رای قضایی شماره 9109970908600422

رای قضایی شماره 9109970908600422

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9109970908600422


شماره دادنامه قطعی:
9109970908600422

تاریخ دادنامه قطعی:
1391/10/19

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
علم قاضی

پیام رای:
در جرم زنای غیر محصن مواردی مانند گواهی پزشکی قانونی مبنی بر باکره نبودن و پرینت مکالمات تلفنی برای اثبات علم به جرم کفایت می کند و می توان بر این مبنا حکم به صدور مجازات حدی داد.

رای خلاصه جریان پرونده
حسب محتویات پرونده آقای ش.الف. با مراجعه به کلانتری.. . الف اعلام نموده که خواهرش به نام ب.الف. در مورخه 3/5/90 به دلیل درگیری لفظی با وی از منزل خارج و مراجعه نکرده است و کارت ملی و گوشی موبایل خود به شماره.. . را با خودش برده است و علت درگیری خود با خواهرش را صحبت با یک مزاحم تلفنی اعلام کرده و شماره تلفن فرد مزاحم را.. . اعلام کرده است پس از انعکاس موضوع به دادستان الف موضوع برای رسیدگی به بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب الف ارجاع شده است. در مورخه 12/5/90 آقای ج.الف. با حضور در آگاهی اعلام نموده که فردی به هویت نامعلوم با شماره تلفن وی تماس گرفته و گفته است دخترت به نام ب.الف. با من است و در شهر ت در مسافرخانه هستیم بیایید اینجا دخترتان را تحویل دهم و با دخترم صحبت کردم اظهارات وی را تایید کرده است که با عزیمت به شهر ت دخترم را که در جاده رها کرده بود برداشتیم و به الف آوردیم با توجه به اظهارات دخترم از فردی که دخترم را برده است شاکی هستیم. خانم ب.الف. در تحقیقات به عمل آمده از وی در نیروی انتظامی اظهار داشته بنده از حدود شش ماه قبل تلفنی با آقای الف.م. صحبت می کردم پس از اینکه خانواده ام موضوع را فهمیدند من به او اطلاع دادم او گفت من تو را خواهم گرفت با او قرار گذاشتیم با خودروی نیسان که شماره اش را نمی دانم آمد و من هم به ترمینال رفتم و با هم به شهر ت رفتیم و از شهر ت به یک روستا نزدیکی شهر ترفتیم که اسم روستا را نمی دانم در روستا مرا به یک ساختمان نیمه کاره برد و تا دیروز 12/5/90 من در آن خانه بودم شب ها به خانه می آمد و روز ها درب اطاق را از بیرون می بست گوشی تلفن مرا گرفته و خاموش می کرد و روز آخر به خودم داد که با خانواده ام تماس گرفتم و مرا در نزدیکی فرودگاه رها کرد در این مدت چندین بار با هم نزدیکی کرده ایم من دختر نیستم. در تحقیق به عمل آمده از ب.الف. در بازپرسی وی اظهار داشته از الف.م. شکایت دارم من را گول زد به شهر ت برد و الان مرا رها کرده است در مورد نحوه آشنایی خود با نامبرده گفته است که نیسان وانت دارد بار می آورد بیرون دیدم آشنا شدم 35 سال سن دارد. سپس اظهارات خود در کلانتری را بازگو کرده است و ادامه داده گواهینامه اش را دیده ام اسمش الف.م. است وقتی خانواده ام فهمیدند که من با او ارتباط دارم با من دعوا کردند من جریان را به الف. گفتم گفت بیا فرار کنیم من هم رفتم این بلا سرم آمد و مرا رها کرد من حاضرم با او ازدواج کنم ولی او را نمی دانم. به دستور بازپرسی پرینت مکالمات شاکیه با متهم اخذ شده و محل سکونت متهم بخش.. . اعلام شده است و نیز شاکیه به پزشکی قانونی معرفی گردیده و پزشکی قانونی پس از معاینه اعلام نموده که بکارت نامبرده (شاکیه) دارای پارگی می باشد از نوع جدید است و مربوط به کمتر از یک ماه اخیر است. سپس بازپرس شعبه فوق الذکر با توجه استعلام به عمل آمده از مخابرات که محل سکونت متهم را بخش.. . اعلام نموده قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه بخش.. . صادر نموده و قرار صادره مورد موافقت دادستان الف قرار گرفته است. پس از ارسال پرونده رییس دادگاه بخش.. . دستور استعلام محل مکالمات متهم با شاکیه را صادر کرده و اداره مخابرات شهرستان الف آخرین موقعیت مکانی مشترک را توابع شهر ت اعلام نموده است. ضمنا آقای م.ف. وکیل دادگستری از [طرف] الف.م. اعلام وکالت نموده است. شاکیه در دادگاه بخش.. . اظهار داشته الف.م. به طریقی به شماره تلفن من به شماره.. . دسترسی پیدا کرد و حدود 4 یا 5 ماه تلفنی با بنده صحبت می کرد و بعد جریان رفتن با او را به شرح فوق الذکر شرح داده است و گفته است جلوی ترمینال الف بنده را سوار کرد و به همراه دوستش به نام ر. بود جلوی ترمینال شلوغ بود و مسافر زیاد بود کسی به ما شک نکند آنجا قرار گذاشتیم و نرسیده به روستا دوستش را پیاده کرد و در روستا به منزلی مرا برد اولین لحظه خواست تجاوز کند مانع شدم و گفتم بعد از عروسی این کار بایستی انجام گیرد ولی وی زیر تمام حرف های خود زد و دست و پای بنده را بست و به عنف به بنده تجاوز کرد در آن لحظه دختر باکره بودم و مدت ده روز آنجا بودم در این مدت مثل زن و شوهر با همدیگر بودیم و بعد از آن نامبرده در خیابان ساعت 5 صبح در مرا پیاده کرد و گفت با پدرم تماس بگیرم تا مرا ببرند و من هم تماس گرفتم و پدر مرا به منزلمان در الف برد و به علت اینکه گوشی وی را گرفته بود و درب را قفل می کرد نتوانسته با کسی تماس بگیرد. در دادگاه بخش متهم الف.م. پس از قرایت گزارش مامورین اظهار داشته بنده وی را ندیده ام و نمی شناسم بنده نه این کاره هستم و نه دنبال این کارها می روم سوال شده با توجه به تماس های متعدد شما ادعای عدم شناخت او را چگونه تبیین می کنید پاسخ داده است نامبرده از روستای.. . خیابان.. . سوار بر پراید به رانندگی اینجانب شد حدود اواسط تابستان بود که زمان بارگیری یونجه های که به شهر ت می رفتم خودروی مذکور متعلق به دامادمان بود به نام م.ش. فکرکردم نامبرده هم ولایتی ماست و در.. . پیاده خواهد شد که به محض نشستن شروع به گریه کرد پرسیدم چرا گریه می کنی؟ که حسب ادعای وی اسم دو نفر به نام های ح. و ح. هر دو ر. داد که اظهار می کرد اینجا را نمی شناسد و دو نفر مذکور او را به روستا آورده اند که اصرار می کرد به مقصدش برسانم بنده نمی دانستم وی اهل کجاست فکر کردم مقصد وی شهر ت است و به محض رسیدن در شهر ت در پارک.. . نگه داشتم که گفت اهل شهرستان است نمی تواند برود من به دروغ او را گول زدم و از ماشین پیاده کردم از تلفن عمومی با تلفن 110 تماس گرفتم و گفتم این خانم مشکوک است وی را از آنجا ببرند و شماره تلفن خود را آنجا به وی دادم به این دلیل که او را گول بزنم تا پیاده شود که در این لحظه خانم الف. اظهار داشته اگر من با وی ارتباط نداشتم چطور نقشه منزل وی را می دانم و متهم اظهار داشت نقشه منزل مرا ح. و ح.ر که خود خانم ادعا کرده به او داده اند. سپس دادگاه اتهام زنا با خانم الف. را به متهم الف.م. تفهیم نموده که متهم اظهار داشته عرایض همان است که گفتم وکیل متهم نیز اظهار داشته که موکل به کلی منکر برقراری هرگونه رابطه نامشروع و زنا می باشد. دادگاه از متهم پرسیده آیا نقشه ترسیمی منزل شما توسط شاکیه را قبول دارید پاسخ داده است بلی قبول دارم ح. و ح. هر دو ر. نقشه را به او داده اند و در آخرین دفاع نیز مطلب خاصی نگفته است سپس دادگاه با اعلام ختم رسیدگی درخصوص اتهام الف.م. مبنی بر زنا موضوع شکایت خانم ب.الف. به استناد مواد 88 و 100 و 105 قانون مجازات اسلامی به تحمل 100 تازیانه حدی محکوم نموده است با اعتراض وکیل محکوم علیه پرونده در شعبه سوم دادگاه تجدیدنظر استان مطرح و مرجع اخیرالذکر به این استدلال که شکایت شاکیه زنا به عنف بوده و رسیدگی به آن اتهام با توجه به تبصره یک ماده 20 قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب و ماده 249 قانون آیین دادرسی کیفری در صلاحیت دادگاه کیفری استان می باشد لذا با نقض دادنامه قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه های کیفری استان صادر نموده است. سپس پرونده به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر (کیفری استان) ارجاع و در دادگاه کیفری استان شاکیه اظهارات قبلی خود در مورد دوستی با متهم و قصد ازدواج با وی و تجاوز به وی در روستای.. . را مطرح و وکیل شاکیه نیز اظهار داشته موکله به قصد ازدواج با متهم فرار نموده و ایشان او را به آن روستا برده و با ارعاب و تهدید به وی تجاوز کرده است متهم نیز همان مطالب قبلی که در دادگاه بخش گفته بود را تکرار کرده و منکر تجاوز به شاکیه شده است وکیل متهم نیز با توجه به انکار موکل وی و فقد دلیل خواهان برایت وی شده است و متهم نیز در آخرین دفاع تجاوز به عنف با شاکیه را قبول نکرده و نماینده دادستان نیز تقاضای صدورحکم شایسته را نموده است. سپس دادگاه با اعلام ختم رسیدگی درخصوص اتهام الف.م. فرزند ق. دایر به تجاوز زنا به عنف نسبت به شاکیه خانم ب.الف. ز.ب. با توجه به محتویات پرونده و اظهارات شاکیه و انکار متهم به لحاظ فقدان ادله اثباتی بنا به اصل کلی برایت و ماده 177 قانون آیین دادرسی کیفری حکم به برایت نام برده از اتهام انتسابی صادر نموده است اما با توجه به اظهارات شاکیه و اظهارات بلاوجه متهم و وکیل ایشان و ملاحظه پرینت مکالمات تلفنی طرفین و گواهی پزشکی قانونی و سایر قراین و امارات موجود در پرونده با حصول علم به عمل متهم در حد زنای غیر محصن مستندا به مواد 105 و 100 قانون مجازات اسلامی مشارالیه را به تحمل یک صد تازیانه به عنوان حد شرعی محکوم می نماید. پس از صدور رای و ابلاغ دادنامه وکلای طرفین با تقدیم لوایحی نسبت به حکم صادره اعتراض نموده اند وکیل شاکیه از جهت اینکه اتهام متهم زنای به عنف بوده و محکومیت متهم به زنای غیر محصن فاقد وجاهت قانونی است به حکم محکومیت صادره اعتراض نموده و وکیل محکوم علیه نیز به لحاظ فقدان هرگونه دلیل و بینه قانونی و شرعی با تاکید بر قاعده درء خواهان نقض دادنامه گردیده است لوایح وکلای معترضین هنگام شور قرایت خواهد شد.

رای شعبه دیوان عالی کشور
درخصوص تجدیدنظرخواهی آقای الف.م. با وکالت آقای م.ف. و تجدیدنظرخواهی خانم ب.الف. با وکالت آقای ر.ط. نسبت به آن قسمت از دادنامه به شماره فوق الذکر صادره از شعبه دوم دادگاه کیفری استان که راجع به محکومیت آقای الف.م. به تحمل یک صد ضربه تازیانه حدی به اتهام انتسابی به وی می باشد با توجه به اینکه اعتراض موثری که موجبات نقض دادنامه صادره را از جهت مذکور ایجاب نماید از سوی وکلای تجدیدنظرخواهان به عمل نیامده و حصول علم نیز برای هیات دادگاه به نحوه متعارف بوده از حیث رعایت قواعد دادرسی ایرادی بر دادنامه صادره مترتب نیست. لذا با رد اعتراضات به عمل آمده مستندا به بند الف ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته را در قسمت مورد تجدیدنظرخواهی ابرام می نماید.
رییس شعبه 30 دیوان عالی کشور ـ عضو معاون
کریم پورـ اکبری

قاضی:
محمد علی کریم پور , اکبری

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 88 ـ درباره اطفال و نوجوانانی که مرتکب جرایم تعزیری می شوند و سن آنها در زمان ارتکاب نه تا پانزده سال تمام شمسی است حسب مورد دادگاه یکی از تصمیمات زیر را اتخاذ می کند: الف ـ تسلیم به والدین یا اولیاء یا سرپرست قانونی با اخذ تعهد به تادیب و تربیت و مواظبت در حسن اخلاق طفل یا نوجوان تبصره ـ هرگاه دادگاه مصلحت بداند می تواند حسب مورد از اشخاص مذکور در این بند تعهد به انجام اموری از قبیل موارد ذیل و اعلام نتیجه به دادگاه در مهلت مقرر را نیز اخذ نماید: 1 ـ معرفی طفل یا نوجوان به مددکار اجتماعی یا روانشناس و دیگر متخصصان و همکاری با آنان 2 ـ فرستادن طفل یا نوجوان به یک موسسه آموزشی و فرهنگی به منظور تحصیل یا حرفه آموزی 3 ـ اقدام لازم جهت درمان یا ترک اعتیاد طفل یا نوجوان تحت نظر پزشک 4 ـ جلوگیری از معاشرت و ارتباط مضر طفل یا نوجوان با اشخاص به تشخیص دادگاه 5 ـ جلوگیری از رفت و آمد طفل یا نوجوان به محل های معین ب ـ تسلیم به اشخاص حقیقی یا حقوقی دیگری که دادگاه به مصلحت طفل یا نوجوان بداند با الزام به انجام دستورهای مذکور در بند (الف) در صورت عدم صلاحیت والدین اولیاء یا سرپرست قانونی طفل یا نوجوان و یا عدم دسترسی به آنها با رعایت مقررات ماده (1173) قانون مدنی تبصره ـ تسلیم طفل به اشخاص واجد صلاحیت منوط به قبول آنان است. پ ـ نصیحت به وسیله قاضی دادگاه ت ـ اخطار و تذکر و یا اخذ تعهد کتبی به عدم تکرار جرم ث ـ نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از سه ماه تا یک سال در مورد جرایم تعزیری درجه یک تا پنج تبصره 1 ـ تصمیمات مذکور در بندهای (ت) و (ث) فقط درباره اطفال و نوجوانان دوازده تا پانزده سال قابل اجراء است. اعمال مقررات بند (ث)در مورد اطفال و نوجوانانی که جرایم موجب تعزیر درجه یک تا پنج را مرتکب شدهاند الزامی است. تبصره 2 ـ هرگاه نابالغ مرتکب یکی از جرایم موجب حد یا قصاص گردد درصورتی که از دوازده تا پانزده سال قمری داشته باشد به یکی از اقدامات مقرر در بندهای (ت) و یا (ث) محکوم می شود و در غیر این صورت یکی از اقدامات مقرر در بندهای (الف) تا (پ) این ماده در مورد آنها اتخاذ می گردد. تبصره 3 ـ در مورد تصمیمات مورد اشاره در بندهای (الف) و (ب) این ماده دادگاه اطفال و نوجوانان می تواند با توجه به تحقیقات به عمل آمده و همچنین گزارش های مددکاران اجتماعی از وضع طفل یا نوجوان و رفتار او هر چند بار که مصلحت طفل یا نوجوان اقتضاء کند در تصمیم خود تجدیدنظر نماید.

مشاهده ماده 88 قانون مجازات اسلامی

ماده 100 ـ در جرایم تعزیری قابل گذشت گذشت شاکی یا مدعی خصوصی حسب مورد موجب موقوفی تعقیب یا موقوفی اجرای مجازات است. تبصره 1 ـ جرایم قابل گذشت جرایمی می باشند که شروع و ادامه تعقیب و رسیدگی و اجرای مجازات منوط به شکایت شاکی و عدم گذشت وی است. تبصره 2 ـ جرایم غیر قابل گذشت جرایمی می باشند که شکایت شاکی و گذشت وی در شروع به تعقیب و رسیدگی و ادامه آنها و اجرای مجازات تاثیری ندارد. تبصره 3 ـ مقررات راجع به گذشت شاکی در مورد مجازات های قصاص نفس و عضو حدقذف و حدسرقت همان است که در کتاب دوم «حدود» و سوم «قصاص» این قانون ذکر شده است. گذشت شاکی در سایر حدود تاثیری در سقوط و تخفیف مجازات ندارد.

مشاهده ماده 100 قانون مجازات اسلامی

ماده 105 ـ مرور زمان در صورتی تعقیب جرایم موجب تعزیر را موقوف می کند که از تاریخ وقوع جرم تا انقضای مواعد زیر تعقیب نشده یا از تاریخ آخرین اقدام تعقیبی یا تحقیقی تا انقضای این مواعد به صدور حکم قطعی منتهی نگردیده باشد: الف ـ جرایم تعزیری درجه یک تا سه با انقضای پانزده سال ب ـ جرایم تعزیری درجه چهار با انقضای ده سال پ ـ جرایم تعزیری درجه پنج با انقضای هفت سال ت ـ جرایم تعزیری درجه شش با انقضای پنج سال ث ـ جرایم تعزیری درجه هفت و هشت با انقضای سه سال. تبصره 1 ـ اقدام تعقیبی یا تحقیقی اقدامی است که مقامات قضایی در اجرای یک وظیفه قانونی از قبیل احضار جلب بازجویی استماع اظهارات شهود و مطلعان تحقیقات یا معاینه محلی و نیابت قضایی انجام می دهند. تبصره 2 ـ در مورد صدور قرار اناطه مرور زمان تعقیب از تاریخ قطعیت رای مرجعی که رسیدگی کیفری منوط به صدور آن است شروع می شود.

مشاهده ماده 105 قانون مجازات اسلامی

ماده 249 ـ در صورت صدور قرار ممنوعیت از نگهداری سلاح دارای مجوز سلاح و پروانه مربوط اخذ و به یکی از محلهای مجاز نگهداری سلاح تحویل می شود و بازپرس مراتب را به مرجع صادرکننده پروانه اعلام می کند.

مشاهده ماده 249 قانون آیین دادرسی کیفری

ماده 177 ـ سایر ترتیبات و قواعد ابلاغ احضاریه و دیگر اوراق قضایی بر اساس قانون آیین دادرسی مدنی صورت می گیرد.

مشاهده ماده 177 قانون آیین دادرسی کیفری

ماده 20 – به منظور تجدید نظر در آراء دادگاه های عمومی و انقلاب در مرکز هر استان دادگاه تجدید نظر به تعداد مورد نیاز مرکب از یک نفر رییس و دو عضو مستشار تشکیل می شود. جلسه دادگاه با حضور دو نفر عضو رسمیت یافته پس از رسیدگی ماهوی رای اکثریت که به وسیله رییس یا عضو مستشار انشاء می شود قطعی و لازم الاجرا خواهد بود. تبصره 1 – طبق ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نسخ شده است. تبصره 2 – طبق ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نسخ شده است. تبصره 3 – طبق ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نسخ شده است. تبصره 4 – طبق ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نسخ شده است. تبصره 5 – طبق ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نسخ شده است. تبصره 6 – طبق ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نسخ شده است. تبصره 7 – در شهرستان مرکز استان رئیس کل دادگستری استان رئیس شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان می باشد و رئیس شعبه اول دادگاههای عمومی مرکز استان رئیس کل دادگاههای آن شهرستان خواهد بود و در غیر مرکز استان رئیس هر حوزه قضائی رئیس شعبه اول دادگاه عمومی آن حوزه قضائی است.

مشاهده ماده 20 قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM