رای قضایی شماره 9309970925600040

رای قضایی شماره 9309970925600040

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970925600040


شماره دادنامه قطعی:
9309970925600040

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/08/10

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
تجدیدنظرخواهی در مهلت واخواهی

پیام رای:
اگر در مهلت واخواهی نسبت به رای غیابی تجدیدنظرخواهی به عمل آید دادگاه تجدیدنظر باید اعتراض مذکور را واخواهی تلقی و به دادگاه بدوی اعاده کند بنابراین اگر دادگاه تجدیدنظر بدون توجه به حق واخواهی محکوم علیه غایب به دعوی رسیدگی کند رای صادره از دادگاه تجدیدنظر دلیل آنکه از مرجع فاقد صلاحیت ذاتی صادر شده نقض و جهت رسیدگی به مرجع صالح(بدوی) ارسال می شود.

رای خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 1392/7/21 خانم ز. ر.ش. به طرفیت آقای ع.م. ب. دادخواستی به خواسته صدور حکم طلاق مستندا به سند نکاحیه.. . مورخ 1389/6/19 که دلالت به وجود رابطه زوجیت دایم فیمابین دارد در محاکم حقوقی شیراز مطرح نموده است در متن دادخواست خواهان گفته است خوانده به مدت یک سال و دو ماه است که ترک زندگی مشترک نموده و متواری گردیده است و طبق احکام جزایی و حقوقی محکوم به ترک نفقه که موجب عسر و حرج اینجانب گردیده است مستندا به بندهای 1 و هشت سند نکاحیه صدور حکم طلاق دارم ضمنا از مهریه خودم که هشتصد سکه بهار آزادی است 5 سکه را در قبال طلاق بذل می نمایم فرزند مشترک دارم جهیزیهه ام را مسترد می نمایم پرونده به شعبه 12 دادگاه خانواده ارجاع شده است دادگاه وقت تعیین نموده است در جلسه مورخ 1392/8/20 که خوانده حاضر نبوده است خواهان گفته است در خانه های مردم خدمتکاری می کردم و خوانده در مدت حدود چهار سال که با هم ازدواج کرده ایم هچگونه نفقه ای به من نداده در طول این مدت وی دو ماه در خانه خودش زندگی نکرده است یک سال و سه ماه است ترک خانه کرده است هر دو بار که با هم اختلاف داشتیم و به شورای حل اختلاف رفتیم خانواده او دخالت کردند که با این آقا زندگی کنم با توجه به اینکه مامور کلانتری بوده با من دعوی کرده و من را از خانه بیرون کردند و شوهرم خود نمی تواند برای زندگی خود تصمیم بگیرد جهیزیه پیش خودم است نفقه و حقوق مالی خودم را می خواهم خوانده حضور نداشته دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر نموده است خواهان مادرش خانم ط. ح. را به عنوان داور معرفی کرده است نظریه داور زوجه در برگ 32 پرونده با در نظر گرفتن خواسته زوجه که طلاق است و امکان زندگی مشترک فیمابین به خاطر وجود اختلافات در این مدت زوجیت میسر نبوده صدور رای و قضاوت عادلانه را خواستار شده است. ضمنا تصویر صورت جلسه مورخ 1392/5/26 شورای حل اختلاف و گزارش اصلاحی مورخ 1392/4/17 شعبه 13 شورای حل اختلاف که مفادا حاکی است زوج با حضور جمعی از بستگانش تعهداتی جهت پرداخت نفقه زوجه که به خاطر عدم پرداخت آن در زندان بسر می برده است و برادرش تعهد و تقبل نموده است نفقه خوانده را پرداخت نماید شورا مراتب را به عنوان گزارش اصلاحی صادر نموده است «براساس مفاد سازش آقای ن. ب. متعهد شده که به جای برادرش ع.م. ب. یک باب منزل مسکونی دو خوابه در روستای ا. از توابع بخش ب. به نام ز. ر. رهن و اجاره کند و آن را در اختیار وی بگذارد مبلغ رهن هر چقدر باشد در زمان تخلیه بابت قسمتی از چهار میلیون تومان نفقه معوقه متعلق به خانم ز. ر. می باشد و پرداخت اجاره ماهیانه نیز به عهده ن. ب. می باشد و همچنین آقای ن.ب. متعهد می گردد که ماهانه از 1392/4/1 به بعد مبلغ یکصد و هشتاد هزار تومان بابت قسمتی از نفقه و نفقه جاریه به خانم ز. ر. بپردازد (مبلغ هشتاد هزار تومان بابت اقساط مابقی نفقه معوقه تا استهلاک کامل آن و یکصد هزار تومان بابت نفقه جاری) مفاد سازش و گزارش اصلاحی به طرفین تفهیم شده و با امضاء قاضی شورا قطعی اعلام گردیده است که به امضاء اعضاء شورا و قاضی شورا نیز رسیده است» تصویر دادنامه 636/91 مورخ 1391/10/19 شعبه 13 شورای حل اختلاف که در برگ 3 پرونده جزء مستندات دادخواست است حاکی است براساس دادخواست خانم ز. ر.ش. به طرفیت ع.م. ب. به خواسته مطالبه نفقه معوقه و نفقه جاریه خوانده به پرداخت جمعا هفتصد و بیست هزار تومان بابت چهار ماه که نفقه زوجه را پراخت ننموده و ترک زندگی کرده است یعنی از تاریخ 1391/6/1 و بابت نفقه جاریه ماهیانه سیصد و سی هزار تومان که در صورت اجاره منزل نفقه جاری یکصد و هشتاد هزار تومان می شود محکوم گردیده است رای قابل تجدیدنظر در محاکم حقوقی شیراز اعلام شده است. تصویر دادنامه 987/91 صادره از شعبه 119 دادگاه جزایی که مفادا حاکی است حسب شکایت خانم ز. ر. به خاظر ترک انفاق آقای ع.م. ب. به استناد ماده 642 قانون مجازات اسلامی با رعایت ماده 22 قانون م. به جزای نقدی دو میلیون ریال محکوم گردیده و رای صادره غیابی اعلام شده است. تصویر دادنامه 1685/91 صادره از شعبه 12 دادگاه خانواده حاکی است که تجدیدنظرخواهی آقای ع.م. ب. نسبت به دادنامه مربوط به نفقه (ظاهرا رای شعبه 13 شورای حل اختلاف فوق الذکر) با رد تجدیدنظرخواهی به عمل آمده عینا تایید و قطعی شده است. (برگ 5 پرونده) در حالیکه به زوج اخطار جهت تعیین داور صادر و ابلاغ نشده است دادگاه پس از ارایه تست منفی بارداری توسط زوجه با اعلام ختم دادرسی به شرح دادنامه 1294/93 مورخ 1392/9/26 ضمن مقدمه ای که از موضوع دادخواست و خواسته خواهان و مستندات او و عدم مدافعات خواسته به علت عدم حضور در جلسه دادرسی در رای خود آورده است و اینکه در جهت ارجاع امر به داوری داوران گفته اند زوج قصد ادامه زندگی مشترک ندارد بنا به مراتب با توجه به مفاد استشهادیه محلی که موید ترک زندگی مشترک و ترک نفقه از ناحیه زوجه است و دادنامه مورخ 1391/10/19 که حکایت از محکومیت خوانده به پرداخت نفقه داشته و همچنین دادنامه مورخ 1391/8/23 که دلالت به محکومیت کیفری زوج به جرم ترک نفقه دارد با احراز عسر و حرج زوجه خواسته او را وارد داشته مستندا به ماده 1130 قانون معرفی حکم به طلاق زوجه صادر نموده و نوع طلاق را با عنایت به بذل 100 عدد سکه از مهریه و احراز کراهت زوجه به لحاظ عدم امکان زندگی مشترک باین خلع نوبت اول اعلام نموده و درخصوص جهیزیه و اجرت المثل چون زوجه ادعایی ننموده و درخصوص نفقه جداگانه در شورای حل اختلاف اقدام کرده است اظهارنظر نکرده است مدت اعتبار این حکم را شش ماه از تاریخ ابلاغ رای فرجامی یا انقضاء مهلت فرجام خواهی اعلام نموده است و رای صادره را غیابی اعلام کرده است از این رای که در تاریخ 1392/11/2 به نشانی زوج ابلاغ قانونی شده است آقای ع.م. در تاریخ 1392/11/20 با تقدم دادخواستی تجدیدنظرخواهی نموده است پرونده به شعبه بیستم تجدیدنظر استان فارس ارجاع شده است هیات شعبه به شرح دادنامه 367/93 در تاریخ 1393/3/31 بدین شرح انشاء رای نموده اند «درخصوص تجدیدنظرخواهی آقای ع.م. ب. به طرفیت خانم ز. ر.ش. نسبت به دادنامه 1294/92 مورخ 1392/9/26 صادره از شعبه 12 دادگاه خانواده شیراز که به موجب آن با احراز عسر و حرج زوجه حکم به طلاق از نوع باین خلع صادر شده است نظر به اینکه دلیلی به استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم دادگاه و الزام به دادن نفقه زوجه و عجز وی از دادن نفقه اقامه نشده است بنابراین عسر و حرج زوجه از این حیث احرا نمی گردد و از طرفی چون زوج موافقت برای طلاق ننموده طلاق خلع نیز محقق نمی باشد و بذل یکصد عدد سکه بهار آزادی از مهریه به تنهایی تاثیری در موضوع ندارد بنابراین به استناد مواد 358 و 197 قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه تجدیدنظرخواسته نقض و حکم بر بطلان دعوی صادر و اعلام می گردد این رای ظرف بیست روز قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است». اکنون از این رای خانم ز. ر. فرجام خواهی نموده که هنگام شور متن دادخواست فرجامی او که متضمن موارد اعتراض نسبت به رای است با گزارش پرونده قرایت می شود. هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای عبدالعلی ناصح عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده از دادنامه شماره 347/93 فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رای شعبه دیوان عالی کشور
صرف نظر از اینکه دادگاه محترم تجدیدنظر در حالیکه رای دادگاه بدوی غیابی صادر شده قابل واخواهی ظرف 20 روز پس از ابلاغ و رسیدگی مجدد براساس واخواهی به عمل آمده باید دادگاه صادرکننده حکم حسب مفاد ماده 305 قانون آیین دادرسی مدنی به عمل می آمد به مفاد دادنامه صادره از دادگاه بدوی که رای خود را غیابی اعلام نموده عنایتی نداشته و با رسیدگی به رای غیرقطعی م. رعایت اصول و قواعد دادرسی را که باید در حدود ماده 305 قانون مرقوم رعایت می نمود مورد لحاظ قرار نداده است و در نتیجه یک مرحله از دادرسی در پرونده ای که رای قطعیت یافته نداشته است با صدور رای صادره تضییع نموده است. دادگاه محترم علی القاعده با فرض اینکه معترض نسبت به رای غیابی دادخواست تجدیدنظرخواهی به دادگاه بدوی داده است و دادگاه بدوی نیز بدون توجه به مراتب م. پرونده را نزد آن دادگاه ارسال داشته چون رعایت ماده 306 از جانب معترض نسبت به رای غیابی شده است پرونده را جهت رسیدگی مجدد طبق صراحت ماده 305 به دادگاه بدوی اعاده می داد لذا رای فرجام خواسته صرف نظر از ماهیت آن چون از مرجع فاقد صلاحیت ذاتی در رسیدگی به اعتراض واخواه رای غیابی صادر شده است مستندا به بند 1 ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی نقض و مستندا به بند ب ماده 401 قانون مرقوم جهت رسیدگی به دادگاه صالح یعنی دادگاه خانواده شیراز ارسال می گردد تا دادگاه بدوی رسیدگی قانونی معمول دارد.
شعبه 41 دیوان عالی کشور- رییس و مستشار و عضو معاون
علی رازینی - عبدالعلی ناصح - محسن یکتن خدایی

قاضی:
علی رازینی , محسن یکتن خدائی , عبدالعلی ناصح

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 358 - چنانچه دادگاه تجدیدنظر ادعای تجدیدنظرخواه را موجه تشخیص دهد رای دادگاه بدوی را نقض و رای مقتضی صادر می نماید. در غیر این صورت با رد درخواست و تایید رای پرونده را به دادگاه بدوی اعاده خواهد کرد.

مشاهده ماده 358 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 197 - اصل برائت است بنابراین اگر کسی مدعی حق یا دینی بر دیگری باشد باید آن را اثبات کند درغیر این صورت با سوگند خوانده حکم برائت صادر خواهد شد.

مشاهده ماده 197 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 305 - محکوم علیه غایب حق دارد به حکم غیابی اعتراض نماید. این اعتراض واخواهی نامیده می شود. دادخواست واخواهی در دادگاه صادر کننده حکم غیابی قابل رسیدگی است.

مشاهده ماده 305 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 642 ـ بریدن یا از بین بردن هر بند انگشت غیر شست موجب یک سوم دیه آن انگشت و هر بند انگشت شست موجب نصف دیه شست است.

مشاهده ماده 642 قانون مجازات اسلامی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM