خانم ز.ح. در تاریخ 1382/10/24 به نیروی انتظامی مراجعه و اعلام داشته: «فرزندم به نام ش.الف. در شهریور 82 همراه پدرش به تهران جهت دیدار اقوام رفته اند و دخترم در تاریخ 1382/06/06به قصد بازار(مینی سیتی) از منزل اقوام خارج و دیگر به خانه برنمی گردد. وقتی از دیر آمدن وی نگران می شوند به منزل یکی دیگر از اقوام زنگ می زنند. آنها اظهار می دارند که فرزندم به خانه آنها رفته ولی بعد بیرون رفته است. همسرم روز 1382/06/09شکایتی به آگاهی تهران بزرگ تقدیم داشته و حدود پنج ماه از قضیه می گذرد و هیچ خبری از دخترمان نداشتیم تا اینکه در تاریخ 1382/10/24 شخصی به منزل ما در.. . زنگ زد و گفت دخترمان در [شهرستان]...است که مامورین اورژانس زمانی که دخترم به خاطر خودکشی قرص خورده برای کمک آمده بودند و در آن زمان دخترم شماره تلفن منزل در[شهر].. . را به آنها داده تا به ما خبر بدهند. از مقصرین حادثه شکایت دارم». در این ارتباط شخصی به نام م.ک.36 ساله دستگیر شده است. اظهار داشته: «اینجانب حدود تاریخ 1382/06/06 دختر خانمی حدودا 19 ساله به نام ش.الف. را از تهران خیابان.. . به اوشان آوردم. بار اول برای سه روز رفت که او را پیدا کردم و دوباره به اوشان آوردم و حدود چهار ماه است با من زندگی می کنند» نامبرده اضافه نموده است:«در این ایام دو تن از دوستانم می آمدند پیش من و کارگرم هم بود ولی شبها در اتاق جداگانه می خوابیدند». گزارش مامور کلانتری حاکی از این است که پس از دستگیری ک. با راهنمایی او به منزلش مراجعه و به اتفاق خانم شاکیه دخترش را از داخل منزل متهم بیرون آورده اند و زمان مراجعه مامورین فردی به نام الف.پ. نیز داخل منزل دستگیر شده که اظهار داشته: «به خواسته ک. برای نوشتن تابلو آمدم و چون هوا سرد بود و درب را کسی باز نکرد از دیوار آمدم داخل که مامورین رسیدند و مرا دستگیر کردند.» نامبرده اضافه کرده است: «یک هفته قبل این خانم را اینجا دیدم». در تاریخ 1382/10/25 از خانم ش.الف. 18 ساله تحقیق شده است. نامبرده بیان داشته: «در تاریخ 1382/06/06 می خواستم به خانه یکی از فامیل هایم بروم در.. . و چون آدرس بلد نبودم به آقای م.ک. برخورد نمودم که با دو نفر از دوستانش به نام های س. و پ. بودند و بنده سوار اتومبیل آنها شدم و آنها تا ساعت سه شب مرا می چرخاندند و می گفتند آدرس را پیدا نمی کنیم و س. به من گفت برویم خانه ما و فردا به اتفاق خواهرم به خانه دایی ات می رویم و بنده هم مجبور شدم با آنها بروم و به فشم آمدیم و مرا در خانه م.ک. نگه داشتند و اجازه نمی دادند که بیرون بروم و مرا با زور نگه داشتند و از همان تاریخ آنجا بودم تا الان و فقط یک بار به.. . رفتم و چون نمی توانستم به خانه بروم دوباره برگشتم و به پیش آنها رفتم». از او سوال شده:«در این مدت اشخاص دیگری هم به آنجا رفت وآمد داشتند؟ پاسخ داده: «دوستان م.ک. می آمدند و در اتاق دیگر بودند و پیش من نمی آمدند». صفحه 12 پرونده تصویر نامه ای است که ظاهرا منتسب به ش.الف. است و قبل از اقدام به خودکشی نوشته است. متن نامه چنین است: «م. جان از اینکه این همه مدت اذیتت کردم ببخشید. من برایت جز دردسر هیچی نبودم. تو کمکم کردی. مرسی ازت ممنونم. می خوام جسدم رو به خونواده ام تحویل بدین. درباره من به خانواده ام بد نگین. نمی خوام از دستم ناراحت باشن. تنها کسانم خونواده ام بودن. حالا که از دستشون دادم بهتره بمیرم. می خوام همتون حلالم کنید. به خونواده ام بگین حلالم کنن و من رو ببخشن و بهشون بگو که خیلی دوستشون داشتم. خیلی! دوستت دارم گوگولی Bye تلفن خونه.. .» پرونده به شعبه 4 دادگاه عمومی.. . ارجاع شده است. در دادگاه از ش.الف. تحقیق شده اظهارداشته:«از م.ک. و س. و پ. که فامیلشان را نمی دانم شاکی هستم. حدود پنج ماه پیش همراه پدرم از.. . به.. . آمدیم و در خانه یکی از فامیل ها مستقر شدیم. یک شب می خواستم به خانه دختر دایی ام بروم که کروکی منزل ایشان را هم داشتم و در یکی از کوچه های.. . که به دنبال آدرس می گشتم یک پژو بود که یک آقایی داخل پژو نشسته بود که قیافه قابل اعتمادی داشت و من آدرس را از ایشان پرسیدم گفت سوار شو تا آدرس را پیدا کنیم. من هم سوار ماشین ایشان شدم و تا ساعت 3 نصف شب با ایشان گشتیم ولی آدرس را پیدا نکردیم و.. . را هم بلد نبودم. ایشان دو تا از دوستانش را سوار ماشین کرده بودند. من را به طرف جاده.. . بردند و من پرسیدم کجا می رویم؟ گفتند تو را می بریم خانه و فردا همراه خواهرم شما را به منزل فامیلتان می رسانیم و من را داخل باغی در.. . بردند و سه نفری به زور به من تجاوز کردند و من نمی خواستم آنها به زور این کار را کردند و فردای آن روز من را بردند و در یکی از کوچه های.. . پیاده کردند. من هم نمی خواستم به خانه برگردم به دلیل اینکه عفتم را از دست داده بودم و یک شب هم خانه نرفته بودم و نمی دانستم چه کار باید انجام دهم و می خواستم خودکشی کنم و این ها مرا پیاده کردند دیدند که سرگردانم دور زدند و آمدند مرا سوار کردند و به فشم برگرداندند و بعد از آن شب به من قول دادند که تو را به دکتر می بریم و پرده ات را می دوزیم ولی این کار را نکردند و پنج ماه تمام من را در آن باغ نگه داشتند و هر شب مرا کتک می زدند.. .. من هم نامه ای نوشتم و قرص خوردم و بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم و در نامه ای نوشتم که جسدم را تحویل خانواده ام بدهند». الف.پ. نیز در بازجویی خود گفته: «یک شب خانه م. بودم این خانم آنجا بود. با م. صمیمی و خوب بودند و شب من در یک اتاق خوابیدم و م. و خانم در اتاق دیگر خوابیدند». در بازجویی بعدی خانم ش. اظهار داشته: «اولین نفر م. به من تجاوز کرد و بعدش س. و پ. تجاوز کردند.» از ش.الف. سیوال شده: «شما جهت ماندن در منزل م. اجباری نداشته اید؟» پاسخ داده: «اجباری نبود اما وقتی که کتکم می زد درها را می بست و نمی گذاشت من بیرون بروم من به فکر فرار نبودم. م. از من ازاله بکارت کرد و بعد س. و پ.. ضمنا با م. شمال رفتم». از ش. سیوال شده:«آیا شما به م. گفته بودید که قبلا در.. . توسط شخصی به نام م. ازاله بکارت شده اید؟» پاسخ داده است:«من به دروغ این حرف را زدم چون در شب اول که به من تجاوز کردن خونی از من خارج نشد و من به اینکه شک کرده بودن که من دختر نیستم این حرف را زدم». م.ک. در بازجویی خود اظهار داشته: «اولین نفر س. بود که با ش. به اتاق رفتند و حدود نیم ساعت بعدش س. بیرون آمد و بشکن می زد که من پرده او را زدم شما بروید داخل. ما رفتیم ش. عکس العملی در مورد قضیه انجام شده نشان نداد و خودش را در اختیار پ. و سپس من گذاشت. از تاریخ 1382/06/06 تا شب دستگیری با من بود و در این پنج ماه به دفعات رابطه جنسی داشتیم. چند بار خواست خودکشی کند که او را منصرف می کردم.. .» از م. سیوال شده:«چرا وقتی ش. را فردای آن شب در.. . رها کردید مجددا او را سوار کرده و به منزل آوردید؟» پاسخ داده است: «وقتی او را از ماشین پیاده کردیم مانتوی او خون خالی بود و می گفت قصد خودکشی دارد». در تحقیقات بعدی نیز خانم ش. و م.ک. مطالبی به همان مضمون اظهارات قبلی خود بیان داشته اند. دادگاه عمومی.. . قرار عدم صلاحیت به اعتبار صلاحیت دادگاه کیفری استان صادر کرده است. پرونده به شعبه 71 دادگاه کیفری استان.. . ارجاع شده است و شعبه مرقوم در مورد عنف بودن عمل ارتکابی حکم بر برایت هر سه متهم صادر نموده و در مورد زنای غیر محصن و آدم ربایی و ایراد ضرب دادگاه عمومی.. . را صالح به رسیدگی دانسته و پرونده را به مرجع اخیر ارسال داشته است و رای برایت را قابل اعتراض در دیوان عالی کشور دانسته است. نسبت به حکم برایت اعتراض شده و شعبه 40 دیوان عالی کشور حکم مذکور را نقض و رسیدگی مجدد به شعبه 79 دادگاه کیفری استان محول شده است. شعبه 79 حسب دادنامه شماره 333 مورخ 1386/12/14 اتهام م.ک. مبنی بر زنای به عنف با خانم ش.الف. را از باب حصول علم ثابت تشخیص و نامبرده را به حد زنای به عنف (قتل) محکوم کرده است و نسبت به پ. و ع.ش. حکم برایت (از حیث زنای به عنف) صادر نموده و در مورد سایر اتهامات آنها با این استدلال که پرونده جهت تکمیل تحقیقات به دادگاه عمومی.. . ارسال شده است موضوع مفتوح مانده است. از این رای تجدیدنظرخواهی شده و شعبه 40 دیوان عالی کشور حسب دادنامه شماره 173 مورخ 1387/05/14 رای تجدیدنظر خواسته را ابرام کرده اند. لازم به ذکر است که در مورد آدم ربایی و رابطه نامشروع بین دادگاه عمومی.. . و شعبه 79 کیفری استان.. . اختلاف نظریه های تکراری حادث شده که سرانجام با ارشاد شعبه 20 دیوان عالی کشور شعبه 79 کیفری استان متقاعد شده به رسیدگی ادامه دهد و به همین جهت حسب دادنامه شماره 600099 مورخ 1390/30/16 نسبت به آدم ربایی حکم برایت آقایان م.ک. و ع.ش. و پ.ش. را صادر نموده است و نسبت به اتهام دیگر ع.ش. و پ.ش. دایر به برقراری رابطه نامشروع غیر از زنا اتهام را محرز دانسته و مستندا به ماده 637
قانون مجازات اسلامی هر یک از آنان را (ع. و پ.) به تحمل پنجاه ضربه شلاق تعزیری محکوم کرده است. این رای در تاریخ چهاردهم تیر ماه نود به ع.ع. وکیل خانم ش.الف. ابلاغ شده است و نامبرده حسب لایحه ای که به شماره 600141 مورخ 1390/05/17 ثبت اندیکاتور شده است نسبت به دادنامه 600099-1390/03/16 شعبه 79 دادگاه کیفری استان تجدیدنظرخواهی کرده است. وکیل تجدیدنظر خواه با ذکر این مطلب که در تحقیقات مقدماتی مسیله آدم ربایی مطرح شده ولی مورد توجه واقع نشده است و تحقیقات دادگاه در این خصوص ناقص می باشد و حتی در مورد ارش البکاره نیز تصمیمی اتخاذ نشده است اضافه نموده است که متهمین با حیله و نیرنگ شاکیه را سوار ماشین کرده و این فریب مصداق آدم ربایی دارد تقاضای نقض رای برایت را دارد و در بند ششم لایحه متذکر شده است که چون از تاریخ 1390/04/05الی 1390/05/10 جهت دیدار فرزندش در خارج کشور و در مسافرت بوده است مستندا به بند (ب) ماده 238
قانون آیین دادرسی کیفری تقاضای تجدیدنظر از رای را با تقدیم مدارک پیوست و با عنایت به اثبات عذر موجه تقدیم داشته است. توضیح این که پرونده محاکماتی به لحاظ جابجایی بین دادگاه عمومی.. . و دادگاه کیفری استان.. . از نظم و ترتیب متداول برخودار نیست. تقاضای تجدیدنظرخواهی وکیل شاکیه همراه پرونده محاکماتی به شعبه 20 دیوان کشور ارجاع و به کلاسه فوق ثبت شده است. شعبه به شرح رای شماره 20/613-1391/07/18 چنین رای صادر نموده است: «اوراق پرونده حکایت از این دارد که شاکیه فریب ظاهر م.ک. را خورده و سوار ماشین او شده است و متهمین به بهانه پیدا کردن آدرس مورد نظر شاکیه مدتی او را معطل کرده اند و آخرالامر با این بهانه که امشب خانه ما بمان و فردا تو را با خواهر س. نزد خانواده خواهیم فرستاد وی را مجاب کرده اند که منزل م.ک. برود؛ در حالی که قصد متهمین سوءاستفاده جنسی از شاکیه بوده است و با این توصیف همراهی شاکیه با متهمین در ابتدای امر مبتنی بر رضایت باطنی نبوده است. لذا رای برایت در خصوص آدم ربایی قابل ابرام نمی باشد. بنا به مراتب با قبول تجدیدنظرخواهی وکیل شاکیه به استناد بند 4 قسمت (ب) ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری رای معترض عنه در این قسمت نقض و رسیدگی مجدد به شعبه دیگر دادگاه کیفری استان.. . ارجاع می گردد. در خصوص اعتراض وکیل شاکیه در مورد عدم تعیین ارش البکاره نظر به اینکه رای صادره (معترض عنه) در مورد آدم ربایی و رابطه نامشروع می باشد در خصوص زنا در احکام قبلی تعیین تکلیف شده است. وکیل متهم می تواند از طریق رجوع به محکمه حقوقی اقدام قانونی معمول دارد». پرونده به شعبه 78 دادگاه کیفری استان.. . ارجاع شعبه مرجوع الیه در مورخه 1391/09/11 و در وقت فوق العاده پرونده را ملاحظه و اعلام کرده: «دادنامه به شماره 60099- 1390/03/16 صادره از شعبه 79 دادگاه کیفری استان.. . در شعبه 20 دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره 00613- 1391/07/18 نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد به این شعبه ارجاع می گردد. دادگاه با توجه به این که در خصوص تبریه متهمین م.ک. و ع. و پ. هر دو ش. از اتهام آدم ربایی شاکیه خانم ش.الف. رای نقض گردیده دفتر مقرر است وقت رسیدگی تعیین شاکیه خانم ش.الف. به همراه وکیل خود جهت اخذ توضیح دعوت شوند. متهمین م.ک. و ع. و پ. هر دو ش. در رابطه با اتهام آدم ربایی جهت اخذ توضیح احضار شوند. وکلای متهمین دعوت شوند. ضمنا لازم به ذکر می باشد چون متهم م.ک. به اتهام زنای به عنف محکوم به اعدام شده لذا در هنگام اعزام متهم به دادگاه محافظت لازم به عمل آید.» در مورخ 1391/10/24 در وقت مقرر جلسه رسیدگی دادگاه با حضور شاکیه خانم ش.الف. متهمان به اسامی ع. و پ.ش. و همچنین متهم دیگر پرونده به نام م.ک. که از زندان اعزام شده و وکلای متهمین آقایان ب.ع. و ج. تشکیل آقای ع. وکیل شاکیه حضور نداشته اما لایحه ای تقدیم و به شماره 385-1391/10/24 ثبت دفتر دادگاه شده است. دادگاه به شاکیه خانم ش.الف. خطاب کرده: «در مورد موضوع اتهام آدم ربایی شکایت خود را بفرمایید.» در پاسخ اظهار کرده: «شکایتم از هر سه نفر به اتهام آدم ربایی می باشد به اسامی پ. و ع.ش. و ک. من در.. . بودم و خواستم به خانه دختر دایی ام بروم و آقای م.ک. را در داخل پژویی دیدم و ایشان تنها بود و من سوار اتومبیل شدم و یه کم بعد این دو نفر دیگر ش. ها را سوار کرد. آقای ک. در جایی ایستاده بود و من از ایشان آدرس را پرسیدم و ایشان گفت که شما را می رسانم و بعد که مقداری رفت دو نفر دیگر را سوار کرد و مرا مسخره می کردند که آیا چنین آدرسی وجود دارد یا نه و می خندیدند و حتی از گوشی یک نفر از آنها به دختر دایی تماس گرفتم که خبر بدهم سالم هستم و بعد که دو نفری مرا به زیر ماشین کردند و به بیرون شهر بردند و حدود ساعت 8/30 شب در باغی بردند و در داخل باغ بردند. آقای ک. راننده بود و پ.ش. جلو نشسته بود و ع. معروف به س. پشت نشسته بود و این دو نفر کتک می زدند مرا و می گفتند که سر و صدا نکن و سرم را به زور به داخل پاهایم فرو می بردند که می گفتند سر و صدا نکن و چنان که توضیح دادم قصدم فقط کمک گرفتن نسبت به اعلام آدرس توسط ایشان و رساندن من به مقصد بوده و هرگز تمایل اینجانب به دوست شدن با این سه نفر و قصد تفریح و خوش گذرانی نبوده است. ایشان (هر سه نفر) از ناآگاه بودن من به آدرس اعلامی در.. . سوءاستفاده نموده و مرا از شهر خارج و با خروج از تهران به باغی بردند که راجع به اتهام زنای به عنف مستحضر به نحوه رسیدگی می باشید.» دادگاه به احد از متهمین آقای م.ک. خطاب کرده: «حسب محتویات پرونده شکایت شاکیه و رسیدگی های به عمل آمده اتهام شما آدم ربایی خانم ش.الف. برای شما قرایت می شود. از خود دفاع نمایید. اتهام را قبول دارید یا خیر؟» در پاسخ اظهار کرده: «خیر! اتهام را قبول ندارم. من به همراه دوستانم باشگاه بودیم و در خیابان.. . اینجانب و ع. در ماشین بودیم و منتظر بودیم آقای پ.ش. از منزل برگردد و قرار بود این دو نفر را به.. . برسانم و من بروم به خانه خواهرم در.. . زمانی که ماشین متوقف بود خانم ش.الف. آدرس را به من نشان داد و آدرس نیز ناقص بود. بعد ایشان را سوار کردیم و این خانم جلو نشست و آقای ع.(س.) جلو بود که به پشت صندلی رفت و نشست و پ. نیز سوار شد و قرار شد که خانم را به آدرس برسانیم و از خانم ش.الف. دعوت به مهمانی شد که ایشان قبول کرد. میهمانی در سمت.. . بود که مهمانی کنسل شد و حتی خانم ش.الف. در بین راه زنگ زد به دختر دایی اش و گفت که می آیم و مطلع شدیم که مهمانی در.. . کنسل شده است و هماهنگ کردیم که به باغ در.. . برویم و خانم شاکیه نیز قبول کرد و با موبایل من به دختر دایی اش تماس گرفت که گفته بود شب را به خانه برمی گردد و موضوع اکراه و آزار و اذیت به شاکیه و این که به زور ایشان را از خارج کردیم را قبول ندارم و با رضایت خودش آمده است.» احد از قضات محکمه از متهم سوال کرده: «محل بردن شاکیه کجا بوده؟» جواب: «در خانه ای که مغازه نیز در آنجا بود و منزل خودمان بود.» سوال: «آیا قرار بود پولی به شاکیه پرداخت شود؟» جواب: «خیر! مدت زمانی در آنجا بود و شاکیه می گفت که می خواسته خودکشی کند و مدت پنج ماه در آن منزل بوده.» دادگاه به متهم دیگر پ.ش. خطاب کرده: «اتهام شما دایر بر آدم ربایی خانم ش.الف. با توجه به شکایت شاکیه و رسیدگی های به عمل آمده در پرونده قرایت می شود. چه دفاعی دارید؟» جواب: «اتهام را قبول ندارم و زمانی که خواستم سوار ماشین شوم دو نفر ع. وک. در ماشین منتظر من بودند که در حین سوار شدن متوجه شدم که خانم شاکیه در ماشین نشسته بود و قرار بود به مهمانی در.. . برویم که کنسل شد و نرفتیم و خانم م.ک. تابی خریده بود و زیر صندلی داشت که به ایشان داد و بعد قرار شد دنبال آدرس بگردیم که آدرس را پیدا کردیم که آدرس کوه نور در دبیرستانی بود و حتی آقای ک. به شاکیه گفت: آدرسی در.. . داریم اگر خواستی بیا آنجا که شاکیه گفت: نه مرا به آدرسم ببرید که ما هم به آدرس در کوچه بن بستی بردیم و داشتیم دور می زدیم که شاکیه دست بلند کرد و گفت با شما می آیم و جلو نشست و رفتیم و من از این خانم پرسیدم که آیا از ما سه نفر نمی ترسی که می آیی که ایشان دست خود را بلند کرد و گفت که اول از شما ترسیدم و بعد رفتیم سمت خانه م.ک. و حتی این خانم در بین راه سیگاری هم چاقید و خودش چاقید و موضوع آزار و اذیت ایشان جهت سر و صدا نکردن به محل آقای ک. را قبول ندارم. دادگاه به متهم دیگر ع.ش. معروف به س. خطاب کرده: «حسب شکایت شاکیه و رسیدگی های به عمل آمده اتهامت دایر بر آدم ربایی خانم شاکیه ش.الف. قرایت می شود. چه می گویید؟» جواب: «قبول ندارم. ما از باشگاه بیلیارد آمده بودیم دم درب دوست پ. که قرار بود به مهمانی در.. . برویم و این خانم آدرسی در دست داشت و من در جلو ماشین نشسته بودم و من خودم اهل.. . بودم و آدرس را بلد نبودم و زنگ درب خانه دوست پ. را زدم که گفتم زود بیا. در برگشت دیدم که این خانم در صندلی جلو ماشین نشسته بود. بعد من و پ. هم سوار ماشین شدیم و م. از پ. آدرس را پرسید و پ. گفت آدرس را پیدا می کنم. بعد به سمت.. . [راه]افتادیم و از یک گل فروش آدرس را پرسیدم و با دست نشان داد و بعد به خود این خانم گفتیم آدرس را خودت بپرس. حدود دو ساعت گشتیم تا آدرس را پیدا کردیم و این خانم از ماشین پیاده شد و رفت و گفت چند لحظه صبر کنید و رفت که زنگ خانه را بزند و کوچه بن بست بود و ما رفتیم جلوتر که دور بزنیم و شاکیه گفت: نمی دانم آدرس درست است یا نه و از طرفی ما هم دیرمان شده بود. چون می خواستیم به میهمانی برویم که به م. گفتم و ایشان گفت می آیم و رفتیم پمپ بنزین که م. بنزین بزند و در این فاصله خانم شاکیه گوشی م. را گرفت که تماس بگیرد و به طرف خود گفت که به آدرس رفتم و آدرس نبود و نمی دانم گفت که میام و یا نمیام و در این موقع پ. به دوست خود تماس گرفت که دوستش گفت میهمانی کنسل شده و ساعت 11 تا 11/30 شب بود و م.ک. گفت که من به فشم می روم کار دارم و این خانم گفت که با شما می آیم و اتهام ضرب و شتم شاکیه در حین راه را قبول ندارم و حدود یک تا دو شب در آن منزل بودیم که بعد از آن به همراه همگی به منزل ما رفتیم. دادگاه به شاکیه خطاب کرده: «اظهارات شما در بازپرسی لواسان قرایت می شود. چه می گویی؟» جواب:«قبول دارم. من را در.. . سوار کردند بردند به.. . و فردا شب مرا در.. . پیاده کردند. ولی چون من لباس هایم کثیف بود و بی عفت شده بودم دوباره برگشتم». دادگاه به ج. وکیل آقای م.ک. خطاب کرده:«در دفاع از موکل خود اظهارات خود را بفرمایید». در پاسخ اظهار داشته:«بررسی شکایت مادر و نیز بررسی شکایت پدر و کسانی که مورد تحقیق قرار گرفتند در شعبه 10 بازپرسی جنایی و نیز بررسی سوابق شاکیه ضرورت حتمی دارد. شاکیه به نوعی خود را مطرح کردند که دختری بدون کمترین آگاهی و روابط و بدون سابقه به نوعی که فقط طعمه گرگ قرارگرفته درحالی که در اظهاراتی که در دادسرای.. .کتبا و به خط خود و در حضور مادرش درج می نماید راجع به این که چگونه سوار اتومبیل شده و چگونه به دنبال نشانی گشته اند و چگونه به.. . رفته است اظهار کرده در قبال سوال بازپرس می گوید در... یک شب خانه دوست برادرم با وی بودم و در خصوص خون و بکارت می پرسند که چون تجربه سابقی دارند فکر کردم که مربوط به آن سابقه است. شاکیه در.. . بازداشت شده برای وی بیست میلیون قرار کفالت صادر گردیده و به.. . فرار کرده یعنی این که اطلاعات و تجربه کافی از محیط های مختلف داشته است. به قصد تور کردن طعمه خود سوار اتومبیل شده و با وجودی که تلفن موکل در اختیارش بوده با خانواده اش تماس داشته و در طول مدتی که دنبال نشانی بودند پیاده شده آدرس مورد نظر را پرسیده و آزادی اقدام داشته. ادعای ربایش با هیچ دلیلی همراه نیست. علاوه بر اینکه دلایل زیاد در مورد رد ادعا موجود است». دادگاه به ع. وکیل متهمان ش. خطاب کرده: «در خصوص دفاع از موکلانتان بفرمایید؟» جواب: «در صفحات 10 و 15و 29و 31و 32و 51و 55 پرونده اظهارات شاکیه می باشد ضمنا به صورت لایحه تقدیم دادگاه محترم می نمایم». دادگاه از متهمین آخرین دفاع اخذ نموده و در آخرین دفاع هم اظهار داشته اند:«آدم ربایی نبوده خودش با میل آمده است». دادگاه پس از اخذ آخرین دفاع وارد شور شده و اکثریت نظر خود را بر برایت و اقلیت بر مجرمیت اعلام و طی رای شماره 238 اعلام نموده اند:«با بررسی مندرجات پرونده خاصه اظهارات و نحوه مدافعات بعمل آمده متهمین بشرح جلسه دادرسی مورخ 91/10/24 این دادگاه و لوایح تقدیمی وکیل ایشان و اظهارات شاکیه نظر به این که شرایط و امکان بزه آدم ربایی در ما نحن فیه احراز نمی گردد دادگاه توجها به اصل کلی برایت به استناد ماده 177
قانون آیین دادرسی کیفری حکم برایت متهمین مذکور را صادر و اعلام می دارد». دادنامه در تاریخ 1391/11/16 به آقای ع.ع. وکیل شاکیه ابلاغ نامبرده طی لایحه ای که به شماره 429- 1391/12/07 ثبت دفتر دادگاه شده به آن اعتراض نموده است. لایحه در موقع شور قرایت خواهد شد. خانم ش.الف. شاکیه طی رضایت نامه شماره 49321- 1391/11/08 تنظیمی در دفتر اسناد رسمی شماره.. . حوزه ثبتی.. . رضایت کامل خود را نسبت به آقای م.ک. اعلام نموده است. پرونده به این شعبه ارجاع و به شرح زیر رای صادر نموده است: نظر به اینکه دو نفر از متهمین در جلسه رسیدگی مورخه 1391/10/24 شعبه 78 دادگاه کیفری استان اظهار کرده اند:«...دنبال آدرس گشتیم و آدرس را پیدا کردیم و آدرس.. . و در کوچه بن بستی بود خانم پیاده شد و رفت و گفت چند لحظه صبر کنید و رفت که زنگ خانه را بزند داشتیم دور می زدیم که شاکیه دست بلند کرد و گفت با شما می آیم و جلو نشست و رفتیم و من از این خانم پرسیدم که آیا از ما سه نفر نمی ترسی که می آیی؟ و ایشان دست خود را بلند کرد و گفت که اول از شما ترسیدم و بعد رفتیم سمت خانه م.ک...» و با توجه به این که شاکیه در جلسه دادگاه حضور داشته و این مطالب عنوان شده توسط متهمان را تکذیب نکرده محمول بر صحت است و هم چنین با توجه به رضایت نامه رسمی شاکیه نسبت به آقای م.ک. و با عنایت به سایر محتویات پرونده عمل ربایش محقق نشده و یا حداقل شبهه وجود دارد؛ حکم برایت صادره موجه تشخیص می گردد و تجدیدنظرخواهی وکیل تجدیدنظر خواه آن را مخدوش نمی کند. لذا به استناد بند (الف) ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری رای معترض عنه ابرام می گردد. آقای م.م. به وکالت از آقای م.ک. طی تقاضایی که در تاریخ 1391/12/19 ثبت دفتر دیوان عالی کشور تقاضای اعاده دادرسی نموده است متقاضی رضایت نامه رسمی شماره.. .-1391/11/08 تنظیمی در دفتر اسناد رسمی شماره.. . منتسب به خانم ش.الف. را ضمیمه درخواست نموده است. پرونده به این شعبه ارجاع چون مطالعه پرونده محاکماتی ضروری تشخیص داده شد آن را مطالبه و پس از پیگیری های بسیار سرانجام طی نامه شماره 201/2204/9001-1393/04/31 ارسال داشته اند و به شرح فوق گزارش تهیه گردید. هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش عضو ممیز و نظریه کتبی جناب دادیار محترم دیوان عالی کشور مبنی بر: «توجها به رای شماره 698 مورخ 1392/10/30 شعبه محترم 20 دیوان عالی کشور تقاضای متقاضی منطبق بر ماده 272
قانون آیین دادرسی کیفری بنظر رسیده لذا اتخاذ تصمیم شایسته مورد استدعاست.» مشاوره نموده چنین رای صادر می کند: