به موجب محتویات پرونده و شکایت آقای خ.ش. در مورخ نهم آذر ماه 1390 به کلانتری س. اظهارداشته: در مورخ 1390/09/08 ساعت یک بعدازظهر ف.ش. دخترم بدون اجازه خودم منزل را ترک نموده و به شهرستان آمده و از همان تاریخ تاکنون دنبال وی می گشتم وی را پیدا نکردم تا این که آقای ب.ش. به پسر برادرم به نام م.ش. زنگ زد. سپس م.ش. به همکاری پلیس آن ها را دستگیر و به کلانتری تحویل و پرونده امر به محضر قاضی کشیک.. . ارسال و از متهمان تحقیق شده: به تاریخ 1390/09/09 در وقت کشیک(ساعت 22:15) پرونده تحت نظر است؛ 1- خانم ف.ش. به عنوان شاکی حضور دارد اظهار می دارد:«ب. بچه.. . است. دو سال مدام با من تماس می گرفت و به گوشی پدرم زنگ می زد. چون خودم گوشی ندارم. وی گفت: تو را می خواهم پدرم نیز ماجرا را فهمیده بود. حدود یک سال قبل فهمید. پدرم می گفت اگر برای ازدواج باشد اشکالی ندارد. بعد که فهمید قصد ازدواج وجود ندارد گفت حق نداری با این پسر ارتباط داشته باشی تا یک هفته پیش با هم ارتباط داشتیم. حدود 4 روز قبل زنگ زد و گفت شناسنامه ات را بردار و پول و طلاهایت را بردار و بیا و من هم جمع کردم و روز سه شنبه ساعت 12/30 با ماشین آمده بود و خودش تنها داخل ماشین بود و اصلا نمی گفت کجا می رویم اما می گفت دوستت دارم. به حرفش اطمینان پیدا کرده بودم. به شهرستان.. . آمدیم و مرا داخل روستا داخل ماشین ع. گذاشت و ع. هم خودش تنها بود. بین راه چند بار تماس گرفت اما نمی دانم با کی حرف می زد. تا شب جلوی بیمارستان داخل ماشین ایستاده بودیم و خودش(ب.) گفت می روم تاکسی تلفنی رفت و شب حدود ساعت 7/5 آمد و باز هم تنها بود و می گفت به کلانتری رفته بود. من با ماشین ب. رفتم و همان جا ایستاده بودیم و یک دور با ماشین آن جا زد و تا صبح دو تایی داخل ماشین بودیم و ع. رفت و ب. در همان شب با من نزدیکی کرد. اولش راضی نبودم و مقاومت می کردم....» سوال: «آیا ب. با چیزی شما را تهدید کرد؟» جواب: «ب. دوستم بود و دو سال مرا می خواست. تا ساعت 12/5 با هم بودیم داخل ماشین تفریح می کردیم و ناهار ساندویج خوردیم و به پارک درشهرستان.. . رفتیم. تا امروز عصر داخل ماشین با هم بودیم امروز که هوا مجددا تاریک شد به ع. زنگ زد و گفت کار دارم بیا و بعد مرا داخل ماشین ع. گذاشت و رفت و ع. هم به ح. زنگ زد و گفت بیا. بیرون از ماشین با ح. صحبت می کرد بعد آمد داخل ماشین نشست ح. هم آمد. بعد ب. زنگ زد و گفت بیایید پشت فرمانداری وقتی رفتیم یک مرتبه م. پسرعمویم آمد و یقه مرا گرفت و به ح. گفت اگر کاری نکرده ای بمان و ح. و ع. کاری نکردند و اصلا دست به من نزدند.» در این لحظه نامبرده از اتاق خارج و متهم ب. واردگردید و منفردا تحقیق می گردد. خطاب به ب.ش. فاقد سابقه شماره تماس.. . با تفهیم ماده و تبصره 129 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری سوال: «در خصوص ارتباط خویش با خانم ش. توضیح دهید؟» جواب: «بنده هیچ ارتباطی با این دختر نداشته ام و ندارم و اصلا ایشان راست نمی گوید. امروز ساعت 4/5 از.. . آمدم مسافرم را پیاده کردم و خانه عمویم رفتم و ع. گفت که برادرم زنگ زده که من دختر را دزدیده ام.. . من خودم به تنهایی داخل شهر دنبال این دختر بودم. بعد م. به من زنگ زد و گفت کجایی؟ گفتم: خانه عمه ام هستم. در همین حین یک شماره به من زنگ زد وقتی جواب دادم همین دختر بود. با شماره کسی زنگ می زد و گفت ج. هستم و من م. را مطلع کردم و جلوی کلانتری سوارش کردم و بعد جلوی فرمانداری ایستادم و آن ها را به آن منطقه کشاندم و بعد هم که دستگیر شدند.» سوال: «دیروز کجا بودید؟» جواب: «خانه عمویم. البته دیشب خانه عمویم نبودم و داخل ماشینم بودم و جلو مسجد جامع بودم. دیشب ساعت 2 داخل کلانتری بودم. مسافرانی آورده بودم. بعد جلوی مسجد کنار م. داخل ماشین خوابیدم.. .» نامبرده از اتاق خارج و متهم دیگر به نام ع.ش. داخل شد. خطاب به وی ماده و تبصره 129 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری تفهیم می گردد: «.... علت دستگیر[ی] را بیان کنید.» جواب: «امشب تا ساعت حدود 7 شب خانه خاله ام بودم به خانه آمدم گوشی ام زنگ خورد تلفن مخابرات بود و این خانم بود و آدرس داد و گفت بیا کنار بیمارستان.. . من اول او را نمی شناختم وقتی رفتم و او را دیدم او را شناختم. خودش تنها بود. می گفت مرا ببر اما نگفت کجا ببر! من هم چون فقط ب. را می شناختم به او گفتم شماره آشنایان او را داری؟ گفت فرمانداری تحویل خانواده اش بده که رفتم و دستگیر شدم.» پرونده به شعبه 101 دادگاه عمومی س. ارجاع گردیده در تاریخ 1390/09/10 در دادگاه شعبه 101 از ف.ش. تحقیق شده است سوال: «شکایت خود را مشروحا با دلایل بیان نمایید؟» جواب: «من الآن نزدیک دوسال است که با ب. هستم و اظهارداشت ب. مرا دوست دارد و قصد ازدواج با من را دارد و چند روز پیش با من تماس گرفت و گفت کارت دارم بیا! من هم آمدم پهلوی ب. نگذاشت من بروم و من را می گذاشت پهلوی دوستش هر وقت کار داشت به ع. زنگ می زد و آمد پهلوی من و خودش می رفت. ب. با من رابطه هم داشت تا دیشب آمدیم دم بیمارستان قدیمی زنگ به ع. زد و ع. آمد من را پهلوی ع. گذاشت و گفت زود برمی گردم رفت. ع. زنگ زد به ح. من خودم با ح. حرف زدم و ح. سر سه راه آمد و ع. رفت که ب. زنگ زد و گفت بیا دم فرمانداری! پشت سر هم زنگ می زد که آمدیم که پسرعمویم م. از ماشین پیاده شد و موهای من را گرفت و بعد هم مامورها آمدن ما را به کلانتری آوردند. ع. واقعیت را نمی گوید». در صفحه بیست از ب.ش. تحقیق شده با تفهیم تبصره ماده 129 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری سوال: «مفاد شکایت شاکی برایتان قرایت می شود. چه توضیحی دارید؟» جواب: «من هیچ کاری نکرده ام. نبوده ام. من خودم با کلانتری هم دست بودم تا آن ها را گرفتند. قبلا خانم ش. با شماره پدرش به من زنگ می زد. دیروز که مرا گرفتند با شماره ع.ش. به من زنگ زد. من هیچ رابطه ای با این خانم نداشتم. الآن به خاطر ترس از پدر و مادرش از من شکایت کرده است. کلا خانواده اش با خانواده من و با من مشکل دارند و من در شهرستان الف. کار می کنم و روستا هم نمی روم که بخواهم ببینمش» سوال: «حسب محتویات پرونده و تحقیقات دادسرای عمومی و انقلاب.. . و اظهارات شما در دادسرا متهمید به زنای غیرمحصن با عنف با خانم ف.ش. آیا اتهام وارده را قبول دارید یا خیر؟ از خودتان دفاع کنید» جواب: «خیر! قبول ندارم. کاری نکرده ام. فقط تهمت است به خاطر ترس از خانواده اش و طایفه اش شکایت کرده و خانم شاکی پرونده ای در.. . دارد با چند نفر گرفتنش چون با آن ها نتوانستند کاری بکند آمده به من تهمت زده است». قرار آزادی آقای ب.ش. متهم به ارتکاب زنای به عنف مقید به معرفی کفیل به وجه الکفاله مبلغ هفتاد میلیون ریال صادر شده است. در گواهی پزشکی قانونی واحد غرب.. . به شماره 711/13191/1/90/4 مورخ 1390/09/12 عنوان رییس محترم کلانتری.. ..: «از خانم ف.ش. فرزند صاحب عکس الصاقی در تاریخ1390/09/12 ساعت 9/10 معاینه به عمل آمده است:... با توجه به عدم تشکیل بافت التیامی تعیین زمان ازاله بکارت مقدور نمی باشد.» دادگاه شعبه 101 عمومی جزایی س. طی رای شماره 9009977166200848 مورخ 1390/09/19 درخصوص شکایت خانم ف.ش. علیه آقایان 1- ع.ش. 2- ح.ش. 3- ب.ش. مبنی بر ارتکاب زنای غیرمحصنه به عنف صرف نظر از صحت و سقم قضیه نظربهاین که رسیدگی به موضوع از صلاحیت این مرجع خارج در صلاحیت دادگاه کیفری استان است مستندا به تبصره ماده 4
قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب قرار عدم صلاحیت این مرجع به شایستگی و صلاحیت دادگاه کیفری استان صادر و اعلام می شود. پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری استان ارجاع شد. در دادگاه کیفری استان در جلسه فوق العاده 1390/10/06 از خانم ف.ش. تحقیق شده مشارالیها اظهارداشته: «از آقای ب.ش. که عموزاده ام است شکایت دارم. چون به من تجاوز کرده است که گواهی پزشکی قانونی در پرونده است...» اظهارات شاکی در حضور پدرش ج.ش. اخذ شد. الف.ن. وکیل پایه یک دادگستری با تنظیم وکالت نامه از سوی ب.ش. وارد پرونده شده است. جلسه رسیدگی شعبه 2 دادگاه کیفری استان در وقت مقرر 1391/08/28 تشکیل شاکی خانم ف.ش. و متهم ب.ش. به همراه وکیل خود خانم الف.ن. در دادگاه حضور دارند با تفهیم ماده و تبصره 129 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امورکیفری به طرفین مواظب اظهارات خود باشید. خطاب به شاکی: «شکایت خود را بیان کن.» اظهار داشت: «حدود 4 الی 5 سال پیش در عروسی دایی خودم در روستا با ب. آشنا شدم. تا قبل از این که دستگیر شویم با هم بودیم. توی فامیل های محل می رفتیم می نشستیم و با همدیگر رابطه داشتیم در این مدت با همدیگر رابطه و نزدیکی جنسی داشتیم. بعد از یکی دو سال ب. گفت خانواده ام برای ازدواج ناراضی است و فرار کنیم. ماه محرم بود فرار کردیم. آمدیم شهر.. . که پسر عمویم م.ش. ما را دستگیر کردند و تحویل کلانتری دادند. از وی شکایت دارم» سوال: «مگر خودت راضی نبودی؟» جواب: «اگر راضی هم بودم ب. آبروی من را جلوی فامیل این طوری برد از وی شکایت دارم». دادگاه خطاب به متهم ب.ش.: «حسب شکایت شاکی و نظریه پزشکی قانونی متهمی به ارتکاب زنای ساده چه می گویی؟» اظهار داشت: «شاکی فقط هم محلی من است و هیچ ارتباطی با وی نداشته ام. وقتی که دستگیر شده است پیش ع.ش. و ح.ش. بوده است. من فقط برای رضای خدا چون شماره فامیل وی را خواستند شماره فامیل وی را دادم و زنگ زدند و کلانتری آن ها را دستگیر کردند. من اصلا با این خانم نبوده ام و کاری هم به وی نکرده ام». دادگاه قرار بازداشت موقت ب.ش. را صادر نموده است.(با توجه به شکایت شاکی اقاریر متهم و گواهی پزشکی قانونی و محتویات پرونده. ضمنا دادگاه با التفات به درخواست شاکی مبنی بر مطالبه ارش البکاره قرار ارجاع امر به کارشناس رسمی دادگستری جهت تعیین ارش البکاره صادر و با قید استقراء از بین چند نفر کارشناس رسمی دادگستری ع.خ. به عنوان کارشناس با دستمزد پانصد هزار ریال که شاکی باید پرداخت کند انتخاب شد که دفتر مراتب به شاکی خص
وصی و کارشناس جهت پرداخت هزینه کارشناس و اقدام به امر کارشناس ابلاغ نماید). با توجه به درخواست متهم از زندان مبنی بر فک قرار بازداشت موقت و تخفیف قرار مذکور دادگاه با بررسی درخواست متهم با درخواست وی موافقت و قرار بازداشت موقت 1391/08/28 فک و قرار اخذ وثیقه به مبلغ هشتصد میلیون ریال معادل هشتاد میلیون تومان صادر و اعلام شد و کارشناس منتخب نظریه خود را اعلام و میزان ارش البکاره را بیست میلیون تومان برآورد و اعلام که کارشناس اعتراض نمود و در جلسه 1391/11/29 اظهارداشته:«من با شاکی کاری نکردم و رابطه ای نداشتم تا کارشناس در خصوص ارش البکاره نظریه بدهد». دادگاه آخرین دفاع از متهم اخذ نموده و ختم رسیدگی اعلام و پس از مشاوره اکثریت اعضاء دادگاهکیفریاستان به شرح مندرج در دادنامه 9109977120600237 مورخ 012/5/1391 چنین رای داده است:
«در خصوص اتهام آقای ب.ش. دایر بر زنای ساده از ناحیه قبل با دوشیزه ف.ش. که موجب ازاله بکارت وی گردیده است با توجه به شکایت شاکی خص
وصی گواهی پزشکی قانونی مندرج در صفحه 47 پرونده.. . و هم چنین اقرار و اعتراف صریح متهم در دادگاه.. . و سایر قراین و امارات موجود در پرونده که مجموعا برای هییت دادگاه علم یقینی بر وقوع زنا از ناحیه متهم با ف.ش. دارد و مستندا به مواد 63 64 67 و 88 و 105
قانون مجازات اسلامی مجرمیت آقای ب.ش. محرز و مسلم بوده وی را به تحمل یکصد تازیانه به عنوان حد شرعی زنای غیرمحصنه محکوم می نماید و به استناد مواد481 و 495 قانون اخیرالذکر و نظر فقهای مشهور و این که اذن در خیانت موجب سقوط ضمان ناشی از آن نمی باشد (صاحب مفتاح الکرامه) و نظر کارشناس تعرفه شده در پرونده هییت دادگاه متهم فوق را به پرداخت دویست میلیون ریال به عنوان ارش البکاره در حق خانم ف.ش. محکوم می نماید. رای صادره حضوری و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در دیوان عالی کشور می باشد. امضاء اکثریت اعضاء کیفری استان. نظریه اقلیت: با عنایت به محتویات پرونده خصوصا اقرار متهم در جلسه دادرسی مورخ 1391/08/28ارتکاب بزه زنا از ناحیه متهم محرز و مسلم است. با محکومیت وی موافقم. اما در مورد پرداخت ارش البکاره با توجه به غیرعنف بودن زنا(مطاوعه شاکی) عقیده به محکومیت درخصوص مورد وی نداریم. امضاء دو نفر اقلیت دادگاه».
دادنامه در تاریخ 1392/01/18 به الف.ن. وکیل متهم ب.ش. ابلاغ و درخواست تجدیدنظرخواهی وکیل متهم در مورخ 1392/02/03 در مهلت مقرر به دفتر دادگاه کیفری استان تقدیم با پرونده به دیوان عالی کشور ارسال به شعبه 4 دیوان ارجاع گردیده؛ گزارش پرونده تنظیم و لایحه تجدیدنظرخواهی وکیل متهم در هنگام شور در هییت شعبه قرایت خواهد شد.