رای قضایی شماره 93099702232001296

رای قضایی شماره 93099702232001296

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 93099702232001296


شماره دادنامه قطعی:
93099702232001296

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/10/28

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
دادگاه تجدیدنظر استان

عنوان رای:
دعوی تنفیذ صلحنامه عادی

پیام رای:
دعوی به خواسته تنفیذ صلحنامه عادی به این دلیل که محاکم مرجع تائید و تنفیذ قراردادهای عادی نیستند مسموع نیست.

رای دادگاه بدوی
در خصوص دادخواست خواهان خانم ش. س. به طرفیت خوانده آقای ف.م. به خواسته ابطال سند رسمی و کلیه خسارات قانونی نظر به اینکه آقای خ.ک. طی لایحه ثبتی شماره 1393/4/30 به ضمیمه فرم وکالت نامه خواهان ضمیمه نموده و آقای ف. م.. ش. طی لایحه ثبتی شماره 1874-1392/9/12 به ضمیمه فرم وکالت نامه خوانده تقدیم نمود و خواهان در شرح دادخواست به قرارداد صلح مورخ 1382/9/19 و دادنامه 200044-1388/1/30 شعبه دوم خمین و 200211-1390/3/2 شعبه دوم خمین و 200787-1391/5/4 شعبه دوم خمین و نامه 200566-1392/5/14 دادگاه خمین و دادنامه خمین اشاره نمود که سند های سوم و پنجم دو بار تکرار شده و کپی مصدق مدارک مزبور را ضمیمه دادخواست نموده و در شرح دادخواست به فوت مادرش و ماترک را یک دستگاه آپارتمان به پلاک ثبتی.. . بخش 3 تهران اعلام که برادرش ح.س. برابر مدرک ابرازی تحت عنوان قرارداد صلح به تاریخ 1382/9/19 بوی صلح نمودند که از شعبه دوم خمین تنفیذ آن اخذ گردید و همچنین برادر (ح.س. ) نسبت به فروش سهم خود به خوانده اقدام نموده و خواستار دستور موقت برابر جلوگیری از هر گونه نقل و انتقال آپارتمان نموده و محکمه به تاریخ 1392/8/5 خسارت احتمالی تعیین اقدام نشده که قرار رد صادر می گردد و خواهان در اظهارات جلسه دادرسی مورخ 1392/9/12 به تنظیم صلح نامه در مرحله اول و بعد تنظیم وکالت نامه را بیان نمود در حالی که من مقدم بودم و صلح نامه رابطه من و برادر من هست من پول ندارم ولی سند ندارد ولکن محکمه ایران یعنی شعبه دوم خمین آن را تنفیذ نمود و اعتراض برادرم نیز رد شد رای خمین قطعی شد و به جهت قطعی شدن رای شعبه دوم باید بیع نامه که بر اساس آن وکالت نامه بعد از صلح نامه شده باطل شود و حتی خواهان لایحه پستی نیز ارسال نموده است و لایحه دفاعی ثبتی شماره 837-14-4/93 با ضمایم کپی مدارک تقدیم و بر اساس آن طی 5 بند عقد صلح را عقد لازم دانسته و آن نیز تنفیذ شده است و پرداخت هزینه صلح نامه در مقابل انتقال سهم الارث ایشان در محضر باید صورت گیرد و آقای ح.س. در تاریخ 1390/11/24 دادخواست مطالبه مبلغ 13000 یورو تامین خواسته و تو قیف اموال نمودند که دعوی وی رد شده و آقای م.ه. و در آن زمان وکیل خود دانسته و وکیل خواهان در اظهارات جلسه دادرسی 1393/4/14 پس از قرارداد پرونده استنادی شعبه دوم خمین تنظیم صلح نامه را سه سال قبل از تنظیم وکالت نامه دانسته و وفق ماده 760 قانون مدنی عقد صلح را لازم دانسته و به تنفیذ صلح نامه از شعبه دوم خمین اشاره نموده است و آقای م.ه. را یکی از شهود خود دانسته که کاملا در جریان می باشد و پذیرش تنفیذ و اصل صلح نامه و از سوی آقای ح.س. و قطعیت صلح نامه خواستار ابطال سند شده است و در مورد هزینه صلح نامه به مهیا بودن آن و اعلام آمادگی پرداخت بوده و آقای ح.س. موظف به ارایه اسناد بوده و خواستار حضور شهود در محکمه شد و محکمه در تاریخ مزبور قرار استماع شهادت شهود صادر نمود و همچنین به تاریخ 1393/4/14 مبادرت به استعلام ثبتی نمود که واحد ثبتی 1393/4/17 خوانده را مالک رقبه موصوف اعلام نمود و وکیل خوانده در اظهارات آخرین جلسه دادرسی که با دستور استماع شهادت شهود بوده نیز مطالب مضبوط در پرونده را تکرار نمود و وکیل خوانده در لایحه دفاعی ثبتی شماره 1874-1392/9/12 و اظهارات جلسه دادرسی بدوا برابر ماده 421 قانون آیین دادرسی مدنی اعتراض ثالث طاری خود را نسبت به آراء صادره از سوی شعبه دوم خمین نموده و آنگاه مبادرت به ایراد شکلی نسبت به پرونده شعبه دوم خمین که عدم طرح دعوی نسبت به موکلش که تکلیف قانونی بود بیان و همچنین امر تنفیذ اسناد از سوی محکمه را صحیح ندانسته و اسناد موضوع را فقط ذی نفع می تواند آثار و نتایج حاصل از عقد را از دادگاه درخواست نماید و به مواد 2 و 425 قانون آیین دادرسی مدنی استناد نمود و در امر ماهوی آقای ح.س. را مقیم کشور فرانسه دانسته که وفق وکالت نامه 1384/1/8 در سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس به برادرش م.س. وکالت داده تا سهم الارث آن را به فروش برساند و وکیل مزبور مبادرت به تنظیم مبایعه نامه 1384/9/17 سهم الارث مشارالیه را که یک باب آپارتمان ثبتی.. . فرعی از.. . اصلی می باشد به موکل فروخته است و در سال 85 در دفترخانه رسمی سند مورد معامله را به نام موکل انتقال داده است و تمامی ورثه مرحوم ع.ر. مالک آپارتمان من جمله خواهان نیز سهم الارث خود را از پلاک فوق در قالب عقد بیع به موکل انتقال رسمی داده اند و از زمان معامله تاکنون آپارتمان در تصرف موکل بوده و در هیچ موقع در تصرف خواهان نبوده است و شهادت آقایان ه. و و. آ. الف. در ذیل صلح نامه به عنوان وکیل متصالح. و وکیل صالح معرفی شده اند و صلح نامه به صورت امانت در اختیار خانم ش.ب. مادر آقای و.ا. الف. بوده و در صورتی باید تحویل خواهان می شد که خواهان تمامی مال الصلح را در حق مصالح پرداخت نماید در حالی که وی اصلا مال الصلح را پرداخت نکرده است و برابر نوشتار 1383/3/19 آقای ح.س. صلح نامه را بی اعتبار اعلام شد و رقبه موصوف در تاریخ 1380/11/1 از سوی مورث خواهان به خانم ل.ت. اجاره داشته و در اجاره نامه نامبرده قرار داشته و طی وکالت نامه رسمی 33492-1389/6/12 تهران موکل از مستاجر در اختیار داشته آپارتمان را از او تحویل و تصرف خود گرفته است و فروش سهم الارث از ناحیه خواهان برابر بیع نامه 1383/11/28 و اطلاع وی از خرید کامل رقبه موصوف از سایر ورثه که خرید سهم آقای ح.س. توسط موکل از سوی خواهان اعتراض نشده و وکیل خوانده به دعوی ابطال سند نیز ایراد شکلی در دو بند نموده که یکی خواسته ابطال سند مالکیت خواهان صحیح نبوده زیرا می بایست ابطال سند محضری باید مدنظر قرار گیرد و دعوی به طرفیت اطراف بیع نشده زیرا اعتراض خواهان به تنظیم سند رسمی انتقال که وفق بیع بوده و صرفا علیه خریدار وجه قانونی ندارد و وکیل خوانده در اظهارات جلسه دادرسی 1392/9/12 و جلسه 1393/4/3 تمامی مطالب ماضی را تکرار نمود و محکمه پرونده خمین را مطالبه نمود و وفق مداقعه آن آرای صادره حکایت از صدور حکم قطعی تنظیم صلح نامه موصوف از سوی شعبه دوم خمین که صحابه دعوی خواهان و برادرش بوده می باشد و در جلسه دادرسی مورخ 1393/4/30 محکمه اظهارات شهود را اخذ نمود و حالیه محکمه برابر شرح فوق و دفاعیات موثر وکیل خوانده و مداقعه محتویات پرونده شعبه 2 خمین و عدم رویه قضایی بر امر تنفیذ سند مذکور که تنفیذ وصیت نامه از تکالیف محکمه بوده و برابر توضیحات وکیل خوانده آثار اسناد مدنظر بوده و از طرفی برابر اقرار صحیح شخص خواهان حتی بر هر دلیلی پرداخت وجه مصالح از سوی وی نشده است و ایراد شکلی وکیل خواهان معترض ثالث نسبت به پرونده شعبه دوم خمین نیز صحیح بوده و از سوی دیگر با توجه به سند رسمی انتقال که وکیل خوانده نسبت به این امر نیز ایراد به دادخواست خواهان نموده و با توجه به تصرف خوانده و بیع همگان و اظهارات گواهان و اسناد مدارک تعرفه شده وکیل خوانده محکمه دفاعیات خواهان و وکیل وی را در اعتراض ثالث و دعوی ابطال سند بلاوجه دانسته و صلح نامه ادعای موصوف را قابلیت تنفیذ ندانسته و به همین جهت دادگاه ضمن نقض آرای فوق الاشاره شعبه دوم حکم به رد خواسته تنفیذ صلح نامه موصوف صادر نموده و در باب خواسته ابطال نیز محکمه خواسته خواهان را با توجه به بیع استنادی خوانده و تصرف رقبه موصوف قابلیت پذیرش ندانسته و برابر ماده 197 قانون آیین دادرسی مدنی حکم به بطلان دعوی خواهان صادر می نماید رای صادره حضوری و پس از ابلاغ ظرف 20 روز قابل اعتراض در محکمه محترم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه سی و یک دادگاه عمومی حقوقی تهران - ملکوتی

رای دادگاه تجدیدنظر استان
در خصوص تجدیدنظرخواهی خانم ش. س. به طرفیت آقای ف. م. با وکالت آقای ف. م.ش. نسبت به دادنامه 436 مورخ 1393/4/31 صادره از شعبه محترم31 دادگاه عمومی حقوقی تهران که به موجب آن و به شرح مضبوط در دادنامه مذکور دادنامه های به شماره 200044 مورخ 1388/1/30 و به شماره 200211 مورخ 1390/3/2 و به شماره 200787 مورخ 1391/5/4 صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی خمین نقض و حکم به رد خواسته تنفیذ صلح نامه عادی مورخ 1382/2/19 ( موضوع دعوی خانم ش. س. به طرفیت آقای ح.س. به خواسته تنفیذ صلح نامه مورخ 1382/2/19) متعاقب طرح اعتراض ثالث طاری آقای ف.م.ش. به وکالت از آقای ف. م. نسبت به آراء سابق الذکر شعبه دوم دادگاه عمومی حقوقی خمین صادر و در رابطه با دعوی خانم ش. س. به طرفیت آقای ف. م. به خواسته ابطال سند رسمی انتقال یک واحد آپارتمان به شماره پلاک ثبتی.. . بخش 2 تهران واقع در خیابان.. . به نسبت سهم الارث آقای ح.س. به انضمام مطالبه خسارات دادرسی حکم به بطلان دعوی خواهان صادر گردیده با عنایت به مندرجات لایحه پیوست دادخواست تجدیدنظرخواهی و لحاظ لایحه پاسخ آن و توجه به محتویات پرونده در رابطه با آن قسمت از مراتب تجدیدنظرخواهی که در رابطه با صدور حکم به رد خواسته تنفیذ صلح نامه عادی مورخ 1382/2/19 مرقوم می باشد اساسا دعوی به خواسته تنفیذ صلح نامه عادی در مانحن فیه قابلیت استماع ندارد محاکم مرجع تایید و تنفیذ قراردادهای عادی نیستند بدین لحاظ اینطور به نظر می رسد صدور حکم در ماهیت صحیح نبوده و دادگاه به تجویز مادتین 358 و 348 قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه تجدیدنظرخواسته را از این حیث نقض و با لحاظ ماده 2 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد ( عدم استماع ) دعوی خواهان را به خواسته تنفیذ صلح نامه عادی مزبور صادر و در رابطه با قسمت دیگر تجدیدنظرخواهی راجع به صدور حکم به بطلان دعوی ( مربوط به خواسته ابطال سند رسمی انتقال یک واحد آپارتمان سابق الذکر به نسبت سهم الارث ح.س. ) از آنجا که طرح دعوی مرقوم به طرفیت ح.س. ضروری بوده بنابراین با عطف توجه به مراتب فوق الاشعار به لحاظ عدم رعایت این مهم دعوی مطروحه قابلیت استماع نداشته و دادگاه به تجویز مادتین 358 و348 قانون آیین دادرسی مدنی از حیث مورد اخیرالذکر نیز دادنامه تجدیدنظرخواسته را نقض و قرار رد دعوی خواهان را صادر و اعلام می نماید. رای صادره قطعی است.
رییس و مستشار شعبه 32 دادگاه تجدیدنظراستان تهران
حمیدرضا قمری - سیدمحسن نوری نجفی

قاضی:
حمیدرضا قمری , سیدمحسن نوری نجفی , ملکوتی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 760 - صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمی خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.

مشاهده ماده 760 قانون مدنی

ماده 421 - اعتراض طاری در دادگاهی که دعوا در آن مطرح است بدون تقدیم دادخواست بعمل خواهد آمد ولی اگر درجه دادگاه پایین تر از دادگاهی باشد که رای معترض عنه را صادر کرده معترض دادخواست خود را به دادگاهی که رای را صادر کرده است تقدیم می نماید و موافق اصول در آن دادگاه رسیدگی خواهدشد.

مشاهده ماده 421 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 2 - هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.

مشاهده ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM