رای قضایی شماره 9309970907800241

رای قضایی شماره 9309970907800241

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970907800241


شماره دادنامه قطعی:
9309970907800241

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/05/13

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
اثر تجدیدنظرخواهی در دعوای غیرقابل تجزیه بر حق فرجام خواهی

پیام رای:
دعوای ابطال معامله با محجور غیرقابل تجزیه است و چنانچه یکی از خواندگان نسبت به آن تجدیدنظرخواهی کرده باشد و رای قطعی در مورد آن صادرشده باشد خوانده دیگر نمی تواند نسبت به آن درخواست فرجام کند.

رای خلاصه جریان پرونده
خانم ف.ب. با وکالت آقای ق.ر. دادخواستی به طرفیت الف. ب. ب. خ. و ت. ن. خ. ر. و خانم ک. نام خانوادگی همگی ب. به خواسته ابطال معامله منعقده فی مابین خواندگان ردیف اول و دوم مقوم به 50000100 ریال و ابطال دو فقره سند رسمی به شرح متن هر یک مقوم به 5 میلیون ریال با احتساب کلیه خسارات قانونی تقدیم محاکم عمومی آمل نموده و توضیح داده به دلالت قیم نامه ابرازی خوانده ردیف اول مورث موکله (و سایر خواندگان) را به دادگاه محجور معرفی تا اینکه در پرونده 74/75 سرپرستی حکم حجر وی صادر و مشارالیه از سال 1375 قیمومت وی را عهده دار و اما حسب مستندات موجود خوانده مزبور بدون رعایت حرفه و صلاح محجور زمینی 5/13 قفیزی وی را به واحد سرپرستی جهت فروش معرفی و جالب توجه آنکه علت فروش زمین مولی علیه را عدم کفایت درآمد زمین زراعی با هزینه های جاری محجور اعلام داشته است؟!! و بدون آنکه زمین محجور را شخصا به کارشناس تعرفه نماید و علی رغم آنکه زمین محجور عملا با زمین قیم مزبور در 3 قطعه به گونه مشاع بوده کارشناس زمین محجور را (با کروکی) 9538 مترمربع در یک قطعه مفروز گزارش و ارزش آن را در هر مترمربع 7000 ریال اعلام و بدین وسیله مال غیرمنقول مورث را به خوانده ردیف دوم که از اقربای نزدیک قیم بوده واگذار نموده است و مطابق سند رسمی شماره 54833 مورخ 15/11/79 مالکیت آن را به خوانده ردیف دوم منتقل و متعاقب گذشت 11 ماه و قبل از تحویل ملک به خریدار آن را مستند به سند رسمی شماره 58167 مورخ 18/10/80 مجددا به خودش انتقال داده پر واضح است خوانده در مانحن فیه مصلحت و غبطه مولی علیه را مراعات ننموده چرا اینکه اولا نیازی به فروش زمین محجور نبوده زیرا محجور علاوه بر این زمین دارای زمینی 2154 مترمربعی دیگر و خانه سرا بوده و نامبرده فاقد زن و فرزند بوده ثانیا سهمی زمین محجور 5/13587 مترمربع مشاع در 3 قطعه بوده و قیم بدان یقین داشته لکن در عمل قیم با هماهنگی کارشناس زمین مولی علیه را به میزان 9538 مترمربع اعلام و آن را به ثمن بخش مورد معامله قرار داده است. خوانده زمین محجور را به دلالت کروکی ترسیمی به کارشناس تعرفه ننموده و واقعیت حدود و اربعه ملک را اعلام نکرده و از طرفی چون خود مودای تصاحب زمین را در سر داشته به همین جهت تبانی در فروش ملک با خوانده ردیف دوم متصور و امر غیرقابل انکار می باشد. رابعا مطابق مقررات امور حسبی و قانون مدنی قیم نمی تواند مال غیرمنقول محجور را مورد معامله قرار دهد و از آنجایی که قیم جواز نقل وانتقال مال غیرمنقول محجور را نداشته و غیر رعایت غبطه و مصلحت محجور نشده و به همین جهت تصویب دادستان در چنین معامله ای تابع شرایط صحت می باشد و صرف کسب اجازه از دادستان موجب نفوذ معامله قیم نمی شود و درخواست طبق خواسته را نموده است. شعبه 7 دادگاه عمومی آمل پس از دستور دعوت و تشکیل جلسه و استماع اظهارات وکیل خواهان و دفاعیات وکیل خواندگان ردیف 1 و 2 مطالبه و ملاحظه پرونده های استنادی و ارجاع امر به کارشناس و وصول نظریه کارشناس ختم دادرسی را اعلام و طی دادنامه 000700885 مورخ 7/8/91 با این استدلال که (... نظر به اینکه اولا: برابر سند رسمی شماره 54822-15/11/1378 که آقای الف.ب. اراضی محجور را به مساحت 9548 مترمربع از طریق سرپرستی و حسب حکایت پرونده استنادی 74/75 سرپرستی به تایید معاونت دادستان با ارجاع امر به کارشناسی آن را به آقای ب.خ. فروخته است ثانیا: حسب وکالت نامه شماره 54945 مورخ 25/11/79 در دفترخانه شماره.. . آمل به آقای ب.خ. به عنوان وکیل آقای الف.ب. و به موجب سند رسمی شماره 58167-18/10/80 به عنوان وکیل آقای الف.ب. انتقال که مساحت آن 13500 مترمربع بوده است درصورتی که محجور میزان تعرفه در سه قطعه را 9538 متر اعلام و ارزیابی و مورد معامله قرارگرفته که انتقال سند به مساحت 3468 و منزل مسکونی بیش از مورد بیع می باشد از آنجایی که حسب مفاد پرونده استنادی که موجبات عزل خوانده ردیف اول را فراهم آورده و اراضی محجور را به طول کامل به کارشناس جهت ارزیابی معرفی ننموده است و اعلام نظر کارشناس رسمی دادگستری حکایت از عدم رعایت غبطه قیم علیه محجور دارد و از اینکه بعد از انتقال با رعایت ظاهری مقررات و تایید مدعی العموم نماینده او چنین معامله ای قابل ابطال است یا خیر جای تامل می باشد که بایستی به تاثیر و نفوذ تصویب دادستان پی برد که آیا جزء ارکان عقود متعلق به محجور از سوی قیم است. جنبه نظارتی داشته و در صورت عدم رعایت به ارکان آن خدشه ای وارد نمی کند و آیا صرف تصویب مدعی العموم یا نماینده او موجب تنفیذ معامله می شود هر چند رعایت غبطه نشده باشد با نگرش به ماده 1241 قانون مدنی حکایت از دو امر دارد که 1- رعایت غبطه 2- تصویب مدعی العموم که در بود هر یک به صورت علی حده کافی نیست همان طور که اگر رعایت غبطه شود و دادستان تصویب ننماید عقد واقع نمی شود عکس آن نیز صادق است و صرف تشریفات انتقال شرکا کافی برای تحقق عقد اموال غیرمنقول نمی باشد و دعوی را وارد تشخیص و مستندا به مواد 198 و 515 و 519 و 520 522 قانون آیین دادرسی مدنی و ماده پیش گفته حکم به ابطال معامله منعقده فی مابین خواندگان و همچنین ابطال دو فقره سند رسمی شماره 58167 مورخ 18/10/80 و نیز سند رسمی شماره 54822 مورخ 15/11/1387 و نیز خواندگان را به پرداخت هزینه دادرسی و.. . در حق خواهان محکوم می نماید. وکیل آقای الف.ب. نسبت به دادنامه تجدیدنظرخواهی که شعبه 18 دادگاه تجدیدنظر استان مازندران پس از رسیدگی با رد تجدیدنظرخواهی دادنامه بدوی را به موجب دادنامه 007100904 مورخ 18/8/92 عینا تایید و آقای ب.خ. نیز ظرف مهلت مقرر پس از اتمام مدت تجدیدنظرخواهی دادخواست فرجامی تقدیم که پس از طی تشریفات قانونی پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است دادخواست فرجامی به هنگام شور قرایت خواهد شد.
به تاریخ بالا هییت شعبه تشکیل پس از قرایت گزارش عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره انجام چنین رای می دهد.

رای شعبه دیوان عالی کشور
نظر به اینکه دادنامه بدوی (رای فرجام خواسته) توسط احد از خواندگان مورد تجدیدنظرخواهی واقع و با رد تجدیدنظرخواهی قطعیت یافته است و رای مذکور قابل تجزیه و تفکیک نمی باشد و مستندا به ماده 359 قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه دادگاه تجدیدنظر به فرجام خواه نیز تسری خواهد داشت بنابراین دیوان عالی کشور مواجه با تکلیفی نبوده و پرونده اعاده می شود.
رییس شعبه 18 دیوان عالی کشور ـ مستشار
احمدی ـ شمس

قاضی:
احمدی , علی شمس

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 1241 - قیم نمی تواند اموال غیرمنقول مولی علیه را بفروشد و یا رهن گذارد یا معامله ای کند که در نتیجه ی آن خود مدیون مولی علیه شود مگر با لحاظ غبطه ی مولی علیه و تصویب مدعی العموم. درصورت اخیر شرط حتمی تصویب مدعی العموم ملائت قیم می باشد و نیز نمی تواند برای مولی علیه بدون ضرورت و احتیاج قرض کند مگر با تصویب مدعی العموم.

مشاهده ماده 1241 قانون مدنی

ماده 198 - درصورتی که حق یا د ینی برعهده کسی ثابت شد اصل بر بقای آن است مگر این که خلاف آن ثابت شود.

مشاهده ماده 198 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 515 - خواهان حق دارد ضمن تقدیم دادخواست یا در اثنای دادرسی و یا به طور مستقل جبران خسارات ناشی از دادرسی یا تاخیر انجام تعهد یا عدم انجام آن را که به علت تقصیر خوانده نسبت به اداء حق یا امتناع از آن به وی وارد شده یا خواهد شد همچنین اجرت المثل را به لحاظ عدم تسلیم خواسته یا تاخیر تسلیم آن از باب اتلاف و تسبیب از خوانده مطالبه نماید. خوانده نیز می تواند خسارتی را که عمدا از طرف خواهان با علم به غیر محق بودن در دادرسی به او وارد شده از خواهان مطالبه نماید. دادگاه در موارد یادشده میزان خسارت را پس از رسیدگی معین کرده و ضمن حکم راجع به اصل دعوا یا به موجب حکم جداگانه محکوم علیه را به تادیه خسارت ملزم خواهد نمود. در صورتی که قرارداد خاصی راجع به خسارت بین طرفین منعقد شده باشد برابر قرارداد رفتار خواهد شد. تبصره 1 - در غیر مواردی که دعوای مطالبه خسارت مستقلا یا بعد از ختم دادرسی مطرح شود مطالبه خسارتهای موضوع این ماده مستلزم تقدیم دادخواست نیست. تبصره 2 - خسارت ناشی از عدم النفع قابل مطالبه نیست و خسارت تاخیر تادیه در موارد قانونی قابل مطالبه می باشد.

مشاهده ماده 515 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 519 - خسارات دادرسی عبارتست از هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل و هزینه های دیگری که به طور مستقیم مربوط به دادرسی و برای اثبات دعوا یا دفاع لازم بوده است از قبیل حق الزحمه کارشناسی و هزینه تحقیقات محلی.

مشاهده ماده 519 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 520 - درخصوص مطالبه خسارت وارده خواهان باید این جهت را ثابت نماید که زیان وارده بلاواسطه ناشی از عدم انجام تعهد یا تاخیر آن و یا عدم تسلیم خواسته بوده است در غیر این صورت دادگاه دعوای مطالبه خسارت را رد خواهد کرد.

مشاهده ماده 520 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 522 - در دعاویی که موضوع آن د ین و از نوع وجه رایج بوده و با مطالبه داین و تمکن مدیون مدیون امتناع از پرداخت نموده در صورت تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه از زمان سررسید تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبکار دادگاه با رعایت تناسب تغییر شاخص سالانه که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد محاسبه و مورد حکم قرار خواهد داد مگر این که طرفین به نحو دیگری مصالحه نمایند.

مشاهده ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 359 - رای دادگاه تجدیدنظر نمی تواند مورد استفاده غیر طرفین تجدیدنظر خواهی قرار گیرد مگر در مواردی که رای صادره قابل تجزیه و تفکیک نباشد که در این صورت نسبت به اشخاص دیگر هم که مشمول رای بدوی بوده و تجدیدنظرخواهی نکرده اند تسری خواهد داشت.

مشاهده ماده 359 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM