رای قضایی شماره 9309970908300584

رای قضایی شماره 9309970908300584

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970908300584


شماره دادنامه قطعی:
9309970908300584

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/09/19

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
درخواست فسخ نکاح به دلیل کتمان بیماری پوستی زوجه

پیام رای:
کتمان بیماری پوستی زوجه حین نکاح درصورت لاعلاج بودن آن و قابلیت انتقال ژنتیکی به فرزند می تواند از مصادیق تدلیس موجب فسخ نکاح باشد.

رای خلاصه جریان پرونده
آقای ر.و. در تاریخ 15/12/92 دادخواستی به طرفیت خانم م.ن. به خواسته صدور حکم مبنی بر فسخ نکاح به علت تدلیس (مخفی نمودن مریضی پوستی لاعلاج) تقدیم دادگستری شهرری نموده و توضیح داده است که خوانده به شرح سند نکاحیه پیوست در تاریخ 11/2/92 به عقد شرعی و قانونی اینجانب درآمده است. متاسفانه همسرم و خانواده اش مریضی پوستی را مخفی نموده اند و خانواده بنده نیز در خصوص وضعیت جسمی همسرم تحقیق نکرده بودند. به تازگی که همسرم را مشاهده نموده ام معلوم گردید مریضی پوستی لاعلاجی دارد؛ به بنحوی که اینجانب رغبت نکردم به او نزدیک شوم. چون زخمهای عفونی تمام بدنش را گرفته است. باتوجه به مراتب تقاضای صدور حکم مبنی بر فسخ نکاح را دارم. رسیدگی به شعبه 6 دادگاه عمومی(ویژه خانواده) شهرستان ری ارجاع می گردد. خانم ف.ر. به عنوان وکیل خوانده معرفی و در پرونده مداخله می نماید. جلسه دادگاه در تاریخ 17/12/92 در وقت مقرر با حضور طرفین تشکیل می گردد. خواهان اظهار می دارد: «بعد از یکماه از عقدمان متوجه شدم که همسرم بیماری پوستی دارد و این وضعیت برای من سخت است. تقاضای فسخ عقد را دارم. تمام سینه و پای وی بیماری پوستی دارد.»; وکیل خوانده بیان می دارد در 11/2/92 عقد ازدواج زوجین منعقد گردیده است. تا شهریور ماه روابط صمیمی بوده است و قبل از عقد به ایشان اطلاع داده است و شهودی وجود دارند که این را تایید می نمایند. در ضمن بیماری پوستی از موارد فسخ نیست و پزشک نیز تایید می کند که بیماری قابل معالجه است و دفاعیات بشرح لایحه تقدیمی می باشد و شهود جهت اثبات ادعا وجود دارد.»; دادگاه توجها به حضور شهود قرار استماع شهادت شهود صادر می کند. شاهد اول آقای م.ن. متولد سال 1374 (برادر خوانده) اظهار می دارد: «ایشان شب خواستگاری به من پیام داد که من از صداقت خواهرت خوشم آمد می تواند بیماری خود را پنهان کند؛ ولی به من گفت؛ یعنی ایشان از این بیماری اطلاع داشت.»; شاهد دوم ز.ن. (خواهر خوانده) می گوید: «ایشان به من گفت خواهرت سرطان هم داشته باشد من با ایشان زندگی می کنم.»; ضمنا وکیل خوانده در لایحه خود نیز خلاصتا اعلام داشته است که: «بیماری موکله بیماری سطحی پوستی که بنا به تشخیص متخصص امر تحت درمان و درحال بهبود می باشد که بیماری را موکله قبل از عقد به خواهان اطلاع داده است و به علاوه تاریخ عقد زوجین مورخ 11/2/92 و زوج تا تاریخ شهریور ماه 92 رابطه صمیمی با موکله داشت و علی رغم اینکه از بیماری کاملا آگاهی داشت اقدام به فسخ نکرده است و مطابق ماده 1131 قانون مدنی خیار فسخ فوری است. مضافا بیماری یاد شده از موارد فسخ نکاح نیز نمی باشد.»; دادگاه زوجه را به پزشکی قانونی معرفی می کند که پزشکی قانونی شهرستان ری در پاسخ اعلام می دارد: «حسب مشاهده تخصصی انجام شده خانم م.ن. مبتلا به بیماری ژنتیکی «نورو فیبروماتور»; می باشد که قابل سرایت به دیگران نیست اما احتمال انتقال ژنتیکی به فرزندان وجود دارد. بیماری بطور کامل قابل درمان و ریشه کن شدن نیست اما بعضی ضایعات با جراحی بهبودی نسبی می یابد.»; دادگاه متعاقبا ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 00357 - 3/3/93 با این استدلال که قانونگذار برای فسخ نکاح به دلیل تدلیس شرایطی را مقرر داشته است مانند اینکه صفت خاصی در عقد شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم گردد که طرف فاقد وصف مقصود می باشد که در مانحن فیه خواهان برای این امر دلیلی ارایه نداده است و مستندا به ماده 1128 و نیز توجها به اظهارات طرفین و مفاد شهادت شهود دعوی خواهان را غیر ثابت تشخیص و حکم به بطلان دعوی صادر می کند. خواهان(زوج) از رای صادره تجدیدنظرخواهی نمی کند و بعد از انقضای مهلت تجدیدنظر در راستای ماده 367 قانون آیین دادرسی مدنی از رای مذکور فرجام خواهی بعمل می آورد و پرونده پس از انجام تبادل لوایح به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع می گردد که به هنگام شور مشروح لایحه اعتراضیه فرجام خواه و لایحه دفاعیه فرجام خوانده قرایت خواهد شد.
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای انصاری عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد.

رای شعبه دیوان عالی کشور
دادنامه مآلا مخدوش و جریان به درستی مشخص و معلوم نمی باشد. زیرا زوج از این جهت مدعی فسخ نکاح است که زوجه دارای بیماری لاعلاج پوستی بوده و در هنگام ازدواج او و خانواده اش این بیماری را مخفی کرده و از این لحاظ تدلیس در ازدواج نموده اند که دادگاه در این رابطه رسیدگی لازم انجام نداده است و علی رغم اینکه زوجه منکر هرگونه تدلیس بوده و اعلام داشته است که زوج از بیماری پوستی وی اطلاع کامل داشت و دادگاه هم ابتدا به این ادعا رسیدگی و حتی از شهود زوجه در این خصوص تحقیق بعمل آورده است مع ذلک در این باره و نیز درباره ادعای دیگر زوجه مبنی بر فوری بودن خیار فسخ و عدم رعایت فوریت از ناحیه زوج که موثر در مقام بوده هیچگونه اظهارنظری نکرده است. علی هذا در وضعیت حاضر رای صادره به جهات اشعاری قابلیت تایید را ندارد و نقض می گردد و رسیدگی مجددا به همان دادگاه صادرکننده رای منقوض محول که تا با در نظر گرفتن خواسته خواهان و مدافعات خوانده و با بررسی همه جانبه رای مقتضی صادر فرمایند.
رییس شعبه 23 دیوان عالی کشور - مستشار
انصاری - جعفری

قاضی:
انصاری , جعفری

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 1131 - خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می شود به شرط این که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است.

مشاهده ماده 1131 قانون مدنی

ماده 367 - آرای دادگاههای بدوی که به علت عدم درخواست تجدیدنظر قطعیت یافته قابل فرجام خواهی نیست مگر در موارد زیر: الف - احکام: 1 - احکامی که خواسته آن بیش از مبلغ بیست میلیون (000 000 20) ریال باشد. 2 - احکام راجع به اصل نکاح و فسخ آن طلاق نسب حجر وقف ثلث حبس و تولیت. ب - قرارهای زیر مشروط به این که اصل حکم راجع به آنها قابل رسیدگی فرجامی باشد. 1 - قرار ابطال یا رد دادخواست که از دادگاه صادر شده باشد. 2 - قرار سقوط دعوا یا عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا.

مشاهده ماده 367 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM