نظریه مشورتی شماره 7/99/4

نظریه مشورتی شماره 7/99/4

مجموعه کامل نظریات مشورتی

نظریه مشورتی شماره 7/99/4


شماره نظریه:
7/99/4

شماره پرونده:
99-76-4ح

تاریخ نظریه:
1399/03/18

استعلام
1- آیا درخواست مهلت موضوع مواد 277 و 652 قانون مدنی پس از صدور حکم بدوی و پیش از انقضاء مدت تجدیدنظرخواهی ممکن است؟ 2- چنانچه درخواست مهلت موضوع ماده 277 قانون مدنی از سوی خوانده مطرح شود آیا برای مهلت دهی یا تقسیط نیاز به اثبات ادعای ناتوانی است و یا این که دادگاه راسا و بدون نیاز به تشریفات دادخواست به ابطال تمبر و اثبات ادعا اتخاذ تصمیم می کند؟ 3- در صورت طرح تقاضای مهلت از سوی خوانده در مرحله بدوی آیا رای دادگاه در موضوع اصلی به استناد ماده 331 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 قطعی است و این درخواست مهلت نوعی قبول دین است؟ 4- آیا این مهلت ماده 477 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 اثر تاسیسی دارد یا اعلامی و موجب تعلیق خسارت تاخیر دادرسی برای محکوم به است؟ تاریخ تعلیق از تاریخ قطعی شدن حکم است (تاسیسی) یا از تاریخ تقدیم دادخواست یا قبل تر (اعلامی)؟

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه
1- اولا با توجه به اطلاق حکم مقرر در مواد 277 و 652 قانون مدنی مدیون می تواند در هر مرحله ای از رسیدگی در محاکم بدوی و یا تجدیدنظر اعطای مهلت برای پرداخت دین را درخواست کند؛ ثانیا چنانچه مدیون پس از صدور رای و پیش از اتمام مهلت تجدیدنظرخواهی اعطای چنین مهلتی را درخواست کند و به رای صادره از سوی دادگاه بدوی اعتراضی نداشته باشد با توجه به قاعده فراغ دادرس موجبی برای اتخاذ تصمیم توسط دادگاه بدوی رسیدگی کننده نیست و به سبب آن که محکوم نسبت به اصل رای صادره از دادگاه بدوی اعتراضی ندارد جهات تجدیدنظرخواهی موضوع ماده 331 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 نیز فراهم نیست و لذا به نظر می رسد موجبی برای ارسال پرونده نزد این دادگاه نباشد؛ 2- صرف نظر از آن که اعطای مهلت موضوع ماده 277 قانون مدنی منحصر به موارد اثبات اعسار خوانده نیست در هر حال خوانده باید اوضاع و احوال و اسباب موجب بهره مندی وی از امتیاز مقرر در این ماده را اثبات کند و از آن جایی که بهره مندی از امتیاز یادشده علیه خواهان است این موضوع باید با رعایت اصول دادرسی از جمله لزوم استماع اظهارات و دفاعیات طرفین و این که بار اثبات مدعا بر عهده مدعی است مورد رسیدگی قرار گیرد و از آن جایی که طرح این ادعا در غیر از حالت اعسار مستلزم تقدیم دادخواست نیست بحث تقدیم دادخواست و ابطال تمبر منتفی به نظر می رسد؛ با وجود این عدم لزوم تقدیم دادخواست و ابطال تمبر با عدم لزوم اثبات ادعا و یا عدم رعایت اصول دادرسی در این خصوص ملازمه ای ندارد. 3- صرف تقاضای مهلت از سوی مدیون یا متعهد در مرحله بدوی و موافقت دادگاه با آن موجبی برای اعمال تبصره ماده 331 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 و قطعیت رای بدوی صادره نیست؛ زیرا اولا این ماده در مقام بیان احکام قابل تجدیدنظر است و تبصره آن استثنایی بر این حکم است که حق تجدیدنظرخواهی اشخاص را محدود می کند لذا حکم آن باید به موارد قطعی و تردیدناپذیر تفسیر شود؛ ثانیا با توجه به پیشینه تقنینی این حکم مذکور در بند 5 ماده 476 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 و غیرقابل تجدیدنطر دانستن احکام مستند به اقرار قاطع در دادگاه و به قرینه عبارت «قاطع دعوی» مذکور در این تبصره در خصوص احکام مستند به رای یک یا چند کارشناس که طرفین رای آن ها را قاطع دعوا قرار داده اند در فرض سوال در صورتی رای قطعی و غیرقابل تجدیدنظر محسوب می شود که خوانده نزد دادگاه به مدیونیت خود اقرار قاطع کرده باشد و حکم دادگاه مستند به این اقرار صادره شده باشد و صرف درخواست اعطای مهلت اقرار قاطع محسوب نمی شود. 4- اولا چنانچه دادگاه وفق مواد 277 و 652 قانون مدنی به مدیون اعطای مهلت کند با قطعیت رای دادگاه و صرفا در مهلت تعیین شده خسارت تاخیر تادیه تعلق نمی گیرد؛ زیرا تعلق این خسارت وفق ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 از جمله منوط به احراز تمکن مدیون و امتناع وی از پرداخت است و فرض سوال که عدم پرداخت از سوی مدیون در مهلت مقرر مستظهر و مستند به حکم دادگاه بوده است از شمول حکم ماده مذکور خارج است؛ ثانیا در مطالبه خسارت تاخیر تادیه به استناد تبصره الحاقی به ماده 2 قانون اصلاح موادی از قانون صدور چک مصوب 1376 صرف اعطای مهلت یا تقسسیط موجب معافیت محکوم علیه از پرداخت خسارت مذکور نیست و در موارد تقسیط تا زمان پرداخت هر قسط خسارت تاخیر آن قسط نیز محاسبه می شود

منبع
اداره کل حقوقی قوه قضاییه

مواد مرتبط با این نظریه مشورتی

ماده 277 - متعهد نمی تواند متعهدله را مجبور به قبول قسمتی از موضوع تعهد نماید ولی حاکم می تواند نظر به وضعیت مدیون مهلت عادله یا قرار اقساط دهد.

مشاهده ماده 277 قانون مدنی

ماده 652 - در موقع مطالبه حاکم مطابق اوضاع و احوال برای مقترض مهلت یا اقساطی قرار می دهد.

مشاهده ماده 652 قانون مدنی

ماده 331 - احکام زیر قابل درخواست تجدیدنظر می باشد : الف - در دعاوی مالی که خواسته یا ارزش آن از سه میلیون (000 000 3) ریال متجاوز باشد. ب - کلیه احکام صادره در دعاوی غیرمالی. ج - حکم راجع به متفرعات دعوا درصورتی که حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدیدنظر باشد. تبصره - احکام مستند به اقرار در دادگاه یا مستند به رای یک یا چند نفر کارشناس که طرفین کتبا رای آنان را قاطع دعوا قرار داده باشند قابل درخواست تجدیدنظر نیست مگر درخصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادرکننده رای.

مشاهده ماده 331 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 477 - داوران در رسیدگی و رای تابع مقررات قانون آیین دادرسی نیستند ولی باید مقررات مربوط به داوری را رعایت کنند.

مشاهده ماده 477 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 476 - طرفین باید اسناد و مدارک خود را به داوران تسلیم نمایند. داوران نیز می توانند توضیحات لازم را از آنان بخواهند و اگر برای اتخاذ تصمیم جلب نظر کارشناس ضروری باشد کارشناس انتخاب نمایند.

مشاهده ماده 476 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 522 - در دعاویی که موضوع آن د ین و از نوع وجه رایج بوده و با مطالبه داین و تمکن مدیون مدیون امتناع از پرداخت نموده در صورت تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه از زمان سررسید تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبکار دادگاه با رعایت تناسب تغییر شاخص سالانه که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد محاسبه و مورد حکم قرار خواهد داد مگر این که طرفین به نحو دیگری مصالحه نمایند.

مشاهده ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM