رای قضایی شماره 9309970908300404

رای قضایی شماره 9309970908300404

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970908300404


شماره دادنامه قطعی:
9309970908300404

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/07/09

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
قانون حاکم بر احوال شخصیه شیعیان غیر ایرانی

پیام رای:
قانون حاکم بر احوال شخصیه شیعیان هرچند تبعه بیگانه باشند قوانین ایران است.

رای خلاصه جریان پرونده
خانم س.ص. در تاریخ 1/3/90 دادخواستی به طرفیت آقای س.ک. به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به منظور طلاق و نفقه معوقه و مطالبه مهریه تقدیم دادگاه خانواده شهرستان سردشت نموده است خواهان در شرح دادخواست توضیح داده است که به موجب سند نکاحیه 143 مورخ 21/1/85 دفترخانه 164 به عقد نکاح دایمی خوانده در آمده و پس از ازدواج خوانده مرا به کشور انگلستان برده و در آنجا با فقر و تنگدستی و در محیط نامناسب غیرمذهبی زندگی می کردیم و در تاریخ 1/4/89 خوانده مرا به ایران برگردانده و خود برگشته و تاکنون ریالی نفقه نداده است به علت حدوث عسر و حرج امکان زندگی با این شرایط وجود ندارد و اگر مساعدت پدرم نبود زندگی بنده با خطر جدی مواجه می گردید و ازاین جهت تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش را دارم رسیدگی به شعبه اول دادگاه خانواده سردشت محول گردیده است دادگاه ضمن تعیین وقت رسیدگی و احضار خوانده از طریق نشر آگهی به لحاظ مجهول المکان بودن وی و اخذ اظهارات خواهان مبنی بر اینکه با تبعه عراقی بنام س.ح.ک. در سردشت ازدواج نمودم از طریق دایره اتباع خارجی در شهر بانه ازدواجمان را ثبت کردیم بعد به کشور انگلستان رفتیم مدت 4 سال در کشور انگلیس زندگی کردیم اکنون نمی دانم که آیا شوهرم در انگلیس است یا در عراق من بی خبرم همه اثاث و اسباب و جهیزیه ام در کشور انگلستان است پس از مدتی با بروز مشکلات اخلاقی و دوری از وطن دوباره به ایران برگشتم و هم اکنون در خانه پدرم هستم حاصل این ازدواج سه فرزند به اسامی س. پسر 5 ساله و س. پسر 5/3 ساله و س. دختر 5/2ساله که همه آن ها هم اکنون نزد پدرشان یا خانه پدربزرگشان در عراق هستند مهریه ام که 19 مثقال طلا است هیچ نمی خواهم همه را بذل می کنم حضانت بچه را به پدرشان واگذار می کنم تقاضای صدور حکم شایسته دارم دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه 385- 16/4/90 با این استدلال که خواهان محل اقامت زوجین را انگلستان اعلام کرده و حسب ماده 1114 قانون مدنی محل اقامت زن همان محل اقامت شوهرش می باشد و چون زوجین مقیم انگلستان می باشند صرف نظر از هرگونه رسیدگی ماهوی به استناد ماده 7 قانون حمایت خانواده قرار عدم صلاحیت خود را به اعتبار و شایستگی محاکم عمومی تهران (ویژه خانواده) صادر می نماید پرونده پس از ارسال به دادگستری تهران به شعبه 253 دادگاه عمومی (خانواده) ارجاع می گردد که شعبه مرجوع الیه ضمن پذیرش صلاحیت خود به رسیدگی ادامه می دهد و حدود یک سال به اقدامات قضایی ازجمله اخذ اظهارات زوجه و وکیل معرفی شده از سوی وی و استحضار از اینکه زوجه مدعی گردیده که هر دو دارای مذهب شافعی می باشند دادگاه قرار ارجاع به داوری صادر و با صدور قرار استماع شهادت شهود در جلسه مورخ 9/2/91 زوجه داور خود را معرفی و از 4 نفر گواه تعرفه شده در برگ جداگانه نیز تحقیق نموده و به جهت عدم معرفی داور از سوی زوج دادگاه راسا داور تعیین و نظریه داوران اخذ و زوجه نیز جهت تست حاملگی به پزشکی قانونی معرفی که گواهی شماره 1/13/م/59098 مورخ 9/2/91 پزشکی قانونی حکایت از منفی بودن حمل زوجه دارد و سرانجام شعبه مرجوع الیه رای غیابی شماره 205 - 12/2/91 صادر و به موجب آن حکم به طلاق زوجه از نوع باین با بذل مهریه صادر نموده است در تاریخ 6/4/91 آقای س.ک. با تسلیم دادخواست از رای غیابی فوق الذکر واخواهی می نماید شعبه 253 با تعیین وقت رسیدگی و دعوت از طرفین و مداخله وکلاء از ناحیه هرکدام از زوجین به موضوع رسیدگی و اظهارات آنان مطالب آنان و درنهایت به موجب رای شماره 777 مورخ 15/5/81 با توضیح اینکه مقررات قانونی مدنی شامل مانحن فیه نمی شود با نفی صلاحیت محلی خود پرونده را جهت حل اختلاف به دیوان‬عالی کشور ارسال که به شعبه 23 دیوان عالی کشور ارجاع که به موجب دادنامه 216 - 2/7/91 توجها به مفاد دادخواست خواهان و مدافعات خوانده و لحاظ ماده 11 قانون آیین دادرسی مدنی نظریه شعبه 253 دادگاه عمومی تهران را صایب و با تشخیص صلاحیت دادگاه های عمومی سردشت (ترجیحا شعبه اول) حل اختلاف گردیده است پرونده به سردشت عودت و مجددا مورد رسیدگی قرارگرفته و ضمن درج لوایح وکلای طرفین در پرونده و اظهارات خواهان مبنی بر اینکه 7 سال است با خوانده ازدواج نموده ام و از این مدت چهار سال در انگلیس بودم شوهرم خیلی سخت گیری می کرد خوانده دارای حالت عصبی شدید است بارها کتک کاری کرده ولی مدرک و سند ندارم قبلا نیز به تمکین محکوم شده ام پرونده ترک نفقه در دادگاه رد شده بود با این اوصاف در عسروحرج بوده و ادامه زندگی مشترک برایم مقدور نیست تقاضای طلاق دارم می خواهم از وی خلاص شوم 19 مثقال طلا مهریه ام می باشد نمی خواهم گذشت نمودم هیچ حق مالی را نمی خواهم بذل کردم حضانت بچه ها را نمی خواهم وکیل خوانده اظهار داشته جهت جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده موکل (خوانده) در هرکجای ایران که همسرشان (خواهان) بخواهد برای وی مسکن تهیه کند و با وی زندگی نماید خواهان دعوی برابر پرونده 900028 و 891269 شعبه اول دادگاه سردشت به تمکین در مقابل خوانده دعوی محکوم شده و دعوی تقابل ایشان مبنی بر مطالبه نفقه رد شده و قطعی گردیده است دادگاه سرانجام ختم رسیدگی را اعلام و به موجب دادنامه 1291 - 28/10/91 ضمن احراز رابطه و علقه زوجیت و انعکاس اجمال اظهارات طرفین با این استدلال که چون خواهان و وکیل وی هیچ گونه دلایل و مدارک و مستندات قانونی محکمه پسند مبنی بر در عسروحرج بودن خواهان برابر مفاد بندهای چهارده گانه از ماده 8 قانون حمایت خانواده و برابر تبصره و بندهای پنج گانه ماده 1130 قانون مدنی به دادگاه ارایه ننموده اند عسروحرج خواهان را محرز ندانسته با توجه به قاعده (الطلاق بید من اخذ بالساق) با شرایط قانونی در دست مرد است و زوج در این پرونده (خوانده دعوی) به عنوان شوهر دایمی و قانونی و شرعی خواهان هرگز راضی به طلاق ایشان نمی باشد و هیچ گونه تخلفی از شروط ضمن عقد از ناحیه خوانده دعوی سر نزده فلذا با موجه دانستن دفاعیات وکیل خوانده و با رد اظهارات خواهان و وکیل وی در خصوص طلاق و مطالبه نفقه حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر نموده است و در خصوص مطالبه مهریه 19 مثقال طلا با توجه به اظهارات خواهان دادگاه مواجه با تکلیفی نیست خانم س.ص. با وکالت آقای الف.م. از رای صادره تجدیدنظرخواهی نموده که به موجب دادنامه 210 - 23/2/92 صادره از سوی شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی رای صادره عینا تایید شده است النهایه در پایان رای یادآوری شده چون بذل مهریه به قصد طلاق بوده و طلاق رد شده مانع مطالبه آن طی دادخواست جداگانه نمی باشد در این مرحله نیز خانم س.ص. با وکالت آقای الف.م. از رای صادره فرجام خواهی نموده و طی لایحه پیوست دادخواست فرجامی ضمن تکرار مطالب ابرازی در مراحل قبلی عنوان نموده است که در این پرونده قانون مدنی ایران حاکم بر موضوع نخواهد بود درحالی که طبق قانون مدنی ایران حکم صادر شده است برای توجیه این تخطی از قانون آمره به موضوع دروغین و واهی تغییر مذهب زوج متوسل شده درحالی که اولا ادعای زوج و وکیل وی دروغ است و ملیت زوج عراقی است و زوجین هر دو شافعی مذهب هستند و دلیل و مدرکی وجود ندارد که زوج تغییر مذهب داده باشد حتی برفرض صدق ادعا تغییر مذهب موجب تغییر قانون ملی حاکم بر موضوع نخواهد بود حال سوال این است چگونه زوج به محض طرح دعوی زنش در محاکم خانواده ایران متحول شده و به مذهب تشیع مشرف گردیده این پذیرش ادعای بدون دلیل است با توجه به کراهت زوجه از زوج و اینکه زوج تبعه کشور عراق است به لحاظ ملیت زوج محکمه بدوی می باید مواد 42 34 46 57 قانون مدنی عراق را مستند حکم قرار می داد زیرا طلاق از زمره احوال شخصیه بوده و قانون کشور متبوع زوج به آن حاکم است به هرحال بلاتکلیفی زوجه به مدت سه سال و عسروحرج زوجه و سوء‬رفتار زوج با موکله در کشور انگلستان و رها کردن وی در ایران و اینکه زوجه اهل سنت و شافعی مذهب است استدعای رسیدگی و نقض آراء صادره را دارم که پس از ابلاغ مقررات تبادل لوایح و ارسال پرونده به دیوان‬عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه (23) ارجاع گردیده است.

رای شعبه دیوان عالی کشور
از ناحیه فرجام خواه اعتراض موجه و موثری که نقض دادنامه فرجام خواسته به شماره 210 - 23/2/92 صادره از شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی را ایجاب نماید به عمل نیامده است و از لحاظ رعایت اصول و قواعد دادرسی نیز اشکال و ایراد در حدی نیست که نقض رای را موجب گردد علی هذا دادنامه موصوف فاقد اشکال موثر تشخیص و ابرام می گردد.
رییس شعبه 23 دیوان عالی کشور - مستشار
انصاری- احمدی

قاضی:
احمدی , انصاری

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 1114 - زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند سکنی نماید مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.

مشاهده ماده 1114 قانون مدنی

ماده 1130 - در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود. تبصره - عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه ی زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می گردد: 1 - ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه. 2 - اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلاء وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. 3 - محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر. 4 - ضرب و شتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد. 5 - ابتلای زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه ی صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید. موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود حکم طلاق صادر نماید.

مشاهده ماده 1130 قانون مدنی

ماده 42 - رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار می گردد.

مشاهده ماده 42 قانون مدنی

ماده 34 - نتاج حیوانات در ملکیت تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد مالک نتاج آن هم خواهد شد.

مشاهده ماده 34 قانون مدنی

ماده 46 - حق انتفاع ممکن است فقط نسبت به مالی برقرار شود که استفاده از آن با بقای عین ممکن باشد اعم از این که مال مزبور منقول باشد یا غیرمنقول و مشاع باشد یا مفروز.

مشاهده ماده 46 قانون مدنی

ماده 57 - واقف باید مالک مالی باشد که وقف می کند و به علاوه دارای اهلیتی باشد که در معاملات معتبر است.

مشاهده ماده 57 قانون مدنی

ماده 11 - دعوا باید در دادگاهی اقامه شود که خوانده در حوزه قضایی آن اقامتگاه دارد و اگر خوانده در ایران اقامتگاه نداشته باشد درصورتی که در ایران محل سکونت موقت داشته باشد در دادگاه همان محل باید اقامه گردد و هرگاه در ایران اقامتگاه و یا محل سکونت موقت نداشته ولی مال غیرمنقول داشته باشد دعوا در دادگاهی اقامه می شود که مال غیرمنقول در حوزه آن واقع است و هرگاه مال غیرمنقول هم نداشته باشد خواهان در دادگاه محل اقامتگاه خود اقامه دعوا خواهد کرد. تبصره - حوزه قضایی عبارت است از قلمرو یک بخش یا شهرستان که دادگاه در آن واقع است. تقسیم بندی حوزه قضایی به واحدهایی از قبیل مجتمع یا ناحیه تغییری در صلاحیت عام دادگاه مستقر در آن نمی دهد.

مشاهده ماده 11 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 7ـ دادگاه می تواند پیش از اتخاذ تصمیم در مورد اصل دعوی به درخواست یکی از طرفین در اموری از قبیل حضانت نگهداری و ملاقات طفل و نفقه زن و محجور که تعیین تکلیف آنها فوریت دارد بدون اخذ تامین دستور موقت صادر کند. این دستور بدون نیاز به تایید رئیس حوزه قضائی قابل اجراء است. چنانچه دادگاه ظرف شش ماه راجع به اصل دعوی اتخاذ تصمیم نکند دستور صادر شده ملغی محسوب و از آن رفع اثر می شود مگر آنکه دادگاه مطابق این ماده دوباره دستور موقت صادر کند.

مشاهده ماده 7 قانون حمایت از خانواده

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM