رای قضایی شماره 9109970907400860

رای قضایی شماره 9109970907400860

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9109970907400860


شماره دادنامه قطعی:
9109970907400860

تاریخ دادنامه قطعی:
1391/10/26

گروه رای:
کیفری

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
لزوم رعایت تناسب دفاع

پیام رای:
بر فرض اینکه متهم بیش از حد کافی و لازم در دفاع اقدام نموده باشد حداکثر از باب قتل شبه عمد ضامن دیه خواهد بود.

رای خلاصه جریان پرونده
حسب صورت جلسه مورخه 22/12/88 تنظیمی مامورین گشت نیروی انتظامی (صفحه یک پرونده) در ساعت 13 تاریخ یادشده یک مورد چاقوخوردگی به پلیس 110 گزارش و مامورین به بیمارستان مراجعه و در اطاق پانسمان مشاهده می کنند که شخصی به هویت س.س. فرزند م. 27 ساله از ناحیه گوش گردن صورت و سر مصدوم و سریعا به اطاق عمل منتقل می شود و نفر دوم الف.س. فرزند م. 21 ساله نیز از ناحیه دست چپ با چاقو یا تیزبر که کاملا بریده شده مجروح و تحت مداوا قرار گرفته و اخیرالذکر به مامورین اعلام نموده که شخصی به هویت الف.ع. با چاقو در اول بازار میوه فروشان به آنان حمله ور شده و باعث مجروحیت آنان گردیده و با طرح شکایت تقاضای رسیدگی کرده است.پرونده جهت انجام تحقیقات مقدماتی با دستورالعمل قضایی به کلانتری محل ارسال و خانم پ.ظ. طی شکایتی اعلام نموده که پسرم به نام س.س. توسط الف.ع. مورد حمله قرار گرفته و با چاقوکشی منجر به جرح از ناحیه گردن صورت و غیره (فرزندم) گردیده که هم اکنون در بیمارستان اعزام گردیده و احتمال فوت می باشد و نام برده (ضارب) به قصد فریب و فرار از قانون خودزنی نموده و تقاضای صدور حکم جلب وی را نموده است. مجروح س.س. فرزند م. متولد 1362 در تحقیقات انجام شده از وی در منزل (در بستر) شکایت خود را اینگونه بیان نموده «بنده در مورخ 25/12/88 (تاریخ 22/12 صحیح است) در خیابان.. . مشغول کاسبی بودم که شخصی به هویت الف.ع. به بنده مراجعه و اظهار داشت اینجا محل کاسبی بنده می باشد و باید از این مکان وسایلت را جمع کنی که به همین علت با یکدیگر درگیر شدیم؛ و آقای ع. با چاقو به سر و گردن بنده ضربه زد و باعث مصدومیت من گردید به پزشکی قانونی مراجعت نموده ام.»; پزشکی قانونی به شرح صفحه 11 پرونده نتیجه معاینات مضروب س.س.؛ را این گونه اعلام کرده است «بریدگی لاله گوش چپ که تحت عمل جراحی قرار گرفته است. بریدگی (در حد ؟) سمت چپ گردن که منجر به آسیب فقرات گردن و نخاع گردنی شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است و در حال حاضر مبتلا به کاهش حس و حرکت در دست ها و پاها و بی اختیاری ادرار و مدفوع می باشد. صدمات فوق در اثر اصابت جسم برنده نوک تیز طی مورخ 25/12/88 حادث شده است. لازم است چهار ماه دیگر جهت معاینه مجدد مراجعه نماید.»; پرونده مقدماتی به دادسرا ارسال و دادیاری شعبه 2 ضمن اعاده پرونده جهت احراز صحت و سقم شکایت شکات و تبیین واقعه دستور انجام تحقیقات محلی را صادر و مامورین از سه نفر شهود و کسبه محل تحقیقات مختصری به عمل آورده و یکی از آنان به نام س.ع. فرزند م. متولد 1366 کاسب درخصوص حادثه اظهار داشته «حدود ساعت 13 ظهر مورخ 22/12/88 درب مغازه ام بودم که مشاهده نمودم سه نفر با هم درگیر شدند به خاطر گرفتن محل کاسبی؛ و ابتدا مقداری با هم لفظی بحث کردند. بعدا با مشت به هم زدند. ناگهان الف.ع. با یک قبضه کارد آشپزخانه به آن دو نفر حمله و ابتداء یک ضربه به دست الف. زد. بعد چندین بار با چاقو به طرف س. انداخت که یک ضربه به گردن وی اصابت که س. با سر به زمین افتاد و بی هوش مردم او را به بیمارستان انتقال نمودند و حاضرم در دادسرا نیز شهادت دهم.»;. شاهد دوم به نام م.خ. متولد 1364 کاسب در بخشی از اظهاراتش بیان داشته «... ابتدا مقداری با مشت به هم زدند. بعدا با چاقو به طرف هم پرتاب که الف.س. از ناحیه دست مجروح اما س. از ناحیه گردن توسط الف.ع. با چاقو مجروح و به زمین افتاد که مردم او را به بیمارستان انتقال نمودند. الف.ع. نیز مجروح شده بود که از محل متواری گردید»;. شاهد سوم به نام ش.ش. فرزند ح. متولد 1368 محصل درخصوص حادثه اظهار نموده «در جلو بازار روز در حال کاسبی بودم که مشاهده نمودم س. در حال عبور بود که الف.ع. با چاقو به گردن وی زد و س. به زمین افتاد و قبلا نیز در پایین تر با هم درگیر شده بودند که الف. نیز مجروح اما از محل متواری شد و مردم در محل جمع شدند و یک نفر که کاسب بود کاپشن خود را به گردن س. بست»;. در دادسرا نزد دادیار به همین نحو به بیان شهادت و گواهی خود پرداخته و آقای س.ع. در بخشی از اظهاراتش صراحتا عنوان نموده که «... هر دو چاقو در دست داشتند و به همدیگر چاقو می انداختند که یک مرتبه الف. چاقوی بلندی در دست داشت که به گردن س. زد و یک مرتبه س. افتاد.. .»; اضافه نموده که «هر دو به یکدیگر چاقو می انداختند. حالا چون شلوغ بود دقیق ندیدم یا متوجه نشدم که آیا س.س. هم با چاقو الف. را زد یا نه ولی هر دو چاقو به هم می انداختند...»; گواه دیگر به نام م.خ. عینا به همین نحو گواهی داده و بر اینکه هر دو چاقو می انداختند تاکید کرده است. همزمان با احضار الف.ع. نام برده با تقدیم شکایتی اعلام نموده که قبل از عید سال جاری شخص س.س. بدون دلیل جلوی بنده را گرفته و به حمایت از برادرش به نام الف.س. بنای شرارت و هتک حرمت به بنده نهاده که شخص الف.س. بنده را مورد فحاشی قرار داد و بنده که به وی معترض بودم ناگهان شخص س. با چاقو به بنده حمله ور و از ناحیه شانه بنده را مجروح نمود و بنده قصد فرار از دست آن ها را داشتم که از پشت هر دوی آن ها با چاقو بنده را از ناحیه دیگر نقاط به شدت مجروح نمودند که توسط حاضرین بنده از دست آن ها نجات یافته و جهت درمان به بیمارستان برده اند و تحت عمل جراحی و بستری قرار گرفته ام و پس از آن خانواده متشاکیان.. . با تبر درب منزل ما را تخریب نموده اند و از نامبردگان شکایت دارم»; شکواییه مزبور عینا جهت انجام تحقیقات به کلانتری محل ارسال شده است ر.ع. پدر الف.ع. نیز با تقدیم شکایتی خواستار رسیدگی به شکایت وی نسبت به افرادی چون ب.س. ش.س. ف.س. و تعدادی دیگر که همراه آنان بوده اند. به دلیل حمله آنان با تبر به حیاط آنان و فحاشی وی و خانواده اش شده است. پزشکی قانونی به شرح صفحه 27 پرونده با معاینه شاکی اخیر آقای الف.ع. اعلام نموده «بریدگی بخیه شده (در حد متلاحمه) زانوی راست بریدگی بخیه شده (در حد دامیه) زانوی چپ و کتف چپ و شانه راست ساییدگی (در حد حارصه) کف دست راست ساییدگی (حارصه) فرق سر در اثر اصابت جسم برنده نامشخص طی مورخه 23/12/88 (تاریخ پذیرش بیمارستان) حادث شده است. ارش بریدگی بخیه شده (در حد دامیه) کتف چپ به میزان یک درصد دیه کامله و ارش بریدگی بخیه شده (در حد دامیه) شانه راست به میزان یک درصد دیه کامله تعیین می گردد. سایر صدمات دیه مقدر دارند»;. شاکی الف.ع. در نیروی انتظامی در توضیح شکایت خود اعلام نموده «... از آقایان س.س. و الف.س. به لحاظ ایراد ضرب و جرح عمدی و کتک کاری که منجر به مصدومیت اینجانب شده است شاکی و تقاضای رسیدگی دارم.»; درخصوص اقامه شهود اظهار داشته «شهود دارم ولی از ترس طرفین حاضر به اداء شهادت نیستند. لذا تحقیقات محلی را قبول دارم.»; نیروی انتظامی از دو نفر از شهود شاکی تحقیقات به عمل آورده و فردی به نام ب.خ. فرزند م. متولد 1370 اظهار داشته «قبل از عید سال 89 بود که جلو بازار روز بالاتر از میدان.. . من در حال فروش اجناس و کاسبی بودم و الف.ع. نزد ما آمد و س. پایین تر بود که الف.س. از میدان به طرف ما آمد و چندین بار فحاشی کرد. اما اسم کسی را نمی برد. معلوم بود که به الف. فحاشی می کند و الف.س. و الف.ع. با هم درگیر شدند و با چاقو چند ضربه به هم زدند که مردم آن ها را جدا کردند و الف. قصد رفتن را داشت که س.س. از پشت سر به او حمله و چند ضربه چاقو به پشت کتف او زد و الف. نیز از خودش دفاع کرد و یک ضربه چاقو به گردن س. زد که س. به زمین افتاد و الف. از محل دور شد و مردم س. را به بیمارستان بردند»;. شاهد دیگر آقای الف.الف. فرزند ع. متولد 1366 همانند شاهد قبلی در بخشی از اظهاراتش اعلام نموده «س. و الف. فحاشی به ع. می کردند. با هم درگیر شدند که دست الف.س با چاقویی که دست الف.ع. بود مجروح شد و س. و الف. نیز چند ضربه چاقو به الف. زدند و الف. نیز از خودش دفاع و یک ضربه چاقو به گردن س. زد که س. به زمین افتاد و مردم آن ها را به بیمارستان بردند...»;. در تعقیب شکایت الف.ع. و پدرش خ. مامورین تحقیقات محلی انجام و اهالی محل به مامورین اعلام داشته اند که «تعداد چهار نفر مرد و یک زن را دیده اند که به درب منزل الف.ع. رفته اند و با چوب و تبر به درب منزل ایشان زده اند. ولی اسم و مشخصات آن ها را نمی دانیم. ولی در رابطه با چاقوکشی چیزی ندیده ایم و مشاهده گردیده که درب منزل الف. با جسم تیزی از 9 قسمت پاره شده و مدعی شده اند که توسط همین افراد صورت گرفته است.»; مشتکی عنه آقای س.س. فرزند م. در تاریخ 22/1/89 در دادیاری حاضر و درخصوص درگیری خود با الف.ع. اینگونه توضیح داده «چند روز قبل از عید بود که من بساط دست فروشی پهن کرده بودم که الف.ع. آمد و گفت این جای من است که من گفتم من وسایلم را پهن کرده ام که یک مرتبه به من چاقوی بلندی داشت کشید که من هم چاقوی میوه خوری را جهت دفاع از خودم گرفتم که او چاقو به من انداخت. من هم چند ضربه چاقو به طرف او انداختم دیگر نمی دانم چاقو به او خورد یا نه که یک مرتبه بعد از اصابت چاقو به گردنم دیگر از هوش رفتم و نمی دانم چه شد»;. براساس شکایت شاکی و اظهارات گواهان و گواهی پزشکی قانونی اتهام ایراد جراحت عمدی با چاقو به وی تفهیم و در مقام دفاع اظهار داشته «من از خودم دفاع کردم و او (الف.) ساعت دوازده به بیمارستان آمده است. در حالی که تا ساعت 5 بعد از ظهر دعوایمان شده است. معلوم نیست که خودزنی کرده باشد.»; نام برده با قرار کفالت و صدور قبولی آن آزاد شده است. گواهان الف.ع. در دادیاری حاضر و اظهارات خود را عینا تکرار نموده اند که حاجتی به تکرار نیست. مشتکی عنه الف.ع. فرزند خ. متولد 1368 در دادیاری حاضر و براساس شکایت س.س. و اظهارات گواهان و تحقیقات محلی و گواهی پزشکی قانونی اتهام ایراد جراحت عمدی با چاقو نسبت به س.س. به وی تفهیم و در مقام دفاع اظهار نموده «تقصیر خودش بود و قبل از درگیری شب به سراغ من آمده بود و من در خانه نبودم و ظاهرا آمده بود که با من درگیر شود که صبح به بازار آمدم و به من گفت با الف. چکار داری گفتم کاری ندارم و بعد از ظهر که آمدم دیدم که الف. شروع کرد به فحاشی که گفتم چرا دشنام می دهی که س. با چاقو به کفتم و پنج یا 6 جای بدنم زد که من هم یک ضربه زدم و اگر من چاقو نمی زدم به خدا قسم آن ها مرا می کشتند.»; نام برده با قرار بازداشت راهی زندان شده است و به شرح دادنامه شماره 8900078ـ31/1/89 صادره از دادگاه اعتراض وی نسبت به قرار صادره رد و قرار مزبور عینا تایید شده است. الف.س. برادر س.س. بعد از عدم حضور با وصف ابلاغ مکرر احضاریه به حکم مقام قضایی جلب و در دادیاری تحت بازجویی قرار گرفته و راجع به ادعای شاکی الف.ع. اظهار داشته «بنده اصلا چاقو نکشیدم. من چاقو خوردم»; سپس اتهام قدرت نمایی با چاقو و توهین و فحاشی به وی تفهیم و در پاسخ اظهار داشته «الف. می خواست سر برادرم س. را ببرد و من رفتم و حتی یک الی دو ضربه هم به من زد و من چاقو همراهم نبود.»; در آخرین دفاع نیز اظهار داشته «من دفاع کردم که سر برادرم را نبرد و از برادرم دفاع کردم.»; نام برده نیز با قرار کفالت و سپس صدور قرار قبولی آن آزاد شده است. قرار بازداشت متهم الف.ع. در تاریخ 22/3/89 تمدید شده است و اعتراض وی در دادگاه رد و قرار مزبور تایید و استوار شده است. با حضور س.س. جهت انجام معاینه تکمیلی به پزشکی قانونی معرفی و پزشکی قانونی در صفحه 84 پرونده و در تاریخ 11/5/89 اعلام داشته است که از آقای س.س. فرزند م. معاینه مجدد به عمل آمده: «صدمات نام برده در حال حاضر بهبودی کامل نیافته است و لازم است چهار ماه دیگر جهت معاینه مجدد مراجعه نمایند.»; سرانجام قرار بازداشت متهم الف.ع. فک و به قرار وثیقه تبدیل و با تودیع وثیقه و صدور قرار قبولی آن از زندان آزاد شده است. والدین س.س. طی لوایح جداگانه مستندا به گواهی پزشکی قانونی ضمیمه در تاریخ 11/7/89 اعلام نموده اند که فرزندشان (س.س.) در تاریخ 9/7/89 در اثر صدمات وارده از ضربات چاقوی متهم الف.ع. فوت نموده است. در گزارش معاینه جسد مرکز پزشکی قانونی مرگ وی را مورخه 9/7/89 اعلام و پس از گزارش وضعیت جسد و عوارض وارده بر اجزاء وی در پایان اعلام شده که علت مرگ متعاقبا اعلام خواهد شد و جواز دفن صادر شده است (ص 132). اولیاءدم تحت عنوان قتل عمد از متهم الف.ع. شکایت نموده اند. با توجه به حادثه جدید و صلاحیت بازپرسی و متعاقب آن صلاحیت محاکم کیفری استان آقای دادیار ادامه رسیدگی را متوقف و ادامه آن به بازپرسی شعبه اول محول شده است. به حکم مقام قضایی متهم الف.ع. در منزلش در تاریخ 20/7/89 دستگیر و در بازپرسی راجع به اتهام قتل عمد مرحوم س.س. اظهار داشته «قبول ندارم. درگیری ما مربوط به بیشتر از 7 ماه قبل می باشد. حتی مدتی حال وی کاملا خوب بود و پزشکی قانونی علت فوت وی را سکته قلبی اعلام نموده است. چون که وی شخصی معتاد و تزریقی و دارای سوابق کیفری بسیار زیاد می باشد لذا اتهام قتل را قبول ندارم. هرچند که حدود هفت ماه قبل با وی درگیر شدم و این را قبول دارم که در آن موقع وی را با چاقو زده ام ولی فوت وی ارتباطی به من ندارد.»; قرار قبلی وی تشدید و به قرار بازداشت تبدیل و به زندان اعزام شده است. پزشکی قانونی به شرح صفحه 154 پرونده و در تاریخ 28/10/89 اعلام نموده: درخصوص متوفی س.س. فرزند م. به استحضار می رساند حسب معاینه و کالبدگشایی صورت گرفته و رویت نتیجه آزمایشات سم شناسی و آسیب شناسی علت مرگ «عوارض آسیب شدید نخاعی ناشی از اصابت جسم برنده نامشخص تعیین و اعلام می گردد.»; آقای بازپرس طی استفساریه ای از پزشکی قانونی خواستار شده که با توجه به انقضاء مدت هفت ماه از ایراد جرح با چاقو علت فوت مرحوم س.س. ارتباطی با جرح با چاقو دارد یا خیر؟ و پزشکی قانونی در پاسخ به آن اعلام کرده «با توجه به جرح اولیه که آسیب شدید نخاعی حادث شده است و نام برده دچار فلج اندام ها و بی اختیاری ادرار و مدفوع شده و پس از گذشت مدت هفت ماه در اثر عوارض حاصله ناشی از آسیب نخاعی فوت نموده است و در اثر اصابت جسم برنده نامشخص حادث شده است.»; (ص 156). آقای بازپرس به همراه مدیر دفتر و دو نفر از مامورین پلیس آگاهی جهت بازسازی صحنه قتل مرحوم س.س. به محل درگیری.. . عزیمت و متهم الف.ع. در بازسازی صحنه درگیری اظهار داشته «... در این قسمت من قصد خرید پیراهن داشتم که س.س. مرا صدا زد و گفت چرا این جوری راه می روی که من گفتم آقا س. چرا این حرف را می زنی که یک چاقو برداشت و الف. برادرش به من فحش داد و گفت اگر با برادرم درگیر شوی و یا حرفی بزنی برایت می گویم.. . س. با چاقو به کتف راستم زد و بعد مردم مرا جدا کردند و بعد به طرف میدان در حرکت بودم. دست به شانه ام گرفته بودم که مجددا از پشت به من حمله کردند (با اشاره به محل درگیری) و س. مجددا با چاقو به پشتم و شانه ام زد و من نمی دانستم کدام یکی مرا می زند ولی هر دو نفر چاقو داشتند. البته س. چاقو مربوط به خودش بود ولی الف. چاقو را از یک دست فروش برداشت و بعد من هم که حسابی مجروح شده بودم از یک دست فروش (اشاره به محل) یک چاقو برداشتم و من هم با چاقو به طرف آن ها پرتاب می کردم و اصلا قصد زدن و یا کشتن آن ها را نداشتم فقط می خواستم از خودم دفاع کنم و فقط چاقو را به طرف صورت هر دوی آن ها می انداختم تا شاید مرا رها کنند و قصدم فقط دفاع از خودم بود و چون جمعیت زیاد بود و فقط بنده به طرف آن ها چاقو را می انداختم که دفاع کنم یک دفعه متوجه شدم که س. به زمین افتاده و این محل (اشاره به محل) جایی است که س. به زمین افتاد و بعد از آن برادرش الف. باز هم به طرف من چاقو می انداخت و چون من شدیدا مجروح بودم مردم و پدر و مادرم مرا به بیمارستان بردند و دیگری چیزی اتفاق نیفتاد...؛ چاقویی را که من با آن س. را زدم از یک دست فروش برداشتم نمی دانم چطور چاقویی بود فقط می دانم یک چاقوی کوچک بود که آن را بعد از درگیری و هنگام مراجعه به پزشک (بیمارستان) پرت کردم.. .»;.در این مرحله آقای چ.د. با ارایه یک برگ وکالت نامه به عنوان وکیل متهم الف.ع. وارد پرونده شده است و طی لایحه ای براساس گواهی گواهان اظهارات موکل گواهی پزشکی قانونی و اظهارات متوفی اقدام موکل خویش را دفاع از خود دانسته و استدعای صدور قرار منع پیگرد برای موکل خویش کرده است. قرار بازداشت متهم مجددا تمدید شده است. برادر متوفی به نام الف.س. در بازپرسی حاضر و در پاسخ به سوال آقای بازپرس اعلام داشته «روز حادثه در حال فروختن گل بودم که دیدم جمعیتی آن سوی خیابان جمع شده اند و یکی آمد و به من گفت بیا برادرت را کشته اند و من رفتم و متوجه شدم س. برادرم روی زمین افتاده و از سمت گردنش چاقو خورده بود و به طوری که گوش چپش جدا شده بود و من کاپشنم را درآوردم که خواستم برادرم را به بیمارستان ببرم که الف. با چاقویی که بالاسر ایستاده بود به من نیز حمله ور شد و دو تا چاقو به من نیز زد و فحش می داد و سر و صدا می کرد و می گفت اجازه نمی دهم کسی دخالت کند و بعد از چند دقیقه از صحنه فرار کرد و ما س. را به بیمارستان بردیم.»;. در ادامه اضافه نموده «... حدود ساعت 10 صبح اتفاق افتاده است و الف. ساعت 12 شب به بیمارستان آمد و باید عرض کنم اگر س. برادرم با چاقو به الف. زده باشد چرا صبح به بیمارستان نیامده و تا ساعت 12 شب صبر کرده است و معلوم می شود که ایشان خودزنی کرده است و من اصلا چاقویی نداشته ام و اصلا در درگیری نبودم و موقعی رسیدم که س. به حالت نیمه جان به زمین افتاده بود.»; از متهم الف.ع. یک فقره سابقه در 24/1/89 به عنوان ایراد ضرب و جرح عمدی با چاقو و یک فقره قتل عمدی در 20/7/89 گزارش شده که علی القاعده مربوط به پرونده حاضر می باشند. (ص 176). متهم در بازپرسی برای اخذ آخرین دفاع احضار و اتهام به شرح منعکس در پرونده به وی تفهیم ولی از بیان آخرین دفاع امتناع ورزیده و اظهار داشته حرفی ندارم بزنم»; سرانجام آقای بازپرس نسبت به اتهام الف.ع. فرزند ر. دایر بر قتل عمدی مرحوم س.س. فرزند م. موضوع شکایت اولیاءدم متوفی (والدین) قرار مجرمیت و نسبت به اتهام مرحوم س.س. دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی با چاقو و غیره صرف نظر از فقدان دلیل اثباتی به علت فوت وی قرار موقوفی تعقیب و نسبت به شکایت متهم الف.ع. علیه الف.س. و سایر بستگان متوفی و نیز شکایت الف.س. علیه متهم یاد شده دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی قرار منع تعقیب صادر نموده است. پرونده با صدور کیفرخواست علیه الف.ع. به اتهام قتل عمدی مرحوم س.س. به دادگاه کیفری استان ارسال و جلسه دادگاه در وقت مقرر قبلی با حضور تمامی اعضاء والدین مقتول متهم و وکیل وی و نماینده دادستان تشکیل و دادگاه از دو نفر شهود به اسامی س.ع. و ب.خ. در اوراق جداگانه در همان تاریخ تشکیل جلسه یعنی 4/10/90 اخذ و استماع گواهی نموده است. که اظهارات سابق خود در دادسرا را تکرار نموده اند.ابتداء پدر و مادر مقتول در پاسخ به درخواست دادگاه اظهار داشته اند «ما از متهم الف.ع. به لحاظ قتل عمدی س.س. پسرمان شکایت داریم... پسرمان (توسط الف.) از ناحیه گردن مجروح شده بود که حدود هفت ماه زنده بود و در نهایت فوت شدند... و از دادگاه تقاضای صدور حکم قصاص نفس را داریم.»; دادگاه به نماینده دادستان خطاب نموده درخصوص موضوع چنانچه مطلبی دارید بیان نمایید؟ پاسخ گفته «حسب کیفرخواست صادره تقاضای مجازات متهم را دارم.»; سپس خطاب به متهم الف.ع. «متهم هستید به ارتکاب قتل عمدی مرحوم س.س. بر اثر وارد نمودن ضربه چاقو به گردن نام برده آیا قبول دارید؟»; پاسخ گفته «خیر قبول ندارم»; در پاسخ به ادعای اولیاءدم اظهار داشته «بله فرزند این اولیاءدم بعد از 7 ماه بعد از درگیری فوت شده و بله من ضربه به مرحوم زده ام ولی 7 ماه بعد علت عدم رسیدگی درست فوت شده است»; در رابطه با موضوع درگیری و علت آن توضیح داده که «... الف. به فاصله حدود 5 متری من و روبروی من ایستاده بود و فحش حتی داد ولی اسم مرا نمی آورد و من هم ناراحت شدم که آن جا از دست فروش چاقو خریدم و الف. هم از آنجا چاقویی برداشت و س. هم از قبل چاقو داشت که با الف. درگیر شدم که دست الف. زخمی شد که س. هم به طرفداری از الف. آمد که دوتایی برای من چاقو می انداختند. من هم به خاطر دفاع از خود و از ترس جانم که آن ها دو نفر بودند چاقو انداختم که از دو تا پام و کف دستم زخمی شدم که ما را جدا کردند و من به سمت پایین می رفتم که س. از پشت آمد و ضربه ای به کتفم زد به سرم هم چاقو زد و من هم مثل او چاقوکش نبودم که بفهمم چطور چاقو بکشم که چاقویی انداختم و به گوش او خورد اگر من هم وارد بودم چاقو به پای او می زدم و س. به زمین افتاد و من هم فرار کردم که فرد دیگری نیاید و با هم درگیر شویم.»;دادگاه سوال کرده هنوز درگیری نشده بود چرا چاقو خریدید؟ پاسخ داده «درگیری شروع نشده بود ولی س. چاقو داشت و الف. هم بارها به خاطر خواهرم که زن پدر س. و الف. بود و به خاطر جدایی آن ها جلوی مرا می گرفت و تهدید می کرد.»; اظهارات مرحوم س.س. در تاریخ 14/1/89 به شرح صفحه 10 پرونده بر متهم قرایت شده که در پاسخ اظهار داشته «حرف های او (مرحوم) درست است. ولی پس چاقوهایی که من خورده ام کی زده»; دادگاه به متهم خطاب کرده اگر شما به قصد دفاع از خودت می زدی چرا چاقو را به پاهای او یا بازویش نزدی؟ پاسخ داده «من از ترس فقط چاقو پرت می کردم که آن ها بروند. چون آن ها دو نفر بودند و 6 تا 7 تا چاقو به من زده بودند که من چاقو پرت کردم.»; درخصوص اظهارات شهود که بر وی قرایت شده که راجع به اظهارات آقای س.ع. بیان داشته «بین 5000 نفر یا ده هزار نفر جمعیت زیادی که برای خرید عید آمده بودند چطور مرا دیده که روبروی هم دعوا کردیم شاید او دیده باشد. نمی گویم دروغ می گوید.»; و راجع به اظهارات شاهد دیگر آقای م.خ. بیان نموده «حرف های او را قبول ندارم. زیرا موضوع حدود ساعت 30/11 تا 12 بوده و ساعت یک نبوده است.»; سپس دادگاه نظریه اخیر پزشکی قانونی راجع به علت فوت مرحوم را بر متهم قرایت نموده و در پاسخ اظهار داشته «درست است. ولی پدر و مادر این به او خوب نرسیده اند و به فوت وی منجر شده است.»; سپس وکیل وی به دفاع از متهم پرداخته «و با توجه به اظهارات کلیه شهود و ایراد ضربات چاقو از جانب مرحوم بر موکل و نحوه ورود ضربه چاقو به متوفی و نظریه پزشکی قانونی اقدام موکل را دفاع مشروع تلقی و استدعای صدور حکم شایسته را نموده است.»; سپس متهم در آخرین دفاع در پاسخ به اتهام قتل عمدی مرحوم س.س. اعلام کرده «من از ترسم چاقو زده ام.»;. سرانجام ختم رسیدگی اعلام و دادگاه به شرح استدلال مقید در دادنامه شماره 9000162ـ8/10/90 پس از گردش کار مفیدی از پرونده با اتکاء به اقرار و اعتراف صریح متهم به وارد نمودن ضربه چاقو به سمت چپ گردن مقتول شهادت شهود ادعای بلاوجه متهم مبنی بر دفاع از خود و اینکه مقتول از پشت به وی حمله نموده حال آنکه شهود گواهی داده اند متهم و مرحوم س. رودرروی هم باهم درگیر شده اند که یک مرتبه متهم با چاقوی بلندی که در دست داشته یک ضربه به گردن مقتول وارد و با همان ضربه مرحوم به زمین افتاده و بی هوش شده و سایر قراین و امارات منعکس در پرونده به اتفاق آراء قطع و یقین حاصل نموده که متهم مرتکب قتل عمدی مرحوم س.س. گردیده و لذا مستندا به آیه شریفه «ولکم فی القصاص حیاهْ یا اولی الالباب»; و مواد 205 206 (بند ب) 227 228 229 230 و 231 (شق چهارم) و 265 از قانون مجازات اسلامی متهم الف.ع. را به یک بار قصاص نفس محکوم نموده و حکم صادره پس از قطعیت و استیذان در صورت قابلیت اجرا از ناحیه اولیاءدم قابل اجراء و رای صادره قابل تجدیدنظر در دیوان عالی کشور اعلام و وکیل محکوم علیه به شرح لایحه تقدیمی که به هنگام شور قرایت خواهد شد و با پرداخت هزینه دادرسی در فرجه قانونی پس از ابلاغ تجدیدنظرخواهی نموده و پرونده با این کیفیت به دیوان عالی کشور ارسال و رسیدگی پس از وصول و ثبت به کلاسه فوق به این شعبه محول و در دستور کار قرار گرفته و پرونده بیش از این حکایتی ندارد به شرح برگ علی حده انشاء رای خواهد شد.هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای صابر عضو ممیز و بررسی اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر «تقاضای اتخاذ تصمیم شایسته و قانونی دارم»; مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رای شعبه دیوان عالی کشور
اعتراض تجدیدنظرخواه آقای چ.د. به وکالت از طرف آقای الف.ع. فرزند ر. نسبت به دادنامه شماره 90000162 ـ 8/10/90 صادره از دادگاه کیفری استان که به موجب آن آقای الف.ع. به یک بار قصاص نفس به جهت قتل عمدی مرحوم س.س. محکوم گردیده است از حیث نقص رسیدگی و تحقیقات مالا وارد است. زیرا اولاـ به دلالت اوراق پرونده و گواهی گواهان به ویژه اظهارات و اعترافات شخص مرحوم س.س. قبل از فوت نزد بازپرس محترم دادسرای به شرح صفحه 37 که صراحتا اعلام نموده «... او (الف.ع.) چاقو به من انداخت. من هم چند ضربه چاقو به طرف او انداختم.. .»; طرفین به یکدیگر چاقو انداخته و پزشکی قانونی نیز آثار ضربات چاقو بر متهم را تایید نموده و دلیلی بر نفی موضوع و یا خودزنی توسط متهم اقامه نشده است و هر کدام در مقام دفاع از خود در برابر ضربات چاقوی دیگری برآمده است؛ و مستنبط از محتویات پرونده هیچ دلیل یا قرینه ای بر سبق تصمیم برای قتل دیگری تحصیل نشده است یا حداقل محل شبهه جدی است. در این صورت و با فرض حالت دفاعی قتل مستوجب قصاص نخواهد شد و بر فرض اینکه متهم بیش از حد کافی و لازم در دفاع اقدام نموده باشد حسب فتاوی فقهاء عظام از جمله حضرت امام (قدس سره) در تحریرالوسیله (جلد اول فصل فی الدفاع القول فی القسم الثانی مساله 8) حداکثر از باب قتل شبه عمد ضامن دیه خواهد بود و این مهم مورد دقت نظر محکمه محترم در انطباق موضوع پرونده با فتوای حضرت امام (قدس سره) قرار نگرفته است که لازم است از این نقطه نظر پرونده مورد رسیدگی جامع الاطراف قرار گیرد و جهت تشحیذ ذهن قضات محترم دادگاه رای اصراری ردیف 90/33 به شماره 6ـ9/3/91 به ضمیمه تقدیم می گردد. ثانیاـ برادر مقتول آقای الف.س. علی رغم اینکه به عنوان مطلع به جلسه 4/10/90 دادگاه دعوت به حضور شده است لیکن به لحاظ عدم حضور اظهارات وی که می تواند موثر در مقام باشد استماع نشده و قراری مبنی بر عدول از تصمیم قبلی صادر نشده است و حضور وی و اخذ و استماع اظهارات وی خصوصا که مدعی است متهم خودزنی نموده لازم و ضروری است. ثالثاـ دادگاه به استماع شهادت دو نفر از شهود اکتفا نموده در حالی که شهود پرونده متعدد و استماع اظهارات آنان خصوصا در موارد تعارض و تغایر ضروری است. رابعاـ با توجه به فوت مرحوم س.س. پس از حدود هفت ماه از ماجرای درگیری و ضرب و جرح با چاقو لازم است محکمه محترم از پزشکی قانونی استفسار نماید که احتمال فوت آن مرحوم به دلیل عدم رسیدگی های لازمه و دقیق پزشکی و یا سهل انگاری مرحوم یا خانواده اش در این امر مهم ممکن و محتمل بوده یا خیر؟ کما اینکه متهم الف.ع. در دادگاه مدعی همین امر شده است. بنا به مراتب مستندا به بند 2 شق ب ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1378 دادنامه معترض عنه نقض و رسیدگی مجدد به دادگاه صادرکننده رای منقوض ارجاع می گردد.
رییس شعبه 14 دیوان عالی کشور ـ عضو معاون
صابر ـ راضی

قاضی:
محمدرضا صابر , محمد حسین راضی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 265 ـ بازپرس در صورت جرم بودن عمل ارتکابی و وجود ادله کافی برای انتساب جرم به متهم قرار جلب به دادرسی و در صورت جرم نبودن عمل ارتکابی و یا فقدان ادله کافی برای انتساب جرم به متهم قرار منع تعقیب صادر و پرونده را فوری نزد دادستان ارسال می کند. دادستان باید ظرف سه روز از تاریخ وصول پرونده تحقیقات را ملاحظه و نظر خود را به طور کتبی اعلام کند و پرونده را نزد بازپرس برگرداند. چنانچه مورد از موارد موقوفی تعقیب باشد قرار موقوفی تعقیب صادر و وفق مقررات فوق اقدام می شود.

مشاهده ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM