تجدیدنظرخواهی مطروحه از ناحیه خانم ز.ی. به وکالت از تجدیدنظرخواه آقای م.م. به طرفیت تجدیدنظرخوانده آقای م.ر. با وکالت آقای ح.الف. و نسبت به دادنامه تجدیدنظرخواسته به شماره 01251 مورخ 3/11/91 شعبه 19 دادگاه عمومی حقوقی تهران که الف) بر صدور حکم به محکومیت تجدیدنظرخواه به انتقال
سند رسمی یک دستگاه آپارتمان دارای پلاک ثبتی شماره 1599 فرعی از پلاک 16933 اصلی مفروز از پلاک 1599 واقع در بخش 2 تهران و تحویل مبیع مشتمل بر آپارتمان یاد شده و نیز پرداخت
خسارت روزانــه به میزان سه میلیون ریال از تاریخ 22/6/91 لغایت زمان اجرای حکم و با احتساب کلیه خسارات دادرسی و کلا له و در حق تجدیدنظرخوانده و ب) صدور حکم بر بطلان دعوی تقابل مبنی بر تنفیذ
فسخ معامله موضوع
قرارداد عادی بیع شماره 3930493 مورخ 22/3/91 به لحاظ
خیار شرط و الزام به
فک رهن اشعار داشته با هیچ یک از شقوق مقررات قانونی موضوع ماده 348
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مطابقتی نداشته و مشروح لایحه تجدیدنظرخواهی نیز متضمن جهت یا جهات قانونی نقض نبوده و مفاد آن که فاقد تقید به هر گونه ادله شرعیه یا قانونیه است موثر در مقام نقض نمی باشد همچنین بر نحوه رسیدگی مرجع محترم نخستین و استدلال و استنباط قضایی مربوطه خدشه و منقصتی وارد نیست و دادنامه مطابق موازین و مقررات قانونی و محتویات و مستندات پرونده اصدار یافته و در مجموع دلیلی شرعی یا قانونی بر نقض آن تقدیم و ارایه نگردیده زیرا مقدمتا اینکه وکیل تجدیدنظرخواه با تغافل از مقررات قانونی موضوع ماده 348
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی دعوی موکل خویش را مقید به هیچ یک از جهت یا جهات قانونی نقض ننموده و نه تنها در دادخواست حاوی دعوی تجدیدنظر نیز بلکه همچنین در لایحه مشروح مفصل و مطول اعتراضیه مراتب را مقید به جهات قانونی اعتراض نداشته و به صرف استفاده و انتفاع از ظرفیت تجدیدنظرخواهی بلاجهت و بلادلیل بسنده و اکتفاء نموده و به ترتیب معنونه مبینه اصولا و علی القاعده دعوی تجدیدنظرخواهی مطروحه به علت عدم تقید به جهات قانونی نقض فاقد موقعیت قانونی و غیرقابل استماع گردیده و صرفا تمسک به مقررات قانونی موضوع مواد 335 و 336 قانون پیش گفته کفایت امر را نداشته و نارسایی و منقصت مبینه را منتفی نخواهد داشت که صرف نظر از آن اولا ـ مراتب
قرارداد عادی بیع شماره 3930393 مورخ 22/3/1391 منعقده فی مابین طرفین صحابه دعوی پیرامون ابتیاع یک دستگاه آپارتمان به شرح مندرج در ماده 2 آن مادام که از درجه اعتبار ساقط و اعتبار آن زایل نگردیده باشد همچنان و مستمرا محکوم به صحت بوده و مستندا به اصاله الصحه و نیز اصاله اللزوم دارای ارزش و اعتبار می باشد ثانیا ـ در تاریخ 22/6/1391 که مصادف با روز چهارشنبه 25 شوال 1433 هجری قمری و سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و تعطیل رسمی بوده مطابق بند 1-4 ذیل ماده 4
قرارداد یاد شده مقرر بوده که طرفین در دفتر اسناد رسمی شماره 149 تهران به منظور انتقال مبیع حاضر گردیده و مبیع یاد شده رسما از تجدیدنظرخواه به تجدیدنظر خوانده منتقل شود لیکن به علت تعطیلی روز یاد شده عملا اقدام معنونه ممکن و میسر نگردیده و این در حالی است که طرفین به منظور اثبات و احراز ایفای تعهدات مربوطه علی الاصول و علی القاعده در روز آتی بعد از تعطیلی مذکور می بایست به دفتر اسناد رسمی مورد توافق مراجعه و هر یک مـدارک و مستندات خویش را به آن مرجع تقدیم و ارایه می داشته که ظاهرا هیچ یک چنین اقدامی را معمول نداشته اند ثالثا ـ مطابق بند 1-6 ذیل ماده 6
قرارداد یاد شده فروشنده (آقای م.) وظیفه داشته تا تاریخ مقرر (22/6/91) و برای تنظیم
سند رسمی کلیــه مجـوزهای لازم از مراجع ذی ربط از قبیـل مفاصـا حساب شهــرداری دارایی شهرسازی اداره آب و فاضلاب و غیره را اخذ نماید و تفویض وکالت طی وکالت نامه رسمی شمــاره 3164 مورخ 13/6/91 دفتـر اسنــاد رسمــی 1630 تهران تاثیری در موضوع نداشته و از میزان مسیولیت وی نخواهد کاست زیرا با تفویض وکالت به خریدار (آقای ر.) فروشنـده (آقای م.) دلیلی شرعی یا قانونـی در واگـذاری مسیولیــت به منظور تهیه مجوزهای مذکور به خریدار و رفع مسیولیت از خود ارایه نداشته و تفویض وکالت یاد شده به خودی خود رافع تعهدات قراردادی مربوطه نخواهد بود به ویژه آنکه
قرارداد در تاریخ 22/3/91 فی مابین طرفین منعقد و تاریخ توافقی در انتقال
سند رسمی و تحویل مبیع 22/6/91 بوده و تفویض وکالت حدود ده روز قبل از تاریخ اخیرالذکر (13/6/91) صورت پذیرفته که طی ده روز مذکور تهیه مستندات و مجوزهای لازم از سوی وکیل مدنی یاد شده (خریدار) امری بعید و بسیار دشوار بوده که در هر حال تفویض وکالت یاد شده تاثیری در تعهدات فروشنده نخواهد داشت رابعا ـ همچنین مطابق بند 1-5 ذیل ماده 5
قرارداد سابق الذکر فروشنده (تجدیدنظرخواه) موظف و مکلف بوده مبیع را در تاریخ 22/6/91 و با تمامی توابع و منضمات آن تسلیم خریدار نماید که به این تعهد قراردادی خویش نیز مبادرتی نورزیده و ضمانت اجرای آن در بند 5-6 ذیل ماده 6
قرارداد مذکور نیز مورد توافق طرفین واقع و مطابق حاکمیت مطلق ارادی و اراده انشایی پذیرفته شده که درصورت عدم اجرای هر یک از تعهدات از ناحیه طرفین و به ازای هر روز تاخیر مبلغ یک میلیون ریال به عنوان
خسارت تاخیر اجرای تعهد به طرف دیگر بپردازد که در مانحن فیه و به علت عدم ایفای تعهد فروشنده (آقای م.) در تحویل و تسلیم مبیع در موعد مقرر موظف و مکلف به پرداخت
خسارت قراردادی خواهد بود که عینا در دادنامه تجدیدنظرخواسته لحاظ شده است خامسا ـ اصولا دعوی مطروحه از ناحیه آقای م.م. و دایر به تنفیذ
فسخ معامله مذکور و الزام خوانده (آقای ر.) به
فک رهن از ابتدای طرح و اقامه و به علت نارسایی و منقصت های عدیده فاقد موقعیت قانونی و در نتیجه غیرقابل استماع بوده است زیرا 1) مطابق مقررات قانونی موضوع ماده 142
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ادعای تهاتر صلح فسخ و رد خواسته و امثالهم که برای دفاع از دعوی اصلی اظهار می شود دعوای متقابل محسوب نمی گردد و مطابق مقررات قانونی یاد شده مستلزم تقدیم دادخواست جداگانه نمی باشند که با تغافل از مقررات قانونی و آمره یاد شده دادخواست مورخ 30/10/91 حاوی دعوی مرقوم تقدیم که از ابتدا فاقد موقعیت قانونی بوده و نه تنها به عنوان دعوی طاری (از نوع تقابل) محسوب نگردیده بلکه همچنین در وضعیت مبینه و مطروحه نیز قابلیت استماع نداشته 2) اصولا در دعوی تنفیذ فسخ باید از سوی ذی الفسخ و بر اساس اختیار قانونی یا قراردادی قبلا و از طرق متعارف و معمول فرآیند فسخ اعمال و سپس تنفیذ یا تایید آن از مرجع قضایی مورد درخواست واقع گردد و این در حالی است که در مانحن فیه آقای م. و ظاهرا به علت ادعای فسخ شفاهی
قرارداد بدوا در صدد احراز و اثبات آن بوده و در مقام احراز و اثبات آن به تنها دلیل استنادی (شهادت شهود) تمسک جسته که علی القاعده خواسته مرقوم امری متفرع و مستقل و علی حده از خواسته راجع به تنفیذ فسخ می باشد زیرا میان سعی و تلاش در اثبات و احراز فسخ تفاوت اساسی با ادعای تنفیذ آن وجود داشته که در دعوی مرقوم به کلی مغفول مانده و فاقد موقعیت قانونی است 3) پیرامون بخش دیگر خواسته دعوی مرقوم و از حیث الزام خوانده به فـک رهن ( که علی رغم ادعای تجدیدنظرخواه از حیث عدم اتخاذ تصمیم در دادنامه تجدیدنظرخواسته ملاحظه می گردد در سطر پنجم برگ اول دادنامه مرقوم صراحتا به این بخش از خواسته دعوی توجه و در پایان پیرامون کل دعوی مرقوم که به اشتباه تقابل نامیده شده اتخاذ تصمیم گردیده) نیز این بخش از خواسته اصولا مطابق موازین و مقررات قانونی مطرح نشده زیرا بدون آنکه کمترین مشخصه ایی از سند رهنی شماره و تاریخ آن مرجع تنظیم مبلغ و میزان و وجه الرهانه و همچنین راهن و مرتهن آن را معرفی داشته باشد خواسته ایی نامعین نامعلوم و نامشخص را مورد درخواست قرار داده که علی رغم فقدان موقعیت قانونی و غیرقابل استماع بودن صرفا اثر کاهنده و اطاله آمیز در دعوی داشته است سادسا ـ ادعای حق پشیمانی در
قرارداد یاد شده که از سوی وکیل تجدیدنظرخواه و در بخش دیگری از لایحه مشروح و مفصل اعتراضیه مطرح گردیده و بعضا از حق پشیمانی مذکور به معنای عرفی فسخ تعبیر شده و در این رابطه به سطر دوم ذیل بخش توضیحات
قرارداد سابق الذکر استناد گردیده که از مداقه در مقرره یاد شده نیز بلااساس بودن ادعای معنونه محرز خواهد شد زیرا در مقرره یاد شده چنین توافق شده «چنانچه خریدار از آنجام معامله پشیمان گردد و در روز انتقال سند حاضر نگردد خریدار می بایست مبلغ یکصد و بیست میلیون تومان به عنوان ضرر و زیان به فروشنده بپردازد»; و برابر مقرره یاد شده حق پشیمانی معنونه فقط و صرفا برای خریدار مقرر شده و فروشنده از چنین حقی برخوردار نبوده مضافا آنکه روز انتقال سند (22/6/1391) در هر حال مصادف با روز تعطیلی گردیده و عدم حضور طرفین در دفتر اسناد رسمی مربوطه به واسطه تعطیلی رسمـی بوده و به هیچ وجه دلالتی بر پشیمانی خریدار نداشته و در هر حال این حق به هیچ وجه برای فروشنده مقرر نشده و تلقـی از آن به فسخ عرفی و یا ضمنی نیز به هیچ وجه موثر در مقام نمی باشد سابعا ـ با فرض آنکه آقای م. در تاریخ 21/6/91 و یا 22/6/91
قرارداد یاد شده را در حضور هر 6 تن شهود ادعایی فسخ نموده باشد از آنجا که مبنای فسخ ادعایی وی نه مبنای قراردادی داشته لذا به کلی فاقد تاثیر و ارزش قانونی و یا شرعی بوده و خدشه ایی بر
قرارداد وارد نخواهد آورد بناءعلی هذا و با عنایت به مراتب معنونه مارالذکر دادگاه تجدیدنظرخواهی بلاجهت و بلادلیل ابرازی را وارد و موجه ندانسته و مستندا به ماده 358
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی بلااساس مطروحه در نتیجه و اساس دادنامه تجدیدنظرخواسته را تایید و استوار می نماید. رای دادگاه قطعی است.
مستشاران شعبه 25 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
طاهری ـ موحدی