نظریه مشورتی شماره 7/99/961

نظریه مشورتی شماره 7/99/961

مجموعه کامل نظریات مشورتی

نظریه مشورتی شماره 7/99/961


شماره نظریه:
7/99/961

شماره پرونده:
99-168-961 ک

تاریخ نظریه:
1399/08/07

استعلام
1- در صورتی که شعبه دیوان عالی کشور در راستای اعمال ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری دادنامه دادگاه های بدوی یا تجدید نظر را به صورت ماهیتی نقض و صدور حکم کند و یکی از طرفین پرونده به لحاظ فراهم بودن جهات اعاده دادرسی موضوع ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی نسبت به رای صادره از شعبه دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی داشته باشد با توجه به رسیدگی ماهیتی موضوع در دیوان عالی کشور رسیدگی به این درخواست به چه کیفیتی خواهد بود و آیا اظهار نظر برعهده شعبه دیوان عالی کشور است یا حسب مورد درخواست باید به دادگاه های بدوی یا تجدید نظر مربوط به دادنامه صادره از دیوان تقدیم شود؟ 2- در صورتی که شعبه دیوان عالی کشور در راستای اعمال ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری رسیدگی وحسب مورد رای دادگاه بدوی یا تجدید نظر را نقض و رای ماهیتی صادر کند آیا دعوای اعتراض ثالث موضوع مواد 417 و 418قانون آیین دادرسی مدنی با توجه به صدور حکم ماهوی در شعبه دیوان عالی کشور نسبت به رایی که از ناحیه شعبه دیوان به این کیفیت صادر نشده قابلیت رسیدگی دارد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ به عهده شعبه دیوان عالی کشور است یا مرجع دیگری صالح برای رسیدگی است؟

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه
1 و 2- اولا اعتراض ثالث نسبت به آراء شعب دیوان عالی کشور که رسیدگی شکلی می کنند در مقررات قانونی پیش بینی نشده است ولی به نظر می رسد در مواردی که حکم صادر شده از محکمه تالی اعم از بدوی یا تجدید نظر مورد تایید شعبه دیوان عالی کشور قرار گرفته اعتراض ثالث نسبت به آن حکم در همان محکمه تالی صادر کننده حکم قطعی وفق مقررات ماده 417 به بعد قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی قابل استماع و رسیدگی است ولی در هر حال رسیدگی به اعتراض ثالث بر عهده دادگاه صادر کننده رای یا جانشین آن است. ثانیا حق ثالث در اعتراض به آراء صادر شده دادگاه ها از لوازم اصل نسبی بودن آراء است که به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده و مقنن در همین راستا مقررات مربوط را در مواد 417 و بعد قانون آیین دادرسی دادگاه¬های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 پیش بینی کرده است و چون ثالث جزو اصحاب دعوای منتهی به رای معترض عنه نبوده و بالطبع ادعا و مستندات وی به وسیله دادگاه صادرکننده رای مورد رسیدگی قرار نگرفته است اختیار رسیدگی به این اعتراض به همین دادگاه داده شده است. از سوی دیگر رسیدگی به این اعتراض توسط دادگاه دیگر این تالی فاسد را در پی دارد که در صورت موجه بودن اعتراض الغاء رای یک دادگاه توسط دادگاه دیگر فاقد وجاهت است. با این مقدمه در فرضی که شعبه خاص دیوان عالی کشور مقرر در ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 با نقض رای دادگاه و انجام رسیدگی ماهوی رای صادر کرده است از آنجا که شعبه خاص دیوان عالی کشور در این حالت بر خلاف دیگر شعب دیوان وارد رسیدگی ماهوی شده و به مانند دادگاه عمل کرده است بنابراین با استفاده از ملاک ماده420 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی رسیدگی به اعتراض ثالث در صلاحیت شعبه خاص دیوان است که رای ماهوی صادر کرده است و در هر حال از آن جا که رسیدگی به این اعتراض توسط مرجعی دیگر ممکن است مستلزم الغای رای ماهوی شعبه خاص مذکور باشد برخلاف موازین حقوقی است. ثالثا با توجه به مراتب مذکور در بند ثانیا مرجع اعاده دادرسی نسبت به حکمی که از شعبه دیوان عالی کشور پس از اعمال ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری و نقض حکم قطعی دادگاه صادر می شود شعب خاص دیوان عالی کشور است.

منبع
اداره کل حقوقی قوه قضاییه

مواد مرتبط با این نظریه مشورتی

ماده 426 - نسبت به احکامی که قطعیت یافته ممکن است به جهات ذیل درخواست اعاده دادرسی شود: 1 - موضوع حکم مورد ادعای خواهان نبوده باشد. 2 - حکم به میزان بیشتر از خواسته صادر شده باشد. 3 - وجود تضاد در مفاد یک حکم که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد. 4 - حکم صادره با حکم دیگری در خصوص همان دعوا و اصحاب آن که قبلا" توسط همان دادگاه صادر شده است متضاد باشد بدون آنکه سبب قانونی موجب این مغایرت باشد. 5 - طرف مقابل درخواست کننده اعاده دادرسی حیله و تقلبی به کار برده که در حکم دادگاه موثر بوده است. 6 - حکم دادگاه مستند به اسنادی بوده که پس از صدور حکم جعلی بودن آنها ثابت شده باشد. 7 - پس از صدور حکم اسناد و مدارکی به دست آید که دلیل حقانیت درخواست کننده اعاده دادرسی باشد و ثابت شود اسناد و مدارک یادشده در جریان دادرسی مکتوم بوده و دراختیار متقاضی نبوده است.

مشاهده ماده 426 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 420 - اعتراض اصلی باید به موجب دادخواست و به طرفیت محکوم له و محکوم علیه رای مورد اعتراض باشد. این دادخواست به دادگاهی تقدیم می شود که رای قطعی معترض عنه را صادر کرده است. ترتیب دادرسی مانند دادرسی نخستین خواهد بود.

مشاهده ماده 420 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 477 ـ در صورتی که رئیس قوه قضاییه رای قطعی صادره از هریک از مراجع قضایی را خلاف شرع بین تشخیص دهد با تجویز اعاده دادرسی پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال تا در شعبی خاص که توسط رئیس قوه قضاییه برای این امر تخصیص می یابد رسیدگی و رای قطعی صادر نماید. شعب خاص مذکور مبنیا بر خلاف شرع بین اعلام شده رای قطعی قبلی را نقض و رسیدگی مجدد اعم از شکلی و ماهوی به عمل می آورند و رای مقتضی صادر می نمایند. تبصره 1 ـ آراء قطعی مراجع قضایی (اعم از حقوقی و کیفری) شامل احکام و قرارهای دیوان عالی کشور سازمان قضایی نیروهای مسلح دادگاههای تجدید نظر و بدوی دادسراها و شوراهای حل اختلاف می باشند. تبصره 2 ـ آراء شعب دیوان عالی کشور در باب تجویز اعاده دادرسی و نیز دستورهای موقت دادگاهها اگر توسط رئیس قوه قضاییه خلاف شرع بین تشخیص داده شود مشمول احکام این ماده خواهد بود. تبصره 3 ـ درصورتی که رئیس دیوان عالی کشور دادستان کل کشور رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح و یا رئیس کل دادگستری استان در انجام وظایف قانونی خود رای قطعی اعم از حقوقی یا کیفری را خلاف شرع بین تشخیص دهند می توانند با ذکر مستندات از رئیس قوه قضاییه درخواست تجویز اعاده دادرسی نمایند. مفاد این تبصره فقط برای یک بار قابل اعمال است؛ مگر اینکه خلاف شرع بین آن به جهت دیگری باشد.

مشاهده ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM