خانم خ.ح. فرزند ج. دادخواستی به طرفیت آقای الف. س. به خواسته صدور حکم
طلاق به محاکم خانواده تهران تقدیم داشته و به شعبه 241 ارجاع گردیده است خواهان در توضیح اعلام کرده است که اینجانب مورخ 1383/3/8 به عقد دایم خوانده درآمده ام و در طول 10 سال زندگی مشترک متاسفانه از خوانده صاحب فرزند نشده ام خوانده عقیم بوده و قدرت تولیدمثل ندارد و در طول زندگی مشترک به پزشکان متعدد و به مراکز درمانی مراجعه کرده ایم که متاسفانه مریضی خوانده درمان نشده است با عنایت به اینکه بنده فعلا جوان هستم و شرعا و قانونا حق دارم که صاحب اولاد باشم متاسفانه در ادامه زندگی با خوانده از این حق محروم میشوم لذا تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش (طلاق) دارم دادگاه با تعیین وقت دادرسی و دعوت از طرفین به تاریخ 1392/11/6 جلسه دادگاه را در وقت مقرر با حضور طرفین تشکیل داده و خواهان اظهار داشت خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است اینجانب مدت 9 سال است با خوانده ازدواج کرده ام و به دلیل نداشتن اسپرم تاکنون صاحب فرزند نشده ام و تا چند وقت پیش اعتیاد به مواد مخدر داشته و با تلاش من در کلاس های ترک اعتیاد شرکت کرده و اعتیاد را ترک کرده و الآن هم (شرکت در) کلاس ها را ادامه می دهد خانواده اش در زندگی ما دخالت می کنند چون در یک ساختمان زندگی می کنیم مرتب به من
توهین و تهدید می کردند و می گفتند از خانه ما برو بیرون من مدت سه ماه است که در منزل پدرم می باشم و در این مدت هیچ سراغی از من نگرفته است خوانده در جواب گفت من هیچ کدام از حرف های همسرم را قبول ندارم من چند سال قبل اعتیاد داشتم ولی ترک کرده ام و الان سالم هستم و خانواده هم در زندگی ما دخالت نمی کنند به غیر از ما سه عروس دیگر در خانه پدرم زندگی می کنند چرا آن ها مشکل ندارند من حاضرم به خاطر او در جای دیگر خانه تهیه کنم ولی
طلاق نمی دهم زوجه در پاسخ گفت مشکل اصلی ما بچه دار نشدن او می باشد به همین دلیل
طلاق می خواهم دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر و تذکر داده طرفین داوران واجد شرایط خود را در مهلت مقرر به دادگاه معرفی نمایند زوجه آقای ج.ح. و زوج آقای ج.س. را به عنوان داور خود معرفی نموده اند و نامبردگان نظریه داوری خودشان را تقدیم و پیوست پرونده می باشد سپس زوج آقای الف. س. از طرف دادگاه به پزشکی قانونی معرفی و اداره پزشکی قانونی منطقه جنوب تهران طی شرحی به شماره 12/1/م/ 42041-1392/12/26 اعلام کرده طبق معاینه انجام گرفته و مشاوره با متخصص ارولوژی دستگاه تناسلی خارجی طبیعی می باشد و بر اساس آزمایش منی انجام گرفته وی دچار کاهش توانایی باروری است که احتمال باروری به روش طبیعی کم می باشد لیکن از طریق روش های پیشرفته کمک باروری احتمال باروری وجود دارد و ایشان عقیم محسوب نمی گردد دادگاه در وقت فوق العاده پرونده کلاسه 925/92 و کلاسه 218/92 به ترتیب درخواست
طلاق و
نفقه از ناحیه زوج و درخواست تمکین از طرف زوج ملاحظه کرده با توجه بر اینکه منشا آن ها واحد بوده با استناد به ماده 103 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رسیدگی توامان صادر می نماید و ختم رسیدگی اعلام و به شرح دادنامه شماره 387 به تاریخ 1393/2/31 مبادرت به صدور رای می نماید دادگاه با استدلال به اینکه نظر به عدم احراز موارد مندرج در ماده 8 قانون حمایت خانواده و تبصره ذیل ماده 1130
قانون مدنی و شرایط مندرج در سند نکاحیه و با توجه به عدم ارایه دلایل شرعی و قانونی بر اثبات ادعا توسط خواهان و عدم احراز عسروحرج با فرض بذل حقوق متصوره از سوی زوجه و اینکه... حسب فقه مبین اسلام و قوانین موضوعه
طلاق به عنوان ایقاع در ید زوج است و در ما نحن فیه اراده مشارالیها در حدی نیست که مثبت عسروحرج ایشان باشد لذا دادگاه دعوی مطروحه را وارد ندانسته مستندا به مواد 194 و 197 قانون آیین دادرسی مدنی حکم بر بطلان دعوی خواهان را صادر می نماید و در خصوص خواسته دیگر زوجه مبنی بر الزام زوج به پرداخت
نفقه معوقه نظر به اینکه شرط پرداخت
نفقه زن تمکین وی از شوهرش می باشد درحالی که زوجه دلیلی که حکایت از تمکین از زوج باشد ارایه ننموده است لذا دادگاه وی را مستحق
نفقه ندانسته و مستندا به ماده 1108
قانون مدنی حکم بر بی حقی زوجه را صادر می نماید و در خصوص خواسته دیگر زوجه مبنی بر الزام زوج به
پرداخت مهریه نظر به اینکه به محض وقوع عقد نکاح زن می تواند هرگونه تصرف در
مهریه خود داشته باشد و زوج دلیلی که حکایت از پرداخت آن باشد ارایه ننموده لذا این خواسته خواهان ثابت تشخیص داده شده مستندا به ماده 198 قانون آیین دادرسی مدنی و ماده 1082
قانون مدنی حکم به الزام زوج به
پرداخت مهریه به تعداد دویست و چهارده قطعه سکه بهار آزادی در حق خواهان صادر می نماید و در خصوص دادخواست زوج به طرفیت زوجه به خواسته الزام وی به تمکین نظر به اینکه به محض وقوع عقد زن و شوهر دارای حقوق و تکالیفی در مقابل هم خواهند داشت و باید در تشیید مبانی خانواده به یکدیگر معاضدت نمایند و زوجه دلیلی که موجهه (توجیه کننده) عدم تمکین باشد ارایه ننموده است لذا دادگاه دعوی زوج را (در این مورد) ثابت تشخیص و مستندا به مواد 1102- 1103- 1104 و 1106 قانون حکم به الزام زوجه به تمکین از زوج صادر می نماید پس از ابلاغ دادنامه خانم خ.ح. با وکالت خانم م.ک. وکیل پایه دو از مرکز امور مشاوران حقوقی قوه قضاییه طی دادخواست و لایحه پیوستی نسبت به دادنامه صادره تجدیدنظرخواهی کرده و پرونده به شعبه 40 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع گردیده است شعبه مذکور به تاریخ 1393/4/25جلسه دادگاه را با حضور تجدیدنظرخواه و وکیل وی و تجدیدنظرخوانده تشکیل داده تجدیدنظرخواه گفت ده سال زندگی کرده ام فاقد فرزند هستیم همسرم عقیم است و دو ماه است ایشان مرا بیرون کرده است چاقو خورده ام تجدیدنظرخوانده گفت من قدرت بچه دار شدن را دارم و عقیم نیستم و حرف های همسرم را قبول ندارم من نمی خواهم
طلاق بدهم وکیل تجدیدنظرخواه نیز اظهار داشت در برگ پزشکی قانونی گواهی شده آقای الف. س. به طریق معمول قدرت باروری ندارد مگر اینکه از طریق عمل جراحی که عوارض جسمی برای زوجه باشد و یک مرحله عمل انجام شده است دادگاه پس از استماع اظهارات تجدیدنظرخواه و وکیل وی و خود تجدیدنظرخوانده به شرح دادنامه شماره 729-1393/4/31 ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظرخواسته را تایید می نماید دادنامه به تاریخ 1393/6/18 به خانم خ.ح. ابلاغ و مشارالیها با وکالت خانم ها س.ط. وکیل پایه یک از مرکز امور مشاوران حقوقی قوه قضاییه و م.ک. وکیل پایه دو از مرکز مذکور طی دادخواست و لایحه پیوستی نسبت به دادنامه صادره فرجام خواهی کرده و به تاریخ 1393/6/31 ثبت و به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است با بررسی اوراق پرونده ملاحظه می شود که موضوع فرجام خواهی در تاریخ 1393/7/17 به فرجام خوانده ابلاغ ولی تبادل لوایح از ناحیه وی مشاهده نگردیده است و در مورد گزارش مدیر دفتر این شعبه مبنی بر اینکه احد از وکلای فرجام خواه خانم م.ک. دارای پایه دو وکالت می باشد با توجه بر اینکه در وکالت نامه قید شده مجتمعا یا منفردا و یکی از وکلای فرجام خواه خانم س.ط. دارای پایه یک می باشد و حق دخالت در پرونده های دیوان عالی کشور دارد و وکالت نامه و لایحه فرجام خواهی به امضاء هر دو وکیل رسیده است بنابراین اشکالی از حیث طرح در دیوان عالی کشور ندارد.