دادخواست قلع و قمع معمولا همراه با
تقاضای خلع ید از سوی خواهان همـراه اسـت امـا آیا قلع و قمع از متصرفات
خلع ید می باشد؟ و ارتباط لازم و ملزومی بین قلع و قمـع بنـا و
خلع ید به عنوان دو دعوای کاملا مرتبط و لاینفک ما بـین آن دو برقـرار اسـت یـا خیـر؟ پاسخ این است که دعوای قلع و قمع فرع بر دعوای
خلع ید نیست و یا خلع یـد فـرع بـر قلع و قمع مستحدثات واقعیت نیست لیکن به دلیل رابطه زمانی و حرف های در وکالت و یـا دادخواهی از مراجع قضایی معمولا طرح این دو دعوا به شکل واحد صورت می پذیرد. امـا وحدت مذکور وحدت ذاتی و مبنایی نیست بلکـه از نـوع اتحـاد مصـلحتی اسـت. بنـا بـه مراتب استماع دعوای قلع و قمع به شکل واحد ایرادی نداشته و عـدم اسـتماع آن محتـاج دلیل است هر چند امکان وجود شبهه ای در ایـن خصـوص مـی رود و آن اینکـه در اجـرا عملا برای قلع و قمع لازم است که
خلع ید از عرصه صورت گیرد بـه اسـتدلال آتـی ایـن ایراد نیز وارد نخواهد بود. زیرا اذن در شیء اذن در لوازم آن است و لوازم اجـرای قلـع و قمع
خلع ید است و با این تفاوت که
خلع ید مـذکور بـه دلیـل لازم بـودن اجـرای حکـم موقتی منحصرا برای اجرای قلع و قمع می باشد و پس از آن در صورت تصـرف غاصـب در ملک تصرف یاد شده از نوع تصرفات مجدد پس از اجرای حکم نیست بلکه در یک مقطـع زمانی ید غاصبانه بر عرصه توسط لوازم اجرای حکم قلع و قمع (البته در بخشی از عرصـه که شامل محدوده ورود مامورین اجرا و مآلا اجرای حکم است) و سپس قهرا و طبیعتـا بـه وضعیت سابق اعاده می گردد.