رای قضایی شماره 9309970221801038

رای قضایی شماره 9309970221801038

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970221801038


شماره دادنامه قطعی:
9309970221801038

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/08/18

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
دادگاه تجدیدنظر استان

عنوان رای:
(1)- اثبات مالکیت(2)- دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال حق سرقفلی

پیام رای:
(1)- دعوی تنفیذ و اثبات مالکیت راجع به آنچه مورد معامله قرار گرفته است به ‬لحاظ عدم ترافعی بودن قابلیت استماع ندارد. (2)- به دلیل اینکه حق سرقفلی حقی تبعی است که به تبع استقرار روابط استیجاری برای مستاجر ایجاد می شود و اینکه آئین نامه قانون روابط موجر و مستاجرمصوب 1387 اجاره‬ نامه‬ های عادی را نیز معتبر شناخته است موجبی برای الزام موجر برای تنظیم سند رسمی انتقال حق سرقفلی وجود ندارد.

رای دادگاه بدوی
در خصوص دعوی خواهان‬ها 1- ح. 2- م. 3- م. همگی الف. با وکالت آقای الف ز. و خانم م.ش. به طرفیت خواندگان 1- شهرداری تهران 2- م.پ. به خواسته اثبات مالکیت به سرقفلی یک واحد تجاری مندرج در قراردادهای فوق ‬الذکر 2- الزام خواندگان به تنظیم سند رسمی انتقال حق سرقفلی و منافع (صلح‬نامه رسمی) به ‬انضمام هزینه دادرسی و حق ‬الوکاله و همچنین دعوی خواهان‬ها با وکالت خانم م.ش. به طرفیت شرکت ت. به خواسته جلب ثالث در پرونده شماره 601/91 شعبه 47 بدین توضیح وکلای خواهان‬ها ضمن حضور در دادگاه با ارایه دلایل و مستندات خویش درخواست محکومیت خواندگان وفق دادخواست داشته و بیان داشتند به استناد مبایعه‬ نامه عادی مورخ 1385/11/1 و قرارداد شماره 52729 مورخ 1387/6/3 مابین خواهان‬ها و خوانده ردیف اول و دوم به خرید سرقفلی و کسب و پیشه فضای محل تجاری مبادرت نموده اند به قسمت اخیر بند 2 قسمت ج قرارداد شماره 52729/503 مورخ 1387/6/3 بین خواهان‬ها و خوانده ردیف اول در صورت عدم پرداخت به موقع اجاره ‬بها شهرداری می تواند به فسخ قرارداد اقدام نماید و بر اساس قسمت پسین قرارداد اجاره ‬بهای سال‬های 86 و 87 طی دو فقره چک توسط موکلین پرداخت و برای اجاره ‬بهای سال‬ های بعد نظریه کارشناس رسمی جهت تعیین میزان اجاره ‬بها صایب بوده. شهرداری منطقه 3 به ‬موجب درخواست شماره 6868/503 مورخ 1391/12/12 درخواست تخلیه واحد تجاری مذکور را به استناد لایحه قانونی راجع به مستثنی شدن به دادسرای ناحیه هفت تقدیم و دادسرا دستور تخلیه واحد تجاری متعلق به موکلین را بدون حضور ایشان صادر نموده است. لازم به ذکر است شهرداری منطقه 3 ضمن تخلف از مفاد صریح قرارداد شماره 52729 مورخ 1387/6/30 میان آن شهرداری و موکلین برابر لایحه قانونی راجع به مستثنی شدن شهرداری تهران در مورد واگذاری قسمتی از پارک‬ها و میادین و اموال عمومی اعم از عرصه و اعیان از شمول قانون مالک و مستاجر اصرار دارد و عملا برای تضییع حقوق قانونی موکلین به لایحه قانونی متوسل شده است و عملا در همین خصوص در تاریخ 1389/4/2 قانون تصویب شده است این قانون در مقام بیان به شمول لایحه قانونی سال 59 شورای انقلاب و شهرداری تهران با خروج شهرداری تهران از شمول قانون مصوب 1389/4/2 تصریح نکرده است بنابراین موکلین ملک مورد ترافع را به مبلغ 27/000/560/000 ریال از آقای م.پ. ابتیاع نموده اند و پیرو این مبایعه‬ نامه که مفاد آن بر اساس صورت‬جلسه مورخ 1387/6/3 به شماره 52739/503 به تایید شهرداری تهران رسیده است قرارداد دیگری با شهرداری تهران منعقد گردیده است که توسط موکل 6/000/000/000 ریال به شهرداری منطقه 3 پرداخت گردیده لذا موکلین مالک قانونی سرقفلی واحد تجاری می باشند و بدون در نظر گرفتن این حقوق تخلیه واحد تجاری و محرومیت ایشان از اعمال حقوق فاقد هرگونه وجاهت قانونی است که در جلسه مورخ 1391/8/21 وکیل خواهان‬ها خواسته خود را افزایش داده و تنفیذ مبایعه‬ نامه عادی مورد استناد را درخواست نموده که نماینده شهرداری دفاعا بیان داشته دعوی اقامه شده دارای اشکالات شکلی می باشد: اولا خواسته خواهان‬ها مشتمل بر دو بخش بوده در قسمت دوم مبهم می باشد و منجز نیست الزام به تنظیم سند رسمی اجاره و صلح سرقفلی توامان خواسته شده در حالیکه الزام به تنظیم سند فرع ارایه صلح نامه رسمی است که بین مالکین سرقفلی می باشد و تا مالکیت به اثبات نرسد رسیدگی به این خواسته فاقد وجاهت قانونی است ثانیا قرارداد ارایه شده توسط شرکت ت. شرکت موصوف نیز طرف دعوی قرار نگرفته که ظاهرا جلب ثالث آن در این جلسه ابراز گردیده ثالثا دعوی به کیفیت مطروحه اساسا قابلیت استناد ندارد چه آنکه مطابق بند 15 قرارداد مورخ 30/6/87 صراحتا حل اختلاف ناشی از قرارداد پیش ‬بینی گردیده و بدوا مذاکره طرفین در صورت عدم حضور نتیجه تصمیم مدیرکل حقوقی شهرداری تهران برای طرفین لازم ‬الاتباع است با این وصف و شرط داوری پیش بینی شده و لذا طرح دعوی از لحاظ شکلی اساسا صحیح نمی باشد و در نهایت وکیل خواهان بیان داشته در پاسخ به ایراد مذکور به بند 1 اولا به استحضار می رساند که خواسته اثبات مالکیت و تنفیذ مبایعه ‬نامه ‬های مذکور و الزام به تنظیم سند با یکدیگر مرتبط بوده و متحدالمنشاء می باشند و لذا دادخواست مواجه با ایراد نمی باشد و در رابطه با ایراد دیگر نماینده شهرداری که مدعی شده تا زمانی که شرط داوری اجابت نشود و طرح دعوی در دادگاه عمومی وجاهت ندارد در این خصوص ارجاع به داوری نیازمند مجوزهای خاص مطروحه در قانون اساسی می باشد و عملا این بند از قرارداد کان‬ لم ‬یکن تلقی و دادگاه صلاحیت رسیدگی را دارد در جلسه مورخ 1391/12/20 اصحاب دعوی حاضر هر یک از اصحاب دعوی مطالب مفصلی بیان نمودند که ضم پرونده می باشد من جمله نماینده مشارکت توسعه اظهار داشتند شرکت طی قراردادی 58 باب مغازه سایر امکانات آن را از طریق مزایده به آقای پ. واگذار می نماید حق سرقفلی و تنظیم اجاره ‬بها و یا تغییر کاربری و هر شغل منوط به اخذ مجوز از شهرداری منطقه 3 بوده شرکت برای تنظیم سند و انتقال آن هیچ نقضی ندارد و تمامی نقل و انتقال طبق بند 5-7 قرارداد با شهرداری منطقه 3 می باشد علی ای‬حال توجها به محتویات پرونده و ملاحظه دلایل موجود و امعان نظر قرار دادن مدافعات اصحاب دعوی من‬ حیث ‬المجموع ادعای خواهان‬ها به اثبات می رسد و دفاعیات نماینده شهرداری در خصوص اعلام فسخ قرارداد از ناحیه شهرداری و آقای م.پ. مستند به جهات قانونی نبوده و از نظر دادگاه مردود و غیرمقبول به نظر می رسد و لذا مستند ادعای خواهان جهت اثبات ادعا قرارداد مورخ 1385/11/10 فی‬مابین خواهان و خوانده ردیف دوم و قرارداد شماره 52729 و 502 مورخ 1387/6/30 فی‬مابین خواهان و شهرداری تهران بوده که مورد تعرض طرفین قرار نگرفته بنابراین آقای م.پ. قایم مقام مالک شهرداری تهران بوده و حق واگذاری ملک را به غیر داشته ضمن اینکه تخلف آقا م.پ. و خواهان‬ها در مورد پرداخت اجاره ‬بها محرز نشده و فسخ قرارداد نیز در هیچ یک از مراجع قضایی به اثبات نرسیده و اساسا چک شماره 786300 مورخ 1392/6/23 بانک م. شعبه مرکزی به بانک ارایه نشده بنابراین تمسک به عدم وصول چک فوق با توجه به پاسخ استعلام بانک وجهه قانونی نداشته و ندارد و لذا اصل بر صحت و لزوم قراردادهاست مگر اینکه فساد آن ثابت شود در مانحن‬ فیه قرارداد فی‬مابین خواهان‬ها و خوانده ردیف دوم به نحو صحیح و شرعی تنظیم گردیده و عقد بیع نیز از نظر دادگاه محرز است با این اعتبار دادگاه دعوی خواهان‬ها را ثابت و محرز دانسته و مستندا به مواد 10-219-220-233-362-367 قانون مدنی و ماده 519 قانون آیین دادرسی مدنی اولا حکم به تنفیذ مبایعه‬ نامه ‬های مستند دعوی ثانیا اثبات مالکیت خواهان‬ها نسبت به حق سرقفلی یک واحد تجاری مطابق قرارداد مورخ 1385/11/1مابین خواهان‬ها و آقای م.پ. و قرارداد شماره 52729/503 مورخ 1387/6/30 فی‬مابین خواهان‬ها و شهرداری ثالثا الزام خواندگان و مجلوب ثالث شرکت ت. به تنظیم سند رسمی انتقال حق سرقفلی و منافع صلح نامه رسمی به انضمام هزینه دادرسی و حق ‬الوکاله وکیل در حق خواهان صادر و اعلام می نماید. رای صادره در خصوص آقای م.پ. غیابی محسوب و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل واخواهی در همین شعبه و نسبت به مابقی خواندگان حضوری محسوب و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه 47 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شه مرادی

رای دادگاه تجدیدنظر استان
دادنامه تجدیدنظرخواسته به شماره 9309972161200021 مورخ 1392/12/27 صادره از شعبه 47 دادگاه عمومی حقوقی تهران که بر تنفیذ مبایعه ‬نامه عادی مورخ 1385/11/1 و قرارداد واگذاری حق سرقفلی مورخ 1387/6/30 به شماره 503/52729 و اثبات مالکیت م. ح. م. شهرتین همگی الف. با وکالت م.ش. و الف.د. نسبت به سرقفلی یک واحد تجاری موضوع قراردادهای فوق‬ الذکر و الزام تجدیدنظرخواهان شهرداری تهران و شرکت ت. به تنظیم سند رسمی انتقال حق سرقفلی و منافع طی صلح‬نامه رسمی و پرداخت خسارات دادرسی و حق ‬الوکاله وکیل طبق تعرفه کانون وکلای دادگستری اشعار دارد مخالف قانون و مقررات موضوعه بوده و اعتراض به شرح لایحه اعتراضیه وارد و بر استدلال دادگاه نخستین خدشه وارد و مستوجب نقض آن می باشد زیرا که اولا مطابق صراحت قواعد فقهی لزوم و صحت اصل بر اصالت قراردادهای تنظیمی فی‬مابین اشخاص است و عقودی که بر طبق قانون واقع شده اند برای متعاملین آن متبع و لازم ‬الرعایه بوده و عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده است ملزم می نماید بلکه متعاقدین به کلیه نتایجی هم که به‬ موجب عرف و عادت یا به ‬موجب قانون از عقد حاصل می شود ملزم می باشند و مادامی که قرارداد تنظیمی به ‬طریق قانونی منتهی به انحلال نگردد همچنان از حمایت قانون برخوردار می باشد بنابراین با بقای قرارداد و عدم تعرض به ارکان آن دعوی تنفیذ و اثبات مالکیت راجع به آنچه مورد معامله قرار گرفته است به ‬لحاظ عدم ترافعی بودن قابلیت پذیرش و استماع را ندارد و هریک از طرفین می توانند با تمسک به قرارداد الزام طرف دیگر را به آنچه که در قرارداد به تبعیت از اصل آزادی اراده قبول نموده اند درخواست نماید ثانیا اساسا دعوی الزام به تنظیم سند رسمی انتقال حق سرقفلی یک دعوی مستقلی نبوده که خواهان آن را درخواست نماید بلکه این حق یک حق تبعی بوده و به تبع استقرار و تداوم روابط استیجاری این حق برای مستاجر ایجاد گردیده است. ثالثا هرچند پیرو قرارداد فروش حق سرقفلی شهرداری تهران به عنوان مالک ملک مختلف فیه مبادرت به انعقاد قرارداد اجاره با متصرف نموده است لکن به ‬لحاظ انعقاد آن در سال 1387 تابع قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 1376 بوده که به ‬موجب قانون مرقوم با انقضاء مدت اجاره موجر می تواند تخلیه عین مستاجره را درخواست نماید. رابعا به ‬موجب مقررات قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1387 (آیین نامه قانون روابط موجر و مستاجر) مقنن اجاره‬ نامه‬ های عادی را نیز معتبر دانسته است فلذا با معتبر دانستن قراردادهای اجاره عادی موجبی برای الزام موجر به تنظیم سند رسمی سرقفلی برای مستاجر نبوده و با انقضاء مدت موجر می تواند با پرداخت حق سرقفلی آن هم به نرخ روز تخلیه مستاجر را از عین مستاجره درخواست نماید. خامسا در عقد واقع شده موجر تعهدی به تنظیم سند رسمی انتقال و صلح منافع نداشته که با امتناع وی تجدیدنظر خواندگان با مراجعه به حاکم الزام وی را به انجام آن درخواست نمایند. بنابراین خواسته‬ های معنونه نیز قابلیت پذیرش و استماع را نداشته اند و به حکم مقرر در مواد 2 و 3 از قانون آیین دادرسی مدنی محاکم دادگستری صرفا مکلف هستند به دعاویی که برابر مقررات درخواست شده اند رسیدگی کرده و حکم مقتضی را صادر و فصل خصومت نمایند. از این رو دادگاه با استناد به قسمت اول از ماده 358 از قانون اخیرالذکر ضمن نقض دادنامه معترض ‬عنه قرار رد دعوی خواهان‬های نخستین را صادر و اعلام می نماید. رای صادره حضوری و قطعی است.
رییس و مستشار شعبه 18 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
امانی شلمزاری – کریمی

قاضی:
عزت اله امانی شلمزاری , کریمی , سهراب شهمرادی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 10 - قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.

مشاهده ماده 10 قانون مدنی

ماده 219 - عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آن ها لازم الاتباع است مگر این که به رضای طرفین اقاله یا به علت قانونی فسخ شود.

مشاهده ماده 219 قانون مدنی

ماده 220 - عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده است ملزم می نماید بلکه متعاملین به کلیه ی نتایجی هم که به موجب عرف و عادت یا به موجب قانون از عقد حاصل می شود ملزم می باشند.

مشاهده ماده 220 قانون مدنی

ماده 233 - شروط مفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است: 1 - شرط خلاف مقتضای عقد 2 - شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود.

مشاهده ماده 233 قانون مدنی

ماده 362 - آثار بیعی که صحیحا واقع شده باشد از قرار ذیل است: 1 - به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می شود؛ 2 - عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن قرار می دهد؛ 3 - عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم می نماید؛ 4 - عقد بیع مشتری رابه تادیه ثمن ملزم می کند.

مشاهده ماده 362 قانون مدنی

ماده 367 - تسلیم عبارت است از دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انحاء تصرفات و انتفاعات باشد و قبض عبارت است از استیلای مشتری بر مبیع.

مشاهده ماده 367 قانون مدنی

ماده 519 - خسارات دادرسی عبارتست از هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل و هزینه های دیگری که به طور مستقیم مربوط به دادرسی و برای اثبات دعوا یا دفاع لازم بوده است از قبیل حق الزحمه کارشناسی و هزینه تحقیقات محلی.

مشاهده ماده 519 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 2 - هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.

مشاهده ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 3 - قضات دادگاهها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی کرده حکم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند. در صورتی که قوانین موضوعه کامل یا صریح نبوده یا متعارض باشند یا اصلا" قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر و اصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد حکم قضیه را صادر نمایند و نمی توانند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزند والا مستنکف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محکوم خواهند شد. تبصره - چنانچه قاضی مجتهد باشد و قانون را خلاف شرع بداند پرونده به شعبه دیگری جهت رسیدگی ارجاع خواهد شد.

مشاهده ماده 3 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM