در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای م.ص. نسبت به دادنامه شماره 9100653 مورخ 29/06/1391صادره از شعبه 1031 دادگاه عمومی جزایی تهران که به موجب آن در خصوص شکایت تجدیدنظرخواه علیه آقای الف.گ. دایر بر
افترا نسبت به شاکی در صورت جلسه دادگاه و لایحه تجدیدنظرخواه در پرونده مربوط به دعوی خانم ب.ق. به طرفیت آقای م.ص. به خواسته صدور حکم به
حضانت فرزند دختر طرفین با استدلال مندرج در دادنامه تجدیدنظرخواسته حکم برایت صادر گردیده است؛ نظر به این که تجدیدنظرخواه مدعی است که تجدیدنظرخوانده با به کار بردن عبارت ((تجدیدنظرخوانده روابط خارج از کانون خانوادگی دارد و به اصول اخلاقی پایبند نیست)) نسبت های ناروا به ایشان منتسب نموده و درصدد تخریب شخصیت و هتک آبروی وی بوده تا ناحقی را حق جلوه داده و بر هدف نامشروع خود برسند و عبارت مذکور را در جهت فاسدالاخلاق نشان دادن خود تلقی نموده است و تجدیدنظرخوانده منکر انتساب فاسدالاخلاق نشان دادن تجدیدنظرخواه گردیده و اظهار نموده است: تاکنون نه گفته ام و نه نوشته ام که ایشان فاسداخلاق است و نه چنین ادعایی داشته ام و هیچ گونه نشر اکاذیبی نکردم و مطلب کذبی را هم بیان نکرده ام آنچه بیان کرده ام در مقام دفاع از موکله بوده است. علی هذا نظر به این که عبارت بیان شده از لایحه تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخوانده در پرونده مربوط به
حضانت مقید معنای فاسدالاخلاق نشان دادن تجدیدنظرخواه نمی باشد و عبارت مذکور صریحا دلالت بر ارتکاب اعمال مجرمانه توسط تجدیدنظرخواه ندارد زیرا مطابق ماده 697
قانون مجازات اسلامی 1375 عنصر مادی بزه افتراء زمانی محقق است که نسبت دهنده عملی را که مجرمانه باشد صریحا به دیگری نسبت دهد و عبارت مذکور نسبت دادن اعمال مجرمانه به تجدیدنظرخواه نمی باشد بنابراین هر چند حکم دادگاه بدوی (دادنامه تجدیدنظرخواسته) از جهت صدور حکم برایت صحیح است اما نه با استدلال مندرج در آن دادنامه بلکه بر اساس استدلال فوق الذکر و عدم وجود عنصر مادی صدور حکم برایت صحیح است لذا دادگاه ضمن رد تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه و مستند به بند الف ماده 257 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته نتیجتا تایید می گردد. رای صادره قطعی است.
رییس شعبه 22 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه
حیات مقدم ـ مرادی