رای قضایی شماره 9309970221800339

رای قضایی شماره 9309970221800339

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970221800339


شماره دادنامه قطعی:
9309970221800339

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/03/24

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
دادگاه تجدیدنظر استان

عنوان رای:
دعوای اثبات مالکیت آپارتمان

پیام رای:
دعوای اثبت مالکیت قابل استماع نیست زیرا از یک سو اصل بر صحت قرارداد می باشد و متعهدله می تواند با تمسک به قرارداد تنظیمی الزام متعهد به اجرای تعهد را درخواست نماید بنابراین دعوا ترافعی محسوب نمی شود.از سوی دیگر پذیرش دعوا موجب تعارض حکم دادگاه که از زمره اسناد رسمی است با اسناد رسمی صادره از اداره ثبت می شود.

رای دادگاه بدوی
در این پرونده آقای ک. الف.پ. باوکالت آقای م. ک. دادخواستی به طرفیت آقای م.الف. الف.ز. به خواسته صدور حکم خلع ید از یک باب آپارتمان مقوم به پنجاه و یک میلیون ریال با مطالبه خسارات دادرسی را که در جلسه اول به تحویل مبیع تقدیم داده است در توضیح بیان نموده است که برابر دادنامه شماره *** مورخ 1391/7/27 صادره از شعبه 103 محترم حقوقی که در مقام تجدیدنظرخواهی طی دادنامه شماره 1315 مورخ 1391/10/4 از سوی شعبه محترم 18 تایید گردیده است. موکل مالک یک واحد آپارتمان به مساحت تقریبی 160 مترمربع واقع در طبقه اول جز پلاک ثبتی.. . فرعی از 72 اصلی واقع در بخش 11 تهران که توسط خوانده من غیر حق تصرف گشته است تقاضای رسیدگی دارد همچنین بیان نموده است که در قرارداد تنظیمی مورخه 1390/6/3 موارد فسخ قرارداد مشخص شده است و پس از اعلام فسخ و صدور احکام قطعی از مراجع محترم قضایی و عدم مالکیت خوانده محترم نسبت به مال مورد معامله ملکف است آن را مسترد نماید. سپس در تاریخ 1392/4/5 آقای س.ع. م.ج. باوکالت آقایان ه. گ. و الف. ز. به طرفیت آقایان م.الف. الف.ز. و ک. الف.پ. دادخواست ورود ثالث مبنی بر اثبات مالکیت نسبت به شش دانگ از یک واحد آپارتمان از پلاک ثبتی.. . بخش 11 تهران و الزام تمهیدات و مقدمات تنظیم سند رسمی سپس تنظیم سند رسمی را تقدیم و توضیح داده است که مطابق مبایعه نامه مورخه 1390/6/30 ملک موصوف از خوانده ردیف دوم به خوانده ردیف اول منتقل شده سپس مبایعه نامه مورخه 1390/7/15 از خوانده ردیف اول به موکلشان منتقل شده است و خوانده ردیف دوم سابقا نسبت به فسخ مبایعه نامه مورخه 1392/6/30 اقدام نموده و حکم قطعی مبنی بر تایید فسخ صادر شده ولی فسخ اثر قهاری نداشته و از تاریخ فسخ به آینده اثر دارد و قبل حدوث و تحققی فسخ مبایعه نامه فوق مبیع مطابق مبایعه نامه مورخه 1390/7/15 انتقال گردیده است و توضیحات دیگری نیز در این خصوص بیان نموده است و همچنین در تاریخ 1392/6/4 خواهان اصلی به طرفیت آقای س.ع. م.ج. دعوای تقابل مبنی بر ابطال سند عادی مورخه 1390/7/15 با مطالبه خسارات دادرسی را تقدیم و توضیح داده است که به موجب قرارداد مورخه 1390/6/30 یک باب آپارتمان به طور مشروط و معلق به آقای م.الف. الف.ز. فروخته است و با توجه به مفاد مبایعه نامه مشارالیه تا قبل از پاس شدن حداقل سه فقره چک موضوع مبایعه نامه حق واگذاری معامله به غیر را نداشته است و به علت عدم پرداخت چکهای مندرج در قرارداد بیع مزبور فسخ گردیده و طی لوایحی و در جلسات دادرسی مطالبی را اصحاب هر سه پرونده بیان نموده ا ند. اولا دعوای ورود ثالث پذیرفته نیست زیرا خوانده ردیف ورود ثالث مبایعه نامه تنظیمی بین خود و وارد ثالث که در تاریخ 1390/7/15 منعقد گردیده پذیرفته است بنابراین اختلافی در بیع بین خریدار و فروشنده وجود ندارد و دعوای مطروحه غیر ترافعی می باشد و اختلافی در این خصوص بین خریدار و فروشنده وجود ندارد و وارد ثالث ردیف دوم نیز نقشی در معامله ایشان نداشته لذا مستندا" به ماده 1257 قانون مدنی حکم به بطلان دعوای وارد ثالث در این قسمت صادر می گردد. و در خصوص الزام به تمهیدات و مقدمات تنظیم سند رسمی صرفنظر از اینکه وکیل وارد ثالث در این خصوص دعوا را به درستی طرح ننموده است چرا که مقدمات و تمهیدات تنظیم سند موارد متعددی می تواند باشد اعم از دعاوی مالی و غیر مالی که لازم می بود شخصا عنوان دعوا را قید نماید و همچنین تنظیم سند رسمی با توجه به گزارش اداره ثبت اسناد و املاک مبنی بر اینکه پلاک موصوف در رهن قرار گرفته و همچنین در بازداشت می باشد در این قسمت نیز با توجه به مقررات ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی و ماده 1257 قانون مدنی رسیدگی به خواسته و تنظیم سند رسمی غیر ممکن می باشد لذا در این قسمت نیز حکم بطلان دعوای وارد ثالث صادر می شود. ثانیا: در خصوص دعوای تقابل نظر به اینکه خواهان تقابل ادعا نموده است که برابر مبایعه نامه مورخه 1390/6/30 شرط گردیده است که قبل از پاس شدن سه فقره چکهای مندرج در آن خریدار حق انتقال ملک موصوف را ندارد در صورتیکه در این خصوص هیچ دلیل و مدرکی به دادگاه ارایه ننموده و مستندی را ارایه نکرده است و خوانده تقابل و همچنین خوانده دعوای اصلی بیان داشته است که قبل از فسخ مبایعه نامه مورخه 1391/6/30 ملک موصوف را به شخص آقای س.ع. م. منتقل نموده است علی ایحال صرفنظر از اینکه دعوای تقابل مربوط به دعوای اصلی می باشد نه دعوای وارد ثالث که در این پرونده خواهان تقابل بعد از جلسه اول و به دنباله دادخواست وارد ثالث دادخواست تقابل را تقدیم نموده است. هر چند در قالب تقابل پذیرفته نیست ولی دادگاه ماهیتا به آن در ضمن دعوای اصلی رسیدگی نموده است و با توجه به مراتب مستندا به ماده 1257 قانون مدنی حکم به بطلان دعوای تقابل ( خواسته ابطال سند عادی مورخه 90/7/15 ) صادر می نماید. ثالثا: در خصوص دعوای اصلی در خصوص تحویل مبیع نظر به مراتب و اظهارات اصحاب دعوی و توضیحات خوانده اصلی مبنی بر اینکه ملک موصوف را به آقای م. فروخته و هنوز ثمن معامله را از آقای م. نگرفته و ملک موصوف متعلق به خودش بوده که به اشخاص به نام ف. و او به الف. و او به ط. فروخته اند و ط. ظاهرا به خواهان فروخته و م.الف. از خواهان مجددا خریداری نموده و آپارتمان از ابتدا در تصرف خودش بوده است و هنوز تکمیل و تحویل نشده و به نظر او خواهان باید از کسی که خریداری نموده است آپارتمان را تحویل بگیرد. از آنجایی که معاملات متعددی روی ملک موصوف انجام گرفته و خوانده دعوای اصلی نیز که مالک اولیه آن بوده است که پس از چند دست گشتن ملک البته در اوراق و مبایعه نامه ولی مبیع همچنان در تصرف وی بوده است تا اینکه آخرین خریدار خواهان اصلی می باشد و او نیز به خوانده دعوا یعنی مالک اولیه مجددا فروخته است ولی برابر احکام قطعی معامله مزبور فسخ گردیده فلذا آنچه مسلم است در نقل و انتقال اموال در حقیقت خریدار بعدی قایم مقام خریدار قبلی می باشد و همچنان آخرین خریدار می تواند به قایم مقامی ایادی قبلی نسبت به مطالبه مبیع از اولین فروشنده ( که مالک اصلی می باشد ) قیام نماید. بنابراین دادگاه خواسته خواهان را ثابت دانسته و با توجه به مفاد مواد 10 219 220 362 و 1257 از قانون مدنی و نیز مواد 515 و 519 از قانون آیین دادرسی مدنی حکم به محکومیت آقای م.الف. الف.ز. به تحویل یک باب آپارتمان و پرداخت مبلغ دو میلیون و صد و دوازده هزار و هشتصد ریال بابت هزینه دادرسی و مبلغ یک میلیون ریال بابت حق الوکاله وکیل من باب تسبیب در طرح دعوا در حق خواهان صادر و اعلام می دارد. رای صادره در همه موارد حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی دردادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه 103 دادگاه عمومی ( حقوقی ) مجتمع قضایی عدالت تهران - قلی پور

رای دادگاه تجدیدنظر استان
آن قسمت از دادنامه تجدید نظر خواسته به شماره 9209970011000794 مورخ 1392/10/30 صادره از شعبه 103 دادگاه عمومی حقوقی تهران که بر بطلان دعوی تجدید نظر خواه ک. الف.پ. با وکالت م. ک. به خواسته ابطال سند عادی مورخ 1390/7/15 و بطلان دعوی تجدید نظر خواه دیگر به نام س.ع. م.ج. با وکالت ه. گ. و الف. ز. به خواسته اثبات مالکیت و الزام به تهیه مقدمات و تنظیم سند رسمی یک دستگاه آپارتمان جزء پلاک ثبتی.. . واقع در بخش 11 تهران اشعار دارد در هردو قسمت مخالف قانون و مقررات موضوعه بوده و بر استدلال دادگاه نخستین خدشه وارد و مستوجب نقض آن می باشد زیرا که اولا مبایعه نامه عادی مورخ 1390/7/15 فیمابین م. الف. با س.ع. م.ج. تنظیم گردیده است و در دعوی ابطال سند اعم از عادی یا رسمی لزوما می بایست دعوی به طرفیت ناقل و منتقل الیه (خریدار و فروشنده) اقامه گردد که در مانحن فیه تجدید نظر خواه صرفا دعوی خود را به طرفیت خریدار اقامه نموده و شخص فروشنده را که همانا م. الف. بوده را طرف دعوی قرار نداده است که دعوی به کیفیت مطروحه اساسا قابلیت پذیرش و استماع را نداشته است و بنا بر تکلیف مقرر در مواد 2 و 3 از قانون آیین دادرسی مدنی محاکم دادگستری صرفا مکلف هستند به دعاویی که برابر مقررات درخواست شده اند رسیدگی کرده و حکم مقتضی را صادر و فصل خصومت نمایند که این رای قابلیت اجابت را نداشته است. ثانیا هر چند خواهان وارد ثالث با طرح دعوی معنونه اساسا حقی را برای خود قایل بوده است و بر آن اساس مبادرت به طرح دعوی نموده است لیکن ملزم نمودن مالک به تنظیم سند رسمی مستلزم رعایت تشریفات و تهیه مقدمات از جمله اخذ پایانکار و صورتمجلس تفکیکی می باشد که در مانحن فیه علاوه بر اینکه به غیر از خوانده (م. الف.) افراد دیگر نیز مالک بوده اند که طرف دعوی واقع نشده اند پلاک مختلف فیه تا کنون تفکیک نشده است ثالثا به تصریح مفاد جوابیه استعلام ثبتی مضبوط در پرونده پلاک مبحوث عنه به موجب سند رهنی شماره 125019 مورخ 1384/8/24 دفترخانه.. . تهران در رهن بوده و سهم م. الف. طی نامه شماره 3/5505/86 مورخ 1386/5/15 اجرای احکام مجتمع قضایی شهید بهشتی با حفظ حقوق مرتهن در بازداشت می باشد و مطابق صراحت رای وحدت رویه شماره 620 مورخ 1376/7/20 هییت عمومی دیوان عالی کشور و ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی هرگونه نقل و انتقال نسبت به املاک رهنی و بازداشت شده باطل و بلااثر می باشد فلذا دعوی در وضعیت موجود قابلیت پذیرش را نداشته است. رابعا اثبات مالکیت از زمره دعاوی ترافعی نبوده و بنابر تصریح مواد 10 219 و 221 از قانون مدنی و قواعد فقهی لزوم و صحت اصل بر اصالت قراردادهای تنظیمی فی مابین اشخاص است و متعهدله می تواند با تمسک به قرارداد تنظیمی الزام متعهد را درخواست نماید و با اصدار حکم بر اثبات مالکیت موجبات تعارض فی مابین اسناد رسمی فراهم خواهد شد زیرا که احکام دادگاهها از زمره اسناد رسمی بوده و با اسناد رسمی صادره از اداره ثبت که در رابطه با ملک مورد تنازع صادر گردیده متعارض خواهد گردید از این رو این دعوی نیز قابلیت استماع را نداشته است بنابراین دادگاه با استناد به قسمت اول از ماده 358 از قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض دادنامه معترض عنه در این قسمت ها قرار رد دعوی خواهانها را صادر و اعلام می نماید لیکن آن قسمت از دادنامه تجدید نظر خواسته که بر الزام م. الف. به تحویل یک باب آپارتمان به مساحت 160 متر مربع جزء پلاک ثبتی.. . فرعی از.. . اصلی واقع در بخش 11 تهران اشعار دارد مآلا موافق قانون و مقررات موضوعه بوده و اعتراض به شرح لایحه اعتراضیه توسط س.ع. م.ج. وارد نبوده و مستوجب نقض آن نمی باشد زیرا که اولا هر چند مفاد این قسمت از دادنامه متضمن محکومیت م. الف. به تحویل آپارتمان می باشد لیکن به جهت آنکه اجرای آن در تعارض با حقوق تجدید نظر خواه بوده و از اجرای آن متضرر می گردد از این حیث تجدید نظر خواه محسوب می گردد فلذا ایراد تجدید نظر خواه وارد نمی باشد ثانیا ایراد تجدید نظر خواه مبنی بر این که ملک در رهن بوده و اصدار حکم بر تحویل فاقد وجاهت قانونی بوده وارد نمی باشد به جهت آنکه صرف در رهن بودن یا بازداشت ملک در باب تحویل مانع از پذیرش دعوی نبوده و مفاد رای وحدت رویه شماره 620 فقط ناظر به نقل و انتقال و تنظیم سند می باشد و تسری به تحویل ندارد. ثالثا با توجه به اینکه قرارداد تنظیمی فیمابین م. الف. با ک. الف.پ. بیع معلق بوده است و متعاقدین آن به شرح قرارداد مدرکیه توافق نموده بودند که چنانچه هریک از چک های تحویلی بابت ثمن در موعد مقرر منتهی به گواهینامه عدم پرداخت گردد فروشنده حق فسخ خواهد داشت فلذا با تحقق شرط فاسخ و برگشت خوردن چک های موضوع ثمن فروشنده با ارسال اظهارنامه مراتب فسخ قرارداد را به اطلاع خریدار رسانیده و تایید آن را از دادگاه درخواست نموده است که با تایید فسخ قرارداد به لحاظ تحقق شرط فاسخ (معلق علیه) دیگر خریدار مالکیتی نسبت به مورد معامله نداشته تا با تمسک به مبادرت به فروش آن به شخص ثالث نماید و بیع واقع شده به لحاظ فسخ قرارداد اولیه مبتنی بر بیع فاسد بوده و بیع فاسد اثری در تملک نداشته و بنا بر تصریح ماده 366 از قانون مدنی هر کس به بیع فاسد مالی را تملک نماید لزوما می بایست آن را به صاحبش مسترد نماید. ثالثا با احراز فسخ بیع اولیه فی مابین ک. الف.پ. با م. الف. خریدار می بایست مبیع را به فروشنده مسترد نماید از این رو دادنامه تجدید نظر خواسته که بر همین اساس صادر گردیده خالی از هرگونه ایراد و اشکالی بوده و دادگاه ضمن رد درخواست تجدید نظر خواهی مستندا به قسمت اخیر ماده 358 از قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه معترض عنه را در این قسمت تایید و استوار می نماید. رای صادره حضوری و قطعی است.
رییس و مستشار شعبه 18 دادگاه تجدید نظر استان تهران
امانی شلمزاری - کریمی

قاضی:
عزت اله امانی شلمزاری , کریمی , قلی پور

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 1257 - هرکس مدعی حقی باشد باید آن را اثبات کند و مدعی علیه هر گاه در مقام دفاع مدعی امری شود که محتاج به دلیل باشد اثبات امر برعهده او است.

مشاهده ماده 1257 قانون مدنی

ماده 10 - قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.

مشاهده ماده 10 قانون مدنی

ماده 219 - عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آن ها لازم الاتباع است مگر این که به رضای طرفین اقاله یا به علت قانونی فسخ شود.

مشاهده ماده 219 قانون مدنی

ماده 220 - عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده است ملزم می نماید بلکه متعاملین به کلیه ی نتایجی هم که به موجب عرف و عادت یا به موجب قانون از عقد حاصل می شود ملزم می باشند.

مشاهده ماده 220 قانون مدنی

ماده 362 - آثار بیعی که صحیحا واقع شده باشد از قرار ذیل است: 1 - به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می شود؛ 2 - عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن قرار می دهد؛ 3 - عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم می نماید؛ 4 - عقد بیع مشتری رابه تادیه ثمن ملزم می کند.

مشاهده ماده 362 قانون مدنی

ماده 221 - اگر کسی تعهد اقدام به امری را بکند یا تعهد نماید که از انجام امری خودداری کند در صورت تخلف مسئول خسارت طرف مقابل است مشروط بر این که جبران خسارت تصریح شده و یا تعهد عرفا به منزله ی تصریح باشد و یا برحسب قانون موجب ضمان باشد.

مشاهده ماده 221 قانون مدنی

ماده 366 - هر گاه کسی به بیع فاسد مالی را قبض کند باید آن را به صاحبش رد کند و اگر تلف یا ناقص شود ضامن عین و منافع آن خواهد بود.

مشاهده ماده 366 قانون مدنی

ماده 515 - خواهان حق دارد ضمن تقدیم دادخواست یا در اثنای دادرسی و یا به طور مستقل جبران خسارات ناشی از دادرسی یا تاخیر انجام تعهد یا عدم انجام آن را که به علت تقصیر خوانده نسبت به اداء حق یا امتناع از آن به وی وارد شده یا خواهد شد همچنین اجرت المثل را به لحاظ عدم تسلیم خواسته یا تاخیر تسلیم آن از باب اتلاف و تسبیب از خوانده مطالبه نماید. خوانده نیز می تواند خسارتی را که عمدا از طرف خواهان با علم به غیر محق بودن در دادرسی به او وارد شده از خواهان مطالبه نماید. دادگاه در موارد یادشده میزان خسارت را پس از رسیدگی معین کرده و ضمن حکم راجع به اصل دعوا یا به موجب حکم جداگانه محکوم علیه را به تادیه خسارت ملزم خواهد نمود. در صورتی که قرارداد خاصی راجع به خسارت بین طرفین منعقد شده باشد برابر قرارداد رفتار خواهد شد. تبصره 1 - در غیر مواردی که دعوای مطالبه خسارت مستقلا یا بعد از ختم دادرسی مطرح شود مطالبه خسارتهای موضوع این ماده مستلزم تقدیم دادخواست نیست. تبصره 2 - خسارت ناشی از عدم النفع قابل مطالبه نیست و خسارت تاخیر تادیه در موارد قانونی قابل مطالبه می باشد.

مشاهده ماده 515 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 519 - خسارات دادرسی عبارتست از هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل و هزینه های دیگری که به طور مستقیم مربوط به دادرسی و برای اثبات دعوا یا دفاع لازم بوده است از قبیل حق الزحمه کارشناسی و هزینه تحقیقات محلی.

مشاهده ماده 519 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 2 - هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.

مشاهده ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 3 - قضات دادگاهها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی کرده حکم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند. در صورتی که قوانین موضوعه کامل یا صریح نبوده یا متعارض باشند یا اصلا" قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر و اصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد حکم قضیه را صادر نمایند و نمی توانند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزند والا مستنکف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محکوم خواهند شد. تبصره - چنانچه قاضی مجتهد باشد و قانون را خلاف شرع بداند پرونده به شعبه دیگری جهت رسیدگی ارجاع خواهد شد.

مشاهده ماده 3 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 56 ـ هر گونه نقل و انتقال اعم از قطعی و شرطی و رهنی نسبت به مال توقیف شده باطل و بلااثر است.

مشاهده ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM