در تاریخ 26/4/91 خانم ف.ذ. ساکن شهرستان شهریار به توسط وکیل خود به طرفیت همسرش آقای ع.ذ.که آدرس محل اقامت وی را در حوزه قضایی شهرستان شهریار اعلام داشته دادخواستی به خواسته مطالبه
نفقه از تاریخ 30/10/89 لغایت 30/3/91 تقدیم نموده که در شعبه چهارم دادگاه عمومی شهـریار ثبـت و با تعـیین وقـت از طـرفین دعـوت به رسیدگی به عمل آمد اخطاریه خوانده حسب گزارش مامور ابلاغ طبق ماده 70 قانون آیین دادرسی مدنی ابلاغ قانونی گردیده است در جلسه دادرسی مورخ 31/5/91 خوانده حضور نیافته و لایحه ای تقدیم نکرده است وکیل خواهان حاضرشده تقاضای رسیدگی و صدور حکم به شرح خواسته را نموده است سرانجام دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به موجب دادنامه غیابی شماره 1548ـ30/4/91 حکم بر محکومیت خوانده به پرداخت مبلغ 000/600/3 تومان از بابت اصل خواسته و نیز پرداخت هزینه دادرسی و حق الوکاله به مبلغ تعیین شده صادر نموده است. دادنامه صادره در تاریخ 25/8/91 طبق ماده 70 به خوانده محکوم علیه ابلاغ شد. زوج محکوم علیه در تاریخ 18/9/91 نسبت به آن واخواهی نموده و در دادخواست واخواهی آدرس محل اقامت خود را شهرستان بابل اعلام و در متن دادخواست اظهار داشته که مقیم شهرستان مذکور بوده و خواهان هم از این موضوع اطلاع داشته و دعوی
حضانت فرزند را در دادگاه بابل اقامه کرده و اینجانب هم جهت اثبات نشوز همسرم در شعبه هفتم دادگاه حقوقی شهریار طرح دعوی نموده ام که پرونده امر به شماره 910584 در جریان رسیدگی بوده و هنوز منتهی به صدور رای نشده است. دادگاه با تعیین وقت از طرفین دعوت به رسیدگی به عمل آورد در جلسه دادرسی مورخ 26/10/91 واخواه حضور یافته و وکیل واخوانده فقط لایحه ای تقدیم نموده است واخواه اظهار داشت اعتراض به شرح دادخواست تقدیمی است من از تاریخ 10/12/88 تا به حال در شمال زندگی می کنم و قبل از 88 در شهریار زندگی می کردم الآن هم مطابق
قرارداد اجاره که تصویر آن تقدیم می گردد در شمال زندگی می کنم و آدرس اعلامی آدرس مستاجر پدرم می باشد من به صلاحیت دادگاه ایراد می کنم و بی اطلاع از رای بوده ام و از طریق مستاجر پدرم مطلع شدم. سپس دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به موجب رای شماره 2459ـ 27/10/91 با استدلال اینکه حسب
قرارداد اجاره که تصویر مصدق آن در پرونده پیوست می باشد واخواه از مورخه 1/11/90 لغایت 1/11/91 در آدرس واقع در بابل سکونت داشته و اخطاریه ها از طریق الصاق ابلاغ گردیده و نتیجتا با احراز اینکه واخواه بی اطلاع از رای بوده لذا با قبول واخواهی و با پذیرش عدم صلاحیت این دادگاه ضمن نقض دادنامه واخواسته مستندا به ماده 11 قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم صلاحیت خود را به شایستگی دادگستری شهرستان بابل صادر نموده و پس از وصول پرونده به دادگستری بابل و ثبت آن در شعبه دوم دادگاه حقوقی شعبه مرجوع الیه در وقت فوق العاده با اعلام ختم رسیدگی به موجب رای شماره 848 ـ17/5/92 با استدلال اینکه در این پرونده قاضی محترم شعبه چهارم دادگاه عمومی شهریار در مورد واخواهی آقای ع.ذ. نسبت به دادنامه مورخ 30/6/91 قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگستری بابل صادر نموده و این در حالی است که اصل دادنامه مربوط به دادگاه مذکور بوده و قهرا هر نوع اعتراض و واخواهی مربوط به همان دادگاه یا تجدیدنظر محل همان دادگاه می باشد لذا دادگاه خود را صالح به رسیدگی ندانسته و در اجرای تبصره ماده 27 قانون آیین دادرسی مدنی پرونده را جهت حل اختلاف به دیوان عالی کشور ارسال و پس از وصول به این شعبه ارجاع گردیده است.
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای حسن عباسیان عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد: