تجدیدنظرخواهی مطروحه از ناحیه آقای پ.ح. به وکالت از تجدیدنظرخواه شرکت مهندسی د. و با وکالت اخیر آقای م.پ. به طرفیت تجدیدنظر خوانده آقای م.خ. با وکالت آقای ع.م. و نسبت به دادنامه تجدیدنظر خواسته به شماره 00932 مورخ 7/10/92 شعبه 80 محترم دادگاه عمومی حقوقی تهران که بر صدور حکم به محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبلغ 000/000/500 ریال به عنوان اصل خواسته مشتمل بر مطالبه اجرت المثل فعالیت انجام شده از سوی مشارالیه در زمینه تهیه فیلم از محیط کارگاهی مصاحبه با مدیران ارشد حین عملیات اجرایی پیمانکاری شرکت نفت منطقه م. در شهرستان دزفول ظاهرا راجع به پروژه خط لوله 24 اینچ واحد بهره برداری چشمه خوش تا تلمبه خانه سبز آب و تهیه عکس و پوستر از آن و با احتساب خسارات دادرسی و کلا له و در حق تجدیدنظر خوانده اشعار داشته مآلا وارد و موجه بوده و دادنامه در وضعیت اصداری قابلیت و استعداد تایید و استواری را نداشته و به علت مباینت با موازین و مقررات قانونی و محتویات و مستندات پرونده مستلزم نقض می باشد زیرا: اولا - خواسته دعوی بدوی مطروحه طی دادخواست مورخ 21/2/92 از ابتدای طرح و اقامه دعوی با نارسایی و منقبت های عدیده شکلی فراوانی مواجه بوده که در طرح دعوی بدوی و نیز رسیدگی مرحله نخستین به کلی مغفول باقی مانده چه اینکه به شرح مندرج در ستون خواسته مطالبه " اجرت المثل فعالیت های انجام شده " به طور صریح مورد درخواست واقع شده لیکن در سطر ماقبل پایانی دادخواست تقدیمی تقاضای کارشناسی جهت تعیین میزان دقیق " اجرت المثل و حق الزحمه " کارهای انجام شده مورد تقاضا قرارگرفته و سپس در نخستین جلسه رسیدگی 8/4/92 ضمن معطوف نمودن دعوی و خواسته آن به دادخواست تقدیمی عدم پرداخت هرگونه " حق الزحمه " از سوی خوانده را مورد اظهار قرار داده و سپس با مطرح نمودن ارکان استحقاق خواهان در مطالبه " اجرت عمل " و تبیین ارکان مربوطه مجددا تقاضای تعیین اجرت المثل کارهای انجام شده گردیده و در مجموع دو خواسته کاملا متفاوت و بعضا متغایر مشتمل بر " حق العمل و اجرت عمل با اجرت المثل " مورد درخواست واقع شده که عامل اصلی برای مردد شدن خواسته بوده و به همین دلیل خواسته و از ابتدای طرح و اقامه آن در وضعیت فاقد موقعیت قانونی و غیرقابل استماعی قرار داشته چه آنکه مطابق دکترین موثر حقوقی و رویه غالب قضایی اجرت المثل جایی قابل کاربرد خواهد بود که کسی از مال دیگری منتفع شود و عین مال باقی باشد و برای مدتی که منتفع شده بین طرفین
مال الاجاره رای معین نشده باشد لذا آنچه که بابت اجرت منافع استیفاء شده باید به صاحب مال بدهد اجرت المثل نامیده می شود خواه بدون اذن مالک استیفاء مزبور صورت گرفته باشد خواه بر اساس و با اذن او گاه دیگر اجرت المثل در قالب عوضالمثل قابل تصور بوده که فقط و صرفا در خصوص
اجاره عوضالمثل را اجرت المثل می توان نامید لیکن اجرت عمل یا به تعبیر مندرج در دادخواست مرقوم حق العمل فرآیندی کاملا متفاوت از " اجرت المثل " بوده زیرا در اصطلاح فقهی و در معنای اعم خدمت و کار کارگر را شامل شده و اتفاقا عبارت یا قاعده " احترام عمل مسلم " در همین معنا استعمال گردیده و مبین آن است عمل و کار مسلمان ارزش اقتصادی دارد بنابراین پر واضح است که میان دو فرآیند "اجرت المثل " و اجرت عمل یا حق العمل " تفاوت های اساسی وجود داشته که بدون توجه به مبانی آن و با غفلت کامل آثار هریک از موضوعات یادشده در دعوی بدوی مورد اختلاط واقع شده و باعث مردد گردیدن خواسته میان دو امر با آثار متفاوت گردیده و به همین علت از ابتدا قابلیت استماع را دارا نبوده ثانیا: در دادخواست تقدیمی و به طور صریح چنین اظهار گردیده ((... خوانده... به جهت تبلیغات در راستای فعالیت های مربوطه و جذب کار و درآمد بیشتر با موکل وارد مذاکرات شفاهی در خصوص تهیه فیلم از محیط کارگاهی... شدند که ماحصل این مذاکرات انجام فعالیت های مربوطه با اذن و موافقت و رضایت خوانده...)) و بنا بر اظهارات معنونه صرفا انجام مذاکرات شفاهی مورد ابراز واقع شده و هیچ گاه ادعای
انعقاد قرارداد با خوانده مطرح نشده لهذا آنچه که ادعا شده صرفا مذاکرات معموله با خوانده بوده و مادام که ماهیت مذاکرات ادعایی مشخص و معین نگردیده باشد به هیچ وجه واجد آثار قانونی و حقوقی مربوطه نخواهد بود که مهم یادشده علاوه بر طرح دعوی در مرحله بدوی نیز در رسیدگی ماضی به کلی مغفول باقی مانده است. ثالثا: در همین راستا نیز معلوم و مشخص نگردیده که مذاکرات مذکور با چه فردی در شرکت خوانده صورت گرفته؟ و ضمن آنکه هویت فرد یادشده بیان و ابراز نشده نیز همچنین سمت وی در شرکت مذکور بیان نگردیده و اصولا معلوم نمی باشد فرد مجهول الهویه معنونه آیا جزء مدیر یا مدیران مجاز شرکت خوانده بوده یا خیر؟ بنابراین و از این حیث نیز ادعای یادشده واجد آثار قانونی نبوده و باعث ورود خدشه و ایراد اساسی بر دعوی بدوی خواهد بود. رابعا در دعوی بدوی مطالبه دو امر مغایر (اجرت المثل و حق الزحمه یا اجرت عمل خواهان) مورد تقاضا واقع شده لیکن هیچ گاه میزان خواسته به طور صریح معین و مشخص و تعیین نگردیده و به علت تزلزل در موضوع آن و حتی نامعلوم و نامشخص بودن برای شخص خواهان تعیین آن به کارشناس احاله گردیده و مرجع محترم بدوی نیز بدون توجه به نارسایی مذکور عملا در جهت تحصیل دلیل له خواسته مرقوم مراتب را به کارشناسی ارجاع و احاله داشته و این در حالی است که معلوم نمی باشد مذاکرات ادعایی صدرالاشعار در چه زمینه رای بوده که بدون تعیین " حق الزحمه حق العمل اجرتالعمل یا حتی اجرت المثل " خواهان مبادرت به انجام آن نموده است؟ و نحوه اقدام یادشده کاملا نامتعارف غیر حرفه رای و در وضعیت غیر معقول قرار داشته است. خامسا اگر مذاکرات مقدماتی منتج به نتیجه گردیده چرا متعاقب آن
قرارداد متعارف با ارکان معین و مشخص انعقاد نیافته لذا و به همین واسطه ادعای منتج به نتیجه شدن مذاکرات مذکور (ولو با شخص تعرفه نشده) در هاله رای از ابهام قرار داشته است. سادسا: صورت جلسه 10/7/90 ابرازی از سوی خواهان (برگ اول پرونده) که از سوی فردی بنام آقای ج.ج. و به عنوان سرپرست کارگاه د. تایید و گواهی (امضاء) گردیده به هیچ وجه قابل انتساب به شرکت خوانده بدوی و در وضعیت ابرازی نمی تواند باشد زیرا مطابق روزنامه رسمی ارایه شده از سوی وکیل شرکت مذکور به شرح مندرج در برگ های 15 و 47 پرونده امضاء کلیه اوراق و اسناد تعهدآور ازجمله چک
سفته برات و عقود اسلامی با امضاء مدیرعامل به همراه مهر شرکت و نیز اوراق عادی و مراسلات به امضاء منفرد مدیرعامل همراه با مهر شرکت معتبر بوده و صورت جلسه یادشده به علت عدم رعایت مقرره معنونه و در وضعیت مبینه قابلیت انتساب به شرکت تجدیدنظرخواه را نداشته فلذا قابلیت تمسک را نیز دارا نبوده و چنانچه مسیولیتی در آن رابطه ممکن و متصور باشد متوجه فرد تایید و امضاء کننده بوده و سرپرست کارگاه صرفا در محدوده وظایف محوله امکان اعمال مدیریت خود را داشته و در مانحن فیه چنین دلیلی مبنی بر ارجاع موضوع عمل یادشده به سرپرست کارگاه تقدیم و ارایه نگردیده و دو فقره صورت جلسه تواریخ 20/7/90 و 28/7/90 که عینا به امضای مشارالیه رسیده هیچ یک موجد مسیولیتی برای شرکت مذکور نبوده و چنانچه مسیولیتی در آن خصوص وجود داشته باشد متوجه فرد امضاء کننده بوده و درهرحال مادام که رابطه حقوقی مسلم و محرز و در قالب عقد یا قراردادی از عقود یا قراردادهای مدنی یا حقوقی احراز نگردیده و بر اساس آن میزان مسیولیت طرفین مربوطه و تعهدات ذیربط آن ها مشخص و معین نگردیده باشد دعوی مطالبه حق الزحمه یا حق العمل یا حتی اجرت المثل قابل استماع نخواهد بود و ازآنجا که در وضعیت حاضر چنین رابطه رای قابل احراز نمی باشد و ادله رای در اثبات و احراز آن تقدیم نگردیده و ادعای فعالیت 20 روزه در محل پروژه مرقوم و در شرایط بد و جوی و حتی تصویربرداری و تهیه عکس و مصاحبه با برخی عوامل پروژه مادام که منتسب به مدیر یا مدیران مجاز تجدیدنظرخواه نگردد واجد مسیولیتی برای تجدیدنظرخواه نخواهد بود بناء علی هذا و با عنایت به مراتب معنونه مبینه مارالذکر دادگاه با قبول و پذیرش تجدیدنظرخواهی مطروحه و مستندا به ماده 358
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی و رعایت ماده 356 ناظر به مواد 23 و بندهای 4 78 و 9 ذیل ماده 84 و ماده 89 قانون پیش گفته ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته در نتیجه قرار رد (عدم استماع) دعوی خواهان بدوی را صادر و اعلام می دارد. رای دادگاه قطعی است.
رییس شعبه؟؟؟؟ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه
طاهری ـ موحدی