در خصوص دعوای بانک ص. با وکالت آقای ح.ر.
علیه شرکت ط. شرکت ه. و آقایان الف.خ. و الف.الف. مبنی بر الزام خواندگان به پرداخت /391/500/000 ریال اصل دین موضوع
قرارداد مضاربه پیوست دادخواست با احتساب خسارات ناشی از هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل بر این مبنا که خواهان مدعی است به موجب
قرارداد پیوست خوانده ردیف اول تسهیلات بانکی دریافت نموده و سایر خواندگان نیز به نحو تضامنی ضمانت وی را برعهده گرفته اند و به رغم انقضای سررسید پرداخت اقساط ایشان تعهدات قراردادی خود را انجام نداده اند نظر باینکه مطابق محتویات اسناد پیوست دادخواست دریافت تسهیلات توسط خوانده ردیف نخست و تحقق تعهدات سایر خواندگان به عنوان ضامن محرز است نظر باینکه به رغم حلول سررسید بازپرداخت تسهیلات خواندگان به تعهدات قراردادی خود عمل ننموده و به رغم دعوت مطابق تشریفات در جلسه دادرسی حضور نیافته و از طرق دفاعی دیگر نیز برای توجیه عهدشکنی خود یا به طور کلی رد احتمالی ادعای خواهان دلیلی ارایه ننموده اند بنابراین در شرایط کنونی دعوای خواهان ثابت است و به استناد مواد 10 219 و 220 و 546 و (قسمت اخیر) 558
قانون مدنی و 403 قانون تجارت و 198 و 515 و 519 قانون آیین دادرسی مدنی حکم بر الزام خواندگان به پرداخت /399/500/000 ریال اصل خواسته و /19/550/000 ریال هزینه دادرسی و همچنین حق الوکاله وکیل مطابق با تعرفه قانونی در حق خواهان (همه محکومیت ها به نحو تضامنی) صادر می نماید. این رای غیابی و ظرف 20 روز پس ازابلاغ قابل واخواهی در همین دادگاه و در مهلت قانونی در دادگاه تجدیدنظر استان تهران قابل تجدیدنظرخواهی است. در خصوص دعوای خواهان مبنی بر مطالبه /347/845/068 ریال به عنوان
خسارت تاخیر مقطوع قراردادی که مطابق ماده 11
قرارداد منشاء دعوا بر عهده خواندگان است نظر به اینکه دادگاه در مقام صیانت از قواعد عمومی حاکم بر اعمال حقوقی ابتدیا تکلیف ارزیابی
قرارداد و انطباق آن با قواعد مرتبط را دارد نظر به اینکه منشاء دعوای خواهان ماده 11
قرارداد پیوست دادخواست است که چنین مقرر می دارد: «در صورتی که حسب تشخیص بانک عامل از انجام موضوع
قرارداد در زمان پیش بینی شده خودداری نموده... عامل ضمن عقد لازم خارج دیگر متعهد و ملتزم گردید در صورت
فسخ قرارداد علاوه بر اصل سرمایه صرف شده خسارتی معادل 30% در سال... به بانک بپردازد.» نظر باینکه صرفنظر از اینکه به صراحت در این بند از
قرارداد مطالبه
خسارت منوط به
فسخ قرارداد از سوی بانک دانسته شده است که در این دعوا چنین ادعایی(فسخ) به اثبات نرسیده اساسا دادگاه شرط مزبور را فاقد اثر می داند؛ زیرا اولا: در
قرارداد مزبور به صراحت تشخیص خودداری از پرداخت از حقوق بانک دانسته شده است یعنی سپردن سرنوشت توافق (در اینجا شرط) به یکی از طرفین که مغایر با اصل توازن و تعادل در قراردادهاست که البته این خود ناشی از طبیعت این گونه قراردادهای الحاقی - تحمیلی به وام گیرنده است و دادگاه چنین شرطی را که با پوشش عقد لازم خارج دیگر تزیین شده را فاقد شرایط قانونی می داند. ثانیا: این شرط و توافق فرعی منضم به مضاربه از مصادیق بارز شرط غرری و مجهول است. توضیح آنکه همانگونه که در بند اول این استدلال مذکور افتاد مشخص نیست بانک بر اساس کدام شرایط تشخیص عدم پرداخت مناسب را احراز می نماید. اما جهل و غرر مندرج در این شرط به گونه ای نیست که به عوضین سرایت کند چه دادگاه مطابق رای فوق اصل
قرارداد را پذیرفت. البته ذکر این نکته ضروری است که در ماده 9
قرارداد حکم مقرر در ماده 558 (قسمت اخیر) که در واقع مصحح شرط باطل و مبطل ضمانت عامل از اصل سرمایه است مبالغی برای توصیف شرط مقرر در ماده 11
قرارداد بعنوان توافق بر ضمانت عامل تلقی می شود؛ و الا این شرط در واقع ضمانت عامل از اصل سرمایه را نیز در خود دارد که دادگاه موضوع را ذیل اصل صحت از ممیزی بطلان می رهاند. ثالثا: تبصره ماده 11 وقوع تخلف و امتناع را کلا بر عهده بانک گذاشته و حق عامل در خصوص اعتراض را ساقط شده دانسته است. گذشته از اینکه این مصداق اسقاط حقی بی اساس و مغایر با روح کلی ماده 959 و البته تحمیلی اضطراری از سوی بانک بر مشتریان عمدتا مضطر است در این مورد نیز استنباط دادگاه در مورد غرری بودن و مجهول بودن شرط (از حیث عدم تعیین کیفیات و شرایط امتناع و پرداخت) را تایید می نماید. این دادگاه بنا به تکلیفی که در بند نخست اسباب این رای ذکر شد خود را مکلف می داند که در نظام قضایی و قانونی مبتنی بر اصول و قواعد شرعی (اصل 4 قانون اساسی) و در حالیکه یکی از مستندات حکمی خواهان نیز قانونی با عنوان بانکداری بدون ربا (اسلامی) علیه این شیوه استثماری البته از دریچه فنون حقوق برخیزد پس در مورد مطروحه صرف نظر از اینکه خواندگان شناسایی نشده و دفاعی ننموده اند دادگاه به عنوان ضامن اجرای صحیح قواعد حقوقی چنین شرطی را بنا به جهات یاد شده معتبر نمی داند و از مصادیق اجرای شروط باطل می داند و به استناد مواد 216 و 232 و 233
قانون مدنی و 197 قانون آیین دادرسی مدنی حکم بر بطلان دعوای خواهان صادر می نماید. البته دادگاه بواسطه عدم درخواست خواهان متعرض
خسارت مقرر در ماده 522 قانون آیین دادرسی مدنی نشده است. این رای حضوری و 20 روز پس از ابلاغ در دادگاه تجدیدنظر استان تهران قابل تجدیدنظرخواهی است. در خصوص درخواست تامین خواسته با عنایت به عدم تودیع
خسارت احتمالی در موعد قضایی تعیین شده به استناد تبصره ماده 108 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد آن صادر می شود. این تصمیم به استناد ماده 119 همان قانون غیر قابل تجدیدنظرخواهی است.
رییس شعبه 36 دادگاه عمومی حقوقی تهران - رضایی نژاد