در تاریخ 6/3/92 مامورین اعلام داشته اند که گزارش یک قتل به آن ها رسیده و مامورین در محل حضور پیدا کرده و مشاهده کرده اند مقتول به نام ش.ن. فرزند م. با شلیک 3 تیر به قتل رسیده است و اقوام مقتول اعلام داشته اند که مقتول توسط شخصی به نام ح.الف. با اسلحه برنو به قتل رسیده است و شخصی به نام م. نیز در محل بوده اظهار داشته که شخصا دیده است که دو تیر به طرف سینه مقتول شلیک کرده است و یک تیر هم به طرف خود او شلیک کرده و به صورت سطحی مجروح شده است. مامورین در محل 4 پوکه و یک گلوله برنو را کشف می نمایند (ص 1). از دو نفر به اسامی ج.م. و ف.م. به عنوان گواه تحقیق شده است که ماحصل اظهارات آن ها این است که هر دو نفر به همراه مقتول ش.ن. به محل ه رفته اند و در آن جا ح.الف. با یک دستگاه پژو آمده و به آن ها گفته که چرا به آن جا آمده اند و با یک اسلحه برنو به طرف مقتول تیراندازی کرده و گلوله به سینه ش. خورد دور شد و دوباره به طرف او تیراندازی کرد و با قنداق هم به صورت او زد و سپس به سمت مریوان فرار کرد. و الف. زن خود را 4 5 سال پیش
طلاق داده و به ش. گفته که با وی در تماس بوده است (ص 3 و 4). مامورین با تعقیب متهم اتومبیل وی را که در حاشیه مرزی رها شده بود کشف می نمایند. در تحقیقاتی که در مورد وضعیت اخلاقی متهم انجام گرفته اعلام شده که ح.الف. معلم آموزش و پرورش بوده و در سال 86 با خانمی به نام الف.ر. ازدواج نموده و با هم اختلاف داشته اند و در سال 88 به علت همین اختلافات پس از آتش زدن خانه باغ پدر خانم خود و به علت بدبینی نسبت به همسرش از هم دیگر جدا شده اند و پس از جدایی خانم ر. با فرد دیگری ازدواج نموده است (ص 58). کارشناس اسلحه و مهمات فاصله شلیک هر سه گلوله به بدن مقتول را حداکثر 2 متر اعلام کرده است (ص 86). بعد از اقدامات زیاد در نهایت متهم در تاریخ 11/3/92 دستگیر می گردد (ص 105). در بازجویی صورت گرفته اظهار داشته که: ش.ن. را که به منطقه آمده بود به همراه دو نفر دیگر دیدم و به آن ها گفتم چرا به اینجا آمده اید و اسلحه برنو را بیرون آوردم و سه تیر به طرف وی شلیک کردم و پس از افتادن وی با قنداق چند ضربه به سر او زدم و به علت مسایل ناموسی از او خوشم نمی آمد. و اتهام قتل عمدی را قبول دارم و به خاطر مسایل ناموسی قتل صورت گرفته است (ص 105 تا 107). متهم اظهار داشته که: از کشور بعد از قتل خارج شده و در شب قتل به ایران آمده است. در دادسرا از مادر همسر و برادران مقتول به عنوان شاکی تحقیق شده است که از قاتل و برادران وی به عنوان معاونت در قتل شکایت کرده اند. مقتول یک دختر 6 ساله به نام ش. داشته است. متهم در نزد بازپرس نیز به ارتکاب قتل عمدی مقتول به علت اختلافات قبلی اقرار نموده است (ص 122 و 127). ب.الف. در مورد اتهام خود مبنی بر تلاش در جهت خلاصی متهم از محاکمه اظهار داشته که اتهام را می پذیرد و می گوید: قبول دارم ولی اگر من همکاری نمی کردم متهم بر نمی گشت (ص 129). پزشکی قانونی علت مرگ را خون ریزی شدید خارجی و داخلی در اثر پارگی قلب و ریه و شریان های عمده شکمی و سینه ای متعاقب اصابت گلوله اسلحه گرم به قفسه صدری (قتل عمد) اعلام کرده است (ص 130). با صدور کیفرخواست از دادگاه درخواست مجازات برای ح.الف. به اتهام قتل عمدی ش.ن. و برای ب.الف. به اتهام تلاش در جهت خلاصی متهم از محاکمه درخواست مجازات شده است (ص 173). با ذکر ایراداتی پرونده توسط شعبه سوم دادگاه کیفری استان برای رفع نقص به دادسرا عودت داده شده است. بر اساس گواهی
حصر وراثت ورثه مقتول یک دختر یک همسر مادر 3 برادر و 5 خواهر اعلام شده است (ص 180). ش.م. و مادر طفل به عنوان قیم انتخاب شده است (ص 181). آقای الف.الف. به عنوان وکیل ح.الف. تعیین و معرفی شده و آقای ع.ب. نیز به عنوان وکیل ح.خ. اعلام وکالت کرده است. جلسه دادگاه با حضور اولیای دم و متهمین وکلای آن ها و نماینده دادستان تشکیل شده است. اولیای دم حاضر و وکیل کلیه اولیای دم اعلام شکایت نموده اند. متهم در دادگاه اعلام داشته که: طبق قانون اسلام هر کسی در حریم ناموسی تجاوز کند حکم وی مرگ است و من طبق قانون اسلام عمل کردم و مقتول را کشته ام و او با زنم که او را
طلاق داده ام ارتباط نامشروع داشته است. و من مقتول را در خانه با زنم تنها دیده بودم و در مراجع قضایی شکایتی نکرده بودم و بعد از
طلاق همسرم آن ها از این محل رفتند و بعد از 3 سال ش. به محل آمده بود و برای خواهرم مزاحمت ایجاد می کرد. و یک هفته قبل ایجاد مزاحمت کرده بود (و بعد اظهار داشته که: یک سال قبل مزاحمت ایجاد کرده) تا این که آن روز آن ها را نزدیک باغ هستند اسلحه را درآوردم و شلیک کردم و او را کشتم و با اسلحه خودم که مجوز داشت او را کشتم. از دو نفر شاهد حاضر در محل به نام ف.م. و ج.م. نیز در دادگاه تحقیق و اظهارات آن ها اخذ شده است. ماحصل دفاعیه وکیل متهم این است که: موکل وی مقتول را به اعتقاد مهدورالدم بودن طبق تبصره 2 ماده 295
قانون مجازات اسلامی مصوب 70 کشته است. دادگاه مجددا از متهم سیوال کرده و متهم اعلام داشته که: چون همسر سابقم و ش. را تنها در خانه باغ دیده مطمین هستم که رابطه نامشروع داشته اند و با همدیگر زنا کرده اند. مجددا از متهم ب.الف. نیز دادگاه در مورد اتهام مندرج در کیفرخواست در جلسه دادگاه با حضور اولیای دم و نماینده دادستان تحقیق به عمل آورده که اظهار داشته: من عصر شنیدم که برادرم چنین کاری کرده است و هر چه تماس گرفتم خط نمی داد و من دنبال ماشین برادرم رفتم و برادرم در خاک عراق بود و بعد آگاهی مرا دستگیر کرد. و در نهایت دادگاه با صدور دادنامه 09209978326200024-30/9/92 به صورت مستدل ادعای اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول را رد نموده است. ارتکاب بزه قتل عمدی را از ناحیه متهم ح.الف. محرز دانسته و وی را به قصاص نفس محکوم نموده است و از اتهام حمل و نگه داری اسلحه نیز برایت حاصل نموده است. و در مورد اتهام ب.الف. نیز با پذیرش دفاعیات وی او را از اتهام انتسابی برایت داده است. پس از صدور دادنامه محکوم علیه ح.الف. و وکیل وی با تاکید بر مطالب قبلی که قتل را ناشی از مسایل ناموسی و به اعتقاد مهدورالدم بودن مقتول اعلام کرده اند و درخواست نقض دادنامه صادره را اعلام کرده اند و وکیل اولیای دم مقتول نیز نسبت به برایت متهم ب.الف. تجدیدنظرخواهی نموده و اعلام داشته اند که ارتکاب بزه از ناحیه متهم محرز می باشد.