تجدیدنظرخواهی ابرازی از سوی 1) آقای دکتر ع.ک. و 2) خانم م.ت. به طرفیت تجدیدنظرخوانده آقای ن.ع. و نسبت به دادنامه تجدیدنظرخواستـه به شماره 00596 مورخ 20/6/1391 شعبه 214 عمـومی حقـوقی تهـران کـه بر صدور رای بر رد اعتراض تجدیدنظرخواه نسبت به رای داوری مورخ 25/6/1389 که تحت عنوان «بطلان رای داوری 25/6/1389»; و با احتساب خسارات ناشی از دادرسی مطرح گردیده اشعار داشته مآلا وارد و موجه بوده و دادنامه معترض عنه به علت مبانیت و مغایرت بین و آشکار با موازین و مقررات قانونی و محتویات و مستندات پرونده نه تنها استعداد تایید و استواری را نداشته بلکه همچنین مستعد نقض بوده زیرا؛ اولا ـ خواسته خواهان بدوی (هرچند در ستون خواسته مبنی بر اعلام بطلان رای داور قید گردیده که مطابق موازین و مقررات قانونی نبوده زیرا محکمه مرجع اعلام بطلان موضوع خواسته مرقوم نمی باشد) و برابر سطر پایانی دادخواست مربوطه صدور حکم بر بطلان رای داور و جبران خسارات دادرسی می باشد و در سطر دوم دادنامه تجدیدنظرخواسته نیز به همین ترتیب خواسته تعرفه گردیده لیکن در کمال تعجب و در بخش پایانی و لحوق رای دادنامه مذکور «رای بر رد اعتراض»; صادر و اعلام گردیده که به هیچ وجه منطبق با موضوع خواسته نبوده و خارج از خواسته صادر و به طور واضح مشمول تغافل واقع شده است. ثانیا ـ اصولا و علی القاعده «رای بر رد»; خواسته نیز مطابق موازین و مقررات قانونی نمی باشد و از آنجا که برابر مقررات قانونی موضوع ماده 299
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی رای دادگاه شامل حکم (در ماهیت دعوی) و قرار (در شکل آن) می باشد مرجع بدوی موظف و مکلف به تعیین نوع رای صادره بوده که مراتب به کلی مورد تغافل قرار گرفته است. ثالثا ـ برابر رویه محرز و مسلم قضایی و نیز دکترین موثر حقوقی اصولا شان «رد»; موضوع دعوی از شیونات رای در شکل موضوع (قرار) و در غیر ماهیت آن بوده و علی القاعده «رد دعوی»; مقید به قرار (قرار رد دعوی) خواهد شد که در مارالذکر مانحن مافیه نیز مورد توجه نبوده. رابعا ـ سطور سوم و چهارم دادنامه مرقوم که مبین این عبارات بوده «.... اعلام
فسخ قرارداد اعلامی از سوی داور تعیینی ـ مفهوما ـ به پایان مهلت اقدام و اعاده به وضع سابق تلقی است...»; کاملا مبهم و نامفهوم بوده و مبین استدلالی مدلل به دلایل شرعی یا قانونی و استنباطی صحیح و اصولی و روشن نمی باشد زیرا: 1) منظور از اعلام
فسخ قرارداد مخصوصا به پایان مهلت به هیچ وجه واضح و مبرهن نمی باشد و استدلال مفهومی ابرازی نیز فاقد مبنا و اساس بوده و از ارکان استدلال مفهومی صحیح کلاملا خروج موضوعی داشته. 2) مرجع محترم بدوی نیز اجازه تسری موضوع
فسخ قرارداد (که مورد لحوق رای داوری قرار گرفته) به پایان مهلت امری کاملا متفرع و متفاوت از فسخ می باشد را نداشته و 3) از همه مهم تر تلقی از
فسخ قرارداد و مفهوما به پایان مهلت اقدام و اعاده وضع به حال سابق نیز فاقد مجوز قانونی و شرعی و غیر مستند به مقررات قانونی بوده که از اساسی ترین منقصت ها و نارسایی های دادنامه محسوب خواهـد شد. رابعـاـ استنـاد مرجـع محتـرم بـدوی به «اصل حسن نیت»; نیز مطابق موازین و مقررات قانونی نبوده و با توجه به موضوع خواسته در غیر موضوع و خارج از آن و خارج از موضع قانونی مورد استناد واقع شده است. خامسا ـ مرجع محترم رسیدگی نخستین بدون ورود در ماهیت دعوی بدون ارزیابی ادله خواهان بدوی و علی رغم عدم ابراز هرگونه دفاعی از سوی خوانده پیرامون آن و عدم ابراز هرگونه تعرض و خدشه ای نسبت به دلایل ابـرازی و به صرف تشکیل جلسه رسیدگی 13/6/1391 و استماع اظهارات احد از وکلای خواهان مرقوم و در حد کمتر از یک سطر و با استدلال هایی غیر وارد و غیر مرتبط با دعوی و نهایتا در حد استدلالی شکلی مبادرت به رد اعتراض (در غیر موضوع خواسته) نموده که به هیچ وجه منطبق با موازین قانونی نبوده بناء علی هذا و با عنایت به مراتب معنونه مارالذکر و عنایت به عدم ورود مرجـع رسیـدگی نخستیـن به ماهیت دعوی و صدور رای خارج از خواسته بدوا رای معترض عنه را منطبق با بخش اخیر مقررات قانونی موضوع ماده 299 قانون صدرالذکر دانسته لذا مستندا به مقررات یاد شده و اتخاذ وحدت از ملاک و منطوق و مفهوم مقررات قانونی موضوع مـاده 403 همان قانون ضمن تلقی از «رای به رد »; مرقوم به «قرار رد دعـوی بـدوی»; سپـس مستنـدا به ماده 353
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن نقض قرار موضوع دادنامه مرقوم در نتیجه رسیدگی دقیق صحیح و اصـولی ماهـوی نسبت به دعوی خواهان و توسط مرجع محترم بدوی را مقرر لذا و به منظور یاد شده پرونده امر عینا به آن مرجع اعاده می گردد. رای دادگاه قطعی است.
مستشاران شعبه 25 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
طاهری ـ موحدی