خواهان ها آقای خ. و خانم ها ف. و ز. شهرت همگی ص. دادخواستی به طرفیت اداره اوقاف و امور خیریه سردشت به خواسته ابطال هبه نامه عادی مربوط به یک قطعه باغ انگور و سماق واقع در گ. به مساحت 11000 متر و
اجاره نامه عادی مورخ 1349/02/1 به انضمام خسارات دادرسی تقدیم دادگستری شهرستان سردشت نموده اند و در شرح دادخواست توضیح داده اند: «به موجب یک برگ هبه نامه بدون تاریخ و گزارش مورخ 1387/04/3 پاسگاه مرزی قضایی برده پان شش دانگ یک قطعه باغ انگور و سماق واقع در منطقه گ. به مساحت 18000 متر مربع ملکی و متصرفی مرحوم م.ص. فرزند ص. مشهور به ح.س. و ح.الف. بوده است که به موجب مندرجات مستند مزبور دقیقا موضوع آن نذر و هبه بوده نه
وقف نامه و صحت هبه و نذر را شورای روحانیت شهرستان سردشت در پاسخ استعلام شعبه دوم شورای حل اختلاف سردشت تایید نموده است. متاسفانه اداره خوانده بدون توجه به مفاد هبه نامه و نذرنامه موصوف آن را برخلاف حق و قانون
وقف نامه تلقی نموده مراجع قضایی در همین رابطه با همین عدم توجه آن را
وقف نامه تلقی و تصمیماتی علیه اینجانبان اتخاذ شده که علاوه از اینکه احکام راجعه به
وقفیت مورد ادعا تاثیری در ثبوت مالکیت مرحوم مورث ما نداشته اصولا هبه نامه مذکور نیز به استناد مواد 47 و 48 قانون ثبت و ماده 802
قانون مدنی قابل ابطال است. زیرا اولا: بدون تنظیم سند بوده است. ثانیا: توجها به گزارش مورخ 1387/04/3 پاسگاه مرزی برده پان ملک در تصرف مالکانه مرحوم مورث خواهان ها بوده است و با اینکه به موجب گواهی فوت صادره مورث ما در 1348/05/5 فوت نموده مع الوصف
اجاره نامه عادی مذکور برخلاف واقع در مورخ 1349/02/1 تنظیم شده است. بدیهی است اثر انگشت مندرج در آن منتسب به مورث ما نبوده و مورد تکذیب می باشد. مضافا هبه نامه مورد بحث اصولا فاقد هرگونه اثر انگشت یا امضاء یا مهر منتسب به مرحوم مورث ما می باشد که مستندا به مفهوم مخالف ماده 1301
قانون مدنی نوشته بدون امضاء مذکور نمی تواند به ضرر ما و مورث ما بوده باشد. با توجه به اینکه اداره خوانده برخلاف واقعیت احکامی مبنی بر
موقوفه بودن محل اخذ نموده و برای اثبات
موقوفه بودن آن صرفا هبه نامه و با
اجاره نامه کذایی استناد نموده بنابراین هیچ یک از احکام صادره نمی تواند نافی حقانیت اینجانبان بوده باشد و با توجه به اینکه اصول
اجاره نامه و هبه نامه مذکور در اختیار خوانده می باشد روی این اصل صرفا فتوکپی آن ها بدون مصدق شدن پیوست پرونده گردیده است. لذا تقاضای صدور حکم شایسته را داریم. رسیدگی به شعبه اول دادگاه حقوقی سردشت محول گردیده است. اداره خوانده طی لایحه ای که به شماره 1203 – 1392/08/29 ثبت شده است اعلام کرده است: باغ مورد ادعای خواهان ها به
وقفیت مسجد خ. درآمده و پس از قبض و اقباض زمین قریب چهل سال است. زیر نظر اوقاف به وقف عمل می شود و در این راستا دادنامه های صادره را ارایه داده است. وکیل خواهان ها آقای م.ر. طی لایحه ای که به شماره 1178 – 1392/08/29 ثبت گردیده با تاکید مجدد بر مطالب مندرج در دادخواست تقدیمی هبه نامه را فاقد امضاء مورث موکلین خود اعلام کرده است. دادگاه موضوع را به کارشناسی ارجاع نموده که با عزیمت به محل در معیت طرفین و ملاحظه اسناد و مدارک ابرازی طرفین نظر خود را اعلام دارد و کارشناس منتخب به شرح نظریه مورخ 1392/10/14 ضمن تعیین حدود اربعه رقبه مورد نزاع طرفین مرقوم داشته ملک مورد ادعای خواهان ها بیش از چهل سال است که توسط شخصی خیر به نام س. در حضور اشخاص معتمد و ریش سفیدان محلی وقف عام مسجد خ. شده که عین ملک
موقوفه از طرف خوانده قبض و عمل به وقف شده است و به موجب بند 10 آن اعلام نموده که
وقفیت ملک مورد اختلاف طی احکام متعدد و جداگانه در گذشته و موجود اداره خوانده محرز و مسلم گردیده است که نظریه مذکور بعد از ابلاغ به طرفین مصون از هرگونه اعتراض باقی مانده است. دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه 1275 – 1392/10/30 با توجه به مفاد دادخواست تقدیمی و مستندات پیوستی آن و اظهارات وکیل خواهان ها و نماینده حقوقی اداره خوانده و لوایح تقدیمی ایشان و صدور آراء متعدد رسیدگی به موضوع
وقف نامه و قطعیت آن ها و تغییر موضوع خواسته در این پرونده به عنوان هبه نامه با عنایت به دفاعیات موجه اداره خوانده به موجب لایحه تقدیمی و احراز هبه محل مذکور از ناحیه مالک اصلی و قبض و اقباض آن از سوی متولی مسجد خ. و سابقه تصرف محل به مدت چهل سال از سوی اداره خوانده و مفاد نظریه کارشناس و قابلیت انطباق داشتن آن با موضوع معنونه و عدم اعتراض به آن (نظریه کارشناس) از سوی طرفین و اینکه خواهان ها و وکیل ایشان دلایلی که مثبت ادعای ابطال هبه نامه را بنماید ارایه ننموده اند. لذا دعوی خواهان ها را غیر وارد دانسته و دفاعیات خوانده را موثر در مقام تلقی نموده و استنادا به ماده 197
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی و ماده 1257
قانون مدنی حکم بر بی حقی خواهان ها صادر نموده است. آقای خ. و بانوان ف. و ذ. شهرت همگی ص. با وکالت آقای م.ر. از رای صادره تجدیدنظرخواهی نموده اند که به موجب دادنامه 313 – 1393/04/17 صادره از سوی شعبه یازدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی با این استدلال که مستندات ابرازی خوانده در مورد طرح دعاوی متعدد از سوی خواهان ها درمورد نوشته عادی مزبور به نحوی که حسب دادنامه های پیوست پرونده سابقا دعوی ابطال نوشته مزبور به عنوان
وقف نامه و اثبات مالکیت محل متنازع فیه را طرح و بعد از طی مراحل دادرسی حتی مرحله فرجام خواهی دعاوی آن ها رد شده است. با التفات استدلال دادگاه بدوی در مورد احراز
وقفیت محل متنازع فیه به مسجد خ. و صرف نظر از اشاره دادگاه به احراز هبه محل که درواقع نوشته مزبور وقف می باشد و به جهت عدم تجدیدنظرخواهی موثر از سوی تجدیدنظرخواهان و وکیل ایشان با رد تجدیدنظرخواهی نتیجتا دادنامه معترض عنه را تایید نموده است که در این مرحله آقای خ. و بانوان ز. و ف. شهرت هر سه ص. از دادنامه صادره فرجام خواهی نموده اند و با عنوان نمودن مطالب ابرازی در مراحل قبلی نقض دادنامه صادره را خواستار شده اند که پس از تبادل و ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه (23) ارجاع گردیده است.
هییت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای احمدی عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد: