به حکایت دادخواست آقای م.ش. به طرفیت سایر
وراث مرحوم غ. به اسامی آقایان و خانم ها 1ـ الف. 2ـ ه. 3ـ م. 4ـ ش. 5ـ ش. (فرجام خواه فعلی) 6 ـ ب. 7 ـ پ. 8 ـ ف. شهرت همگی ش. به خواسته اعلام بطلان
وصیت نامه شماره44640 ـ 27/5/1360 دفتر اسناد رسمی شماره.. .. تهران و صدور حکم بر محکومیت خواندگان به پرداخت هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل که این دادخواست به شماره 9/7/90-436-90 ثبت دادگستری تهران شده و به شعبه 108 محاکم عمومی حقوقی تهران ارجاع شده است (وکالت خواهان دعوی با آقای ج.گ. بوده است) در جلسه اول دادرسی مورخ 4/10/1390 ص 23 ج اول وکیل خواهان دعوی را به شرح خواسته ابراز نموده اند دادگاه ختم رسیدگی را اعلام نموده با شماره پرونده کلاسه 436-90 طی شماره دادنامه 857-90 مورخ 10/10/1390 صفحات 24 لغایت 26 تایپی (دست نویس رای مشاهده نگردید) به شرح استدلال و استنباطی که نموده (شرح ذیل نکات اجلاس دادرسی و لوایح و رای گزارش می شود) حکم بر بطلان
وصیت نامه مرقوم صادر و دعوی مطالبه
خسارت هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل مردود اعلام می شود. از ج اول ضمیمه دادخواست سند شماره 44640-27/5/1360 دفتر.. . شمیرانات ثبت تهران در صفحه اول سند مرقوم ابراز
وصیت از سوی آقای غ.ش. فرزند مرحوم الف. دارنده شناسنامه.. ... تهران (مقارن سند88 سالگی) واجد (فرزندانم که نه نفر پنج پسر و چهار دختر بعد از فوت خودم بنمایم) (این است
وصیت نامه حاضر بیشتر برای یک نفر پسر بزرگم یعنی آقای دکتر م.ش... . . اکنون در این ورقه
وصیت نامه می نویسم که چون فرزندم پسر ارشدم.. . . . اکنون بحمدالله حیات دارم بدون اینکه کسی مرا وادار به نوشتن این
وصیت نامه نماید... . . پس از فوت من در وضع سهم ال
ارث به خصوص آقای م. ش. در این ورقه تعیین نمایم) (وکیل و
وصی خودم قراردادم آقای م.ش. (معروف به ف. ) به شماره شناسنامه.. . تهران) آقای الف.ش. به شماره شناسنامه.. . و آقای ش.ش. به شماره.. . تهران به ترتیب پسران دوم و چهارم و آخر و در صفحه دوم سند مرقوم اشخاص ناظرین را به عبارت (بانو ب.ش. به شماره شناسنامه.. . و آقای ه.ش. به شماره شناسنامه.. .. و دوشیزه پ.ش. به شماره شناسنامه.. . ) سپس افشاء نموده اند (ثالثا ـ به موجب این
وصیت نامه تاکید می نمایم که آقای دکتر م.ش. پس از فوت من به هیچ عنوان و نحوی ـ ناخوانا ـ حق دخالت در کلیه اموال منقول و غیرمنقول بدون استثناء نداردـ جملات بعدی ناخوانا ـ که به ایشان حق مراجعه در هر نوع اموال من ندهند و با وجود این
وصیت نامه رسمی محضری که موردقبول هشت نفر دیگر
ورثه قانونی ام می باشد آقای دکتر م. حق ندارد از بابت حق ال
ارث تعیین شده. در این
وصیت نامه به مراجع قضایی کشوری مراجعه و شکایت نماید به عهده اشخاص که انتخاب کرده ام به شرح فوق است که سهم ال
ارث تعیین شده در حدود امکان و متعارف بپردازند از این لحاظ اختلافی پیش نیاید رابعاـ سهم ال
ارث آقای دکتر م.ش. اعم از اینکه تعیین این سهم ال
ارث کم یا زیاد باشد کمترین ایراد و اعتراضی قابل قبول نمی باشد سهم ال
ارث که تعیین می نمایم عبارت است از.. . . چون اینجانب از فروش زمین باغ پلاک 3394 بخش 11 به طور مقطوع مبلغ سه میلیون ریال وجه نقد به آقای دکتر م.ش. بپردازند و غیر از سه موضوع که فوقا شرح داده شده دیگر نامبرده به هیچ یک از ـ ناخواناـ حقی ندارد و نباید دخالت نماید... . . ) توجها سندی که به عنوان رونوشت برابر اصل وکیل خواهان آقای ج.گ. با عنوان (کپی برابر اصل است) تایید نموده (ظاهرا کپی از کپی ـ تصویر از تصویر است) زیرا دفترخانه مرقوم نموده این فتوکپی برابر با اصل و اصل آن در این دفتر بایگانی است ـ گواهی
انحصار وراثت شماره دادنامه 803-10/3/1366 شعبه 41 حقوقی در تهران ـ آقای غ.ش. به شماره شناسنامه.. .. در تاریخ 7/7/1365 درگذشته
وراث وی متقاضی (ه.ش.) ـ م. ـ الف. ـ م. ـ ش. ـ ش. ـ ب. ـ پ. ف. ) شهرت فرزندان همگی ش. می باشد به غیراز ف. که ش. می باشد ص 2 ج 1 ـ اجلاس اول دادرسی 4/10/1390 وکیل خواهان خواسته را به شرح دادخواست و سایرین نیز حضور ندارند ص 23 ج 1 ـ رای دادگاه شعبه 108 دادگاه عمومی تهران موضوع دادنامه 0857-90 مورخ 10/10/1390 دادگاه پس از ذکر اسامی خواهان و خواندگان و قسمتی از دادخواست که تبیین نموده بخشی از
وصیت نامه 44640-27/5/1360 دفتر.. .. تهران مرحوم مورث خواهان را از قسمت اعظم ارثیه از محل ماترک محروم نموده و محرومیت مذکور با عناوین مختلفی در
وصیت نامه همراه شده ازجمله نه تنها خواهان از هرگونه دخالت در اداره اموال منع شده و لذا اعتراض به اندک اموال که به عنوان ارثیه برای وی تعیین شده نیز محروم گردیده بلکه مورث پس از ذکر اوصاف بی ربطی از شخصیت خواهان اراده کرده اند کل اموال به استثنای همان اندک سهمی که برای خواهان در نظر گرفته را فی مابین بقیه
وراث (خواندگان فعلی) تقسیم گردد این
وصیت نامه به دلایل ذیل باطل و فاقد اعتبار قانونی است زیرا 1ـ وصـیت زاید بر ثلث به نفع سـایر
ورثه و به ضرر خواهان نیست (ظاهرا است صایب است) تا موضوع از موارد
وصیت زاید بر ثلث تلقی و در فکر بررسی ثلث برآمده.. . . زیرا
وصیت زاید بر ثلث به صورت ایجابی سهم بعضی از
ورثه زاید بر دیگران قرار می گیرد ماده 834 ق.م.) درحالی که م
وصی به صورت سلبی احد از
ورثه را از مقداری از
ارث مقرر قانونی محروم نموده است 2ـ محروم نمودن و
ارث از
ارث باطل است و اثر قانونی ندارد فلذا نه
وراث می تواند خود را از
ارث محروم کند زیرا از حقوق تمتع است ماده 959 ق.م. و نه مورث می تواند تغییری در میزان سهم
ورثه ایجاد کند 837 ق.م. دادگاه چنین استدلال و استناد نموده مطابق ماده 837 ق.م. اگر کسی به موجب
وصیت یک یا چند نفر از
ورثه خود را از
ارث محروم کند
وصیت مزبور نافذ نیست لذا اولا هرگاه م
وصی وصیت کند که به یکی از
وراث چیزی ندهد
وصیت باطل است و هرگاه
وصیت کند نصف سهم ال
ارث بدهند
وصیت باطل است زیرا حرمان
وراث ممکن است کامل یا ناقص بوده باشد ثانیاـ هرگاه
وصیت تملیکی یا عهدی زاید بر ثلث کند
وصیت به جریان
ورثه نبوده و این
وصیت بالعکس قسم اول که باطل و غیرقابل تنفیذ بوده است صحیح و غیر نافذ است ماده 843 ق.م. زیرا در
وصیت زاید بر ثلث قصد حرمان
وراث در بین نیست مع ذالک تفسیر فوق از ماده 837 ق.م. با ظاهر ماده سازگار نیست زیرا عدم نفوذ مخالف بطلان است و ماده مذکور به حرمان
وراث را غیر نافذ دانسته و بنابراین اگر
وراث محروم آن
وصیت را اجازه کند
وصیت نافذ خواهد شد که در مانحن فیه اقامه دعوی از سوی خواهان به طرفیت سایر
وراث به خواسته بطلان
وصیت نامه از مقداری از
ارث مقرر قانونی محروم شده است دلیل بر عدم تنفیذ
وصیت نامه توسط نامبرده است حال اینکه
ارث حکم است نه حق و قابل اسقاط تراضی طرفین نیست زیرا از قواعد آمره است لذا نه
وراث و نه مورث نمی توانند زیرا از حقوق تمتع است و مولفان
قانون مدنی معتقدند که مقنن در ماده 837 ق.م. تسامح کرده و به جای بطلان عدم نفوذ را بکار برده علی هذا بنا به مراتب نظر به اینکه خواندگان علی رغم دعوت در جلسه دادگاه حضور نیافته اند و در مقابل ادعای خواهان هیچ گونه دفاعی به عمل نیاورده انـد لـذا خواسـته خـواهان را موجـه و وارد دانسـته و به استناد به ماده 837 ق.م. حکم به بطلان
وصیت نامه رسمی 44640-27/5/1360 دفتر.. . اسناد رسمی تهران صادر می نماید در خصوص هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل به شرح استدلالی که نموده حکم به رد صادر نموده اند سابقه ابلاغ این رای (شماره دادنامه 857-90 مورخ 10/10/1390) در ص 32 در تاریخ بیستم دی ماه 1390 به وسیله مامور آقای الف.الف. در تاریخ 20/10/1390 طبق ماده 79 ق.آ.د.م. ابلاغ گردیده است آقایان و خانم ها (ب. ه. ش. ) ش. به طرفیت آقای م.ش. به عنوان (واخواهی از دادنامه 00857 شعبه 108 مجتمع قضایی عدالت به استناد مواد 305 و 306 ق.آ.د.م. نسبت به رای غیابی درخواست واخواهی نموده اند 10/2/1391 به شماره ثبت دادخواست 0031-91 مورخ 10/2/91 ص 6 ج 2 و به شعبه 108 مذکور ارجاع ص 7ج 2 و در مورخ 12/2/1390 در وقت فوق العاده از دادنامه 0857-90 مورخ 10/10/1390 قرار قبولی واخواهی صادر ص 8 ج 2 و متعاقبا طی دادنامه شماره 0355-91 مورخ 12/6/1391 ص 81 ج 2 واخواهی نامبردگان (ب. و ه. و ش.) ش. را نسبت به دادنامه 0857-91 شعبه 108 پرونده کلاسه 0436-90 با نحوه استدلالی که نموده ضمن رد واخواهی حکم به تایید دادنامه واخواسته صادر نموده اند سه تن اشخاص موصوف تجدیدنظرخواهی نموده اند به شماره 121-5/7/1391 ثبت شده ص8ج3 شعبه 25 محاکم تجدیدنظر استان تهران با همان شماره پرونده 0436-90 طی دادنامه شماره 0720-92 مورخ 29/5/1392 در صفحات 25 و 26 ج 3 ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته درنتیجه قرار رد (عدم استماع) دعوی خواهان بدوی (آقای م.ش.) را صادر نموده اند (هیچ گونه تعرض به قدرالسهم و یا غیر آن در متن رای غیر مذکور مشهود نیست (حین شور نیز قرایت می گردد)) خانم ش.ش. نیز از رای 857-90 مورخ 10/10/1390 به خواسته (نقض دادنامه غیابی شعبه 108 مجتمع عدالت تهران در صدور ابطال
وصیت نامه شادروان غ.ش. به ادعای و متاسفانه به جـای ابلاغ به آدرس اینجانبه به شرح فوق (خ ولیعصر ـ کوی م. پلاک.. . ) به نشانی غیرواقعی که عملا از سوی خواهان باهدف نرسیدن اوراق دعـوی اعلام شـده ابلاغ گـردیده) از این حکـم غـیابی بر اساس مواد 305 و 306 ق.آ.د.م. نسبت به آن معترض و واخواهی خود را اعلام در این دادخواست شماره ثبت دادخواست نامعلوم لکن شماره های که به وسیله ماشین ثبت و اخذ هزینه دادرسی شده به شماره ارجاع 020138804985 مورخ 15/7/1391 ساعت 12:16 می باشد ص6 ج4 و به شعبه 108 محاکم عمومی حقوقی تهران ارجاع ص 7 ج 4 و در تاریخ 16/7/1391 با شماره قرار 0086-91 16/7/1391 قرار قبولی دادخواست واخواهی صادرشده ص 8 ج 4 (توجها نسبت به دادنامه 00857-90 مورخ 10/10/1390) اجلاس دادرسی 21/9/1391 ص 21 ج 4 به سبب عدم وصول نتیجه ابلاغ مجددا اجلاس 16/4/1392 ص 39 ج 4 که واخواه خانم ش.ش. لوایح داده اند ( لوایح به شمارگان 2783 مورخ 13/9/91 ص 12 ج 4 و 2834 مورخ 21/9/91 ج 4 ص 17 و 18) آقای ش.ش. و 2835-21/9/91 ج 4 ص 19) و لوایح وکیل واخوانده و خواهان بدوی آقای م.ش.) 289-7/2/92 ص 30 و 4 و 1210-16/4/1392 ص 36 لغایت 38 ج 4 و لوایح واخوانده اصیل آقای م.ش. فاقد شماره ثبت ص 28 ج 4 و 1213 -16/4/92 صفحات 42 و 43 می باشند اجمال مفید آن ها ازاین قرار است الف ـ خانم واخواه ش.ش. در لوایح مذکور ابراز نموده (آقای دکتر م.ش. مکررا کتبا در دادخواست ها و دفاعیات خود علیه اداره ثبت شمیران تا دیوان عالی کشور
وصیت نامه پدر متوفی خود را قبول و بر اجرای آن اصرار نموده تا برای دادگاه مسلم گردد که شکایت وی و انکار او بعد از اقاریر مکرر می باشد و انکار بعد از اقرار مسموع نیست 1 ـ شعبه 405 دادنامه 444-17/4/1381 و 2 ـ شعبه 35 دادگاه تجدیدنظر تهران دادنامه 1436 ـ 30/9/1381 و 3 ـ شعبه اول تشخیص دیوان عالی کشور شماره پرونده 81/1/2565-13/2/83) (واخوانده صحت
وصیت نامه را مورد تردید قرار نداده اند چراکه واخوانده به استناد دو نامه مورخ های 18/11/74 ثبت اداره ثبت به شماره 58670-19/11/74 ارایه شده به ثبت شخصا آن را نوشته و امضاء کرده صحت مفاد و مندرجات
وصیت نامه مذکور را مورد استناد قانونی خود جهت صدور سند مالکیت در مورد سهم خود قرار داده 2 ـ در مورد میزان ماترک مرحوم مورث ما از طریق هیچ یک از مراجع قانونی ارزیابی به عمل نیامده تا ادعای محروم بودن معلوم شود لذا ادعای وکیل غیر مستند و واهی است 3 ـ مورث بیش از ثلث ماترک را
وصیت نکرده است و مورث حق دارد ثلث ماترک خود را
وصیت کند 4 ـ استفتاء مورد استناد وکیل منطبق با موضوع نیست 5 ـ از ماترک مورث یک باب منزل مسکونی واقع در خیابان ولیعصر روبروی حوزه قضایی مجتمع شهید صدر قرار دارد لکن واخوانده در مجتمع شهید صدر مطرح نموده قانونا هیچ گونه دلیل و موجبی جهت ابطال
وصیت نامه موردبحث وجود ندارد) (درخواست گواهی جهت اخذ مستندات از اداره ثبت) مورد اخیر توسط آقای ش.ش. است.
ب ـ واخوانده آقای م.ش. ـ (اینجانب از شهریورماه 1351 در ایران حضور نداشتم.. . . اینجانب برای ادامه درمان عازم خارج از کشور می باشم وقت نزدیک تعیین گردد) (1-تعدادی از ورقه سابقا اعتراض و اعتراضات واخواه همان اعتراضات سایرین بوده است که بدان تمسک نموده درخواست رد آن را دارم
وصیت نامه در اختیار سایر
وراث جهت اخذ
انحصار وراثت بوده و از مفاد آن مطلع بوده اند اما آن را ارایه نداده اند طبق مواد 373 و 372 ق.ا.ح. حصر هر یک از
ورثه تعیین شده و تا حال هیچ یک از
وراث به آن اعتراضی ننموده اند و تاکنون
وصیت نامه ای ارایه نشده است تا گواهی
حصر وراثت اصلاح شود 3 ـ هر یک از
ورثه با مراجعه به ثبت بدون لحاظ مفاد
وصیت نامه اسناد دریافت نموده اند و این اسناد تاکنون باطل نشده و برای اینجانب نیز بدون لحاظ
وصیت نامه اسناد مشاعی سه قطعه زمین در خ ولیعصر صادر و تسلیم شده و این اسناد به قوت خود باقی است 4 ـ اخذ اسناد میراثی بدون لحاظ
وصیت نامه به منزله عدم پذیرش
وصیت نامه بوده و اداره ثبت نیز بدون لحاظ
وصیت نامه و اسناد مالکیت صادر نمـوده اند و به
ورثه تحویل نموده اند 5 ـ فتاوی مورد استناد حاکی است حقانیت اینجانب در تملک ترکات به قدر السهم موروثی است نه کمتر از آن و دریافت سند اینجانب بدون توجه به مفاد
وصیت نامه در ارتباط با سایر پلاک های ثبتی یا مازاد بر موارد احصاء شده در
وصیت نامه به خودی خود به منزله آن بوده که اینجانب
وصیت نامه ناظر بر محرومیت از متراژ عمده پلاک های ثبتی موجود در زمان فوت مورث را نپذیرفته ام و خود را در متراژها مازاد بر سیصد متر محق و مالک دانسته و به همین اعتبار سند مالکیت برای اینجانب صادر نموده اند 7 ـ نامه مورخ 18/11/1374 استنادی واخواه حالی است اینجانب با حفظ حقوق میراثی خود را از پلاک ثبتی 1/3394 و سایر ماترک اعم از منقول و غیرمنقول متقاضی صدور سند شده ام و اعتقاد داشته ام که هم سیصد متر مزبور متعلق و حق من است و هم مازاد بر آن در کلیه متروکات سهم ال
ارث خواهم داشت این مبنای تنفیذ
وصیت نامه نیست لذا قبول
وصیت نامه ننموده ام بلکه بر عدم تنفیذ در
وصیت نامه دلالت دارد. 6 ـ لوایح وکیل مدافع خواهان بدوی ـ وکیل واخوانده ـ و استدعا دارم به لحاظ اینکه از موکلین وکالت در شرکت در جلسات واخواهی را نیز دارم دستور فرمایید حضور اینجانب در دادرسی واخواهی ثبت شود) آقای ج.گ. وکیل خواهان در دعوی بوده به طرفیت خواندگان لکن در آن مرجع نیز ابراز نموده از موکلین وکالت دارد ص 30 ج 4 ثبت لایحه 289-7/2/1392
قرارداد ج اول ص 6 وکالت از آقای م.ش. به شماره وکالت نامه 071254 سری ث/1 ولیکن برگ وکالتی از سایر به عنوان وکالت مشاهده نگردید ظاهرا حق وکالت از موکل همان خواهان بدوی است و عنوان (موکلین) ناصواب ماخوذ شده است و صدر لایحه دفاعی به عنوان واخوانده عنوان شده (به وکالت از موکل آقای م.ش.) ثبت لایحه 1210 مورخ 16/4/92 ص 38 ج 4 ـ اما عناوین دفاعی وی (1 ـ تقاضای عدول از قرار قبولی واخواهی 2 ـ موکل تقاضای صدور سند مالکیت بنام خود را نموده کاملا روشن است در این نامه 18/11/74 موکل تقاضای صدور سند مالکیت نسبت به مال اندکی که در
وصیت نامه به نفع وی
وصیت شده را به عمل آورده و تاکید نیز نموده که حقوق خویش را نسبت به سایر اموال مورث حفظ می نماید و خانم ش. طی پرونده کلاسه 750/21 شعبه 405 تهران نسبت به تقاضای ثبت و صدور سند مالکیت اعتراض نموده که از سوی دادگاه مردود اعلام شد 3 ـ در خصوص بند دوم لایحه واخواه پاسخ داده آنچه در
وصیت نامه مورد اعتراض موکل است این است (که چون م.ش. (موکل) صلاحیت اخلاقی ندارد بنابراین از قسمت اعظم ارثیه قانونی محروم می گردد) موضوع
وصیت به میزان زاید بر ثلث مطرح نیست بلکه محروم نمودن از
ارث به دلایل موردنظر مورث محل بحث است 4 ـ استفتاء دقیقا بر اساس موضوع
وصیت نامه بوده است 5 ـ در مورد صلاحیت محلی قطع نظر از ماترک مورث است که چه اموالی و در چه محلی است در محدوده حوزه قضایی عدالت می باشد 6 ـ ابطال
وصیت نامه بر مبنای حرمان تنظیم شده و اساسا در این مقام صحبت از اینکه به میزان ثلث
وصیت شده یا زاید بر آن مدار بحث و دعوی نیست مورث فرزندش (موکل اینجانب) را شایسته
ارث بری زاید بر حداقلی که مورد
وصیت قرارگرفته ندانسته اند یعنی قطع نظر از اینکه چه میزان ماترک وجود دارد و چه میزان سهم هرکدام از
ورثه می باشد اساس طرح دعوی قرارگرفته بنابراین چه اموال تقسیم شده باشد یا نشده باشد موثر درنتیجه دعوی نیست. تصویر مصدق مرقومه آقای م.ش. به نسبت که مصدق آن را معرفی نموده اند ج 4 ص 23 ازاین قرار است (اخیرا اطلاع یافتم که مورث اینجانب شادروان غ.ش. طبق
سند رسمی شماره 4464 دفتر اسناد رسمی.. .. (... سابق) از پلاک ثبتی 1/3394 بخش 11 به متراژ سیصد مترمربع به نفع اینجانب
وصیت کرده است بدین وسیله با حفظ حقوق میراثی خویش از پلاک مرقوم و سایر اموال آن مرحوم اعم از منقول و غیرمنقول طبق ماده 299
قانون امور حسبی و آیین نامه اجرایی آن ماده مصوب 1322 در مقام اجرای
وصیت آن مرحوم تقاضا دارد نسبت به صدور سند مالکیت بنام اینجانب اقدام فرمایند بدیهی است حقوق خود را نسبت به دیگر موارد
وصیت نامه که به اینجانب تعلق می گیرد محفوظ می دارم 18/11/1374)
صورت دارایی در ج 3 ص 2 ـ موضوع گواهینامه واریز مالیات بر
ارث به شماره 1/3/468-21/12/69 کلاسه پرونده 1274/ش ـ شش دانگ پلاک های ثبتی 1 ـ قطعه دوم تفکیکی از پلاک 1/2394 بخش 11 تهران 2 ـ شش دانگ پلاک ثبتی 243/2394 بخش 11 تهران 3 ـ شش دانگ یک چهارم از شش دانگ.. . . قطعه سوم تفکیکی پلاک ثبتی 1/3394 بخش 11 تهران 4 ـ شش دانگ یک باب منزل قطعه اول تفکیکی پلاک ثبتی 1/3394 بخش 11 تهران 5 ـ یک رشته خط تلفن 6 ـ شش دانگ پلاک ثبتی 27/2106 بخش 10 تهران 7 ـ موجودی حساب جاری.. .. بانک ملی ت. 8 ـ شش دانگ باقی مانده یک قطعه زمین پلاک ثبتی 3/902 بخش 11 تهران 9 ـ شش دانگ پلاک ثبتی 174/2116 بخش 10 تهران دادگاه بدوی نسبت به اعلام واخواهی ختم رسیدگی را در مورخ 16/4/92 ص 139 اعلام و طی دادنامه به شماره 00251-92 مورخ 16/4/1392 و شعبه 108 محاکم عمومی حقوقی) بدین اشعار ( ـ نظر به اینکه دادنامه واخواسته وفق مقررات قانونی صادر و دلیل بر وجود خدشه در آن موجود نیست و از طرفی واخواه هیچ گونه دلیل و مدرکی که موجبات فسخ دادنامه مذکور را ارایه نماید تقدیم دادگاه ننموده است لذا دادگاه ضمن رد واخواهی حکم به تایید دادنامه واخواسته صادر و اعلام می گردد) ظاهرا به جـای دادنامـه واخواسـته 857 ـ 90-10/10/1390 شماره 847-90 مورخ 10/10/1390 اشتباها درج شده و از قرینه صدر ورقه اسامی واخواه ـ ش.ش. و واخوانده آقای م.ش. این امر مشعر می شود متن رای دست نویس مشاهده نگردید این رای در مورخ 23/4/1392 ص 45 ج 4 به وسیله مامور آقای ح.ش. به خانم ش.ش. ابلاغ مـتعاقبـا بـا ثبـت فرجـام خواهـی به شـماره 131 ـ 2/6/1392 ص 21 ج 5 نموده اند با تبادل لوایح بدین مرجع ارسال شده است دادخواست و لوایح فرجامی فرجام خواه و فرجام خوانده حین شور قرایت می گردد پرونده بیش از این حکایت موثری ندارد.
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرایت گزارش آقای حسینی طباطبایی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای نوروزی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر ابرام رای فرجام خواسته دادنامه شماره 00251-92 ـ 16/4/392 مشاوره نموده چنین رای می دهد: