حسب محتویات پرونده و کیفرخواست مورخه 5/12/89 صادره از دادسرای عمومی و انقلاب آقای م.ش. فرزند م. 21 ساله به اتهام قتل عمدی مرحومه س.پ. فرزند م. 21 ساله با توجه به شکایت اولیاءدم تحت تعقیب کیفری قرار گرفته است. متهم در کلیه مراحل در مرجع انتظامی و بازپرسی و جلسه دادگاه به ارتکاب جنایت اقرار و اعتراف نموده است. متهم درخصوص انگیزه قتل در مرجع بازپرسی در تاریخ 27/10/89 اظهار نموده من فقط به خاطر مسایل ناموسی اقدام به این کار کردم می دانم اشتباه کردم شیطان مرا گول زد حاضرم هر مجازاتی را تحمل کنم. متهم در پلیس آگاهی اظهار نموده بله قبول دارم بنده در مورخه ذکر شده ( 31/4/89) با توجه به اینکه به رابطه نامشروع خواهر زاده ام به نام س.پ. پی برده بودم تصمیم گرفتم که او را به قتل برسانم که در ساعت حدود چهار بعد از ظهر بعد از نماز مغرب و عشاء با ضربات چاقو او را به قتل رساندم و سپس متواری شدم. همچنین متهم در جلسه بازپرسی مورخه 4/12/89 اظهار داشته قبل از به قتل رساندن مرحومه خودش به من گفت: « زنی مرا سحر و جادو کرده است. با دختر عمه ام رفته بودم و آزمایش داده ام که مشخص شده حامله بودم»;. من از وی درخصوص بارداری اش سوال کردم او منکر قضیه شد بارها وی را تحت فشار گذاشتم تا از ارتباطش با اشخاص غیرمطلع شوم اما او چیزی به من نمی گفت. شب حادثه بعد از اینکه نماز مغرب را خواندم داخل منزل رفتم و مرحومه را صدا کردم و وی را به بیرون از خانه بردم به وی گفتم با توکار دارم بعد وی را به محل خلوتی نزدیک خانه بردم و در موضوع ارتباط وی با کسی و حاملگی سوال کردم و وی را تهدید کردم که تو را می کشم اگر حرفی نزنی بعد از اینکه مقاومت کرد و حرفی نزد وی را با سه ضربه چاقو به قتل رساندم... . متهم در مقام آخرین دفاع در بازپرسی اظهار نموده قبول دارم اشتباه کردم تقاضای عفو و بخشش اولیاءدم را دارم. متهم در جلسه دادرسی اظهار نموده من طبق آیه شریفه" انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و سیعون فی الارض فسادا " و طبق نامه گواهی پزشکی که مجرم بودن و مفسد بودن مرحومه را تایید می کند و طبق راهنمایی و دستورهایی که از خانواده مرحوم گرفته بودم این را وظیفه شرعی و قانونی خود می دانستم و مرتکب این قتل شده ام.. . ایشان به خاطر اینکه بین پسرها و دخترها دلال بود من وی را به قتل رساندم.. . شعبه اول دادگاه کیفری استان پس از رسیدگی طی دادنامه شماره 9109975416500025-1/3/91 با اتفاق آراء پنج مستشار به شرح آتی انشاء حکم نموده است.
رای دادگاه
به حکایت این پرونده حسب گزارش پلیس آگاهی شهرستان ر یک فقره قتل عمدی در خیابان.. . به وقوع پیوسته که جسد متعلق به فردی به نام س.پ. فرزند م. 21 ساله می باشد که در اثر ضربات چاقو به قتل رسیده است جانشین دادستان دستورات لازم را صادر نموده تحقیقات مقدماتی که از اولیاءدم به عمل آمده از فرد خاصی شاکی نشده است. جسد به پزشکی قانونی انتقال و پزشکی قانونی علت تامه مرگ را اصابت جسم نوک تیز و برنده و آسیب های ریه و قلب و عروق سینه ای تعیین نموده است. در مورخ11/5/89 حسب گزارش پلیس آگاهی پدر مقتوله م.پ. را به عنوان قاتل فرزندش معرفی و از وی شاکی شده است و جانشین بازپرس دستور دستگیری متهم را صادر می نماید در مورخه 27/10/89 آقای م.ش. از معتمدین شهرستان متهم م.ش. را در دادسرا حاضر می نماید و مشارالیه پس از تفهیم اتهام اتهام را قبول می نماید و بیان می دارد خواهرزاده ام را تحت نظر داشتم احساس کردم با کسی رابطه دارد. این حرف ها را بیشتر از مردم می شنیدم یک روز زمانی که منزل خواهرم (مادر مقتوله) بودم مرحومه با من درد دل می کرد می گفت مرا سحر و جادو کرده اند حتی بچه سه ماه توی شکمم بوده که سقط کرده ام بعد از این صحبت به هم ریخته شدم و چاقو را داخل شهر خریداری کردم. روز حادثه بعد از خواندن نماز مغرب و زمانی که از دفتر به خانه پدر مقتوله بر می گشتم به منزل مقتوله رفتم و مقتوله را صدا کردم و به وی گفتم مطلبی را به تو می گویم به کسی نگو و از من پرسید چه چیزی می خواهی بگویی و کنجکاو شد و بعد با هم پشت منزلشان به محلی که اتاق خرابی داشت رفتیم و همان جا محلی بود که قبلا گوسفندان را در آنجا نگهداری می کردند به او نشان دادم و گفتم این محل متعلق به چه کسی می باشد در همین حین از وی درخصوص بچه سقط شده پرسیدم و اصرار کردم اسم کسی که با وی این کار را انجام داده پرسیدم و حتی من اسامی را برای وی ذکر می کردم که او انکار می کرد و بعد از اینکه با وی در مورد شخص ناشناسی که با وی رابطه داشته صحبت کردم ابتدا سیلی محکمی به صورت وی زدم و بعد با چاقویی که داشتم ضرباتی به وی وارد کردم که هر سه ضربه را از پشت به وی وارد کردم بعد از وارد کردن ضربات همان جا فوت کرد و جسد وی را در اتاق مخروبه ای قراردادم و فرار کردم و قبل از فرار داخل جویی که داخل آن محل بود لباسهایم را شستم و بعد خانه خواهرم (مادر مقتوله) رفتم و فکر کردم همه خبر دارند وقتی داخل خانه رفتم دیدم کسی متوجه موضوع نشده و بعد سوییچ موتور را از برادر مقتوله خواستم و بعد به طرف رفتم من فقط به خاطر مسایل ناموسی اقدام به این کار کردم می دانم اشتباه کردم. شیطان مرا گول زد حاضرم هر مجازاتی را تحمل کنم اولیاءدم مقتوله م.پ. ( پدر مقتوله) و ن.پ. (مادر مقتوله) تقاضای قصاص متهم را نموده اند. مجددا در مورخه 14/12/1389 در تحقیقات به عمل آمده بیان داشته من مرحومه را با ضربات چاقو به قتل رساندم قبل از به قتل رساندن مرحومه خودش به من گفت زنی مرا سحر و جادو کرده است به من گفت با دختر عمه ام رفته بودم آزمایش داده ام که مشخص شد حامله بودم من درخصوص بارداریش سیوال کردم و او منکر قضیه شد بارها وی را تحت فشار گذاشتم تا از ارتباطش با افراد غیر مطلع شوم اما او چیزی به من نگفت شب حادثه پس از خواندن نماز مغرب داخل منزل رفتم مرحومه را صدا کردم وی را به بیرون خانه بردم و به وی گفتم با تو کار دارم بعد وی را به محل خلوتی نزدیک خانه بردم و درخصوص ارتباط وی با کسی و حاملگی سیوال کردم و وی را تهدید کردم که تو را می کشم اگر حرف نزنی بعد از اینکه مقاومت کرد و حرفی نزد وی را با سه ضربه چاقو به قتل رساندم. جسد او را به زور زمین داخل یک اتاق مخروبه گذاشتم سپس از آن جا فرار کردم تا اینکه بعد از مدتی خودم را معرفی کردم که صحنه قتل به همراه متهم در حضور جانشین بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب بازسازی گردید. پرونده پس از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان ارسال می گردد. متهم آقای ع.خ. را به عنوان وکیل تعیینی معرفی نموده. دادگاه دستور تعیین وقت رسیدگی صادر و طرفین به رسیدگی دعوت شده اند در مورخ 2/8/90 در جلسه دادرسی متهم در مقام دفاع اظهار داشته اتهام مباشرت در قتل عمدی مرحومه را قبول دارم موضوع از این قرار است که مقتوله خواهر زاده اینجانب بود مدتی بود که پدر و مادر و برادرانش متوجه شده بودند که ایشان فساد اخلاقی دارد حتی به نظر خود من ایشان بالاتر از فساد مفسد فی الارض بود با افراد متعددی رابطه داشت به طوری که حامله شده بود و چون از جانب خانواده اش شدیدا مورد کتک کاری قرار گرفته بود و تصمیم به قتل او گرفته بودند مادر مقتوله که خواهرم می باشد و برادر بزرگ مقتوله موافق قتل او بودند چون باعث آبروریزی شده بود. البته مادر مقتوله و برادر بزرگش جداگانه در صحبت هایی که با هم داشتیم که من و برادر بزرگش با هم مشترکا او را بکشیم حتی چاقویی را که قرار بود او را بکشیم برادر کوچکش تهیه کرده بود و موتورسیکلت را بنزین زده بود شب قتل من رفتم خانه خواهرم و می خواستم خواهر زاده ام را به خانه ای با خودم از منزل بیرون ببرم ایشان خودش به نوعی متوجه شده بود که می خواهند بلایی سرش بیاورند مادرش تا درب حیاط نمی-آمد او را همراهی کند که خیالش جمع شود بعد از آن من او را پشت پنجره اتاق خودشان بردم اول از او سیوالاتی در ارتباط با افرادی که با او رابطه داشتند کردم او جوابی نداد بعد چند ضربه چاقو از پشت تقریبا نزدیک کتف های او وارد کردم ایشان همان جا تمام کرد مادر و دیگر افراد در همان لحظه داخل همان اتاق که پشت پنجره ای که من او را به قتل رساندم بودند که در همان صحنه چاقو قسمتی از کف دستم را برید. ضمنا اینجانب قبل از قتل تصمیم خودم را چند بار به پدرش که در سفر بود تلفنی در میان گذاشتم و گفتم می خواهید کار را تمام کنم آنجا دعا کن که اگر خیر است این کار انجام شود ایشان گفت ان شاء الله خیر است. من حتی بعد از اینکه مرحومه را به قتل رساندم لباسهایم خونی شده بود پشت منزل داخل باغی رفتم لباسهایم را شستم دستم هنوز خون می آمد آمدم داخل خانه خودش بعد جلوی مادرش حتی به حالت نظامی احترام گذاشتم یعنی اینکه من دستور شما را اجرا کردم ایشان نشسته بود چیزی نمی گفت از وی سیوال شد چرا شما شش ماه فراری بودید پاسخ داد موضوع از اول به طور نقشه پیش رفت حتی شب قتل هم وقتی به خواهرم می گویند دخترت گم شده می گوید من می دانم کجاست شب با خیال راحت تا صبح می خوابد نقشه ما از جایی به هم خورد که تعدادی از همسایه ها متوجه قتل شده بودند جنازه را دیده بودند و به پلیس خبر داده بودند حتی برای کالبد گشایی راضی نبودند. در ادامه پدر مقتوله بیان داشتند اظهارات متهم را قبول ندارم راضی به قتل دخترم نبوده ام موقعی که در سفر مکه بودم با خانواده ام تماس داشتم گفتند م.ش. اینجاست تلفنی با من احوال پرسی کرد و گفت برای من دعا کن که من شهید بشوم وی درخصوص قتل دخترم صحبتی نکرد و مادر مقتوله نیز قسم یاد نمود که از قتل دخترش مطلع نبوده است از برادر و خواهر مقتوله به اسامی ع. و ع.پ. به عنوان مطلع تحقیق گردیده بیان داشته اند که خواهرشان با افرادی ارتباط نامشروع نداشته است ع. در ادامه اظهار داشته اینکه من می خواستم با وی همکاری کنم کذب محض است فکر می کنم روز سه شنبه اوایل سال تحصیلی 89-88 پیش دانشگاهی بودم سر کلاس بودم یکی درب زد گفت یکی بیرون با شما کار دارد رفتم دیدم متهم ایستاده بعد گفت سوار موتور شو با تو کار دارم گفتم کلاس دارم نمی توانم بیایم بعدا می آیم به اجبار مرا سوار موتور کرد رفتیم پنج کیلومتری کسی نبود توقف کرد پیاده شدیم نشستیم به من گفت یک داروی گیاهی داخل حمام شما دیدم گفت مال سقط جنین است من به خواهر شما مشکوک هستم که عمل منافی عفت انجام داده است گفت به کسی نگو من گفتم این دلیل نمی شود بعد گفت به کسی چیزی نگو اگر بگویی تو را می کشم من هم از ترس حرف نزدم دادگاه با توجه به شکایت اولیاءدم گواهی پزشکی قانونی اقرار صریح و منطبق با واقع متهم و بازسازی صحنه جرم و دفاعیات وی و با توجه به پاسخ متهم به سیوال دادگاه مبنی بر اینکه در پاسخ به این سیوال که اگر مقتوله اسامی افرادی را که حسب اظهارات شما به ایشان تجاوز می نمودند بیان می نمود آیا شما او را می کشتید اظهار می دارد والله نمی دانم مطمین نیستم که این خود نشان از عدم ثبات در تصمیم گیری دارد در حالی که کسی که به اعتقاد مهدور الدم دیگری را می کشد نیاز به اراده راسخ دارد و اراده متزلزل موید عدم اعتقاد است. مضافا به اینکه با توجه به سیاق عبارت پایانی تبصره 2 ماده 295
قانون مجازات اسلامی اقتباس می گردد که مهدور الدم بودن فراز ابتدای تبصره مذکور دلالت دارد به اینکه یک از مصادیق مهدور الدم بودن باشد در حالی که نه قوادی و نه زنای در غیرشرایط احصان چنین خصوصیاتی را دارا نمی باشد و همچنین متهم در تحقیقات محوله اظهار داشته شیطان مرا گول زد اشتباه کردم حاضرم هر مجازاتی را تحمل نمایم. چنانچه نامبرده بر عقیده خودش مبنی بر مفسد فی الارض بودن مرحومه اقدام می کرد دلیلی بر پشیمان شدنش و فرار وی از صحنه جرم نبود و در جلسه اخیر دادگاه بیان داشته به علت اینکه مرحومه دلال بین پسران و دختران بود وی را به قتل رساندم. فلذا اعتقاد وی مبنی بر مهدور الدم بودن مرحومه غیرثابت تشخیص و به استناد مواد 205 بند الف ماده 206 بند الف ماده 231 232 265 209
قانون مجازات اسلامی و آیه شریفه من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا سوره اسراء آیه 32 مشارالیه را به قصاص نفس در حق اولیاءدم پس از پرداخت نصف دیه کامل مرد مسلمان به نامبرده محکوم می نماید اولیاءدم می توانند شخصا یا با انتخاب وکیل قاتل را پس از استیذان از ولی امر مسلمین قصاص نمایند رای صادره حضوری و ظرف بیست روز پس از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان محترم عالی کشور می باشد. دادنامه صادره در مورخه 23/3/91 به آقای ع.خ. به عنوان وکیل متهم و در مورخه 13/4/91 به اولیاءدم ابلاغ که نامبردگان به ترتیب به شرح لوایح تقدیمی ب تاریخ های 2/4/91 و 27/3/91 درخواست تجدیدنظر نموده اند. اولیاءدم در لایحه خود اجمالا عنوان نموده اند اولا: در دادنامه هیچ گونه اشاره ای به جرایم افتراء و تهمت های دیگر که توسط متهم و خانواده اش نسبت به مقتوله و خانواده ما مرتکب شده اند نشده است و ثانیا: در مورد مشروط بودن قصاص نفس به پرداخت نصف دیه کامل مرد مسلمان بسیاری از فقهاء شیعه و فقهاء چهار گانه اهل سنت بر این نظر هستند که در باب قصاص نفس مرد و زن برابرند. قانون گذار نیز با در نظر گرفتن اهمیت موضوع در مواد 323 22 تبصره ماده 383 و ماده 429
قانون مجازات اسلامی در موردی که جنایت نظم و امنیت عمومی را برهم زند یا احساسات عمومی را جریحه دار کند و مصلحت در اجرای قصاص باشد لکن خواهان قصاص تمکن از پرداخت فاضل دیه یا سهم دیگر صاحبان حق را نداشته باشد مقدار مذکور از بیت المال پرداخت می شود صریحا برای حل این مشکل چاره جویی نموده است.. . وکیل متهم در لایحه خود اجمالا عنوان نموده موکل در کلیه مراحل رسیدگی اتهام قتل مرحومه س.پ. را که خواهر زاده اش بوده پذیرفته ولی اظهار نموده که چون مقتوله با افراد مختلفی روابط نامشروع داشته و حتی از همان روابط نامشروع حامله و سقط جنین کرده بود لذا مقتوله را مهدور الدم می دانسته بر اساس وظیفه شرعی که برای خودش قایل بوده اقدام به ارتکاب قتل نموده است. پزشکی قانونی به شرح ظهر صفحه 38 پرونده باکره نبودن مقتوله را مورد تایید قرارداده است (مقتوله دختری مجرد بوده) و آثار پارگی پرده بکارت را در دو نقطه ساعت 2 و 9 نموده است. این نظریه پزشکی قانونی موید صحت حرف های موکل است. دایر بر اینکه مقتوله موضوع روابط نامشروع خودش را برای موکل تعریف کرده بود و حتی گفته بود کسانی با وی مواقعه داشته اند او را سحر و جادو کرده اند. موکل در تمامی مراحل رسیدگی بیان نموده که فقط جهت اجرای حکم شرع و انجام وظیفه شرعی اقدام به قتل خواهرزاده اش نموده است و هیچ انگیزه دیگری نداشته است برابر تبصره 2 ماده 295
قانون مجازات اسلامی صرف وجود همین اعتقاد در لحظه وقوع قتل موجب می شود که قتل واقع شده از مصادیق قتل عمدی خارج و جزء مصادیق قتل خطایی شبیه عمد قرار گیرد (حتی اگر قاتل نتواند مهدور الدم بودن مقتول را ثابت نماید).. . پرونده جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال که جهت رسیدگی به این شعبه (6) ارجاع شده است.