رای قضایی شماره 9309970906400067

رای قضایی شماره 9309970906400067

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970906400067


شماره دادنامه قطعی:
9309970906400067

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/03/24

گروه رای:
کیفری

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
موارد پرداخت ارش البکاره در زنا

پیام رای:
در بزه زنا در صورتی که زانیه دختر بالغ و به انجام عمل زنا راضی بوده باشد و تقاضای مهرالمثل و ارش البکاره نماید دادگاه باید زانی را به پرداخت مبلغ ارش البکاره (طبق نظر کارشناس) محکوم نماید.

رای خلاصه جریان پرونده
به حکایت محتویات پرونده و شکایت خانم ز.ح. فرزند غ. 21 ساله اهل الف که در نزد آقای دادیار تحقیق شده مبنی بر این که یکی از دوستان من با دایی فرد مزاحم من دوست است وقتی مدتی دایی اش با من صحبت کرد شماره ایرانسل مرا به پسر خواهرش داده بود که آن هم افغانی است و مدتی که با هم صحبت کردیم به من گفت من احتیاج به پول دارم به من گفت اگر طلا داری برای من بیاور من طلاهایم را بردم ولی نمی خواستم به او بدهم از من به کیفم را چنگ زد و من بعد از مدتی که یک عروسی داشتیم در نیمه شعبان و خانواده ام به تهران رفته بودند به من گفت بیا ببرمت بازار هر چقدر طلاهات بوده برایت بخرم که میان راه یک شربتی به من داد و مرا بی هوش کرده بود که من وقتی به هوش آمدم که صبح شده بود وقتی دست به پایم کشیدم چند قطره خون دیدم و دیدم که این آقا جلوی من خوابیده است که به من گفت برو زودی از این جا برو و بعد هم یک فردی آمد در خانه ما که ما نبودیم به همسایه ما گفته است و یک شماره داده است که با این تماس بگیرد که تماس گرفتم تهدید کردند که ما فیلم از شما داریم اگر بخواهی اقدام کنی برای شما بد می شود. من هنوز مطمین نیستم که باکره هستم یا نه و ایشان امروز با من قرار گذاشته که بیاید پول بگیرد و این که فیلم مرا پخش می کنند. شاکیه توسط پزشکی قانونی استان الف معاینه شد. در خصوص ز.ح. فرزند غ. صاحب تصویر فوق از نامبرده در تاریخ 25/9/91 ساعت 5/9 صبح معاینه به عمل آمد. پرده بکارت از نوع حلقوی قابل اتساع و دارای ساییدگی همراه با نسج التیامی در ناحیه ساعت 6 می باشد که مربوط به بیش از سه هفته اخیر است. تعیین تاریخ دقیق ازاله بکارت مقدور نیست. آقای دادیار دادسرای ک در ظهر برگ 6 پرونده نوشته: بسمه تعالی دفتر محترم با توجه به این که موضوع از مواردی است که در صلاحیت مستقیم دادگاه می باشد عینا به نظر ریاست محترم دادگستری برسد. امضاء دادیار دادسرای ک. شعبه محترم یکصد و دوم دادگاه عمومی جزایی رسیدگی فرمایید معاون قضایی دادگستری ک 26/9/91 در صفحه 7 در محضر شعبه 102 دادگاه عمومی ک از شاکیه تحقیق شده است اظهار داشته: یک سال است با یک پسری به نام الف. که نام فامیل او را نمی دانم البته نام دیگر وی پ. است آشنا شدم و دایم با همدیگر به صورت ارسال پیام کوتاه مکالمه تلفنی در ارتباط بوده ام تا این که از من خواست تا طلاهایم را به او بدهم تا قرض خود را اداء کند که مدت زیادی گذشت طلاها را نمی داد تا این که یک روزی که من اصرار کردم گفت بیا فلان آدرس که واقع در خیابان ط بود بیا طلاهایت را بگیر من به دنبال این آدرس که یک منزل واقع در خیابان ط.. . بود رفتم در عینی که ایستاده بود به من گفت طلاها را فروخته ام بیا با هم برویم بگیریم که با هم داخل آن خانه شدیم شب هنگام بود حدود نیم ساعت نشسته بودم تا فلان شخص که ادعا می کرد طلاها را بیاورد ایشان پیشنهاد کرد که چیزی بخوریم من قبول کردم یک رانی به من داد وقتی خوردیم دیگر چیزی نفهمیدم وقتی به هوش آمدم دست کشیدم دیدم پایم خونی است عصبانی شدم یادم نیست چکار کردم و با هم بیرون آمدیم و بعد از آن شکایت کردم و در این مدت دایما تماس گرفته یا پیام داده که اگر شکایت خود را پیگیری کنی آبرویت را می برم چون عکس و فیلم گرفته ام و پخش خواهم کرد من به او گفتم اگر دختری زایل شده باشد چکار کنم گفت تو را به عقد خود درمی آورم و حتی تا امروز به من مزاحمت داده که چهار میلیون تومان به وی بدهم والا اقدام خواهد کرد که حال از وی شکایت تقاضای رسیدگی دارم چون با نیرنگ و حقه مرا داخل خانه کشاند و به من به عنف تجاوز کرد و بکارت مرا ازاله کرده است این پسر افغانی است و نشانی این خانه را داده ام که بیاید به مامورین نشان بدهم و شماره تماس وی دادم که از آن طریق برای من پیغام های بسیاری فرستاده یا تماس تلفنی می گیرد الآن نیز اگر گوشی خود را روشن کنم مکررا تماس می گیرد و تهدید می کند تقاضای عاجزانه دارم که به موضوع شکایت مرا پیگیری کنید تا حق از دست رفته ام ضایع نشود آبرویم رفته است و نزد خانواده خود جایگاهی ندارم و این قضیه ممکن است به قیمت جانم تمام شود. ضمنا طلاهایم را مسترد نکرده است عرض دیگری ندارم. ضمنا بعد از خاموش کردن گوشی الف. به دوستش به نام الف. تماس گرفتم که او نیز گفت الف. به من گفته که من قرص خواب آور به ز. داده ام و او را بی هوش کرده ام و دختری او را گرفته ام که شماره الف. را نیز دادم. دادگاه شعبه 102 کیفری عمومی در خصوص شکایت خانم ز.ح. علیه شخص ناشناس به نام الف. یا پ. دایر به ارتکاب زنای به عنف توجها به محتویات پرونده صرف نظر از صحت و سقم موضوع نظر به این که رسیدگی به آن از صلاحیت ذاتی این دادگاه خارج و در صلاحیت دادگاه کیفری استان می باشد قرار عدم صلاحیت به اعتبار تشکیل دادگاه کیفری استان مستقر در ک صادر و اعلام نموده است. در محضر دادگاه کیفری در صفحه 11 و 12 از ز.ح. فرزند غ. متولد 25/4/1370 تبعه الف که به اتفاق پدر و مادر و دو برادرش زندگی می کند اظهار داشته: من شکایتم از فردی به نام الف. که خود را الف. و الف. معرفی می کرد و هم سن خودم است و افغانی می باشد از تلفن.. . استفاده می کرد و آشنایی ما از پارسال است من با داییش به نام وحید تماس تلفنی داشتم تلفن او.. . بود. تلفن من.. . بود که او تلفن مرا به الف. داده چند بار با تلفن با من تماس گرفت و با هم در فروشگاه سرکوچه ملاقات داشتیم در ملاقات او تقاضای ازدواج کرد که دو سه نوبت بعد هم ملاقات داشتیم در این ملاقات ها گفته بود وضع مالیش خوب نیست تقاضای کمک مالی می کرد. از من طلا می خواست در یکی از این ملاقات ها من طلاهایم را همراهم بود شامل گوشواره و آویز گردنی و یک حلقه که در کیفم بود حاضر نبودم آن ها را به او بدهم او کیفم را گرفت آن ها را برداشت من به او گفتم پدر و مادرم در جریان نیستند بارها برای عروسی نیاز به طلاها داشتم به او زنگ می زدم یک بار گفت بیا خیابان طالقانی برویم از دوستم پول بگیرم به تو بدهم من هم رفتم خیابان طالقانی نیمه شعبان بود ساعت حدود 6 تا 7 هنوز غروب نشده بود به خانه گفته بودم می روم منزل مادربزرگم وقتی او را دیدم به بهانه این که دوستش در خانه است مرا به خانه دعوت کرد من ابا داشتم او گفت مگر از من می ترسی به هر صورت وارد خانه شدم درب خانه باز بود او هم وارد شد به اطاقی رفتیم معلوم بود طبقه زیر کسی ساکن است صدای زنی می آمد من نگران بودم یک نوشیدنی آورد و من خوردم دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد حدودا نیم ساعت بعد از این که وارد خانه شدیم شربت را آورد خوردم صبح که بیدار شدم خودم را برهنه و خونین دیدم او را هم برهنه دیدم وقتی بیدار شدم لباس زیر بتن داشتم و او هم همین طور و پایم در قسمت ران خونین بود در همین حال گیج و منگ بودم صدایی آمد او گفت برو بیرون از خانه لباسم را پوشیدم و رفتم او نیامد هر چه زنگ زدم نیامد رفتم خانه خودمان دوباره زنگ زدم حالت عادی نداشتم از موضوع بکارتم به این خاطر به هیچ کس حرفی نزدم عاقبت بعد از سه روز یک دختر گوشی او را جواب داد و گفت که زندانی شده است من به یکی از آشنایان او به نام الف. زنگ زدم شماره.. . تماس گرفتم او گفت که الف. ماجرایی را از من به همه تعریف کرده و گفته که با من هم بستر بوده و دختری من را ازاله کرده دو سه هفته قبل باز تماس گرفت و طلب پول کرد و تهدید کرد که 500 عکس از تو دارم و فیلم هم بستری را گرفتم پخش می کنم آبرویت را می برم و یک بار تهدیدش را عملی کرد در خانه ما آمد ما به پلیس 110 زنگ زدیم او فرار کرد بعد پلیس آمد چون زنگ زد و فحش داد روی آیفن بود پلیس صدا و حرف هایش را شنید لذا شکایت کردم تقاضای رسیدگی دارم و تقاضای خسارت ارش البکاره و مهرالمثل را دارم. س: چرا دیر شکایت کردی؟ ج: خانواده ام بی خبر بودند تا این که در جریان تهدیدها و ماجرا را به مادرم گفتم و مادرم هم به پدرم گفت و این مصادف است با این که او به درب خانه ما آمده بود حاضرم با پلیس همکاری کنم تا او دستگیر شود اظهاراتم را امضاء می کنم. طی صورت جلسه 15 پرونده شاکیه به آگاهی ک ارسال تا با همکاری شاکیه و تلفن های اعلام شده در شناسایی و دستگیری متهم اقدام و با اخذ نشانی مشخصات منزلی داخل که شاکی را برده و شناسایی منزل و تطبیق مشخصات و نشانی با داخل منزل مراتب صورت جلسه شود با همکار شاکیه و تماس متهم با وی و قرار ملاقات حضوری بالاخره به موجب صورت جلسه ردیف 24 آقای م.الف. فرزند ع. در ابتدای مطهر کوچه جنب زندان با یک عملیات غافلگیرانه دستگیر و با کنترل و مهار آنان جهت جلوگیری از هر گونه فرار جلب و دو دستگاه گوشی موبایل (نوکیا مدل مشکی 128 به شماره.. . و یک دستگاه موبایل طوسی مدل 5030 به سیم کارت.. .) از داخل جیب شلوار متهم م.الف. فرزند ع. کشف گردید و فرد دیگری که راننده موتورسیکلت مذکور بود و سر و صورت خود را پوشانده بود و با متهم در این خصوص هماهنگ بوده و روز قبل نیز با وی بوده و شناسایی شده به نام ع.ک. و ب. دایی متهم شناسایی گردیده مراتب دستگیری آنان و توقیف موتورسیکلت مراتب صورت جلسه شد. در صفحه 25 مواجه حضوری بین دستگیرشدگان و خانم ز.ح. فرزند غ. در آگاهی ک انجام شد. خانم ح.ب ه محض رویت م.الف. فرزند ع. عنوان نمود که فردی که خود را الف. به بنده معرفی نمود همین شخص م.الف. فرزند ع. است که مراتب در حضور حاضرین صورت جلسه و به امضاء م.الف. نیز آن را تایید نمود و پذیرفت رسید. به موجب صورت جلسات ردیف 27 و 28 پرونده در حضور متهمان دستگیر شده ضم بازرسی و معاینه و تطبیق محل وقوع جرم ارتکاب زنا با توجه به اظهارات شاکیه و نشانی و مشخصات که قبلا در صفحات 19 و 20 پرونده اعلام شده بود منزل متعلق به آقای ز. که خود در طبقه پایین و افاغنه در طبقه بالا سکونت داشتند با 20 موردی که نشانی ها تطبیق داده شده با بررسی های به عمل آمده و معاینات انجام شده اظهارات شاکیه که در صورت جلسه قبلی 19 و 20 اخذ شده و پیوست پرونده می باشد با صحنه وقوع جرم و منزل بازدید شده مطابقت داشته که منزل مورد نظر طبقه دوم مادربزرگ و دایی های متهم م.الف. سکونت داشته اند از ع.ک. فرزند ع. 22 ساله کارگر افغانستان در صفحه 29 پرونده تحقیق شده س: شما همراه م.الف. بلوار ق چکار می کردی؟ ج: م. به من گفت بیا پول بگیریم که با او آمدم با م. رفیق بود من خبر داشتم. س: شما چند بار با یکدیگر دیده شده اید چه می گویید؟ ج: فکر م. بود همه کار را م. کرد. س: موتورسیکلت متعلق به کیست؟ ج: مال برادر م. ع.الف. است. س: ارتباط خود را با خانم ز.ح. بیان کنید؟ ج: دختره به م.الف. زنگ زده بود و وقتی من تهران بودم او را آورده بود خانه ما و دو سری آورده اش توی خانه یک شب تا ساعت 2 نصف شب پیش من بوده است و گفت که من آوردمش باهاش حال کردم ولی با من رفیق نبوده است با و. برادرم رفیق بوده است دو سری م. دختره را آورد توی خانه ذیل اظهارات خود را انگشت می زنم. در اوراق ردیف 30 و 31 از م.الف. فرزند ع. 20 ساله کارگر افغانی تحقیق شده است. س: دو دستگاه گوشی به شماره.. . و.. . از شما کشف گردیده متعلق به کیست؟ س: شماره اولی متعلق به خودم که 2 سال است آن را دارم و دومی متعلق به د. است که دو هفته است به عنوان امانت گرفته بودم و با آن به خانم ز. زنگ زدم به شماره.. .. س: شکایت شاکی برای شما قرایت می شود چه می گویی؟ ج: متهم به خط خودش پاسخ را نوشته است یا آخر سال 90 بود یا اول سال 91 خودش با من تماس گرفت و گفت می خواهم بیایم پیشت جا درست کن من هم که مادربزرگم رفته بود تهران همراه با دایی هایم کلید را از دایی ام گرفته بودم قبل از ساعت 7 شب او ساعت 8 آمد خیابان طالقانی و من رفتم دنبالش با هم رفتیم منزل مادربزرگم و تا صبح در کنارم بود. س: فیلم و CD و عکس های گرفته شده را چکار کردی؟ ج: من برای رسیدن به پول هایی که به خانم ز. داده بودم به دروغ به او گفتم که از آن شبی که پیش من بودی از تو عکس و فیلم دارم و او گفت اگر این حرف واقعیت داشته باشد من تمام پول هایی را که به من دادی به تو برمی گردانم و قرار شد مبلغ دو میلیون و پانصد هزار تومان بیاورد سر قرار. س: علت قرارهای مکرر با خانم ز.ح. جهت اخذ پول چه بوده؟ ج: من هر دفعه که سر قرار می آمدم او نبود و دیگر گوشی را جواب نمی داد. س: دایی شما ع.ک. و ع. برای چه همراه شما بود؟ ج: داییم ع.ک. همراه من بود و با هم قرار بود پول بگیرم و در جریان کلیه تماس های من با ز. بود و این فکر من بود پول هایی که بابت لباس عروسی و کارت شارژ به او دادم از او بگیرم. س: ارتباط شما آن شب با هم چگونه بود؟ ج: خودش لباس هایش را درآورد. کلیه مطالب فوق را با خط خودم و در صحت و سلامت نوشتم و امضاء می کنم و انگشت می زنم. در جلسه تحقیقات مقدمات در محضر دادگاه کیفری استان صفحه 37 در تاریخ 29/9/91 از م.الف. فرزند ع. متولد 1371 تحقیق شده است. س: برابر شکایت واصله متهم هستی به زنا با حیله و اکراه و عنف قبول داری یا نه؟ ج: ز.ح. با و.ک. رفیق بود و ملاقات داشتند و صحبت می کردند وقتی قهر کردند او به من تماس می گرفت و رفیق شدیم یک سال ارتباط داشتیم و او مرا تیغ می زد و یک دفعه گفت بیا عقد کنیم و من به همین خاطر با او ارتباط برقرار کردم و سه دفعه به خانه خودشان رفتم کسی خانه نبود می گفت پدرم کراکی است و مادرم سرکار است و او می خواست حال کنیم هر دو لخت می شدیم و با هم مقاربت انجام می دادیم ولی من نسبت به او دخول نمی کردم و بعدا ارتباطمان ادامه داشت تا این که یک روز زنگ زد گفت می خواهم بیایم نزد تو تاریخش را نمی دانم من کلید را از خانواده ام گرفتم خانه مادربزرگم بود که رفته بود تهران و شب آمد به خانه ما و گفت نوار بگذار و نوار گذاشتم و لباس هایش را درآورد و من با او نزدیکی جنسی کردم دو سه بار این کار را انجام دادم. ولی در آن جا هم دخول نکردم من از عقب نزدیکی می کردم ولی دخول نمی کردم. من هر سری که زنگ می زد پول مطالبه می کرد 100 هزار تومان و 200 هزار تومان و 700 هزار تومان به او می دادم یک دفعه طلا آورد برایم با هم فروختیم و به خودش دادم. س: طلاها را کی فروختید؟ ج: در یک مغازه با فاکتور فروختیم یک گردن بند و گوشواره بود که 700 هزار تومان پولش را گرفت. س: چرا او را تهدید کردی؟ ج: او را ول کردم مرتبا زنگ می زد و پول می خواست و می گفت باید با من ازدواج کنی و من گفتم پول هایم را پس بده گفت ندارم گفتم قرض به من بده من به این خاطر به او زنگ می زدم پول هایم را پس بگیرم.. . در صفحه 91 از خانم ز.ح. تحقیق شده است. در بیان شرح شکایتش گفته: من از این مرد که خود را الف. می نامید شکایت دارم. می دانستم افغانی است ایشان هم از من اخاذی کرده و فریب داده و مرا به خانه ای برده و با من زنا کرده است من در آن خانه بی هوش شده بودم و مرا بی هوش کرده بود با خوراندن رانی مسموم. س: متهم می گوید قبلا به خانه شما آمده بوده است و با شما رابطه برقرار کرده است قبول داری؟ ج: خیر ایشان داخل خانه ما نیامده است ولی درب منزل ما آمده بود. س: غیر از آن نوبت که مدعی هستی بی هوش شده بودی با او رابطه جنسی داشتی؟ ج: بلی در خانه خود ما چند بار با هم رابطه داشتیم وقتی پدر و مادرم نبودند می آمد خانه ما و عمل منافی عفت از عقب انجام می داد. س: آیا از عقب دخول می کرد؟ ج: بلی از عقب دخول و درد داشتم و خودم لذت نمی بردم. س: چرا در خانه خودتان به او تسلیم می شدی و آن هم به این صورت؟ ج: من تهدید به افشاء رابطه می شدم و به این خاطر تسلیم می شدم. س: چند بار با شما عمل منافی عفت انجام داد؟ ج: دو سه دفعه فقط از عقب نزدیکی جنسی می کرد. در صفحه 93 و 94 از م.الف. فرزند ع. متولد 1378 تحقیق شده است: شکایت خانم ح. را شنیدی متهم هستی به زنای به عنف قبول داری؟ ج: من اتهام وارده را کلا قبول ندارم در خانه مادربزرگم به خواسته خود او با هم رابطه برقرار کردیم ولی عمل ما در حد عمل منافی عفت بود و دخول نسبت به او نداشتم من نه از جلو و نه از عقب به او دخول نداشتم.. . س: شبی که او را به خانه مادربزرگ بردی آیا با او هم بستر شدی؟ ج: بلی با او همبستر شدم او خودش را لخت کرد او گیج و منگ بود دخول نکردم. س: پزشکی قانونی گفته او دختر نیست و باکره نمی باشد چه می گویی؟ ج: به من ربطی ندارد و با او کاری نداشته ام. س: در خانه مادر بزرگت به او دخول کردی؟ ج: 3 بار با او نزدیکی می کردم و هم از جلو و هم از عقب با او نزدیکی می کردم و ارضاء می شدم ولی دخول نداشتم نه از عقب نه از جلو. س: اتهام شما تفهیم شد آخرین دفاعت را بیان کن؟ ج: من به اتهام زنا و دخول به شاکیه بی گناهم و تقاضای برایت دارم. راجع به عمل منافی عفت پشیمانم طلب بخشش دارم. جلسه رسیدگی دادگاه کیفری استان مستقر در شهر ک در وقت مقرر 2/12/91 با حضور نماینده دادستان تشکیل است. شاکیه ز.ح. همراه وکیل خود م.پ. در دادگاه حضور دارد. م.الف. از زندان به دادگاه معرفی حاضر است. وکیل مدافع و م.ر. نیز حضور دارد. دادگاه با تفهیم مواد 192 و 129 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری به طرفین مواظب اظهارات خود باشند از شاکی خواسته شد اظهارات خود را بیان کند که اظهارات وی استماع شد و به شرح برگ جداگانه صورت جلسه شد. سپس نسبت به متهم تفهیم اتهام شد و اظهارات او جداگانه استماع شد و صورت جلسه گردید. سپس از وکیل شاکی خواسته شد توضیحی داده و بیان کند خانم پ.ط. اظهار می دارد: با توجه به اقرار متهم به این که چندین دفعه با این دختر ارتباط داشته و از طرفی موکل من صادقانه حقیقت را گفته و تقاضای مجازات مهرالمثل دارم. دادگاه خطاب آقای ر. هر دفاعی از موکل داری بیان فرمایید؟ ج: موکل اینجانب در طول یک سال با شاکیه صرف نظر از تماس ها و تلفن و پیامک ها چندین شب با همدیگر هم خوابی داشته و مراودات بسیاری داشته اند و طی چندین مرتبه شاکیه از موکل اینجانب وجوه نقدی دریافت نموده در تاریخ 15/4/91 شب نیمه شعبان نیز شاکیه به موکل اینجانب تماس تلفنی گرفته که می خواهم امشب پیش هم باشیم و موکل با گرفتن کلید منزل مادربزرگش هر دو از ساعت 7 شب در منزل بوده و از موکل می خواهد نوار بگذارد با وی حال کند و لباس هایش را طبق دفاعیات قبل درمی آورد و خود شاکیه از بدن موکل بازی کند موکل بدون این که به شاکیه دخول نماید از طریق تفخیذ با شاکیه نزدیکی می کند موکل منکر دخول نسبت به شاکیه می باشد. با عنایت به مراتب فوق طبق نامه پزشکی قانونی مورخ 25/9/91 با معاینه که از شاکی به عمل آمده ساییدگی در معاینه انجام شده مربوط به سه هفته اخیر می باشد در صورتی که آخرین مراوده ای که موکل با شاکیه داشته 15/4/91 بوده که موکل به هیچ عنوان دخول انجام نداده است و منکر این عمل است نه تنها هیچ گونه دلیلی بر اکراه و عنف در پرونده نمی باشد خود شاکیه اقدام به تمایل جنسی می نموده است علی هذا هیچ گونه اکراهی نبوده و موکل منکر دخول نسبت به شاکیه می باشد و اخیرا ازدواج کرده فردی جوان می باشد از فعل خود نادم و پشیمان می باشد تقاضای صدور حکم برایت موکل مورد استدعاست. دادگاه آخرین دفاع متهم را ذیل اظهارات قبلی استماع و صورت جلسه ختم جلسه را اعلام می دارد. دادگاه ختم رسیدگی اعلام و پس از مشاوره به شرح مندرج در دادنامه شماره 55 مورخ6/12/91 چنین رای می دهد: رای دادگاه - در این پرونده ز.ح. تبعه افغانستان و متولد 1370 طی شکایت مورخ 23/9/91 و اظهاراتی که در تاریخ 26/9/91 در این دادگاه بیان داشته با اعلام این که از ناحیه فردی به نام الف. و بنا به وعده ازدواج مورد اغفال و فریب و النهایه در نیمه شعبان سال جاری 14/4/91 بوده است بدون این که رضایتی داشته باشد و بنا به استفاده جانی از مواد مسموم کننده مورد خیانت زنا و ازاله بکارت واقع شده و حالیه بنا به تهدید وجود فیلم از حادثه جنایت مورد تهدید به انتشار آن و اخاذی قرار گرفته تقاضای رسیدگی و مجازات مرتکب را می نماید. متعاقبا مامورین اداره آگاهی ک بنا به درخواست دادگاه و با استفاده از شماره تلفنی که شاکیه از متهم در دسترس داشته و همکاری او در عملیات پلیسی قابل تقدیر ترتیبی می دهند تا متهم به نام م.الف. فرزند ع. تبعه افغانستان وقتی برای اخاذی و دریافت وجوه مورد مطالبه اش در محل قرار حاضر شده مورد شناسایی واقع و دستگیر و گوشی تلفن او توقیف می شود. با کارشناسی از گوشی مکشوفه متن بعضی پیامک هایی که بین آن ها راجع به روابط مذموم و وجود فیلم از شاکیه و تهدید به پخش آن و غیره رد و بدل شده به دست می آید. متهم در دادگاه در دفاع از خود ضمن اقرار به ارتکاب عمل منافی عفت و مضاجعه آن هم در دفعات از جمله در تاریخ مورد شکایت که نیمه شعبان او و در منزل مادربزرگ خودش بوده منکر دخول نسبت به او و انجام عمل ازاله بکارت از ناحیه خود و نیز منکر فیلم برداری از زنا و وجود فیلم قابل پخش می شود و به رضایت شاکیه برای هم بستری با خود اشاره و اضافه می کند غیر از موردی که شاکیه برای تاریخ نیمه شعبان گفته چند نوبت به دعوت شاکیه در منزل مشارالیها حاضر می شده و زمانی که در منزل کسی غیر از آن دو نبوده مرتکب مضاجعه می گردیده اند و علت تماس های بعدی و وجود پیامک برای تهدید به پخش فیلم را استرداد وجوهی که قبلا به شاکیه هدیه نموده بوده است ذکر می نماید و شاکیه نیز در جلسه دادرسی به تاریخ 2/12/91 به صحت اظهارات متهم و ارتکاب 3 نوبت برقراری رابطه نامشروع و مضاجعه قبل از نیمه شعبان اعتراف می نماید لهذا دادگاه با توجه به اقرار صریح متهم در دادگاه به وقوع مضاجعه در دفاعیات و نحوه دفاعیاتش راجع به چگونگی آشنایی با دختره و ارتباطاتی که داشته اند و صحبت از ازدواج می کرده اند و مفاد پیامکی که از او در گوشی تلفن همراه باقی مانده بوده است و صریحا خطاب به دختر نوشته: «هر چی باشد یه وقتی زنم بودی»; و نیز آنچه که راجع به تادیه هدایا به زن داشته و بعدا قصد استرداد آن ها را نموده و به این جهت بدون این که فیلمی از زن در دسترس باشد او را به وجود و انتشار آن تهدید و بیان نموده است و ملاحظه نظریات پزشکی قانونی پیرامون تایید ازاله بکارت شاکیه بدون این که امکان تعیین تاریخ آن باشد و توجه به این که مدرکی که بیانگر وقوع بی هوشی عمدی برای شاکیه در نیمه شعبان و متعاقبا ازاله بکارت او باشد وجود ندارد و پزشکی قانونی نتوانسته تاریخ ازاله بکارت را معین کند و هم چنین با توجه به اظهارات شاکیه در جلسه مورخ 2/12/91 که معلوم می کند او قبلا هم خود را در دفعات با رضایت برای عمل منافی عفت مضاجعه تسلیم متهم می نموده مراتب را موجب حصول علم برای قضات دادگاه راجع به تحقق جنایت زنا از ناحیه م.الف. همراه با رضایت زانیه داشته و دادگاه با احراز اتهام م.الف. در حد زنای مرد غیرمحصن ضمن صدور حکم برایت او از اتهام زنای به عنف و اکراه که مستندا به اصل 37 قانون اساسی می باشد به استناد مواد 88 و 105 قانون مجازات اسلامی او را به تحمل یکصد ضربه تازیانه حد زنای محکوم می نماید و مقرر می دارد کیفر شلاق در فضای سرپوشیده در نیروی انتظامی در هوای معتدل با شلاق چرمی بدون گره به تمام بدن او به جز بر سر و صورت و عورتین در حالی که ایستاده باشد و دست و پای او برای جلوگیری از حرکات اضافی به محل اجراء بسته شده باشد و پوشاکی به غیر ساتر عورت نداشته باشد با ضرباتی که نسبت به حد شرب خمر و قذف و قوادی شدیدتر است اجراء گردد. و در مورد مطالبه مهرالمثل و ارش البکاره چون بنا به فتوا و نظر دو تن از مراجع معاصر حضرت آیت اله نوری همدانی (مدظله العالی) و مرحوم آیت اله فاضل لنکرانی (ره) علی رغم رضایت دختر بالغ برای زنا او نتیجتا مستحق دریافت ارش البکاره خواهد بود و این که نظر مبارک حضرت امام خمینی قدس سره ارش البکاره همان مهرالمثل است و کارشناس انتخابی مهرالمثل شاکیه را 250 میلیون ریال اعلام و این نظر مصون از اعتراض مانده لذا دادگاه به استناد ماده 3 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی و ماده 367 قانون مجازات اسلامی م.الف. را به پرداخت 250 میلیون ریال ارش البکاره در حق ز.ح. محکوم می نماید. این رای حضوری است و در مهلت 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در دیوان عالی کشور خواهد بود. امضاء اعضاء هییت شعبه. دادنامه در تاریخ 15/12/1391 به آقای م.ر. وکیل تسخیری متهم ابلاغ و درخواست تجدیدنظر در تاریخ 5/1/1392 به دفتر دادگاه کیفری استان مستقر در شهرستان ک تقدیم که با پرونده جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبه چهارم دیوان عالی کشور ارجاع و گزارش پرونده به وسیله عضو ممیز شعبه تنظیم شده است.

رای شعبه دیوان عالی کشور
تجدیدنظرخواهی آقای م.ر. وکیل پایه یک دادگستری به وکالت تسخیری آقای م.الف. فرزند ع. تبعه افغانستان متولد 1371 شغل کارگر نسبت به دادنامه شماره 55 مورخ 6/12/1391 صادره از دادگاه کیفری استان مستقر در شهرستان ک با التفات به محتویات پرونده و گزارش مرجع انتظامی و این که خانم ز.ح. فرزند غ. 21 ساله اهل افغانستان ساکن شهرستان ک علیه آقای م.الف. فرزند ع. (معروف به الف.) به تجاوز به عنف و اکراه و ازاله بکارت وی و نیز مطالبه ارش البکاره یا مهرالمثل شکایت کرده و پرونده در دادگاه کیفری استان مستقر در شهرستان ک مطرح و به موضوع با تحقیقات مفصل رسیدگی و به شرح مندرج در دادنامه تجدیدنظرخواسته متهم از ارتکاب زنای به عنف و اکراه مستندا به اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی تبریه گردیده و با توجه به جامع اوراق پرونده حصول علم برای قضات دادگاه کیفری استان بر تحقق جنایت زنا از ناحیه م.الف. فرزند ع. همراه با رضایت زانیه محرز تشخیص و به استناد مواد 88 و 105 قانون مجازات اسلامی او را به تحمل یکصد ضربه تازیانه حد زنا محکوم نموده و در مورد مطالبه مهرالمثل و ارش البکاره بنا به فتوا و نظر دو تن از مراجع معاصر حضرت آیت اله نوری همدانی مدظله العالی و مرحوم آیت اله فاضل لنکرانی (ره) علی رغم رضایت دختر بالغ برای زنا با او نتیجتا مستحق دریافت ارش البکاره خواهد بود و این که طبق نظر مبارک حضرت امام خمینی قدس سره ارش البکاره همان مهرالمثل است و کارشناس انتخابی دادگاه مهرالمثل شاکیه را 250 میلیون ریال اعلام و این نظر مصون از اعتراض مانده لذا دادگاه به استناد ماده 3 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی و ماده 367 قانون مجازات اسلامی م.الف. فرزند ع. تبعه افغانی را به پرداخت 250 میلیون ریال ارش البکاره در حق ز.ح. محکوم می نماید. تجدیدنظرخواهی آقای م.ر. وکیل تسخیری آقای م.الف. با عنایت به محتویات پرونده و معطوفا به گزارش عضو ممیز وارد نبوده و موجه نمی باشد؛ زیرا دادنامه معترض علیه با التفات به اظهارات بی شایبه و مقرون به واقع شاکیه و گزارشات مراجع انتظامی و اظهارات متهم و متن پیامک های متهم به عنوان خانم ز.ح. «هرچی باشه یه وقتی زنم بودی.. . ص 62»; و سایر قراین و امارات موجود در پرونده صادر شده است و نظر به احراز موضوع اتهام برای دادگاه از طریق علم قضات صادرکننده رای و وجود زمینه های مناسب برای حصول علم به نحو متعارف در پرونده امر با توجه به مبانی استدلال و تشخیص دادگاه خدشه ای بر دادنامه تجدیدنظر خواسته وارد نیست و اعتراض موثری که نقض دادنامه را ایجاب نماید از سوی وکیل تسخیری متهم به عمل نیامده است و موارد اعلامی در لایحه تجدیدنظرخواه با هیچ یک از شقوق و جهات مندرج در ماده 240 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری انطباق ندارد لذا مستندا به بند الف ماده 265 همان قانون ضمن رد تجدیدنظرخواهی به عمل آمده رای معترض علیه که مطابق قانون صادر شده است بلااشکال تشخیص و ابرام می گردد. این رای قطعی است.
رییس شعبه چهارم دیوان عالی کشور ـ مستشار
پناو ـ بهرامی

قاضی:
قاسم پناو , سیدحسین بهرامی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 3 - قضات دادگاهها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی کرده حکم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند. در صورتی که قوانین موضوعه کامل یا صریح نبوده یا متعارض باشند یا اصلا" قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر و اصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد حکم قضیه را صادر نمایند و نمی توانند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزند والا مستنکف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محکوم خواهند شد. تبصره - چنانچه قاضی مجتهد باشد و قانون را خلاف شرع بداند پرونده به شعبه دیگری جهت رسیدگی ارجاع خواهد شد.

مشاهده ماده 3 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 88 ـ درباره اطفال و نوجوانانی که مرتکب جرایم تعزیری می شوند و سن آنها در زمان ارتکاب نه تا پانزده سال تمام شمسی است حسب مورد دادگاه یکی از تصمیمات زیر را اتخاذ می کند: الف ـ تسلیم به والدین یا اولیاء یا سرپرست قانونی با اخذ تعهد به تادیب و تربیت و مواظبت در حسن اخلاق طفل یا نوجوان تبصره ـ هرگاه دادگاه مصلحت بداند می تواند حسب مورد از اشخاص مذکور در این بند تعهد به انجام اموری از قبیل موارد ذیل و اعلام نتیجه به دادگاه در مهلت مقرر را نیز اخذ نماید: 1 ـ معرفی طفل یا نوجوان به مددکار اجتماعی یا روانشناس و دیگر متخصصان و همکاری با آنان 2 ـ فرستادن طفل یا نوجوان به یک موسسه آموزشی و فرهنگی به منظور تحصیل یا حرفه آموزی 3 ـ اقدام لازم جهت درمان یا ترک اعتیاد طفل یا نوجوان تحت نظر پزشک 4 ـ جلوگیری از معاشرت و ارتباط مضر طفل یا نوجوان با اشخاص به تشخیص دادگاه 5 ـ جلوگیری از رفت و آمد طفل یا نوجوان به محل های معین ب ـ تسلیم به اشخاص حقیقی یا حقوقی دیگری که دادگاه به مصلحت طفل یا نوجوان بداند با الزام به انجام دستورهای مذکور در بند (الف) در صورت عدم صلاحیت والدین اولیاء یا سرپرست قانونی طفل یا نوجوان و یا عدم دسترسی به آنها با رعایت مقررات ماده (1173) قانون مدنی تبصره ـ تسلیم طفل به اشخاص واجد صلاحیت منوط به قبول آنان است. پ ـ نصیحت به وسیله قاضی دادگاه ت ـ اخطار و تذکر و یا اخذ تعهد کتبی به عدم تکرار جرم ث ـ نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از سه ماه تا یک سال در مورد جرایم تعزیری درجه یک تا پنج تبصره 1 ـ تصمیمات مذکور در بندهای (ت) و (ث) فقط درباره اطفال و نوجوانان دوازده تا پانزده سال قابل اجراء است. اعمال مقررات بند (ث)در مورد اطفال و نوجوانانی که جرایم موجب تعزیر درجه یک تا پنج را مرتکب شدهاند الزامی است. تبصره 2 ـ هرگاه نابالغ مرتکب یکی از جرایم موجب حد یا قصاص گردد درصورتی که از دوازده تا پانزده سال قمری داشته باشد به یکی از اقدامات مقرر در بندهای (ت) و یا (ث) محکوم می شود و در غیر این صورت یکی از اقدامات مقرر در بندهای (الف) تا (پ) این ماده در مورد آنها اتخاذ می گردد. تبصره 3 ـ در مورد تصمیمات مورد اشاره در بندهای (الف) و (ب) این ماده دادگاه اطفال و نوجوانان می تواند با توجه به تحقیقات به عمل آمده و همچنین گزارش های مددکاران اجتماعی از وضع طفل یا نوجوان و رفتار او هر چند بار که مصلحت طفل یا نوجوان اقتضاء کند در تصمیم خود تجدیدنظر نماید.

مشاهده ماده 88 قانون مجازات اسلامی

ماده 105 ـ مرور زمان در صورتی تعقیب جرایم موجب تعزیر را موقوف می کند که از تاریخ وقوع جرم تا انقضای مواعد زیر تعقیب نشده یا از تاریخ آخرین اقدام تعقیبی یا تحقیقی تا انقضای این مواعد به صدور حکم قطعی منتهی نگردیده باشد: الف ـ جرایم تعزیری درجه یک تا سه با انقضای پانزده سال ب ـ جرایم تعزیری درجه چهار با انقضای ده سال پ ـ جرایم تعزیری درجه پنج با انقضای هفت سال ت ـ جرایم تعزیری درجه شش با انقضای پنج سال ث ـ جرایم تعزیری درجه هفت و هشت با انقضای سه سال. تبصره 1 ـ اقدام تعقیبی یا تحقیقی اقدامی است که مقامات قضایی در اجرای یک وظیفه قانونی از قبیل احضار جلب بازجویی استماع اظهارات شهود و مطلعان تحقیقات یا معاینه محلی و نیابت قضایی انجام می دهند. تبصره 2 ـ در مورد صدور قرار اناطه مرور زمان تعقیب از تاریخ قطعیت رای مرجعی که رسیدگی کیفری منوط به صدور آن است شروع می شود.

مشاهده ماده 105 قانون مجازات اسلامی

ماده 367 ـ در ماده (366) این قانون اگر اولیای هر دو مجنی علیه خواهان قصاص باشند و دو مجنی علیه از نظر دیه یکسان نباشند و دیه مرتکبان بیش از دیه مجنی علیهم باشد مانند اینکه هر دو قاتل مرد باشند و یکی از دو مقتول زن باشد خواهان قصاص از سوی زن باید نصف دیه کامل را بپردازد که در این صورت به سبب مشخص نبودن مرتکب قتل زن فاضل دیه مذکور میان مرتکبان به نسبت مساوی تقسیم می شود. تبصره ـ دیه موضوع این ماده طبق این قانون و قبل از قصاص به مستحق پرداخت می شود.

مشاهده ماده 367 قانون مجازات اسلامی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM