ماده 1241 قانون مدنی

ماده 1241 ق م

ماده 1241 ق.م

ماده 1241 مدنی

ماده 1241 ق مدنی

متن کامل ماده 1241 قانون مدنی. ماده 1241 ق م ماده 1241 ق.م ماده 1241 مدنی ماده 1241 ق مدنی

ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی

ماده ۱۲۴۱ ق م

ماده ۱۲۴۱ ق.م

ماده ۱۲۴۱ مدنی

ماده ۱۲۴۱ ق مدنی

متن کامل ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی. ماده ۱۲۴۱ ق م ماده ۱۲۴۱ ق.م ماده ۱۲۴۱ مدنی ماده ۱۲۴۱ ق مدنی

ماده 1241 قانون مدنی

ماده 1241 - قیم نمی تواند اموال غیرمنقول مولی علیه را بفروشد و یا رهن گذارد یا معامله ای کند که در نتیجه ی آن خود مدیون مولی علیه شود مگر با لحاظ غبطه ی مولی علیه و تصویب مدعی العموم. درصورت اخیر شرط حتمی تصویب مدعی العموم ملائت قیم می باشد و نیز نمی تواند برای مولی علیه بدون ضرورت و احتیاج قرض کند مگر با تصویب مدعی العموم.

ماده 1241 قانون مدنی مصوب 1307/02/18

ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی

ممشاهده ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی مصوب 1307/02/18

قانون مدنی / ماده 1241

ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی

پایگاه جامع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۰۷/۰۲/۱۸

متن ماده 1241
قانون مدنی

مصوب ۱۳۰۷/۰۲/۱۸
  • ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی

    متن کامل 1241 ماده

    مصوب ۱۳۰۷/۰۲/۱۸
متن ماده ۱۲۴۱

ماده 1241 - قیم نمی تواند اموال غیرمنقول مولی علیه را بفروشد و یا رهن گذارد یا معامله ای کند که در نتیجه ی آن خود مدیون مولی علیه شود مگر با لحاظ غبطه ی مولی علیه و تصویب مدعی العموم. درصورت اخیر شرط حتمی تصویب مدعی العموم ملائت قیم می باشد و نیز نمی تواند برای مولی علیه بدون ضرورت و احتیاج قرض کند مگر با تصویب مدعی العموم.

ماده 1240 - قیم نمی تواند به سمت قیمومت از طرف مولی علیه با خود معامله کند اعم از این که مال مولی علیه را به خود منتقل کند یا مال خود را به او انتقال دهد.

نمایش ماده

ماده 1242 - قیم نمی تواند دعوی مربوط به مولی علیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعی العموم.

نمایش ماده
1
نظریه مشورتی شماره 99-9/6-1378 ح - مورخ 1399/10/13
با توجه به بند 3 ماده 678 قانون مدنی وکالت به موت یا به جنون وکیل یا موکل مرتفع می شودچنانچه قیم صغیر سفیه یا مجنون اظهار دارد مرحوم در زمان حیات خود یا محجور در زمان سلامتی خود مالی را فروخته و کل وجه را دریافت کرده و وکالت نامه رسمی بلاعزل جهت انتقال مال تنظیم شده است و اکنون با توجه به بطلان وکالت نامه رسمی درخواست انتقال مال به خریدار بدون پرداخت وجه را دارد در صورتی که دادستان یا دادیار با بررسی مدارک ارائه شده صحت اظهارات قیم مبنی بر فروش قبلی مال را احراز کند آیا می تواند مجوز انتقال صادر کند یا این که خریدار باید دادخواست الزام به تنظیم سند رسمی تقدیم کند؟
2
نظریه مشورتی شماره 98-11-1913 ح - مورخ 1399/02/17
احتراما همان گونه که مستحضر هستید وفق ماده 83 قانون امور حسبی و ماده 1241 قانون مدنی به شرط رعایت مصلحت دادستان اختیار صدور اذن فروش اموال غیر منقول محجور را دارد. در صورتی که شش دانگ مال غیر منقول به نام محجور باشد در خصوص صلاحیت دادستان جهت صدور مجوز فروش تردیدی وجود ندارد؛ لکن در فرض مشاع بودن مال غیرمنقول در دادسراهای سراسر کشور رویه های متعددی در خصوص حدود صلاحیت دادستان جهت فروش سهام مشاع محجور اعمال می شود خواهشمند است با توجه به سه دیدگاه موجود در این خصوص که ذیلا بیان می شود نظر آن مرجع محترم را اعلام فرمایید که آیا دادستان مجاز به صدور دستور فروش سهم مشاع محجور از اموال غیرمنقول است؟ 1- برخی با استناد به مواد 313 و 326 قانون امور حسبی که اشعار می دارد اگر ما بین مالکین محجور یا غایب باشد تقسیم ترکه به توسط نمایندگان آن ها در دادگاه به عمل می آید معتقد به ممنوعیت فروش سهم مشاع محجور از اموال غیرمنقول هستند. این گروه معتقدند وفق ماده 317 قانون امور حسبی فروش خود از مراتب تقسیم است؛ اگرچه تقسیم غیرمستقیم و چنانچه دادستان نسبت به فروش سهم محجور اقدام کند عملا مال مشاع را تقسیم نموده و به امری ورود کرده که وفق ماده 313 قانون مدنی مالکیت ورثه نسبت به ترکه پس از ادای دیون و حقوقی که به ترکه تعلق گرفته مستقر می شود و پیش از آن مالکیت مستقری وجود ندارد که بتوان نسبت به آن مجوز فروش صادر کرد. با این تفسیر محل اجرای ماده 83 قانون امور حسبی و ماده 1241 قانون مدنی صرفا اموال مفروز محجور است. 2- برخی با استناد به اطلاق مواد 83 قانون امور حسبی و 1241 قانون مدنی و همچنین ماده 583 قانون مدنی معتقدند فروش موضوع ماده اخیر متفاوت از تقسیم موضوع ماده 313 و یا فروش موضوع ماده 317 قانون امور حسبی است؛ با این تفسیر که وفق ماده 583 قانون مدنی هر یک از شرکاء می توانند بدون رضایت شرکاء دیگر سهم خود را به شخص ثالث منتقل کنند. این ماده ذیل احکام شرکت بیان شده و با آنچه در مواد 589 به بعد قانون مدنی در مبحث تقسیم اموال و یا ماده 313 قانون امور حسبی در خصوص تقسیم آمده است تفاوت مبنایی دارد. به عبارت دیگر در فرض اجرای ماده 583 قانون مدنی صرفا سهم یکی از شرکاء به ثالث منتقل می شود بدون آن که وضعیت اشاعه آسیبی ببیند؛ در حالی که در نتیجه تقسیم وفق ماده 313 و دیگر مواد مربوطه وضعیت اشاعه منتفی خواهد شد. نتیجه این دیدگاه آن است که در همه موارد اعم از آن که منشا اشاعه اختیاری باشد و یا قهری دادستان جهت صدور اذن فروش سهم مشاع محجور صلاحیت خواهد داشت. 3- گروه سوم معتقدند اختیار قیم برای فروش و اختیار دادستان جهت صدور اذن یا اجازه انتقال را باید به نحوی تفسیر کرد که اجرای ماده 313 قانون امور حسبی نیز متصور باشد. در این راستا در صورتی که میزان اموال مشاع به نحوی محدود است که امکان افراز و تعدیل متصور نیست استناد به ماده 583 قانون مدنی جهت فروش بلامانع است؛ مانند فرضی که اموال مشاع منحصر به یک آپارتمان یا امثال این موارد است چرا که در فرض اجرای ماده 583 قانون مدنی صرفا سهم یکی از شرکا به ثالث منتقل می شود؛ بدون آن که وضعیت اشاعه آسیبی ببیند. علاوه بر این که در این صورت به حقوق دیگر شرکا نیز خللی وارد نمی شود. در فرضی که وضعیت اشاعه به نحوی است که امکان افراز و تعدیل متصور است نباید از ماده 583 قانون مدنی استفاده کرد. استناد به این ماده در فرض تعدد اموال حتی اگر افراز و تعدیل غیر ممکن باشد موجب می شود که اگر سهم محجور از هر کدام از مصادیق اموال مشاع به اشخاص ثالثی منتقل شود نه تنها ماده 313 و دیگر موارد راجع به تقسیم عملا بی خاصیت شود بلکه باعث می شود دیگر شرکا در فرض عدم تراضی با خریداران سهم محجور ناچار به اخذ احکام تقسیم یا دستورات فروش متعدد باشند؛ حال آن که در فرض شراکت با محجور اخذ یک حکم تقسیم کفایت می کرد.
3
نظریه مشورتی شماره 98-127-280 ح - مورخ 1398/07/24
یکی از اصحاب دعوی در جریان دادرسی فوت می کند در میان وارث وی یکی یا چند محجور وجود دارد که برای ایشان قیم تعیین می شود چنانچه قیم در آن دعوی اصالتا با شخص محجور دارای تعارض منافع باشد به لحاظ اینکه امکان جمع بین منافع قیم و محجور و در نتیجه امکان دفاع قیم از محجور وجود ندارد الف وضعیت و ماهیت حقوقی رابطه ی قیم و مولی علیه در چنین شرایطی چگونه می شود آیا قیم خود به خود منعزل محسوب می شود یا نیاز به تشریفات عزل قیم از سوی دادستان است؟ ب-با توجه به عدم پیش بینی ساز و کاری خاص برای این موضوع در قانون آئین دادرسی مدنی آیا تعیین قیم اتفاقی جایگاهی دارد یا خیر چنانچه دارد تشریفات آن چگونه است و در صلاحیت کدام دادگاه است؟ ج-در این وضعیت دادگاه با چه تکلیفی مواجه است. 1-آیا دادگاه می تواند بدون تعیین قیم با دعوت از دادستان در راستای ماده 1224 قانون مدنی رسیدگی را ادامه دهد؟ 2-آیا می توان با ملاک ماده 105 قانون آئین دادرسی مدنی تا تعیین تکلیف قیم اتفاقی دادرسی را متوقف کرد؟
4
نظریه مشورتی شماره 637-76-96 - مورخ 1396/04/31
قیم صغیری در زمان حجر مولی علیه خویش بدون اخذ موافقت دادستان ناظر استصوابی موضوع ماده 1241 قانون مدنی اقدام به فروش قطعه زمین ملکی محجور به شخص ثالثی نموده اولا اعلام فرمائید وضعیت این معامله از جهت بطلان یا عدم نفوذ چگونه بوده؟ ثانیا در فرض اعتقاد داشتن به غیر نافذ بودن معامله مذکور چنانچه محجور رشید شود چه کسی مالک زمین یعنی شخص محجور که رشید شده یا دادستان باید آن معامله را تنفیذ کند تا واجد اثر حقوقی گردد.
ماده 1241 قانون مدنی

ماده 1241 ق م

ماده 1241 ق م

ماده 1241 ق.م

ماده 1241 ق.م

ماده 1241 مدنی

ماده 1241 مدنی

ماده 1241 ق مدنی

ماده 1241 ق مدنی

ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی

ماده ۱۲۴۱ ق م

ماده ۱۲۴۱ ق.م

ماده ۱۲۴۱ مدنی

ماده ۱۲۴۱ ق مدنی

متن کامل ماده ۱۲۴۱ قانون مدنی. ماده ۱۲۴۱ ق م ماده ۱۲۴۱ ق.م ماده ۱۲۴۱ مدنی ماده ۱۲۴۱ ق مدنی

ماده 1241 قانون مدنی

ماده 1241 ق م

ماده 1241 ق.م

ماده 1241 مدنی

ماده 1241 ق مدنی

متن کامل ماده 1241 قانون مدنی. ماده 1241 ق م ماده 1241 ق.م ماده 1241 مدنی ماده 1241 ق مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM