تجدیدنظرخواهی آقای م.ف. با وکالت آقایان ح.گ. و ح.الف. نسبت به دادنامه شماره 9009972192002201 مورخ 07/10/1390 صادره از شعبه 1045 دادگاه عمومی جزایی تهران که متضمن برایت آقای س.الف. فرزند الف. از حیث اتهام اخذ ربا به مبلغ نهصد و پنجاه و یک میلیون و هشتصد و ده هزار ریال است وارد به نظر می رسد. چه آن که مدارک و مستندات ابرازی و نظریه هییت کارشناسان رسمی دادگستری در رشته حسابداری و حسابرسی به شرح مضبوط در پرونده که مصون از ایراد و اعتراض موجه و مدلل طرفین امر جزایی بوده و تعارض و تنافی با اوضاع و احوال قضیه ندارد رابطه مالی فی مابین متهم تجدیدنظرخواه آقای م.ف. و تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. که حکایت از توافق و دریافت زاید بر مبلغ پرداختی توسط متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. به مبلغ چهار میلیارد و چهارصد و هجده میلیون (000/000/418/4) ریال و مبلغ دریافتی در قالب شصت و پنج فقره چک از تجدیدنظرخواه آقای م.ف. به مبلغ چهار میلیارد و هشتصد و سی و شش میلیون و چهارصد هزار (000/400/836/4) ریال و اضافه دریافتی به میزان چهارصد و هجده میلیون و چهارصد هزار (000/400/418) ریال و مآلا رباخواری متهم تجدیدنظرخواه آقای س.الف. دارد و ادعای نامبرده مبنی بر انجام معامله با تجدیدنظرخواه آقای م.ف. نسبت مبلغ چهارصد و هجده میلیون و چهارصد هزار (000/400/418) ریال مازاد دریافتی و مآلا تبادل وجوه فی مابین آنان در این رابطه مقرون به دلایل اثباتی نیست بلکه بالعکس وجود مدارک و مستندات و نظریه هییت کارشناسی در پرونده زیاده خواری متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. در این روابط است و اساسا هیچ گونه تعادل و تناسبی بین وجوه پرداختی از سوی تجدیدنظرخواه آقای م.ف. و دریافت وجوه از تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. از دیگر سو وجود نداشته است و ظاهرا طرح ادعای انجام معاملات متعدد برای مشروع جلوه دادن مبادلات مالی فی مابین و فرار از مقررات شرعی و قانونی که دلالت بر حرمت و غیرمجاز بودن رباخواری داشته است می باشد و نظر به این که شرط «مکیل یا موزون بودن»; در ربای قرضی (برخلاف ربای معاملی) مطرح نیست و این بدان جهت است که ادله حرمت مطلق ربا و هم چنین ادله خاص در باب حرمت ربای قرضی مانند «کل قرض حرم نفعه فهو ربا»; ا
طلاق دارد و برخلاف ربای معاملی دلیل یا روایت ویژه ای که این اطلاقات را مقید به مکیل و موزون کند در ربای قرضی مشاهده نمی شود؛ بنابراین ربای قرضی هم در مکیل و موزون بودن و هم در مشاهدات و معدودات مطلقا جاری است و تفاوتی میان نوع اضافه ای که شرط می شود وجود ندارد. یعنی چه زیاده عینی باشد و چه زیاده وصفی باشد. به عبارتی در ربای قرضی انسان چیزی را به کسی قرض دهد و بر مقترض (قرض گیرنده) شرط کند غیر از اصل قرض منفعتی هم به او بدهد خواه از جنس همان یا از غیر آن و از مصادیق ربای قرضی قرض به شرط معامله محاباتی است و به معنی آنست که مقرض در ضمن عقد شرط کند. چرا که از دیدگاه فقهی در حرمت اخذ اضافه در ربای قرضی تفاوتی میان اضافه «عینی»; «وصفی»; «منفعتی»; «عملی»; و «انتفاعی»; وجود ندارد. از این رو اضافه دریافتی متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. خدشه ای بر تحقق بزه ربا وارد نمی سازد و نظر به این که مهم ترین ویژگی در ربای قرضی «اشتراط»; اضافه است که در مانحن فیه تحقق یافته است و مال اضافه به موجب شرط فی مابین طرفین بوده که تجدیدنظرخواه به خواست خود مال اضافه را نپرداخته است و نظر به این که در حرمت اشتراط اضافه تفاوتی بین «شرط صریح»; و «شرط ضمنی»; وجود ندارد و هر دو حرام است. از طرفی دریافت اضافه از سوی متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. به عنوان قرض دهنده حاوی منفعتی حاصل از زیاده برای آنان بوده است و نظر به این که طرفین امر جزایی به شرط دریافت اضافه توافق کرده اند که توافق مبتنی بر اشتباه یا ترک فعل یا سکوت نبوده است. هر چند این توافق به طور صریح نبوده بلکه به طور ضمنی است و آنان به صراحت در ضمن عقد یا خارج آن زیاده را شرط نکرده اند ولی رد و بدل اضافه در نیت هر دو وجود دارد؛ به طوری که از قراین پیداست که عقد «مبنیا علی الزیاده»; منعقد شده است و نظر به این که نتیجه جرم عملا حاصل شده و ثابت است که رفتار متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. باعث ایجاد نتیجه مجرمانه که همانا دریافت اضافه پرداختی است؛ شده است و نظر به این که قرض به شرط معامله محاباتی که در حقیقت حیله ای است برای فرار از ربا و به نظر فقهای امامیه حرام است؛ زیرا این معامله از مصادیق زیادی در قرض است و روایات زیادی نیز برآن دلالت دارد؛ به عبارتی بیع به منظور استقراض صورت گرفته نوعا ثمن وجه نقد است به این معنی که بایع ملک و خودرو و.. . خود را به مشتری که در واقع مقرض است می فروشد و پولی را که به دست می آورد همان وام است. به این جهت در عقد قید می شود که پس از فسخ بایع (مقترض) مثل آنچه را که گرفته مسترد دارد و نظر به این که متبایعین بیع را به انگیزه حیله ای برای فرار از ربا انجام داده اند؛ خواه غرض بایع و مشتری استیثاق (حصول اطمینان) باشد یا نباشد؛ بیع به هدف تهیه سرمایه و نه برای خود سرمایه گذاری و تجارت مانند مضاربه باشد و تراضی طرفین بر
خیار بایع به شرط رد ثمن و امید بازگشت مبیع وجود داشته باشد. اگرچه ظاهر معامله که با شیوه رهایی از ربا انجام گرفته با عقد ربوی شباهت دارد و در هر دو نتیجه به دست آوردن زیادی است؛ با وجود این حیله را جایز و معامله ربوی را حرام باید دانست؛ زیرا تفاوت این دو از باب تعبد است؛ یعنی برخی از احکام الهی را چون شارع مقدس به آن امر کرده یا جایز دانسته است تعبدا قبول می کنیم و نظر به این که فرآیند اقدامات متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. مبین این است که نامبرده قصد انجام توافق بر شرط اضافه به عنوان سوءنیت عام و قصد دریافت زیاده در قرض را به عنوان سوءنیت خاص داشته است و نظر به این که علی الفرض عدم تعقیب جزایی تجدیدنظرخواه آقای م.ف. به اتهام پرداخت ربا بنا به جهات غیرقانونی از ناحیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران این امر در این مرحله از دادرسی مانع از تعقیب جزایی متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. به اتهام دریافت ربا نمی باشد بلکه موضوع عدم تعقیب جزایی آقای م.ف. در صورت وجود دلایل و مستندی از طریق توسل به طرق پیش بینی شده در قانون قابلیت پیگیری دارد. نهایتا بنابه مراتب؛ دادگاه ارتکاب بزه دریافت ربا از ناحیه متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. را ثابت تشخیص و دادنامه تجدیدنظرخواسته که مخالف اصول و کیفیات منعکس در پرونده کار اصدار یافته را مخدوش دانسته و مستندا به بند 4 از قسمت «ب»; ماده 257 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری آن را نقض و به استناد ماده 595
قانون مجازات اسلامی 1375 و با رعایت بند 5 از ماده 22
قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 به جهت فقدان سابقه محکومیت کیفری به عنوان قانون حاکم بر زمان بر وقوع جرم متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. را به پرداخت جزای نقدی به مبلغ یکصد میلیون ریال در حق دولت بدل از حبس تعزیری و پرداخت جزای نقدی به مبلغ پنجاه میلیون ریال در حق دولت و پرداخت جزای نقدی به مبلغ سه میلیون ریال در حق دولت بدل از شلاق تعزیری و رد مبلغ چهارصد و هجده میلیون و چهارصد هزار (000/400/418) ریال در حق شاکی آقای م.ف. محکوم می نماید. اما در مورد اتهام متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. دایر بر اخذ ربا مازاد بر مبلغ چهارصد و هجده میلیون و چهارصد هزار (000/400/418) ریال به میزان پانزده میلیارد و یکصد و شصت و هشت میلیون و چهارصد و هشتاد و پنج هزار (000/485/168/15) ریال؛ با عنایت به این که برابر نظریه هییت کارشناسی تعداد و مبالغ چک های دریافتی و تعداد و مبالغ چک های پرداختی در هر رویداد مالی در این خصوص مشخص نگردیده است از طرفی بخشی از مبلغ مورد ادعا به میزان سیزده میلیارد و هفتصد و شصت و پنج میلیون و پانصد هزار (000/500/765/13) ریال در قالب سی و شش (36) فقره چک بوده که ده (10) فقره از آن ها به مبلغ دو میلیارد و چهارصد و دو میلیون (000/000/402/2) ریال تاکنون به بانک محال علیه جهت وصول ارایه نشده و بیست و شش (26) فقره آن ها به مبلغ یازده میلیارد و سیصد و شصت و سه میلیون و پانصدهزار (000/500/363/11) ریال به دلیل فقدان موجودی مواجه با گواهی عدم پرداخت گردیده است و توجها به این که متهم تجدیدنظرخوانده آقای س.الف. به جهاتی که خارج از عهده او بوده موفق به
وصول چک های فوق الذکر نشده و از این حیث ربح و سودی دریافت نکرده است؛ لذا دادگاه به لحاظ فقدان ادله کافی مبنی بر وقوع بزه اخذ ربا از سوی متهم تجدیدنظرخواه نسبت به مازاد مبلغ چهارصد و هجده میلیون و چهارصد هزار (000/400/418) ریال به میزان پانزده میلیارد و یکصد و شصت و هشت میلیون و چهارصد و هشتاد و پنج هزار (000/485/168/15) ریال؛ مستندا به اصل 37
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حکم بر برایت مشارالیه صادر و اعلام می نماید. رای دادگاه قطعی است.
رییس شعبه 68 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه
مسعودی مقام ـ بیک وردی