در خصوص اتهام آقای ع.م. دایر بر صدور نود و هشت فقره چک بلامحل و فروش مال غیر و
خیانت در امانت موضوع شکایت اشخاص حقوقی و تعدادی اشخاص حقیقی و سازمان زمین و مسکن شعبه 15 دادگاه عمومی به موضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره 1525 تا 1634 مورخ 3/11/87 در خصوص شکایت چهار نفر از شکات به جهت گذشت ایشان و قابل گذشت بودن موضوع به استناد ماده 12
قانون صدور چک قرار موقوفی تعقیب متهم یاد شده را صادر نموده است و نسبت به شکایت بقیه شکات در خصوص
صدور چک های بلامحل دادگاه اعلام نموده بلامحل بودن چک های صادره را با توجه به دفاعیات متهم و مدارک مضبوط در پرونده متزلزل دانسته و احراز نمی نماید؛ اما وعده دار بودن آن ها را محرز و مسلم می داند که با انطباق مورد با ماده 13
قانون صدور چک مصوب 1372 نام برده را دو سال حبس با کسر احتساب ایام بازداشت محکوم می نماید و اعلام می نماید در خصوص اتهام
کلاهبرداری موضوع شکایت شکات ذکر شده در دادنامه به علت فقدان عنصر مادی یعنی
کلاهبرداری بایستی یا با اغفال طرف جرم که اموال او را برده و ضرر محقق گردد و عنصر روانی که به قصد و ثبت و اراده طرفین برمی گردد و اینکه
کلاهبرداری عالما و عامدا آگاهانه متوسل به وسایل تقلبی جهت فریب طرف جرم گردد و قصد و اراده مجرم به تنهایی کافی نبوده بلکه می بایست مجنی علیه نسبت به اعمال متقلبانه او جاهل باشد. متهم
مدیر شرکت و صاحب اختیار بوده و شرکت هم واقعیت خارجی داشته و موهوم نبوده است و صرف گرفتن فرم از دیگری
کلاهبرداری تلقی نمی شود لذا از اتهام منتسبه تبریه می گردد؛ و در مورد اتهام
خیانت در امانت و فروش مال غیر که سوء نیت و قصد اضرار به دیگری باید باشد که در این مورد سوء نیتی محرز نمی گردد و چون دخل و تصرف با حسن نیت بوده و اینکه امین در مال مورد امانت مدعی و ادعای حق می نماید و اگر فروشنده (سازمان مسکن) از انجام معامله منصرف شده موضوع معنونه فاقد جنبه کیفری است و جنبه حقوقی پیدا می کند؛ لذا از اتهام منتسبه نیز تبریه می گردد. در ضمن شکایتی که
مطالبه وجه پرداختی را کرده اند نظر به اینکه در چنین مواردی بایستی دادخواست حقوقی به دادگاه تقدیم نمایند لذا هدایت قانونی می شوند که به دادگاه صالحه مراجعه و دادخواست خود را تقدیم نمایند؛ و اما در خصوص دادخواست های مطالبه تقدیمی از طرف 1ـ م.ب. 2ـ م.ج. 3ـ خانم پ.ک. 4ـ ن.ز. 5ـ ع.ح. 6ـ خانم الف.ف. 7ـ خانم ل.ف. 8ـ غ.ف. 9ـ ش.و. 10ـ م.و. 11ـ ن.ز. 12ـ ب.ط. 13ـ خانم ش.ل. 14ـ م.ج. 15ـ ع.الف. 16ـ ح.ک. 17ـ م.م. 18ـ ع.ش. 19ـ غ.الف. 20ـ ج.ح. 21ـ ع.ن. 22ـ ع.خ. 23ـ الف.ح. 24ـ غ.س. 25ـ خانم ص.د. 26ـ ب.م. 27ـ م.ر. 28ـ ح.ب. 29ـ م.ر. 30ـ اداره کل امور اقتصادی و دارایی استان 31ـ ع.ع. همگی به طرفیت آقای ع.م. با توجه به اینکه خوانده دعوی در دادگاه کلیه دعاوی حقوقی اقامه شده را پذیرفت و تکذیب یا انکار نسبت به آن ها به عمل نیاورد و در تحقیقات به عمل آمده اظهار داشته که افرادی که مطالبه وجوه پرداختی خود را نموده اند مورد قبول می باشد و با عنایت به اینکه خواهان ردیف آخر ع.ع. به شرح مندرج در پرونده کلاسه 76/15/1466 عمومی از دعوی حقوقی اقامه شده کلا منصرف گردیده علی هذا دادگاه خوانده دعوی را به پرداخت اصل وجود مورد مطالبه افراد مذکور در فوق و همچنین اداره کل امور اقتصاد و دارایی اضافه هزینه های دادرسی که از ناحیه خواهان ها مورد مطالبه واقع شده اند به استناد ماده 367 قانون آیین دادرسی مدنی محکوم می نماید و چون ع.ع. دعوی خود را به طور کلی مسترد نمود در این خصوص به استناد ماده 298 قانون آیین دادرسی مدنی قرار سقوط دعوی مشارالیه را صادر می نماید و مطالبه ضرر و زیان خواهان ردیف 7 خانم ل.ف. فاقد وجاهت شرعی است لذا محکوم به رد می باشد؛ و در پی اعتراض و تجدیدنظرخواهی مدیر کل املاک حقوقی سازمان ملی زمین و مسکن به این دادنامه شعبه 9 دادگاه تجدیدنظر استان طی دادنامه شماره 84/28 ـ 21/1/84 اعلام کرد ضمن رد اعتراض تجدیدنظرخواه با استناد به ماده 257
قانون آیین دادرسی کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته را عینا تایید می نماید و در پی تجدیدنظرخواهی آقای ف.س. به وکالت از شرکت های تعاونی مسکن 18 گانه در خصوص برایت متهم از بزه
کلاهبرداری شعبه یک دادگاه تجدیدنظر استان به موضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره 84/381ـ8/3/84 اعلام کرد اولاـ تجدیدنظرخوانده خود را مالک 162 هکتار زمین معرفی نموده و اقدام به فروش آن ها کرده است و بعدا کاشف به عمل آمده که زمین های مذکور متعلق به غیر است. ثانیاـ تجدیدنظرخوانده خود را به عنوان نماینده مسکن و شهرسازی و صاحب اختیار معرفی نموده ولی اینگونه اختیاری نداشته است. ثالثاـ بر فرض قبول مالکیت تجدیدنظر خوانده در سهم خود وی قطعات زمین بسیار بیشتر از سهم خود فروخته است؛ به این معنی که وفق ماده 5
قرارداد منعقد فی مابین وی و شکات موصوف می باید 35 قطعه بسازد و با این وصف پنجاه و پنج درصد از قطعات زمین های شهرک مورد ادعای مسکن و شهرسازی می باید در سهم تجدیدنظر خوانده باشد و الباقی آن یعنی 45 درصد سهم سازمان مسکن و شهرسازی باشد؛ یعنی تجدیدنظرخوانده باید ماده 1515 قطعه زمین باشد در حالی که ایشان اقدام
پیش فروش 3600 قطعه به شکات نموده؛ و رابعاـ مالکیت تجدیدنظرخوانده در سال های 1370 تا 1374 مشخص و معلوم نبوده است و وی هم از مالکیت خویش مطمین نبوده است ولی اقدام به فروش کرده است. خامساـ در حال حاضر همان زمین هایی که آقای ع.م. به شکات فروخته است به وسیله سازمان مسکن و شهرسازی به همان افراد یعنی تعاونی های مسکن 18 گانه و سایر افراد با اخذ ثمن مجدد فروخته شده است و این دلیل بر عدم مالکیت وی در امعان فروش است. سادساـ وی در صفحات 23 و 24 و 25 پرونده اقرار نموده از تعاونی جمعا یک میلیارد و پنجاه میلیون تومان گرفته ام که داخل همین زمین هزینه کرده ام. لذا تجدیدنظرخواه اقدام به
پیش فروش زمین های متعلق به غیر به تجدیدنظرخواه نموده که بیان کننده سوء نیت مشارالیه می باشد. (ظاهرا نظر دادگاه تجدیدنظرخوانده می باشد که اشتباها تجدیدنظرخواه ذکر نموده است. ممیز) و با توجه به اینکه ایشان من غیرواقع خود را به عنوان نماینده مسکن و شهرسازی معرفی نموده و تجدیدنظرخواهان مجددا همان زمین ها را از مسکن و شهرسازی خریداری نموده اند فعل مجرمانه ایشان و سوء نیت وی در خصوص
کلاهبرداری محرز است و ضمن نقض رای بر برایت وی در قسمت
کلاهبرداری مستندا به ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و
کلاهبرداری مصوب 1367 وی را به تحمل دو سال حبس و رد اصل مال به صاحبش به مبلغ 622/664/122/90 ریال و جریمه نقدی معادل آن نحوه استرداد مبالغ به شکات را به شرح دادنامه اعلام نموده است و اعلام کرد تجدیدنظرخواهان در مورد مازاد بر مبلغ مذکور یعنی مبلغ 378/331/877/10 ریال با این استدلال که تجدیدنظرخواهان و وکلای آن ها هیچ گونه بینه و دلیلی دال بر پرداخت این مبلغ به تجدیدنظرخوانده ارایه ننموده اند لذا رای برایت صادره در این مورد نتیجتا تایید می شود.هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای طالبی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای دکتر احتشامی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر «موافقت با درخواست اعاده دادرسی نسبت به دادنامه شماره 84/381ـ8/3/84 و 1525 تا 1634ـ3/11/78»; مشاوره نموده چنین رای می دهد: