در خصوص دعوی تقدیمی بانک ت. با مدیریت آقای ح.د. با وکالت آقای الف.م. به طرفیت 1- شرکت الف. با وکالت آقای ح.ح. 2- ع.ع. به خواسته صدور حکم به محکومیت تضامنی خواندگان به پرداخت مبلغ 000/200/153/5 ریال و کلیه خسارات دادرسی دادگاه با توجه به محتویات پرونده خواهان توضیح داده است خوانده اول تعهد نمود نسبت به اخذ پایانکار تجاری عین مستاجره اسناد رسمی
اجاره مستند دعوی اقدام و سپس
سرقفلی آن به خواهان واگذار گردد و مستندات عادی ممضی به امضاء خوانده مرقوم (پیوست دادخواست) مفید این معنی است و مراتب فوق هم مورد تاکید خواهان به موجب مرقومه ارسالی به دفتر.. . تهران (تنظیم کننده
سند رسمی اجاره بوده است) لکن خوانده مرقوم به تعهد خود عمل نکرده است و با تبانی با سردفتر اسناد رسمی شماره.. . تهران اسناد رسمی
اجاره موضوع دعوی را بدون وجود پایانکار تجاری عین مستاجره تنظیم که سرانجام این تخلف منجر به صدور رای کمیسیون ماده 7
قانون شهرداری شد که مآلا خواهان با پرداخت وجه تخلف از اجرای رای بالا ممانعت نمود و موضوع دعوی را حالیه خواندگان بر ذمه داشته و با طرح این دعوی اجابت خواسته خود را از دادگاه استدعا نموده است. دادگاه با عنایت به محتویات پرونده و لحاظ اظهارات اصحاب دعوی و مستندات تقدیمی ایشان و پاسخ استعلام ثبتی اولا دعوی خواهان را متوجه خوانده 2 نمی داند چون تاریخ تنظیم
سند رسمی اجاره مربوط است به سال های 76 و 77 و تاریخ انتصاب خوانده 2 به سردفتری دفترخانه شماره.. . تهران مربوط است به سال 87 بدین لحاظ مستندا به بند 4 ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد دعوی خواهان را نسبت به خوانده 2 صادر و اعلام می دارد. ثانیا اما در خصوص دعوی خواهان نسبت به خوانده اول قبل از ورود در ماهیت ذکر چند نکته ضروری است: 1- تکلیف دادرسی در رسیدگی به دعوا از حیث ماهیتی ابتدا آن است که احراز نماید آیا رابطه قراردادی فی مابین اصحاب دعوی وجود داشته است یا خیر؟ نوع آن رابطه قراردادی چه بوده است؟ آنچه به عنوان سبب دعوی از سوی مدعی مطرح شده است چه جایگاهی در رابطه قراردادی ایشان دارد؟ در صورت عدم وجود
قرارداد موضوع دعوی مدعی با چه اصل یا قاعده حقوقی منطبق است تا به وسیله آن صحت و درستی ادعای او تحصیل گردد؟ و هکذا. 2- قانون گذار به شرح مواد قانون مدنی اقسام شروط ضمن عقد را اعلام داشته است. راجع به شرط فعل مقرر نمود چنانچه کسی ملتزم به انجام شرط فعل (مثبت - منفی) مندرج در عقد باشد باید آن را بجا آورد و در صورت تخلف طرف مقابل می تواند به حاکم رجوع و اجبار او به وفای شرط را تقاضا نماید. ایضا چنانچه اجبار ملتزم به انجام شرط فعل مقدور نباشد ولی انجام آن به وسیله دیگری مقدور باشد حاکم می تواند به خرج ملتزم موجبات انجام آن فعل را فراهم کند. درنهایت چنانچه اجبار ملتزم به انجام شرط مقدور نباشد و فعل هم ازجمله اعمالی نباشد که دیگری بتواند از جانب او انجام دهد طرف مقابل حق
فسخ معامله را خواهد داشت. 3- به طورکلی شخصی که از دیگری بستانکار است بر ذمه مدیون است که طلب ایشان را پرداخت نماید و امر مرقوم به عنوان یک اصل در مسایل مبتلا به حقوقی و قضایی پذیرفته است اما اصل موصوف هم قابل استناد است به طوری که هم می شود غیر مدیون بجای او طلب داین را پرداخت تا ذمه مدیون اصلی بری شود. به عبارت دیگر ایفای دین از جانب غیر مدیون هم جایز است اما برای اینکه شخص مرقوم پس از پرداخت دین مدیون بتواند جهت وصول آنچه که بجای مدیون پرداخت نموده است به مدیون مراجعه نماید باید اقدام او با اذن مدیون بوده باشد در غیر این صورت (یعنی پرداخت دین مدیون بدون اجازه او) حق مراجعه به مدیون را ندارد. از مطالب بالا مستفاد می گردد که دعوی خواهان وارد نمی باشد زیرا الف) اگرچه ایشان مدعی است انعقاد
عقد اجاره با خوانده اول راجع به عین مستاجره مندرج در آن اجرای تعهد خوانده موصوف به شرح مقرر در اسناد عادی پیوست دادخواست یعنی اخذ پایانکار تجاری بوده است اما دادگاه مفاد عبارت مندرج در اسناد عادی تقدیمی خواهان را (یعنی تعهد خوانده اول) شرط فعل مثبت می داند و در چنین وضعیتی قانون گذار تکلیف متعهد له را در مقابل متعهد علیه به انجام تعهد را مشخص نموده است. عدم اقدام خواهان در وضعیت مستحدثه پیش گفته در خصوص خوانده اول مطابق مقررات موضوعه راجع به شرط فعل و اقدام ایشان به سیاق مشروط در دادخواست که دلالت بر پرداخت بدهی خوانده اول به شهرداری موضوع رای
ماده صد شهرداری نمی تواند موجب استحقاق ایشان به شرح موضوع دعوی و نیز نمی تواند موجب اشتغال ذمه خوانده اول به میزان موضوع دعوی در حق خواهان باشد. ب) علی رغم مطالب فوق مطابق ادعای خواهان مبنای اشتغال ذمه خوانده به میزان موضوع دعوی رای کمیسیون
ماده 100 شهرداری بوده است. به عبارت دیگر رای موصوف منشا اشتغال ذمه خوانده اول در حق شهرداری بوده است پس مطابق اصل داین شهرداری و مدیون خوانده اول می باشد. بر خوانده اول است که دین را پرداخت نماید حال چنانچه ثالثی بجای مدیون دین داین را پرداخت نماید آن می تواند جهت وصول آنچه که به جای او داده است به مدیون مراجعه نماید. به شرح پیش گفته تنها در صورتی ثالث موضوع بحث حق مراجعه به مدیون را خواهد داشت که پرداخت با اذن او بوده باشد که در مانحن فیه چنین اذنی مفقود است و خواهان هم دلیلی که موید اذن مدیون باشد تقدیم دادگاه نکرده است. ج) بحث های ماهیتی اینکه سردفتر تخلف نموده مطابق مقررات ایشان مکلف به استعلام از مراجع ذی صلاح در خصوص موضوع اختلاف اصحاب دعوی بوده است یا خیر و.. . صرف نظر از صحت وسقم آن اساسا نمی توانسته است منشا اقدام خواهان به سیاق دعوی حاضر باشد درصورتی که قانون گذار به شرح مقررات قانونی موضوع مسیولیت مدنی ناشی از
قرارداد را در خصوص متعاقدین آن مشخص نموده است. بدین مناسبت چنانچه خواهان مدعی است خوانده اول برخلاف قراردادی عمل نموده است (صرف نظر از صحت وسقم ادعا) ضمانت اجرای این ادعا اقدامات به عمل آمده از سوی خواهان به شرح دعوی حاضر نمی باشد زیرا اقدام او موردحمایت قانون گذار نبوده و از قابلیت متابعت برخوردار نمی باشد. د) برخلاف ادعای خواهان مبنای استحقاق او قاعده لاضرر نیست چون اقدام خواهان به شرح مذکور در پرونده مغایرت باقاعده مذکور دارد و مشمول قاعده اقدام است که دلالت بر اقدام خواهان بر ضرر حق خود (حقی که قانون گذار شیوه مطالبه آن را معین نموده است دارد) علی ایحال نظر به فقد ادله اثباتی و نظر به دفاعیات موجه وکیل خوانده اول دادگاه دعوی خواهان را وارد و موجه ندانسته و حکم بر بیحقی او صادر و اعلام می دارد. رای صادره حضوری و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه 4 دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ اسماعیلی