اعلام نظر اداره حقوقی قوه قضاییه به دلایل زیر خلاف منطق قانونگذاری و نیز منطق حقوقی مورد قبول است؛ زیرا اولا: با دید مصلحت گ
رایانه موضوع از چنان سهولت و روانی برخوردار است که تاثیر مستقیم قانون مذکور بر ازدواج های واقع شده در قبل از لازم الاجرا شدن قانون یاد شده می تواند در شمار بدیهیات باشد. نگاه مصلحت گ
رایانه به وضع الحاق یک تبصره به ماده 1082
قانون مدنی که از مراجعه به صورت جلسات و مذاکرات مجلس و نیز بررسی مطبوعات و مقالات و کتب منتشر شده در این خصوص قابل احراز و میسر است و نمی تواند پاسخ منطقی و قانونی در نقد نظریه اداره حقوقی قوه قضاییه باشد؛ زیرا اداره حقوقی قوه قضاییه که اعضای آن متشکل از حقوقدانان مبرز و شناخته شده اند نیز واقف به این مصلحت بوده اند. در جهت نقد نظریه اداره حقوقی قوه قضاییه که معمولا دارای جنبه ارشادی بوده و لازم الاتباع نیست باید گفت قاعده عدم تاثیر اثر قوانین بر اعمال و وقایع گذشته (مفهوم مخالف ماده 4
قانون مدنی ) مورد پذیرش اکثریت نظام های حقوقی موثر قرار گرفته است. بحث تعارض قوانین در زمان به حل نحوه تاثیر قانون بر آتیه و گذشته در این خصوص پرداخته است و به دلیل وجود قوانین موضوعه که در متن خود به نحوه حاکمیت قانون نسبت به وقایع گذشته نپرداخته اند موجبات وجود بررسی های حقوقی شده و تفاسیر قانون را بااستفاده از منطق حقوق ایجاب و فراهم کرده است. بعضی در بخش تعارض قوانین در زمان غالبا پذیرفته اند که قوانین جدید التصویب با برخورداری از بعضی استثناها عطف به ماسبق می شود ولو این که در متن قانون اشاره ای به این امر نشده باشد. در این تفاسیر آمده است در اعمال و وقایع حقوقی می باید منشا و سبب آن اعمال و وقایع از آثارشان تفکیک و جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. طبع برخی اعمال و وقایع حقوقی چنان است که اثر مستمر و مداوم دارد برای مثال در عقد ازدواج اگرچه مهر عندالمطالبه است؛ لیکن به طور معمول و متعارف در صورت بروز اختلاف مورد مطالبه زوجه قرار می گیرد و موارد مطالبه فوری آن نادر است؛ لذا به دلیل جریان اثر حقوقی مذکور در زمان قوانین جدیدالتصویب قهرا شامل آثارمذکور نیز می شود. امری که به نظر می رسد در نظریه اداره حقوقی قضاییه مورد ملاحظه قرار نگرفته است جدای از این که مواردی مثل اصلاح مقررات مربوط به
طلاق مصوب 28 آبان ماه 71 که شامل موارد جدیدی ازجمله گواهی عدم امکان سازش بوده است عینا با شرایط مشابه عطف به ماسبق شده و شامل کلیه ازدواج های سابق الوقوع می شود مضافا به این که در جامعه وجود دو گروه خانواده با قوانین حقوقی مختلف قابل توجیه نیست. به نظر می رسد نظریه اداره حقوقی قوه قضاییه مغایر و ناسازگار با مصالح و نیز منطق حاکم بر نحوه تفاسیر تعارض قوانین در زمان است که باید مورد اصلاح آن مرجع محترم قرار گیرد.