در تاریخ 13/9/92 آقای ش.ه. به طرفیت همسرش خانم ع.ص. دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه
طلاق به دلیل سوءرفتار خوانده و اختلافات فی مابین تقدیم نموده که در شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان دالاهو ثبت و مورد رسیدگی قرار می گیرد. پرونده بدوا جهت صلح و سازش طرفین به اداره بهزیستی دالاهو ارسال شد و متعاقبا اداره مذکور به شرح برگ 11 پرونده مراتب عدم سازش طرفین را اعلام نموده است. سپس به دستور دادگاه با تعیین وقت از طرفین دعوت به رسیدگی به عمل آمد در جلسه دادرسی مورخ 1/10/92 زوجین حضور یافتند زوج اظهار داشت خوانده همسر شرعی و قانونی اینجانب بوده و دارای چهار فرزند می باشیم که همه آنان به سن قانونی رسیده اند به دلیل اختلافات فی مابین جدا از هم زندگی می کنیم و به دلیل سوءرفتارهای نامبرده قادر به ادامه زندگی نمی باشم در مورد
مهریه زوجه به موجب دادنامه شماره 654-92 صادره از شعبه اول دادگاه عمومی دالاهو محکومیت حاصل نمودم و اجراییه هم صادر شد و همچنین به موجب دادنامه شماره 346-92 صادره از دادگاه مذکور به پرداخت اجرت المثل محکوم گردیده ام که تصاویر آراء صادره تقدیم می گردد. زوجه دفاعا اظهار داشت همسر شرعی و قانونی خواهان هستم و چهار فرزند داریم حاضر به
طلاق نیستم و حسب دادنامه های ابرازی و دادنامه شماره 69-82/2/28 شعبه اول شورای حل اختلاف کرند در خصوص
مهریه و اجرت المثل و
جهیزیه خواهان در حق اینجانب محکومیت حاصل نموده است. در خصوص
نفقه و سایر حقوق مالی ادعایی ندارم در ضمن حامله نیستم. سپس دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر نموده و زوج داور خود را معرفی نموده و چون زوجه از معرفی داور خود امتناع نموده از طرف دادگاه برای ایشان داور منصوب گردید و داوران زوجین هر یک نظریه کتبی خود دال بر عدم سازش طرفین را تقدیم داشته اند سرانجام دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به موجب دادنامه شماره 638-27/11/92 پس از ذکر مقدمه ای از چگونگی اقامه دعوی و توضیحات بعدی خواهان با اعلام اینکه به منظور جلوگیری از مفارقت و تحکیم مبانی خانواده زوجین به مرکز مشاوره خانوادگی اداره بهزیستی معرفی لیکن سازش حاصل نگردیده و از طرفی هم مساعی دادگاه و داوران در اصلاح ذات البین موثر واقع نشده و زوج همچنان اصرار به
طلاق دارد لذا به استناد مواد 26 و 32 قانون حمایت خانواده مصوب سال 1391 و نیز ماده 1133
قانون مدنی و قاعده فقهی ال
طلاق بید من اخذ بالساق گواهی عدم امکان سازش بین زوجین صادر و به زوجین اجازه داده با مراجعه به یکی از دفاتر رسمی ثبت
طلاق نسبت به اجرای صیغه
طلاق از نوع رجعی و ثبت رسمی آن اقدام نمایند. مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش صادره را برای تسلیم به دفتر
طلاق سه ماه از تاریخ ابلاغ رای قطعی یا قطعی شدن رای اعلام داشته است
مهریه زوجه قبلا طی دادنامه شماره 654-92 مورخ 27/9/91 صادره از همین دادگاه مورد حکم قرار گرفته و با توجه به تعیین تکلیف در خصوص
مهریه موجبی برای اظهارنظر در این خصوص نیست و همچنین
اجرت المثل ایام زوجیت قبلا به موجب دادنامه شماره 346-92 مورخ 28/6/92 صادره از این دادگاه مورد حکم قرار گرفته لذا دادگاه در این خصوص مواجه با تکلیفی نیست و در خصوص
استرداد جهیزیه به موجب دادنامه شماره 69-28/2/92 صادره از شعبه اول شورای حل اختلاف دالاهو حکم بر محکومیت زوج صادر گردیده فلذا موجبی برای اظهارنظر مجدد در این خصوص نیست. در خصوص سایر دعاوی مالی زوجه به شرح صورت جلسه مورخ 1/10/92 اعلام نموده ادعایی نداشته و مآلا دادگاه هم تکلیفی به اظهارنظر ندارد. زوجه حسب الاقرار حامله نبوده و فرزندان مشترک کبیر هستند و در خصوص
حضانت آنان تکلیفی متوجه دادگاه نیست. پس از ابلاغ رای صادره زوجه به توسط وکیل خود آقای س.ف. نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده و اساس اعتراض وی
عدم پرداخت مهریه و اجرت المثل علیرغم صدور حکم بر محکومیت زوج و صدور اجراییه از طرف زوج و عدم اجرای شرط تنصیف دارایی زوج بوده و به منظور اجرای شرط مذکور دارایی زوج شامل یک باب منزل مسکونی به پلاک ثبتی 2108 فرعی از 1500 فرعی از یک اصلی و یک دستگاه خودرو پراید صبا به شماره انتظامی.. . را تعرفه نموده است و همچنین عدم تعیین
نفقه ایام عده می باشد که پس از طی تشریفات قانونی شعبه هیجدهم دادگاه تجدیدنظر استان کرمانشاه به موضوع رسیدگی و طی شماره 121-93 مورخ 11/2/93 به شرح زیر انشاء رای نموده است: صرف نظر از اینکه تقاضای
طلاق از جانب زوج (صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق) به لحاظ تخلف زوجه بوده چون از زوج تمکین ننموده و مبنای ازدواج مجدد زوج نیز عدم تمکین زوجه بوده که با این وصف مطالبه نیمی از دارایی زوج در زمان زوجیت تحصیل شده فاقد وجاهت قانونی است از طرف دیگر زوج به فاصله 45 روز پس از ازدواج ملک موضوع دعوی ادعایی تنصیف را خریداری کرده است و بعید است که با کمک زوجه از نظر مالی خریداری شده باشد لیکن چون زوجه اجرت المثل را مطالبه نموده و در این خصوص حکم مقتضی صادر شده مطالبه تنصیف دارایی منطبق با قانون نبوده و زوجه خود در جلسه دادگاه بدوی به تاریخ 1/10/92 بیان داشته در خصوص سایر حقوق مالی و
نفقه ادعایی ندارد فلذا عنوان نمودن مطالبه
نفقه گذشته و حال و ایام عده توسط وکیل محترم تجدیدنظرخواه خلاف اظهارات زوجه و ایضا با عدم تمکین زوجه که در پرونده امر مطابق دادنامه های استنادی محرز است مطالبه
نفقه گذشته و حال توجیه قانونی ندارد لذا دادگاه اعتراض وکیل تجدیدنظرخواه را غیرموجه و دادنامه تجدیدنظرخواسته را صایب و موجه تشخیص و ضمن رد اعتراض مطروحه دادنامه تجدیدنظرخواسته را تایید نموده است دادنامه مزبور در تاریخ 22/2/93 به وکیل زوجه ابلاغ شد و نامبرده در تاریخ 11/3/93 با تقدیم دادخواست و لایحه فرجامی نسبت به آن فرجام خواهی نموده که پس از تبادل لوایح و وصول پرونده به دیوانعالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. لوایح طرفین به هنگام شور قرایت می گردد.