تجدیدنظرخواهی مطروحه از ناحیه تجدیدنظرخواه آقای س.م. به طرفیت تجدیدنظر خوانده آقای ع.ت. و نسبت به بخشی از دادنامه تجدیدنظر خواسته به شماره 00904 مورخ 18/9/91 شعبه 43 محترم دادگاه عمومی حقوقی تهران که در بخش معترض عنه بر صدور حکم به محکومیت تجدیدنظرخواه به حضور در دفتر اسناد رسمی (که به طور ناصحیح در دادنامه قید گردیده دفترخانه
اسناد و املاک رسمی) و انتقال رسمی پلاک های موضوع رقبات به شماره های 887 لغایت 892 فرعی از 3375 اصلی و 2950 فرعی از 3467 اصلی و 2951 فرعی از 3467 اصلی همگی بخش 11 تهران موضوع
قرارداد عادی بیع شماره 715-88 مورخ 15/7/88 بنام تجدیدنظر خوانده و در قبال دریافت مبلغ دو میلیارد تومان بابت باقی مانده ثمن معامله و از مشارالیه و با احتساب کلیه خسارات دادرسی که مطابق لایحه تقدیمی مورخ 1/10/1392 (برگ 200) فقط نسبت به تنظیم
سند رسمی انتقال مورد اعتراض بوده اشعار داشته مآلا و صرفا از حیث شکلی و عمومی وارد و موجه بوده و دادنامه در وضعیت اصداری قابلیت و استعداد تایید و استواری را نداشته و به علت مباینت با موازین و مقررات قانونی و محتویات و مستندات پرونده مستلزم نقض می باشد زیرا: اولا مطابق ظهر
قرارداد عادی بیع شماره 0384 مورخ 8/12/84 و پیرامون دو دانگ مشاع از رقبات صدرالذکر فی مابین طرفین صحابه دعوی که مقدم بر
قرارداد عادی بیع 15/7/88 منعقد گردیده و نسبت به یک دانگ آن در تاریخ 18/12/84 و با توافق طرفین
اقاله صورت پذیرفته مشخص و معین است که کلیه اسناد شامل 8 جلد به شماره های 162303 162175 162126 162177 9099004 161505 909224 و 161506 و به منظور انجام امور مربوطه اداری نسبت به یک دانگ مرقوم و به طور امانی در اختیار خریدار (تجدیدنظر خوانده) آقای ع.ت. قرارگرفته و علی رغم آن دلیلی مبنی بر استرداد اسناد مذکور از سوی مشارالیه و به فروشنده (تجدیدنظرخواه) آقای س.م. وجود نداشته و به حکم اصل استصحاب استیاد اسناد مذکور و مستمرا در اختیار آقای ت. قابل استنباط و استنتاج خواهد بود. ثانیا: مطابق بند 3
قرارداد 15/7/88 مقرر گردیده هزینه های نقل وانتقال رسمی مورد معامله عهده فروشنده می باشد لیکن مطابق بند 4
قرارداد یادشده فروشنده متعهد گردیده با دریافت بیعانه (بند الف از ثمن معامله مندرج در
قرارداد مذکور) وکالت نامه کاری و کامل به خریدار جهت مراجعه به شهرداری و ادارات دولتی و نهادهای انقلابی جهت اخذ جواز و غیره تفویض نماید که اتفاقا طی وکالت نامه رسمی به شماره 42140 مورخ 2/9/88 دفتر اسناد رسمی شماره.. . تهران وکالت قانونی از ناحیه آقای م. به آقای ت. تفویض گردیده که مراتب به نحو عجیبی در دادخواست حاوی دعوی بدوی به کلی مکتوم بوده و پس از اظهارات خوانده (آقای م.) در جلسه رسیدگی 9/5/91 و تصمیم دقیق مرجع محترم بدوی و پس از ارسال اخطاریه 11/5/91 و طی لایحه تقدیمی به تاریخ 21/5/91 (برگ 103 پرونده) و به ضمیمه لایحه مرقوم رونوشت های مصدقی از وکالت نامه مرقوم از سوی آقای ع. (احد از وکلا خواهان) تقدیم که طی مفاد سند یادشده اختیار کامل قانونی به منظور اخذ هرگونه گواهی و مجوز و انجام هر نوع تعهد و توافق با شهرداری و دیگر مراجع ذی ربط تفویض گردیده لیکن و به نحو عجیبی و با تغافل از مفاد وکالت نامه مرقوم و طی لایحه تقدیمی مورخ 21/5/91 وکیل مرقوم خواهان مدعی گردیده وکالت یادشده فقط جهت اخذ جواز ساختمان از شهرداری و توافق با شهرداری تفویض شده که ادعا و اظهار مارالبیان مطابق مفاد وکالت نامه مرقوم نمی باشد و از طرفی مطابق بند 4
قرارداد یادشده ناظر به بند 3 همان
قرارداد علی القاعده و علی الاصول و بر اساس صریح اختیارات مفوضه وکالتی وظیفه تهیه و تدارک مجوزهای مقدماتی و لازم و ضروری به منظور انتقال
سند رسمی مبیع یادشده عهده خریدار (و با محاسبه مخارج آن به حساب فروشنده) قرارگرفته فلذا آقای ت. موظف و مکلف بوده که با توجه به در اختیار داشتن اصول اسناد مالکیت مجوزهای لازم برای تنظیم
سند رسمی انتقال و از مراجع ذی ربط را تهیه و اخذ نموده که ظاهرا هیچ گاه به تکلیف قراردادی یادشده مبادرتی نورزیده و نه تنها در تاریخ 10/5/90 که تاریخ موعود و معهود جهت تنظیم
سند رسمی بوده مستندات و مجوزهای یادشده را تهیه و ارایه نداشته و اثری از اقدام یادشده در گواهی ماخوذه به شماره 1051 مورخ 10/5/90 دفتر اسناد رسمی شماره.. . تهران وجود نداشته بلکه همچنین در طول مراحل دادرسی های بدوی و پژوهشی نیز مستندات مرقوم را ارایه نداشته بنابراین و مادام که مجوزهای قانونی لازم برای انتقال رسمی مراتب مالکیت مشاعی مبیع که وظیفه تهیه و تدارک آن مطابق اراده طرفین و در
قرارداد صدرالذکر (بند 4) عهده خریدار (آقای ت.) می باشد اخذ نشده و ارایه نگردیده باشد دعوی الزام به تنظیم
سند رسمی انتقال فاقد موقعیت قانونی و غیرقابل استماع بوده ثالثا: وکیل خواهان بدوی در لایحه تقدیمی مورخ 27/8/91 (برگ 123) اظهار داشته موکلش (آقای ت.) پیرامون نوشته 18/12/84 مندرج در ظهر برگ 18/12/84 چیزی به یادش نمی آید و مدعی عدم اخذ اسناد مالکیت مربوط به یک دانگ موضوع
قرارداد 1388 از آقای م. گردیده که برابر اظهار مرقوم هیچ گونه ایراد اعم از انکار و تردید و تکذیبی نسبت به مستند یادشده به عمل نیامده و مستند مرقوم مصون از هرگونه تعرض باقی مانده که با جری استصحاب در آن استمرار استیاد مشارالیه بر آن ها قابل استنباط خواهد بود مضافا آنکه به ضمیمه دادخواست حاوی دعوی بدوی رونوشت مصدق اسناد مالکیت راجع به هر 8 فقره پلاک های سابق الوصف که همگی مورد تصدیق آقای ع. و به عنوان احد از وکلای خواهان بدوی رسیده تقدیم که ارایه رونوشت مصدق از اسناد مرقوم مندرج در برگ های اول لغایت چهل و دوم حکایت از در اختیار داشتن آن ها و امکان تصدیق و مطابقت با اصل رونوشت های مرقوم داشته رابعا: در دادنامه تجدیدنظر خواسته و در بخش معترض عنه حکم به محکومیت آقای م. به انتقال رسمی مبیع موضوع
قرارداد عادی بیع 715-88 مورخ 15/7/88 بنام آقای ت. صادر گردیده و این در حالی است که خواسته صرفا شامل انتقال رسمی مشاعی فقط یک دانگ از پلاک های ثبتی ذی ربط بوده که در دادنامه تجدیدنظر خواسته هر دو موضوع (انتقال مشاعی و نسبت به یک دانگ از پلاک های مرقوم) کاملا مغفول واقع شده مضافا آنکه مقررشده « با انجام مقدمات لازم برای انتقال به شرح خواسته »; که به طور صریح و منجز فرد مسیول و موظف به ایفاء موضوع مرقوم معین و مشخص نگردیده و چنانچه منظور از آن خوانده (آقای م.) می بوده این بخش از دادنامه مخالف
قرارداد استنادی و چنانچه شامل خواهان (آقای ت.) بوده از صراحت لازم برخوردار نبوده مضافا آنکه عبارت « انجام مقدمات لازم »; به هیچ وجه معین و منجز نبوده و کاملا مبهم می باشد که درمجموع مطابق موازین و مقررات آمره شکلی قرار نداشته و از نارسایی و منقصت اساسی برخوردار بوده خامسا: در گواهی شماره 1051 مورخ 10/5/90 دفتر اسناد رسمی شماره.. . تهران که مستند آن پس از اقامه دعوی و به ضمیمه لایحه 9/5/91 وکلا خواهان بدوی تقدیم گردیده (برگ 82) نه تنها اثری از تهیه و تدارک مقدمات تنظیم
سند رسمی و توسط خریدار (آقای ت.) وجود نداشته بلکه همچنین پیرامون تهیه تتمه ثمن معامله توسط مشارالیه نیز حاوی اعلام و تایید و گواهی مراتب نبوده و برابر ظواهر امر مشارالیه در تاریخ 10/5/90 تتمه ثمن معامله را حاضر ننموده و مستندی نیز در آن خصوص تقدیم و ارایه نشده بناء علی هذا و با عنایت به مراتب معنونه مارالذکر و ازآنجاکه مطابق بند 4
قرارداد عادی بیع 15/7/88 منعقده فی مابین طرفین صحابه دعوی اخذ مجوزهای لازم ضروری و قانونی برای انتقال
سند رسمی مبیع مربوطه عهده خریدار (آقای ت.) و با تحمل هزینه های آن به فروشنده (آقای م.) و مطابق وکالت نامه رسمی شماره 42140 مورخ 2/9/88 و به طور ارادی بوده و مادام که مجوزهای لازم تهیه و تدارک نگردیده باشد امکان انتقال رسمی مبیع وجود نداشته و از طرفی کلیه مالکین رسمی و مشاعی نیز طرف دعوی در بخش مذکور قرار نگرفته لذا رای موضوع دادنامه تجدیدنظر خواسته و در بخش معترض عنه مرقوم مطابق موازین و مقررات قانونی و محتویات و مستندات پرونده اصدار نیافته لذا دادگاه با قبول و پذیرش صرفا شکلی و عمومی تجدیدنظرخواهی مطروحه و مستندا به ماده 358
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی و رعایت ماده 356 ناظر به مواد 2 3 و بندهای 7 8 و 9 ذیل ماده 84 و مواد 89 و 349 قانون پیش گفته و مواد 21 و 22 قانون ثبت
اسناد و املاک ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته و صرفا در بخش معترض عنه مرقوم درنتیجه قرار رد (عدم استماع) بخشی از خواسته دعوی خواهان بدوی (آقای ت.) به خواسته الزام به تنظیم
سند رسمی انتقال مبیع موضوع
قرارداد عادی بیع 15/7/88 و تهیه مقدمات آن (اخذ مفاصا حساب دارایی و پایان کار که در بخش فوقانی دادنامه مرقوم تعرفه گردیده) به طرفیت خوانده (آقای م.) را صادر و اعلام می دارد. ب) تجدیدنظرخواهی دیگر مطروحه از ناحیه آقای م.ع. به وکالت از تجدیدنظرخواه آقای ع.ت. به طرفیت تجدیدنظر خوانده آقای س.م. و دایر به تجدیدنظرخواهی نسبت به بخش دیگر دادنامه تجدیدنظر خواسته به شماره 00904 مورخ 18/9/91 شعبه 43 محترم دادگاه عمومی حقوقی تهران که در بخش معترض عنه بر صدور قرار عدم استماع بخشی از خواسته دعوی خواهان بدوی مشتمل بر تحویل مبیع موضوع
قرارداد عادی بیع 15/7/88 علاوه از استدلال مرجع محترم بدوی در صدور رای (قرار) معترض عنه و معطوفا به بخش نخست دادنامه حاضر و منتفی گردیدن دعوی الزام به تنظیم
سند رسمی و ازآنجاکه خواسته الزام به تحویل مبیع راجع به غیرمنقول فی الواقع و به نوعی مستلزم
خلع ید مالک یا مالکین قانونی و رسمی بوده که مطابق موازین و مقررات قانونی به ویژه
رای وحدت رویه 672 مورخ 1/10/83 هییت عمومی دیوان عالی کشور و رویه قاطع و غالب قضایی مستلزم مالکیت رسمی و قانونی مستدعی مربوطه می باشد و ازآنجاکه خواهان بدوی نسبت به خواسته تحویل مبیع هیچ گونه مالکیت رسمی و قانونی پیرامون موضوع خواسته نداشته فلذا خواسته معنونه در دعوی بدوی مطروحه و در وضعیت مبینه فاقد موقعیت قانونی و غیرقابل استماع بوده لهذا دادگاه با عنایت به مراتب معنونه مارالذکر و با توجه به بلاجهت و بلادلیل بودن تجدیدنظرخواهی صدرالاشعار تجدیدنظرخواهی مرقوم را وارد و موجه ندانسته و مستندا به ماده 353
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه درنتیجه و اساس این بخش از دادنامه معترض عنه تجدیدنظر خواسته را تایید و استوار می نماید. رای دادگاه قطعی است.
مستشاران شعبه 25 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
طاهری ـ موحدی