در تاریخ 10/7/91 آقای غ د. با وکالت مع الواسطه آقای الف.ف. دادخواستی مبنی بر تقاضای صدور حکم به طرفیت خانم س.ب. تسلیم دادگستری جاجرم نموده است که به شعبه اول دادگاه های حقوقی آن شهرستان ارجاع شده است. وکیل خواهان توضیح داده است طرفین برابر سند رسمی(18045-89/4/6) ازدواج نموده اند و نتوانسته اند زندگی خوب داشته باشند زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داده است تا خود را مطلقه نماید( زوجه به وی از ناحیه زوج وکالت داده است تا تقدیم دادخواست نماید) لذا تقاضای صدور حکم
طلاق دارم. دادگاه طرفین را دعوت نموده است. جلسه دادگاه در تاریخ 17/10/91 با حضور وکیل مع الواسطه خواهان و شخص خوانده تشکیل شد و وکیل خواهان ادعا را تکرار نمود و به مسیله وکالت مع الواسطه اشاره نموده است. زوجه گفت: من سه سال است با خواهان ازدواج کردم هنوز عروسی نکردیم. فرزند نداریم و خواهان به من وکالت داد تا خود را مطلقه کنم و
مهریه 314 سکه بهار آزادی می باشد که از ایشان می خواهم و
نفقه ایام گذشته را نیز می خواهم که نه میلیون تومان می باشد. دادگاه وقت رسیدگی را تجدید نموده و حضور زوج را ضروری دانسته است. جلسه دادگاه در تاریخ 9/12/91 با حضور زوج و زوجه تشکیل شد و زوج گفت: من قبول ندارم و نمی خواهم
طلاق بدهم و من وکالت دادم هر وقت که بی احترامی کردم ایشان برود
طلاق بگیرد. خوانده گفت: من می خواهم
طلاق بگیرم و من
مهریه ام را می خواهم و حاضر نیستم با ایشان زندگی کنم. وکیل گفت ایشان بنده را از وکالت عزل ننمود و من در حدود اختیارم تقاضای مطلقه شدن زوجه را دارم. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 1038-16/12/91 با این استدلال زوج(موکل) خود شخصا اعلام نموده است که من راضی به
طلاق نیستم و عقد وکالت یک عقد جایز است. طبق ماده 449
قانون مدنی به لفظ و فعلی که دلالت بر فسخ وکالت باشد وکالت فسخ می شود و بلاعزل بودن وکالت ضمن همین عقد جایز می باشد با فسخ آن وکیل عزل می شود و چون زوجه دلیلی برای تقاضای
طلاق ندارد و زوج راضی به
طلاق نیست لذا دعوی وی را غیر وارد تشخیص حکم به بطلان دعوی صادر کرده است. از این رای توسط وکیل زوج به وکالت از زوج تجدیدنظرخواهی شده است و پرونده به شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان خراسان شمالی ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل این است که زوج به من وکالت بلاعزل داده و وکالت قابل عزل نمی باشد و مورد از موارد ماده 449قانون مدنی مورد استناد دادگاه نیست و مخالفت بر
طلاق دلیل بر عزل وکالت نیست تقاضای نقض رای را دارم. دادگاه طرفین را دعوت نمود در جلسه مورخ 16/4/92 طرفین و وکیل مذکور آمدند زوج گفت من وکالت در
طلاق ندادم این وکالت را دادم که ایشان برگردد سر زندگی و خوش رفتار باشد. اصلا وکالت در
طلاق در کار نبود. وکیل گفت وی رفت دفترخانه در قبال مختومه شدن همه پرونده ها این وکالت را داده است و وکالت بلاعزل می باشد. خانم س.گفت طبق وکالت نامه اجازه
طلاق دارم. دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر کرد. داوران تعیین شد وکیل و زوجه توفیق در سازش نداشته اند. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 478-15/5/92 با استناد به وکالت نامه بلاعزل با نقض رای بدوی رای به
طلاق زوجه با بذل یک سکه به عنوان
طلاق خلع صادر نموده است. از این رای توسط زوج فرجام خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. مطالب طرفین تکرار مطالب گذشته می باشد.
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای ج.الهی عضو ممیز و اوراق پرونده و دادنامه شماره 478-15/5/92 فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رای می دهد: