون صدرالاشعار با مانع قانونی مواجه خواهد بود فلذا ادعای مذکور فاقد موقعیت قانونی و غیرقابل استماع بوده بناء علی هذا و با عنایت به مراتب معنونه مارالذکر دادگاه تجدیدنظرخواهی بلادلیل و بلاجهت ابرازی را وارد و موجه نداشته و مستندا به ماده 358
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی مطروحه درنتیجه دادنامه تجدیدنظر خواسته را تایید و استوار می نماید. رای دادگاه قطعی است.
مستشاران شعبه 25 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
طاهری ـ موحدی