رای قضایی شماره 9309970907000342

رای قضایی شماره 9309970907000342

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970907000342


شماره دادنامه قطعی:
9309970907000342

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/05/29

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
نحوه محاسبه فوریت خیار فسخ نکاح در فرض تردید

پیام رای:
در صورت تردید در شرایط اعمال خیار توسط زوج مدت زمان تردید جزء مهلت عرفی که خیار باید اعمال شود به حساب نمی آید و اعمال آن بعد از تردید منافاتی با فوریت ندارد.

رای خلاصه جریان پرونده
در پرونده کلاسه 920913 شعبه دوم دادگاه حقوقی آقای ع.ن. با وکالت خانم س.ی. دادخواستی به طرفیت خانم س.ب. به خواسته صدور حکم مبنی بر فسخ نکاح قبل از نزدیکی به علت تخلف از شرط صفت و تدلیس و حق الوکاله وکیل تقدیم دادگاه نموده ضمن دادخواست توضیح داده موکل طبق عقدنامه شماره؟178 الف/91 با خوانده ازدواج دایم نموده در حال حاضر در دوران نامزدی بسر می برند خوانده در ضمن عقد خود را کارآموز وکالت معرفی نموده و گفته سابقه ازدواج ندارد بعد از عقد معلوم شده کارآموز وکالت نبوده و سابقه ازدواج دارد که پرونده ایشان تحت عنوان مهریه علیه آقای د.م. در دادگستری مطرح رسیدگی است آقای م. حاضر به شهادت می باشد به شرح خواسته تقاضای رسیدگی دارد. در جلسه 3/10/92 وکیل خواهان به مضمون دادخواست مطالب خود را عنوان نموده خوانده اظهار داشت وقتی به خواستگاریم آمده اند در دفتر اسناد رسمی گفتیم در دفتر وکیل کار می کنم نگفتم وکیل هستم در مورد سابقه ازدواج هم وقتی آمدند خواستگاری اطلاع دادم پدرم هم به خانواده اش گفته بود که دخترم ازدواج کرده و شکست خورده است به خانواده زوج اطلاع داده است با نامزد قبلی رابطه زناشویی نداشتم در حد رابطه نامزدی بوده است خواهان خبر داشت به ایشان گفته بودم دانشجو هستم خواهان اظهار داشت حدود دو ماه پس از عقد متوجه شدم که همسرم وکیل نیست و نامزد داشته است چون قرار بود توافقی تمام کنیم همسرم قبول نکرد بعد اقدام کردم دادگاه باکیفیت فوق ختم رسیدگی را اعلام ضمن انعکاس خلاصه جریان پرونده ضمن دادنامه شماره 92200023-11/10/92 با این استدلال با بررسی اوراق پرونده باید گفت توافق مقدماتی زوجین ازجمله شروط ابتدایی است که اگر در ضمن عقد نکاح ذکر نشود الزام آور نیست و مشهور فقهای امامیه چنین شرطی را الزام آور نمی دانند مگر اینکه عقد مبتنی بر آن شروط واقع شود (ماده 1128 قانون مدنی) زیرا ارتباط توافق مقدماتی و عقد نهایی قطعی شده است و آخرین اراده طرفین ملاک و حاکم بر روابط قراردادی خواهد بود در این مورد نیز دلایلی وجود ندارد که عقد مبنی بر این واقع شده باشد که زوجه کارآموز وکالت باشد همچنین زوج با کوچک ترین تلاش می توانست مطلع شود آیا زوجه کارآموز وکالت می باشد یا نه. به نظر دادگاه دلایل زوج در این خصوص قانع کننده نیست علاوه بر این در خصوص تدلیس و تخلف از وصف نیز باید گفت در خیار تخلف از شرط یا وصف صفتی که فقدان آن سبب خیار می شود به گونه ای صریح یا ضمنی متعلق قصد مشترک قرار می گیرد و درباره لزوم آن تراضی می شود ولی در تدلیس تراضی نسبت به لزوم و اثر وصف وانمود شده ضروری نیست و کافی است که فریب کار از انگیزه طرف خودآگاه باشد و برای گمراه کردن او اقدام کند ازنظر حقوقی مادام که صفتی دریکی از زوجین در ضمن عقد ازدواج شرط نشده باشد و یا اینکه در ضمن عقد وصف کارآموز وکالت بودن توصیف نشده باشد و با اینکه قبل از عقد کارآموز وکالت بودن مورد مذاکره و عقد متباینا واقع نشده باشد صرف اینکه زوج به اعتقاد اینکه زوجه کارآموز وکالت می باشد موجب فسخ عقد نمی گردد. علاوه بر این خیارات موجود در عقد نکاح فوری است و دارند حق باید در کوتاه ترین مدتی که عرفا می تواند حق فسخ خود را اعمال کند اراده خود را در بر هم زدن عقد اعلام نماید زیرا خیار فسخ برای رفع ضرر همسری است که این حق به وی داده شده و باید در آنچه که خلاف اصل است به مقداری که مقصود بدان حاصل می شود اکتفا شود (ماده 1131 قانون مدنی) در این پرونده زوج دلایلی که نشان می دهد وصف کارآموز بودن زوجه توصیف شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده ارایه می نمود و عرفا همچنین اوصافی از شروط بنایی محسوب نمی شود خیار تخلف از وصف و تدلیس وی ثابت نیست مستندا به ماده 197 قانون آیین دادرسی مدنی حکم به بطلان دعوی خواهان صادر می نماید این رای در تاریخ 5/11/92 به خواهان ابلاغ شده در تاریخ 9/11/92 از رای مذکور تجدیدنظرخواهی نموده است تجدیدنظرخواه در لایحه تقدیمی پیوست دادخواست اشعار داشته رغبت اینجانب به ازدواج با تجدیدنظر خوانده به جهت کارآموز بودن وی بوده است و این موضوع در انگیزه ازدواج من نقش داشته است در این مورد شهودی دارم که حاضر به شهادت می باشند اشتغال وی به وکالت در زندگی و اهداف ما نقش داشته است این شرط در تصمیم اینجانب به ازدواج موثر و نقش داشته است ضمنا اینجانب سابقه ازدواج نداشته و هر بشری دوست دارد با کسی ازدواج نماید که سابقه ازدواج نداشته باشد اما تجدیدنظر خوانده سابقه ازدواج خود را کتمان کرده است در صفحه 7 سند ازدواج صراحتا اظهار داشته که سابقه ازدواج ندارد و مشارالیه هم واقف به این قصد بنده بوده است ولی آن را پنهان کرده است در مورد فوریت هم اینجانب به فوریت اقدام کردم با توجه به ماده 1131 بایستی علاوه بر فوری بدون خیار صاحب حقی بایستی علم به حق فسخ هم داشته باشد با توجیه تفصیلی دیگر تقاضای نقص رای را نموده است پرونده به شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع به کلاسه 921342/1/ت ثبت شده این شعبه طی دادنامه شماره 1701358-20/12/93 با رد تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه دادنامه تجدیدنظر خواسته را تایید نموده این رای در تاریخ 5/1/93 به خواهان ابلاغ شده در تاریخ 10/1/93 از رای مزبور فرجام خواهی نموده لایحه فرجام خواهی به مضمون لایحه مرحله تجدیدنظر تنظیم و تقاضای نقض رای فرجام خواسته و صدور حکم در حدود خواسته نموده است پرونده با وصول پاسخ از سوی فرجام خوانده به دیوان عالی کشور ارسال به این شعبه ارجاع به کلاسه فوق ثبت شده است لوایح طرفین به هنگام شور قرایت می شود.
هییت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرایت گزارش عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رای شعبه دیوان عالی کشور
رای فرجام خواسته از جهات رسیدگی و در نتیجه واجد ایراد قضایی است نظر به اینکه خوانده در سند ازدواج صفحه مربوط به مشخصات زوجه خود را کارآموز دوره وکالت معرفی و در سند تصریح گردیده و در صفحه راجع به سایر شروط ضمن العقد در صفحه هفتم سند ازدواج اعلام گردید زوجه سابقه ازدواج ندارند و متفقا ذیل سایر موارد در صفحه 7 سند ازدواج را امضاء و از شروط ضمن العقد قید گردیده درحالی که حسب اقرار زوجه مشارالیها قبلا منکوحه شخص دیگری بوده است راجع به عدم استفاده از فوریت خیار فسخ هم استدلال دادگاه محل ایراد قضایی است زیرا تاریخ وقوع عقد نکاح 17/4/92 و تاریخ تقدیم دادخواست 29/8/92 می باشد با توجه به اینکه زوج در پاسخ به سوال دادگاه در جلسه 3/10/92 در خصوص عدم اقدام به فسخ اظهار داشت چون قرار شد توافقی نوبتم ولی خوانده قبول نکرده خود حکایت از این معنا دارد که به زوجه اعلام فسخ گردیده النهایه مورد موافقت وی برای جدا شدن و انحلال عقد نکاح حاصل نشده نظر به اینکه گرچه استفاده خیار فسخ حسب مدلول ماده 415 قانون مدنی فوری می باشد و فرجام خواه از این فوریت استفاده کرده و فاصله زمانی استفاده از خیار حسب اظهار به زوجه اعمال گردیده در فرض تردید حتی فاصله زمانی تاریخ ازدواج و تاریخ تقدیم دادخواست هم فاصله زمانی غیر عرفی تلقی نمی شود ضمن اینکه خواهان در صورت جلسه دادگاه اعلام داشته از فوریت حق فسخ علم نداشته است لذا حسب مدلول ماده 1130 قانون مدنی در این صورت هم فاصله غیر عرفی مذکور در ماده 415 قانون مدنی از حیث عدم استفاده به جهت علم به فوریت حق فسخ موثر در طرح دعوی پس از علم به فوریت حق فسخ نمی باشد مضافا اینکه اگر چنانچه زوج از فوریت خیار استفاده نکرده باشد و خارج از موعد عرفی مبادرت به طرح دعوی اعلام فسخ نموده باشد ورود در ماهیت مواجه با اشکال قانونی است زیرا اقتضای صدور قرار رد دعوی را داشته است بنا به مراتب رای فرجام خواسته که بدون ملاحظه رسیدگی و استدلال پیرامون موارد و جهات ذکرشده و استنادی فرجام خواه صادر گردیده و از شهود فرجام خواه نیز تحقیق نشده مواجه با ایراد قانونی است مستندا به بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض رای فرجام خواسته پرونده جهت رسیدگی به دادگاه محترم صادرکننده رای ارجاع می نماید.
رییس شعبه 10 دیوان عالی کشور ـ مستشار
عبداله پورـ میر مجیدی

قاضی:
هادی عبداله پور , سیدحجت اله میرمجیدی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 1128 - هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد.

مشاهده ماده 1128 قانون مدنی

ماده 1131 - خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می شود به شرط این که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است.

مشاهده ماده 1131 قانون مدنی

ماده 415 - خیار رویت و تخلف وصف بعد از رویت فوری است.

مشاهده ماده 415 قانون مدنی

ماده 1130 - در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود. تبصره - عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه ی زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می گردد: 1 - ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه. 2 - اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلاء وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. 3 - محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر. 4 - ضرب و شتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد. 5 - ابتلای زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه ی صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید. موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود حکم طلاق صادر نماید.

مشاهده ماده 1130 قانون مدنی

ماده 197 - اصل برائت است بنابراین اگر کسی مدعی حق یا دینی بر دیگری باشد باید آن را اثبات کند درغیر این صورت با سوگند خوانده حکم برائت صادر خواهد شد.

مشاهده ماده 197 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 401 - پس از نقض رای دادگاه در دیوان عالی کشور رسیدگی مجدد به دادگاهی که به شرح زیر تعیین می گردد ارجاع می شود و دادگاه مرجوع الیه مکلف به رسیدگی می باشد: الف - اگر رای منقوض به صورت قرار بوده و یا حکمی باشد که به علت نقص تحقیقات نقض شده است رسیدگی مجدد به دادگاه صادرکننده آن ارجاع می شود. ب - اگر رای به علت عدم صلاحیت دادگاه نقض شده باشد به دادگاهی که دیوان عالی کشور صالح بداند ارجاع می گردد. ج - در سایر موارد نقض پرونده به شعبه دیگر از همان حوزه دادگاه که رای منقوض را صادر نموده ارجاع می شود و اگر آن حوزه بیش از یک شعبه دادگاه نداشته باشد به نزدیکترین دادگاه حوزه دیگر ارجاع می شود.

مشاهده ماده 401 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM