رای قضایی شماره 9309970906100692

رای قضایی شماره 9309970906100692

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970906100692


شماره دادنامه قطعی:
9309970906100692

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/11/25

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
اعتبار امر قضاوت شده در دعوای حجر

پیام رای:
در دعوای حجر چنانچه دعوا با اتکا به همان دلیل مستند در دعوی سابق اقامه شده باشد و دلیل جدیدی بر حدوث عارضه حجر ارائه نشده باشد اعتبار امر قضاوت شده مانع استماع دوباره دعوا می شود.

رای خلاصه جریان پرونده
سوابق امر حاکی است که خانم م.ر. در مورخ 1382/3/22 درخواستی به دادگستری شهرستان ارومیه تقدیم و طی آن اعلام داشته: «شوهرم به نام غ.ح. دارای ناراحتی روحی و روانی می باشد و تقاضای اقدام شایسته جهت سرپرستی زندگی و مخارج زندگیم دارم.» دستوراتی از طریق معاونت قضایی جهت معرفی به پزشکی قانونی و اینکه محجور است یا خیر و تاریخ آن کی می باشد؟ صادر شده است. نظریه هیات پزشکان حاکی است که نامبرده مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی پارانویید بوده که نوعی جنون دایمی محسوب است و شروع بیماری حداقل از 5 سال قبل می باشد. با اعلام مراتب به دادگاه جهت صدور حکم حجر شعبه 15 دادگاه عمومی شهرستان ارومیه پس از استماع اظهارات متقاضی و استعلام از اداره آموزش و پرورش درخصوص وضعیت محجور سپس به شرح دادنامه شماره 753 - 1382/4/16 حکم حجر نامبرده را صادر و تاریخ آن از 5 سال قبل اعلام می نماید. اقدامات بعدی تعیین خانم م.ر. به سمت قیمومیت نامبرده است. ضمنا پرونده کلاسه 012 - 1385 شعبه 15 دادگاه عمومی شهرستان ارومیه حاکی است که خانم ف.ت. دادخواستی به خواسته اعتراض ثالث نسبت به دادنامه شماره 753 - 1382/4/16 به طرفیت خواندگان 1- خانم م.ر. به قیمومیت آقای غ.ح. 2- دایره سرپرستی ارومیه 3- اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 تقدیم و با توضیحات مندرج در دادخواست و اینکه قصد و غرض از گرفتن حکم حجر ابطال معامله ای بوده که نامبرده با شخص محجور داشته است؛ در حالی که محجور ادعایی کارمند آموزش و پرورش می باشد و سالها در این اداره به عنوان کارمند با گرفتن حقوق انجام وظیفه و خدمت نموده است. دادگاه پس از رسیدگی به شرح دادنامه شماره 1586 - 1388/12/22 با نقض رای معترض عنه حکم به رد حجر نامبرده صادر می نماید. با اعتراض تجدیدنظرخواهی خانم م.ر. با وکالت آقای ت.س. شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی به شرح دادنامه شماره 122 - 1390/2/19 رای بدوی را تایید می نماید. مجددا خانم م.ر. شکایتی مبنی بر اینکه شوهرش به نام غ.ح. دارای جنون است و اموال خود را به دیگران واگذار می نماید و فرزندان خود را نامشروع می داند در مورخ 1392/8/27 تقدیم دادگاه می نماید. تقاضا می نماید مجددا به عنوان قیم وی تعیین گردد. با انجام تحقیقات مقدماتی و اخذ نظریه پزشکی قانونی؛ مراتب از طریق بازپرس شعبه اول دادسرا که عهده دار رسیدگی بوده است جهت اقدام در اجرای مواد 21 و 48 و 56 قانون امور حسبی به دادستان اعلام می گردد. مجددا جهت صدور حکم حجر نامبرده به محاکم عمومی معرفی می شود. شعبه هفتم دادگاه عمومی ارومیه به شرح دادنامه شماره 1373 - 1392/9/30 با این استدلال که به موجب دادنامه های مضبوط در پرونده قبلا حکم رفع حجر صادر شده است و تا زمانی که آراء به اسباب قانونی از درجه اعتبار ساقط نشده است امکان رسیدگی و اظهارنظر مجدد وجود ندارد مستند به ماده 2 قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم استماع موضوع را صادر می نماید. با اعتراض تجدیدنظرخواهی خانم م.ر. شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظراستان آذربایجان غربی دادنامه تجدیدنظرخواسته را طی شماره 664 - 1393/5/26 عینا تایید می نماید. با فرجام خواهی خانم مذکور پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع شده است. عمده اعتراض فرجام خواه این مطلب است که بیماری حجر به صورت عارضه ای می باشد و لازم بوده دادگاه بدون توجه به پرونده و احکام ما قبل به موضوع رسیدگی می نمودند. مفاد لایحه هنگام شور قرایت می گردد.
هییت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرایت گزارش آقای حیاتی عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رای شعبه دیوان عالی کشور
باتوجه به آنچه که در گزارش فوق مرقوم گردید و نظر به اینکه مستند کنونی تقاضای حجر شخص موسوم به غ.ح. توسط فرجام خواه همان گواهی های پزشکی قانونی سابق می باشد که در دادرسی قبلی مورد لحاظ واقع و سرانجام به شرح دادنامه قطعی شماره 122 - 1390/2/19 صادره از شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان زنجان موثر در اثبات حجر قرار نگرفته است؛ استدعای مجدد به استناد آنها در مقام درخواست صدور حکم حجر یاد شده فوق بدون آنکه دلیل جدیدی بر حدوث عارضه حجر ارایه شده باشد موجه نبوده است و استدلال محاکم در عدم استماع دعوی مطروحه اخیر صحیح و صایب و منطبق با موازین قانونی می باشد. لذا با رد اعتراض فرجام خواهی رای فرجام خواسته را مستند به مواد 370 و 396 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی تایید و ابرام می نماید. مقرر می دارد دفتر پرونده به مرجع مربوطه اعاده شود.
مستشار و عضو معاون شعبه اول دیوان عالی کشور
موحدی - حیاتی

قاضی:
حمیدرضاموحدی , عنایت حیاتی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 2 - هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.

مشاهده ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 370 - شعبه رسیدگی کننده پس از رسیدگی با نظر اکثریت اعضاء در ابرام یا نقض رای فرجام خواسته اتخاذ تصمیم می نماید. چنانچه رای مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن پرونده را به دادگاه صادر کننده اعاده می نماید و الا طبق مقررات آتی اقدام خواهد شد.

مشاهده ماده 370 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 396 - پس از اقدام طبق مقررات مواد فوق شعبه رسیدگی کننده طبق نظر اکثریت در ابرام یا نقض رای فرجام خواسته اتخاذ تصمیم می نماید اگر رای مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن پرونده را به دادگاه صادرکننده اعاده می نماید والا طبق مقررات آتی اقدام خواهد شد.

مشاهده ماده 396 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 21- در مواردی که دادستان مکلف به اقدام می باشد اقدام به عهده دادسرای دادگاه شهرستانی است که رسیدگی در حوزه آن دادگاه به عمل می آید.

مشاهده ماده 21 قانون امور حسبی

ماده 48- امور قیمومت راجع به دادگاه شهرستانی است که اقامتگاه محجور در حوزه آن دادگاه است و اگر محجور در ایران اقامتگاه نداشته باشد دادگاهی که محجور در حوزه آن دادگاه سکنی دارد برای امور قیمومت صالح است.

مشاهده ماده 48 قانون امور حسبی

ماده 56- هر یک از دادگاه ها که در جریان دعوی مطلع به وجود محجوری شود که ولی یا وصی یا قیم نداشته باشد باید به دادستان برای تعیین قیم اطلاع بدهد.

مشاهده ماده 56 قانون امور حسبی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM