رای قضایی شماره 9309970908300759

رای قضایی شماره 9309970908300759

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970908300759


شماره دادنامه قطعی:
9309970908300759

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/11/20

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
شرط تحقق عسر و حرج به جهت ضرب و جرح زوج

پیام رای:
ایراد ضرب زمانی از مصادیق عسر و حرج زوجه در زندگی مشترک محسوب است که همراه با سوء رفتار مستمر زوج باشد به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل نماید بنابراین صرف یک بار درگیری نمی تواند مصداق عسر و حرج باشد.

رای خلاصه جریان پرونده
خانم ف.الف. الف. با وکالت خانم ف.پ. دادخواستی به طرفیت آقای ش.الف. به خواسته صدور حکم طلاق به لحاظ تخلف زوج از شروط ضمن العقد بند اول (نپرداختن نفقه و ترک زندگی تقدیم دادگاه عمومی (حقوقی) سیاهکل نموده است. وکیل خواهان توضیح داده است. خوانده برابر سند رسمی ازدواج.. . مورخ 1372/05/2 خواهان را به عقد شرعی و قانونی خویش درآورده و ماحصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام م. 18 ساله و دختر بنام م. (ش.) 11 ساله می باشد. متاسفانه زوجین پس از سال ها زندگی مشترک از آبان ماه سال 1391 به علت بروز اختلافات عدیده جدا از یکدیگر زندگی نموده و زوج از تاریخ فوق زندگی مشترک را ترک و در مکان دیگر زندگی می نماید و موکله به همراه دو فرزند خود تنهایی زندگی را گذرانده و زوج نسبت به پرداخت نفقه فرزندان و همسر خود اقدامی ننموده است و لذا تخلف زوج از بند اول و هشتم سند نکاحیه محرز است. تقاضای صدور حکم طلاق مورد استدعاء است. پرونده بدوا به شورای حل اختلاف ارسال و در تاریخ 1392/06/9 با حضور خواهان و وکیل وی تشکیل جلسه داده وکیل خواهان بر مفاد دادخواست تقدیمی تاکید نموده است. خوانده حاضر نشده است. در نهایت به لحاظ عدم توفیق شورا در جهت صلح و سازش پرونده را به مرجع قضایی ارسال که شعبه اول دادگاه حقوقی رسیدگی را عهده دار گردیده خوانده آقای س.د. را به عنوان وکیل مدافع خود تعیین و نامبرده در پرونده دخالت کرده است. دادگاه با حضور طرفین و وکلای ایشان در تاریخ 1392/07/27 تشکیل جلسه داده وکیل خواهان اظهار داشته عرایض به شرح دادخواست تقدیمی است. تقاضای صدور طلاق است. به دلیل تخلف از شروط ضمن عقد که عبارت از عدم پرداخت نفقه و ترک زندگی توسط زوج می باشد. مضافا اینکه خوانده نسبت به موکله ایراد ضرب وجرح عمدی نموده که دادنامه شعبه 101 دادگاه جزایی حاکی از اثبات حقانیت موکل می باشد و نسبت به پرداخت نفقه فرزندان نیز استنکاف ورزیده و نسبت به عدم پرداخت نفقه موکله شاهد دارد و استشهادیه محلی نیز پیوست است. لذا تقاضای احضار شهود و استماع شهادت ایشان را دارم و در خصوص مهریه یک باب مغازه در.. . در توقیف می باشد و سایر حقوق مالی را موکله در حق زوج بذل می نماید. فرزندان نیز نزد موکله می باشند. تقاضای ارجاع امر به داوری را دارم. وکیل خوانده اظهار داشته خواهان دلیل قانع کننده ای جهت تقاضای خود به دادگاه ارایه نداده است. پس از بیست سال زندگی با داشتن دو فرزند مشترک آیا روا و شایسته است که به این آسانی بخواهیم زندگی مشترک را از هم بپاشیم؟ از آنجا که خواهان محترمه از ایفاء وظایف زناشویی امتناع ورزیده و در این خصوص دادخواستی به خواسته الزام به تمکین تقدیم نموده و حکم مقتضی صادر گردیده و دادگاه تجدیدنظر نیز آن را تایید نموده است. از طرفی دیگر حسب دادنامه 630 – 1391/12/15 مطالبه نفقه رد گردیده است. لذا استناد مجدد به شهادت شهود فاقد وجاهت قانونی می باشد و دادنامه استنادی همکار محترم دایر به ایراد ضرب وجرح بایستی عرض کنم. نظر به اینکه در هر خانواده ای مشکلات جزیی وجود دارد و این اختلاف از ناحیه خواهان نشات گرفته و نکته دیگر اینکه ترک زندگی از ناحیه موکل نبوده بلکه این خواهان محترمه بوده که بدون اجازه موکل اقدام به اجاره منزل مسکونی نموده است. دادگاه موضوع را به داوری ارجاع نموده است و از طرفی چون خواهان و وکیل وی مدعی سوءرفتار زوج شده اند. طی شرحی به نیروی انتظامی خواسته شده که به طور محسوس و غیرمحسوس از وضعیت اخلاقی زوجین و علت اصلی اختلاف ایشان تحقیق به عمل آید که تحقیقات انجام شده حکایت از سوء رفتار زوجین نسبت به همدیگر دارد و در گزارش مامورین آمده است: علت اصلی اختلاف زوجین زمانی شروع شده که آقای ح.ت. با زوج در معاملات شراکت داشته و مدتی نیز در منزل وی رفت وآمد داشته و باعث سوءظن زوج گردیده و علت دیگر اختلاف زوجین این بوده که زوج منزل و خودروی پیکان وانت را به نام زوجه کرده و زوجه بدون اجازه زوج با خودرو در شهرهای مختلف تردد می نماید. سه نفر گواه تعرفه شده از سوی خواهان و وکیل وی در برگ جداگانه از ایشان تحقیق شده مطلب چندانی که موثر در مقام باشد اظهار نکرده اند و از اختلاف زوجین گفته اند و اما در موضوع داوری خواهان آقای ع.ب. را به عنوان داور خود معرفی و زوج نیز آقای ن.خ. را به عنوان داور خود معرفی و دادگاه ایشان را توجیه و تفهیم نموده و در نهایت تلاش داوران در جهت صلح و سازش فیمابین زوجین موثر واقع نگردیده است. زوجه و داوری در برگ داوری اعلام داشته از کل مهریه مبلغ چهل و هفت میلیون تومان هفت میلیون تومان در قبال طلاق به زوج می بخشد و بذل می نماید و مابقی مهریه که چهل میلیون تومان است وصول می نماید و همچنین سایر حقوق مالی شامل نفقه ایام معوقه و ایام عده نحله و اجرت المثل را به زوج بذل می نماید و درخصوص جهیزیه زوجه ادعایی ندارد. داور زوج نیز در نظریه خود طلاق را به مصلحت ندانسته است. دادگاه پس از تشکیل جلسه دیگر در تاریخ 1393/03/3 اخذ اظهارات وکلای طرفین ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه 142 – 1393/03/11 ضمن احراز علقه زوجیت و انعکاس اظهارات طرفین و دادنامه های استنادی و... با توجه به اظهارات گواهان و تحقیقات مرجع انتظامی و نظریه داوران که حکایت از آن داشته که ادامه زوجیت به کیفیتی که جدای از یکدیگر زندگی می کنند مقدور نبوده در نهایت دادگاه دعوی وکیل خواهان را وارد تشخیص و مستندا به ماده 1130 قانون مدنی و ماده 26 قانون حمایت خانواده حکم به الزام زوج به مطلقه نمودن زوجه (خواهان) صادر نموده است. نوع طلاق نیز با توجه به بذل مبلغ هفت میلیون تومان از مهریه در قبال طلاق خلعی می باشد و در خصوص سایر حقوق مالی زوجه از قبیل نفقه معوقه و ایام عده و نحله و اجرت المثل را بذل نموده است و در خصوص جهیزیه زوجه ادعایی ندارد. گواهی پزشک ذی صلاح در مورد وجود جنین و عدم آن به دفتر ثبت طلاق الزامی است. زوجین دو فرزند مشترک دارند که با توجه به سن آنان خود مخیر هستند در نزد هر یک از والدین خود زندگی را ادامه دهند. لذا دادگاه با تکلیفی مواجه نمی باشد. آقای ش.الف. با وکالت س.د. از رای صادره تجدیدنظرخواهی نموده و رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه تجدیدنظر استان گیلان محول گردیده است که به موجب دادنامه 788 – 1393/06/30 با استدلال مندرج در متن دادنامه تجدیدنظرخواهی را موجه ندانسته زیرا رای بر اساس دلایل موجود در پرونده به خصوص محکومیت کیفری زوج و شهادت شهود و مفارقت جسمانی طولانی فیمابین زوجین و احراز عسر و حرج زوجه به لحاظ عدم پرداخت نفقه و سوء رفتار زوج و زوجه مبلغ هفت میلیون تومان از مهریه و نفقات و اجرت المثل را بذل نموده است که از سوی تجدیدنظرخواه هم ایراد موثری به عمل نیامده. النهایه ضمن رد درخواست با عنایت به اینکه تقاضای طلاق از سوی زوجه می باشد و نوع طلاق خلعی است. زوجه استحقاق دریافت نفقه ایام عدم و نحله را ندارد. لذا با اصلاح رای از حیث حذف و الغاء نفقه ایام عده و نحله و رد اعتراض از سایر جهات دادنامه تجدیدنظر خواسته را با اصلاح به کیفیت مذکور نتیجتا تایید نموده است که در این مرحله آقای ش.الف. با وکالت آقای س.د. با عنوان نمودن مطالب ابرازی مشابه آنچه که در مرحله تجدیدنظر عنوان داشته فرجام خواهی نموده و نقض رای صادره را خواستار شده است که پس از تبادل لوایح و ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه (23) ارجاع گردیده است.
هییت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرایت گزارش آقای احمدی عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رای شعبه دیوان عالی کشور
دادنامه فرجام خواسته مآلا مخدوش است. زیرا عمده استدلال دادگاه جهت احراز عسر و حرج زوجه و توجیه صدور حکم طلاق ایراد ضرب وجرح توسط زوج به زوجه و عدم پرداخت نفقه از ناحیه زوج می باشد. در حالی که ایراد ضرب زمانی از مصادیق عسر و حرج محسوب است که همراه با سوءرفتار مستمر زوج بوده به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیرقابل تحمل نماید در پرونده امر راجع به سوءرفتار مستمر زوج رسیدگی لازم به عمل نیامده است و غیر از یک مورد درگیری مدرک دیگری در مورد سوءرفتار ارایه نگردیده است و مودای شهادت شهود با توجه به نحوه اظهارات آنان کافی برای اثبات ادعا نمی باشد و عدم پرداخت نفقه نیز در صورتی مجوز طلاق است که زوج از پرداخت نفقه خودداری و الزام وی به تادیه آن ممکن نباشد. ولی اوراق پرونده حکایت از محکومیت زوج دراین باره ندارد. بلکه درخواست نفقه زوجه رد شده است. مضافا درخواست طلاق به ادعای عدم پرداخت نفقه و ترک زندگی توسط زوج بدون عذر موجه بوده که در مقام رسیدگی با طلاق موضوع عسر و حرج خلط گردیده است و اساسا در خصوص خواسته اولیه رسیدگی لازم به عمل نیامده است. بنا به مراتب در وضعیت حاضر رای صادره قابلیت تایید را ندارد و نقض می گردد و رسیدگی مجدد جهت رفع نواقص اشعاری به همان دادگاه صادرکننده رای منقوض محول می گردد.
مستشار و رییس شعبه 23 دیوان عالی کشور
انصاری - احمدی

قاضی:
احمدی , انصاری

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 1130 - در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود. تبصره - عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه ی زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می گردد: 1 - ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه. 2 - اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلاء وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. 3 - محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر. 4 - ضرب و شتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد. 5 - ابتلای زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه ی صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید. موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود حکم طلاق صادر نماید.

مشاهده ماده 1130 قانون مدنی

ماده 26ـ در صورتی که طلاق توافقی یا به درخواست زوج باشد دادگاه به صدور گواهی عدم امکان سازش اقدام و اگر به درخواست زوجه باشد حسب مورد مطابق قانون به صدور حکم الزام زوج به طلاق یا احراز شرایط اعمال وکالت در طلاق مبادرت می کند.

مشاهده ماده 26 قانون حمایت از خانواده

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM