اولا برابر ماده 1128
قانون مدنی «هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل
حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد». بنابراین در فرض سوال که در سند ازدواج به «دوشیزه بودن» زوجه تصریح شده است زوج در صورت عدم بکارت و غیردوشیزه بودن زوجه می تواند
حق فسخ خود را اعمال کند؛ مگر آن که زوجه اثبات کند به رغم اطلاع زوج از غیردوشیزه بودن زوجه موضوع در سند ازدواج به نحو دیگری منعکس شده است. ثانیا برابر ماده 438 قانون یاد شده «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود» و صرف دروغ گفتن زوجه مبنی بر دوشیزه بودن در فرض سوال عملیات موضوع ماده 438 مذکور تلقی نمی شود. از سوی دیگر فقدان بکارت زوجه الزاما به معنای آن نیست که وی سابقه ازدواج و یا رابطه جنسی داشته است و ممکن است وصف بکارت به دلایل دیگری زایل شده باشد که حتی زوجه نیز از آن بی اطلاع بوده است. در هر صورت برای احراز تدلیس دادگاه باید ارکان آن را از جمله عملیات موجب فریب طرف مقابل را در رفتار زوجه احراز کند و تشخیص این موضوع امری قضایی و بر عهده مرجع رسیدگی کننده است. ثالثا در فرض سوال ممکن است
حق فسخ زوج هم به اعتبار تخلف از وصف و هم به اعتبار تدلیس محقق شده باشد و چنانچه زوج به اعتبار تحقق هر دو جهت
حق فسخ خود را اعمال کرده باشد منعی برای پذیرش آن در صورت اثبات در دادگاه و صدور حکم مبنی بر اعلام فسخ به اعتبار تدلیس و تخلف از وصف وجود ندارد.