خانم ز.م. با وکالت آقای ع.م. به طرفیت آقای الف.الف. دادخواستی مبنی بر صدور حکم
طلاق به دلیل ترک زوجیت و عدم پرداخت
نفقه تقدیم دادگاه های عمومی شیراز نموده و در متن دادخواست توضیح داده برابر سند ازدواج شماره 13993 تنظیمی در دفتر رسمی ثبت ازدواج شماره.. . در تاریخ 8/6/83 با خوانده ازدواج نمودم با توجه به اینکه خوانده از تاریخ 20/8/89 زندگی مشترک را ترک نموده و در خارج از کشور بسر می برد و در این ایام هیچ
نفقه ای به زوجه پرداخت ننموده است که این امر موجبات عسر و حرج شدید وی را فراهم کرده است تقاضای استماع شهادت شهود داشته با توجه به تحقق بند هشتم شروط ضمن عقد و وکالت بلاعزل یا حق توکیل تقاضای صدور حکم
طلاق دارم دادخواست به شعبه بیست و ششم دادگاه عمومی حقوقی شیراز ارجاع گردیده شعبه مرجوع الیه وقت رسیدگی معین طرفین را دعوت نموده که به علت مجهول المکان بودن خوانده از طریق نشر آگهی در روزنامه کثیرالانتشار خوانده دعوت شده وکیل خواهان در جلسه اظهارات خود را به شرح دادخواست تکرار و تقاضای استماع شهادت نموده دادگاه از شهود به اسامی خانم ها م.ب. و م.ب. استماع شهادت نموده که هر دو نفر اظهارات زوجه مبنی بر عدم پرداخت
نفقه را گواهی نمودند و مضافا اینکه ترک زوج و اقامت در کشور خارجی را تایید نمودند و نهایتا عسر و حرج زوجه را شهادت دادند. دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر و داور زوجه نظریه خود را مبنی بر اینکه با توجه به ترک زوج و اقامت در کشور بیگانه امکان زندگی برای زوجه نمی باشد نظریه خود را اعلام نموده است و راجع به وضعیت حمل زوجه را به پزشکی قانونی معرفی نموده است که پزشکی قانونی زوجه را فاقد حمل دانسته است دادگاه برابر دادنامه شماره 0001549 مورخ 30/10/91 با احراز عسر و حرج حکم به
طلاق غیابی صادر نموده است. پس از ابلاغ دادنامه از طریق مطبوعات آقای ع.خ. و خانم ش.و. به وکالت از آقای الف.الف. که از طریق وکالت نامه تنظیمی در سفارت جمهوری اسلامی ایران بخارست. (رومانی) به نحو مع الواسطه موضوع وکالت آقای م.ح. از رای صادره واخواهی نموده و توضیح دادند مطابق دادنامه قطعیت یافته شماره 00146- 11/2/89 شعبه 20 دادگاه خانواده شیراز ناشزه بوده و به تمکین محکوم گردیده است بنابراین مشارالیها نمی تواند ادعای
نفقه و ترک زندگی مشترک داشته باشد بنابراین عسر و حرج وی مردود است زوجه در پرونده دیگری به ادعای عسر و حرج ناشی از ضرب وجرح و شرب خمر تقاضای
طلاق نموده که در آن دعوی هم حکمی به نفع وی صادر نشده است زوجه با توسل به
جعل دو بار توانسته به خارج از کشور سفر نماید که با شکایت موکل به تحمل یک سال حبس محکوم گردیده است درنهایت تقاضای نقض دادنامه را نموده است. دادگاه از پلیس اطلاعات و امنیت عمومی (اداره مهاجرت و گذرنامه) راجع به تاریخ خروج زوج از ایران و برگشت وی استعلام که در پاسخ اعلام شد. مشارالیه در تاریخ 19/8/89 به مقصد ترکیه از کشور خارج و تا بامداد 26/3/92 از طریق مرزهای رسمی کشور مراجعه ننموده است. دادگاه برابر دادنامه شماره 00035 مورخ 30/3/92 با توجه به پاسخ استعلام اداره گذرنامه و ترک زندگی خانوادگی توسط زوج و اینکه هیچ اقدامی جهت بردن زوجه به همراه خود ننموده است رای واخواسته را عینا تایید نموده است آقای ع.خ. و خانم ش.و. به وکالت از آقای الف.الف. از رای صادره تجدیدنظرخواهی نمودند که پرونده به شعبه بیست و دوم دادگاه تجدیدنظر استان فارس ارجاع گردیده است. شعبه مرجوع الیه با تعیین وقت رسیدگی و دعوت از طرفین و استماع اظهارات وکلای آن ها درنهایت برابر دادنامه شماره 00852 مورخ 30/7/92 با این دلیل که هرچند زوج به موجب نامه شماره 203- 250- 91- 271- 4- 251 مورخ 26/3/92 پلیس امنیت از تاریخ 19/8/89 به مقصد ترکیه از کشور خارج از طریق مرزهای رسمی کشور مراجعه ننموده است لکن ترک زندگی مشترک و عدم پرداخت
نفقه از ناحیه زوج در صورتی از موجبات عسر و حرج و یا تحقق شروط ضمن عقد نکاح محسوب می گردد که در مورد اول ترک زندگی غیرموجه باشد. و در مورد دوم زن مستحق
نفقه تشخیص گردد. در حالی که به موجب دادنامه قطعی شماره 716 مورخ 20/7/89 و 1004... . مورخ 26/7/89 تجدیدنظر خوانده به لحاظ خروج از منزل همسر و عدم تمکین و اطاعت از شوی خویش ناشزه اعلام و ملزم به تمکین گردیده و با وصف مزبور از آن تاریخ به بعد استحقاقی جهت وصول
نفقه نداشته و قانونا می توان غیبت تجدیدنظرخواه را غیرموجه تلقی نمود از طرفی تجدیدنظر خوانده حاضر نگردیده در قبال
طلاق از حقوق ناشی از زوجیت صرف نظر نماید تا لااقل دادگاه با تلقی این موضوع به عنوان عسر و حرج قادر به تایید دادنامه تجدیدنظر خواسته گردد بدیهی است چنانچه زن با اختیار نمودن نشوز موجبات ترک زندگی از ناحیه مرد را فراهم نماید و پس از مدتی با طرح دعوی
طلاق به لحاظ عسر و حرج و بدون بذل حقوق ناشی از زوجیت متقاضی
طلاق گردد و با این استدلال بتواند به راحتی از یک سو خود را مطلقه و از سوی دیگر حقوق مالی خویش را وصول نماید چگونه می توان مدعی اجرای عدالت بود؟.. . . دادنامه بدوی را نقض و حکم بر بطلان دعوی خواهان بدوی صادر نموده است از این رای خانم ز.م. با وکالت آقای م.الف. فرجام خواهی نموده که پس از تبادل لوایح پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است.
هییت شعبه پس از ملاحظه گزارش عضو ممیز و به شرح آتی مبادرت به صدور رای می نماید: