در فرض مطروحه چنانچه خواسته خواهان صرفا الزام خوانده به تنظیم
سند رسمی انتقال نسبت به عرصه مورد خریداری باشد پذیرش دعوای وی با رعایت مقررات قانونی مربوط بلامانع است و لکن چنانچه خواسته خواهان قلع و قمع بنای احداثی و
خلع ید نیز باشد مقررات ماده واحده لایحه قانونی راجع به رفع تجاوز و جبران خسارات وارده به املاک مصوب 27/9/1358 شورای انقلاب امری استثنائی می باشد؛ زیرا برابر قاعده در صورت تجاوز به ملک دیگران اصل رفع تجاوز است و نه بقای تجاوز با پرداخت قیمت ملک تجاوز شده و خسارات ناشی از آن. بنابراین محدوده اعمال ماده واحده فوق باید به نحوی تفسیر و اعمال گردد که با اصول قانون اساسی (از جمله اصول 22 و 47) و نیز موازین شرعی (از جمله قاعده تسلیط) در تعارض نباشد و چون مطابق اصل 40 قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلاحی 1368 هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر قرار دهد و در فرض ماده واحده اعمال حق مالکیت در مواردی که شخص متجاوز فاقد قصد تجاوز بوده و دچار اشتباه در محاسبه و امثال آن شده است و میزان تجاوز نیز به نحوی باشد که از منظر عرف قابل اغماض باشد و از این حیث ضرر مالک نسبت به خسارتی که از لحاظ
خلع ید و قلع بناء و مستحدثات متوجه طرف دیگر می گردد عرفا قابل تحمل باشد و موجب حرج مالک از استفاده از ملک وی نگردد این امر نباید سبب تضرر غیرمتعارف شخص متعدی گردد و در این جهت منظور از کلمه جزئی مشخص می گردد. اما تشخیص عدم تناسب ضرر وارده به مالک با خساراتی که از
خلع ید و قلع بناء و مستحدثات متوجه شخص متجاوز می گردد با توجه به تصریح ماده واحده به نظر دادگاه است که در این صورت دادگاه می تواند با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر قضیه و وضعیت ملک مورد تجاوز کیفیت تجاوز و چگونگی مستحدثات و وسعت و ابعاد آن ها و سایر عوامل مادی موثر در قضیه به هر طریقی که تشخیص آن امکان پذیر باشد و از جمله ارجاع امر به کارشناس تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید و در اینجا اظهارنظر کارشناسی موضوعیت ندارد؛ بلکه طریقی برای احراز واقع می باشد که می تواند دادگاه را در این امر یاری نماید و لذا رجوع به معیارهای مدنظر دادگاه در تعیین و تشخیص موضوع و تطبیق آن با حکم قانونی می تواند بر اساس شاخص های متعارف اقتصادی و مالی باشد و تفکیک عرف عام از عرف خاص (کارشناسان) در اینجا مطرح نمی باشد و تعیین عددی مشخص برای مقایسه ضرر مالک و خساراتی که در صورت
خلع ید و قلع بناء و مستحدثات متوجه شخص متجاوز می گردد به لحاظ فقد استناد قانونی صحیح نیست بلکه در هر مورد خاص دادگاه باید با عنایت به آنچه فوقا بیان گردید اتخاذ تصمیم نماید.