رای قضایی شماره 9309970908100136

رای قضایی شماره 9309970908100136

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970908100136


شماره دادنامه قطعی:
9309970908100136

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/10/08

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
شعبه دیوان عالی کشور

عنوان رای:
تمایز صلاحیت دادگاه اصل 49 و دادگاه حقوقی

پیام رای:
وجه تمایز دادگاه های اصل 49 قانون اساسی با محاکم عمومی حقوقی دادگستری در این است که

رای خلاصه جریان پرونده
به حکایت دادخواست آقای ش.ف. با وکالت ع.گ. به طرفیت آقایان 1- پ.ب. 2- ر.الف. 3- معاونت املاک و مستغلات بنیاد مستضعفان به خواسته اثبات مالکیت یک قطعه زمین به متراژ 100 از پلاک ثبتی 7 و 8 اصلی از 98 فرعی و پرداخت هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل مقوم به 51000000 ریال در مشروحه دادخواست وکیل خواهان اجمالا مدعی است به استناد اسناد رسمی شماره 42825 مورخ 1346/11/3 مقدار دو سهم از 91 سهم پلاک 7 و 8 اصلی را مرحوم م.ب. (مورث پ.ب.) از آقایان ل.ش.- پ.ش. و م.م. مورد ابتیاع قرار داده و متعاقبا طی مبایعه نامه عادی 1357/7/2 و سند مالکیت شماره 42811- 1346/11/3 خوانده ردیف اول مقدار چهار هزار متر مربع از پلاک ثبتی 7 و 8 اصلی از 98 فرعی را مورد معامله قرار داده و سپس با تجمیع پلاک مورد تصرف همان را به اشخاص دیگر منتقل نموده اند پس از تفکیک موکل به استناد مبایعه نامه 1381/3/30 به متراژ 100 یک قطعه زمین از آقای پ.ب. خریداری و تصرف و ساخت وساز نموده است خوانده ردیف سوم (بنیاد مستضعفان) مدعی است چون اموال آقایان ل.ش.- پ.ش. و م.م. به مصادره درآمده و مورد تملک قرار گرفته نسبت به پلاک تحت تصرف موکل مدعی بر مالکیت می باشد لذا به خواسته اثبات مالکیت یک قطعه زمین به متراژ 100 از پلاک ثبتی 7 و 8 اصلی از 98 فرعی و پرداخت هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل را نموده اند این دادخواست (ص 12 و 13) تاریخ ثبت و مشاهده ای از ارجاع ندارد لکن کلیه اوراق بعدی که به صورت کپی (تصویر غیرمصدق است) با عنوان شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران است ازجمله آن ها تصاویر صورت اجلاس فوق العاده دادرسی مورخ 1390/5/10 (ص 16) مشعر بر حضور متداعیین و اجرای قرار به کارشناسی ابراز شده تصویر نظریه کارشناسی (تصویر غیرمصدق است) (ص 13 و 14) و سپس تصویر نظریه هیات کارشناسی (تصویر غیرمصدق است) (ص 17 و 18) سپس لایحه بنیاد مستضعفان (سازمان اموال و املاک) نمایندگی قضایی آقای ح.ت. در (ص 19 لغایت 21) (تصویر غیرمصدق است) مشعر است اجمالا طی سند مالکیت موجود شش دانگ یک قطعه زمین قطعه اول تفکیکی به مساحت 27/32818 متر مربع باقیمانده پلاک 237 فرعی از 7 و 8 اصلی قریه بومهن که ذیل شماره ثبت 83597 صفحه 427 دفتر املاک جلد 419 در مورخ 1381/10/23 به نام بنیاد مستضعفان گردیده است که مبنای سند صادره حکم مصادره طی دادنامه شماره 1709- 1357/7/18 می باشد تصاویر اسناد مالکیت (ص 32 لغایت 36) مضبوط است و فروشنده ملک آقای پ.ب. طی دادنامه 202- 1387/4/14 شعبه 1087 تهران محکومیت فروش مال غیر نسبت به پلاک ثبتی 234 فرعی از 7 و 8 اصلی قریه بومهن یافته است.
در پرونده پیوست که اغلب اوراق کپی است و اجلاس دادرسی در آن مشاهده نمی شود که لازمه صدور رای ماهوی انعقاد اجلاس دادرسی است که به حکم ماده 200 قانون آیین دادرسی مدنی در اجلاس دادرسی رسیدگی می شود {ماده 200 قانون آیین دادرسی مدنی- رسیدگی به دلایلی که صحت آن بین طرفین مورد اختلاف و موثر در تصمیم نهایی باشد در جلسه دادرسی به عمل می آید مگر در مواردی که قانون طریق دیگری معین کرده باشد.}
سپس شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران در اجلاس فوق العاده دادرسی مورخ 1391/9/29 با اشعار به با هدف جلوگیری از اطاله دادرسی و عدم تکرار اقدامات مشابه در همه پرونده ها احد از پرونده به کارشناسی ارجاع و کارشناس نظریه خود را اعلام و به طرفین ابلاغ و مصون از اعتراض موجه باقیمانده است و به لحاظ تکمیل بودن پرونده حاضر ضمن ختم دادرسی مبادرت به صدور رای می نماید {دادنامه شماره 2971- 1391/9/28 صادره از شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران (ص 22) را صادر می نماید در این رای دادرس پرونده استناد می نماید برای اتقان موضوع به کارشناسی ارجاع و کارشناسان اعلام داشته اند با توجه به اینکه پلاک های مزبور در مالکیت زارعین قرار گرفته بنابراین باقیمانده پلاک 7 و 8 اصلی در مالکیت مالکین اولیه باقی مانده است که برابر دادنامه شماره 1709- 1317/7/18 دادگاه انقلاب اموال ل.ش. و خانواده اش به نفع بنیاد مصادره شده و برابر توافقنامه شماره 7712/12/94- 1372/8/17 فی مابین بنیاد مستضعفان و کشاورزان بومهن تعدادی از باقیمانده پلاک 7 و 8 اصلی به کشاورزان صاحب نسق واگذار شده که در نقشه منعکس است لذا مالکیت خواهان قبل از مصادره اموال ل.ش. و خانواده اش به نفع بنیاد مستضعفان محرز و مسجل است لذا مستندا به مواد 10 و 35 قانون مدنی و 198 و 519 قانون آیین دادرسی مدنی حکم به اثبات مالکیت خواهان به میزان 100 {واحد نامعلوم} و تادیه خوانده ردیف دوم را به حق الوکاله طبق تعرفه و مقادیر هزینه دادرسی محکوم نموده اند این رای {دادنامه شماره 2971- 1391/9/28 صادره از شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران} در مورخ 1391/10/19 ص 28 به ب. (سازمان اموال و املاک) ابلاغ و متعاقبا در تاریخ 1391/11/23 به شماره 3 ص 43 وصول دادخواست فرجامی از سوی بنیاد مستضعفان (سازمان اموال و املاک) شده است و متعاقب تمهیدات تبادل لوایح به دیوان عالی کشور ارسال و بدین شعبه ارجاع گردیده است.
در لایحه دادخواست فرجامی ب. (سازمان اموال و املاک) تهران معاونت حقوقی آقای ح.ت در (ص 37-40) مشعر است بنیاد نسبت به محل متنازع فیه سند مالکیت دارد {شش دانگ یک قطعه زمین قطعه اول تفکیکی به مساحت 27/32818 مترمربع باقیمانده پلاک 237 فرعی از 7 و 8 اصلی قریه بومهن که ذیل شماره ثبت 83597 صفحه 427 دفتر املاک جلد 419 در مورخ 1381/10/23 به نام بنیاد مستضعفان گردیده است که مبنای سند صادره حکم مصادره طی دادنامه شماره 1709- 1357/7/18 می باشد مضافا طی رای وحدت رویه 581- 1371/12/2 موضوع در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی است.
نظریه عضو ممیز اوراق و پرونده:
تمایز صلاحیت محاکم عمومی و محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) در موضوعات اصل 49 و 45 و 159 قانون اساسی می باشد وجه تمایز دادگاه های اصل 49 قانون اساسی با محاکم عمومی حقوقی دادگستری در این گونه موارد هرگاه اصل مشروعیت اموال و املاک مورد تردید یا تعرض قرار گیرد یا تعرض به اصل حکم مصادره شود در محاکم اصل 49 قانون اساسی رسیدگی می گردد لکن هرگاه مترتب بر حکم مصادره اموال شخص حقیقی یا شخص حقوقی (مواد 588 و 589 قانون تجارت) مدعی مالکیت آن باشد این امر در محاکم عمومی حقوقی دادگستری رسیدگی می شود و این موضوع را خواسته دعوی تعیین می کند.
عنوان دعوی اثبات عقد انتقال و یا تنفیذ آن متمایز از عنوان دعوی اثبات مالکیت است در این پرونده اگر عنوان دعوی اثبات عقد انتقال و یا تنفیذ آن اقامه می گردید دعوی اثبات و یا تنفیذ عقد و یا تنفیذ تاریخ وقوع عقد که در حول عنوان ماده 190 قانون مدنی می بود در صلاحیت محاکم دادگستری است به سبب آنکه دعوی اثبات عقد نقل وانتقال تعرضی به اسباب مالکیت و تعاقب آن ندارد لکن دعوی اثبات مالکیت مستلزم رسیدگی به امور موجبات مالکیت ماده 140 قانون مدنی و حقوق مالکیت مواد 30 لغایت 39 قانون مدنی است احکام عقد با احکام مالکیت متمایز است لذا در عنوان دعوی راجع به عقد به شرایط صحت و احراز عقد و در عنوان دعوی راجع به مالکیت به شرایط صحت و احراز مالکیت رسیدگی می شود لذا مادام که تعرض به اصل مالکیت نشود به حکم اصل 159 قانون اساسی {مرجع رسمی تظلمات و شکایات دادگستری است. تشکیل دادگاه ها و تعیین صلاحیت آن ها منوط به حکم قانون است.} لکن عناوین متعرض بر اصل 49 قانون اساسی که تعرض به اصل مشروعیت و یا تعرض به اصل احکام مصادره اموال است در صلاحیت ذاتی محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) می باشد اما این امور نافی دعوی اثبات عقد انتقال و یا تنفیذ آن در محاکم دادگستری نخواهد بود و این امر نیز نافی رای وحدت رویه شماره 581- 71/12/2 نمی باشد رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عالی کشور شماره 581- 71/12/2 در قلمرو احکام مالکیت است و رابطه احکام مالکیت با احکام عقود تساوی نیست عموم و خصوص است عنایتا به رای وحدت رویه شماره 581- 71/12/2 هیات عمومی دیوان عالی کشور که مشعر بر تجدیدنظر نسبت به رای وحدت رویه 575- 71/2/29 می باشد تصریح شده (رسیدگی به ادعای اشخاص حقیقی و حقوقی را نسبت به اموالی که دادگاه های انقلاب نامشروع شناخته و مصادره نموده اند در صلاحیت دادگاه های انقلاب تشخیص می شود) و مرجع ذی صلاح عناوینی که مشمول اصل 49 قانون اساسی و اسباب مذکور در تبصره ماده 5 قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب 63/5/17 می باشد در صلاحیت محاکم اصل 49 قانون اساسی مستقر در دادگاه های انقلاب اسلامی است.
قابلیت استماع دعوی ناظر بر تنفیذ
استماع دعوی متمایز از رای ماهوی منطبق با موازین شرعی و قانونی است توجها اصل دعوی تنفیذ صحت معامله و تاریخ وقوع آن نیز در محاکم دادگستری قابل استماع است رای وحدت رویه 31 مورخ 64/11/8 هیات عمومی دیوان عالی کشور صرفا در خصوص عنوان تبصره ماده 6 قانون زمین شهری با قید آنکه در مهلت معینه تشکیل پرونده ندهد مقرر شد لذا قابل توسعه بر سایر موضوعات ندارد {با امعان توجه به رای وحدت رویه 42 مورخ 63/10/3 هیات عمومی دیوان عالی کشور که تصریح نموده (می توانند برای تایید تاریخ تنظیم سند عادی و صحت معامله به مراجع قضایی مراجعه و دادگاه های دادگستری نیز می بایست نسبت به آن رسیدگی و اتخاذ تصمیم نمایند) لذا رای دوم وحدت رویه 31 مورخ 64/11/8 هیات عمومی دیوان عالی کشور صایب نبوده و صایب آن بود که مقرر می گردد علاوه بر قابلیت استماع صدور رای ماهوی نسبت به سازمان مسکن و شهرسازی به نص تبصره ماده 6 قانون اراضی شهری مصوب 60/12/27 قابل ترتیب اثر نیست زیرا تبعات دعوی تنفیذ صحت معامله و تاریخ وقوع آن منحصر به سازمان مسکن و شهرسازی نمی باشد بلکه تبعات فراوانی دارد.}
رای وحدت رویه 166 مورخ 75/7/28 هیات عمومی دیوان عدالت اداری و 569- 70/10/10 هیات عمومی دیوان عالی کشور مبین آن است که داشتن اسناد رسمی و یا اقامه دعوی اثبات مالکیت متضمن تاثیر در رسیدگی است و الا مدعیات متکی به اسناد عادی بدون اقامه دعوی تنفیذ اسناد عادی و یا اثبات مالکیت قابلیت ترتیب اثر و قابلیت استماع را ندارد ب- عدم اعتبار اسناد ادعایی عادی نقل وانتقال اراضی و املاک مادام که به تنفیذ و تایید مراجع قانونی صلاحیت دار نرسیده باشد جواز قانونی ندارد آرای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عدالت اداری (رای 166- 75/7/28 مجموعه قوانین- سال 1375 ص 974 و 975= نظر به اینکه پذیرش اسناد عادی مبنی بر نقل وانتقال اراضی و املاک ثبت شده بدون تنفیذ و تایید آن ها توسط مراجع قانونی صلاحیت دار به شرح ماده 48 قانون ثبت جواز قانونی ندارد... این رای مطابق ذیل ماده 20 قانون دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان و سایر مراجع مربوطه در موارد مشابه لازم الاتباع است) (رای 474- 89/10/27 مجموعه قوانین- سال 1389 ج 2 ص 1890 و 1891= نظر به اینکه مطابق ماده 48 قانون ثبت اسناد و املاک مصوب 1310/12/26 درمواردی که اسنادی مطابق قانون ثبت خصوصا مواد 22 و 47 قانون باید به ثبت برسند به ثبت نرسیده باشند در هیچ یک از ادارات و محاکم پذیرفته نخواهند شد و به موجب رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عدالت اداری به شماره 166- 75/7/28 پذیرش اسناد عادی نقل وانتقال اراضی و املاک مادام که به تنفیذ و تایید مراجع قانونی صلاحیت دار به شرح مندرج در ماده 48 قانون ثبت نرسیده باشد جواز قانونی ندارد) در رای اخیر هیات عمومی دیوان عدالت اداری گام را فراتر نهاده به عنوان مرجع رسمی و تصریحات مبین است که در اطلاق ادعای مالکیت اعم از مسبوق به ثبت عمومی و یا فاقد نشر آگهی ثبت عمومی در محل یا فاقد سابقه ثبت در دفتر املاک ثبت لازمه ادعای مالکیت با هر یک از موجبات آن (ماده 140 قانون مدنی) مستلزم اثبات مالکیت است (قسمتی از رای 68- 87/2/8 مجموعه قوانین- سال 1387 ج 2 ص 2510 لغایت 2512- اساسا با عنایت به مواد 22 و 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک کشور اثبات مالکیت در عین یا منافع اموال غیرمنقول منوط به ثبت دفتر املاک و ارایه سند مالکیت و یا سند رسمی انتقال است و الا اسناد عادی در هیچ یک از ادارات و محاکم جز در موارد مصرح در قانون قابل ترتیب اثر نمی باشد بنابراین مفاد دادنامه های صادره از شعب دیوان که شکایت شاکیان را به دلیل عدم ارایه اسناد مالکیت رسمی معتبر فاقد سمت لازم برای طرح شکایت و اعتراض نسبت به آراء قطعی کمیسیون های ماده 100 قانون شهرداری اعلام داشته و متضمن صدور قرار رد شکایت به جهات مذکور است موافق اصول و موازین قانونی می باشد) اعتبار اسناد عادی منوط به رسمیت یافتن آن است طرق آن را قانون گذار مقرر نموده بدون رسمیت اسناد عادی قابلیت استماع و اعتبار را نخواهد یافت. الف- مواد 48 و 47 و 22 قانون ثبت (ماده 48- سندی که مطابق مواد فوق باید به ثبت برسد و به ثبت نرسیده در هیچ یک از ادارات و محاکم پذیرفته نخواهد شد) (ماده 47- در نقاطی که اداره ثبت اسناد و املاک و دفاتر اسناد رسمی موجود بوده و وزارت عدلیه مقتضی بداند ثبت اسناد ذیل اجباری است 1- کلیه عقود و معاملات راجع به عین یا منافع اموال غیرمنقول که در دفتر املاک ثبت نشده 2- صلح نامه و هبه نامه و شرکت نامه) (ماده 22- همین که ملکی مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت رسید دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی را که ملک مزبور به او منتقل گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده یا این که ملک مزبور از مالک رسمی ارثا به او رسیده باشد مالک خواهد شناخت)
لذا نفی استماع دعوی منحصر بر جهات صریح قانون است در قواعد فقهی (کل دعوی تسمع مطلقا) کتاب تحریر المجله ج اول ص 103 مرحوم کاشف الغطاء در قانون موضوعه مملکتی نیز صرفا در قلمرو بند 7 ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی که دعوا بر فرض ثبوت اثر قانونی (اثر اجرایی) نداشته باشد از قبیل وقف و هبه بدون قبض قابل استماع نبوده لکن حتی دعاوی ماده 6 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1379 و ماده 6 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 و حتی دعاوی مشمول ماده 975 قانون مدنی قابلیت استماع داشته لکن از حیث جهات معنون آن اگر مغایر موازین شرع و یا مغایر قانون همانند ماده 348 قانون مدنی باشد مثل بیع چیزی که خریدوفروش آن قانونا ممنوع بوده و یا مالیت و منفعت عقلایی ندارد که باطل است دعوی ماهوی استماع می شود هرچند که محکوم به بطلان دعوی باشد و یا آنکه دعوی موضوع مواد 975 قانون مدنی و 6 قانون آیین دادرسی مدنی استماع شده لکن حکمی ماهوی مغایر موازین شرعی و یا قانونی صادر نمی شود اما اصل صدور حکم ماهوی موضوع ماده 299 قانون آیین دادرسی مدنی مواجه با امتناع قانونی نخواهد بود و قرینه اخیر ماده 975 قانون مدنی (اگرچه اجرای قوانین مزبور اصولا مجاز باشد) موید صدور حکم ماهوی است هرچند که (محکمه نمی تواند... قراردادهای خصوصی را که برخلاف اخلاق حسنه بوده و یا به واسطه جریحه دار کردن احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب می شود به موقع اجرا گذارد) از ماده 975 قانون مدنی و یا (ماده 6 قانون آیین دادرسی مدنی- عقود و قراردادهایی که مخل نظم عمومی یا برخلاف اخلاق حسنه که مغایر با موازین شرع باشد در دادگاه قابل ترتیب اثر نیست.) قابل ترتیب اثر نیست و یا اثر قانونی ندارد و یا قابل اجرا نیست به منزله عدم استماع نمی باشد بلکه ماهیتا اگر مغایر موازین شرعی و یا قانونی است حکم ماهوی بر مردودی آن ها صادر می شود همانند موضوع تحصیل مال فاقد مشروعیت قانونی موضوع ماده 2 قانون تشدید مجازات اختلاس و ارتشاء و یا مشروعیت جهت معامله بند 4 ماده 190 قانون مدنی و 217 قانون مدنی اگر جهت معامله تصریح شود (باید مشروع باشد و الا معامله باطل است) به منزله استماع دعوی است لذا استماع دعوی متمایز از رای ماهوی منطبق با موازین شرعی و قانونی است({
دعوی مذکور منصرف از تعرض به اصل مالکیت و اصل مشروعیت و اصل حکم مصادره اموال نمی باشد خواسته مذکور فرع بر فراغت از اصل عقد و امر مالکیت است هرگاه ضمن رسیدگی به دعوی تعرض به اصل حکم مصادره یا اصل مالکیت و یا مشروعیت مالکیت وی مورد تعرض و ایراد قرار گیرد مطابق اصول رسیدگی مرجع قضایی اتخاذ تصمیم می نماید با معلومات مذکور دعوی پرونده حاضر (اثبات مالکیت) مترتب بر احکام مصادره اموال از سوی محاکم انقلاب اسلامی ویژه اصل 49 قانون اساسی نبوده بلکه متعرض اصل حکم مصادره و اصل مالکیت مورد تعرض و ایراد قرار گرفته است به همین کیفیت دعوی (اثبات مالکیت) مرجع ذی صلاح عناوینی که مشمول اصل 49 قانون اساسی و اسباب مذکور در تبصره ماده 5 قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب 63/175 می باشد در صلاحیت محاکم اصل 49 قانون اساسی مستقر در دادگاه های انقلاب اسلامی است بدین کیفیت به تشخیص صلاحیت محاکم اصل 49 قانون اساسی نسبت به دعوی (اثبات مالکیت) مورد عقیده است و به استناد بند یک ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه صادرکننده رای صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به موضوع اثبات مالکیت را نداشته باشد از موارد نقض حکم یا قرار است صلاحیت محاکم عمومی با محاکم اصل 49 قانون اساسی و (دادگاه های انقلاب اسلامی) ذاتی است اماره آن را ماده 28 قانون آیین دادرسی مدنی مقرر نموده {هرگاه بین دادگاه های عمومی نظامی و انقلاب در مورد صلاحیت اختلاف محقق شود... پرونده برای حل اختلاف به دیوان عالی کشور ارسال خواهد شد.} لذا با نقض دادنامه فرجام خواسته {دادنامه شماره 2971- 91/9/28 صادره از شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران} عقیده به ارجاع آن به محاکم اصل 49 قانون اساسی و (دادگاه های انقلاب اسلامی) دارم.
عضو ممیز اوراق پرونده: حسینی طباطبایی

رای شعبه دیوان عالی کشور
اجمالا با توجه به عنوان خواسته در دعوی (اثبات مالکیت) و تعرض به اصل حکم مصادره در صلاحیت محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) می باشد لذا با نقض دادنامه فرجام خواسته شماره 2971- 1391/9/28 صادره از شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران آن را به مرجع ذی صلاحیتش محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) ارجاع می دهد.
تمایز صلاحیت محاکم عمومی و محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) در موضوعات اصل 49 و 45 و 159 قانون اساسی می باشد وجه تمایز دادگاه های اصل 49 قانون اساسی با محاکم عمومی حقوقی دادگستری در این گونه موارد هرگاه اصل مشروعیت اموال و املاک مورد تردید یا تعرض قرار گیرد یا تعرض به اصل حکم مصادره شود در محاکم اصل 49 قانون اساسی رسیدگی می گردد لکن هرگاه مترتب بر حکم مصادره اموال شخص حقیقی یا شخص حقوقی (مواد 588 و 589 قانون تجارت) مدعی مالکیت آن باشد این امر در محاکم عمومی حقوقی دادگستری رسیدگی می شود و این موضوع را خواسته دعوی تعیین می کند.
عنوان دعوی اثبات عقد انتقال و یا تنفیذ آن متمایز از عنوان دعوی اثبات مالکیت است دعوی اثبات و یا تنفیذ عقد و یا تنفیذ تاریخ وقوع عقد که در حول عنوان ماده 190 قانون مدنی می بود در صلاحیت محاکم دادگستری است به سبب آنکه دعوی اثبات عقد نقل وانتقال تعرضی به اسباب مالکیت و تعاقب آن ندارد لکن دعوی اثبات مالکیت مستلزم رسیدگی به امور موجبات مالکیت ماده 140 قانون مدنی و حقوق مالکیت مواد 30 لغایت 39 قانون مدنی است احکام عقد با احکام مالکیت متمایز است لذا در عنوان دعوی راجع به عقد به شرایط صحت و احراز عقد و در عنوان دعوی راجع به مالکیت به شرایط صحت و احراز مالکیت رسیدگی می شود لذا مادام که تعرض به اصل مالکیت نشود به حکم اصل 159 قانون اساسی {مرجع رسمی تظلمات و شکایات دادگستری است. تشکیل دادگاه ها و تعیین صلاحیت آن ها منوط به حکم قانون است.} لکن عناوین متعرض بر اصل 49 قانون اساسی که تعرض به اصل مشروعیت و یا تعرض به اصل احکام مصادره اموال است در صلاحیت ذاتی محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) می باشد اما این امور نافی دعوی اثبات عقد انتقال و یا تنفیذ آن در محاکم دادگستری نخواهد بود و این امر نیز نافی رای وحدت رویه شماره 581- 1371/12/2 نمی باشد رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عالی کشور شماره 581-1371/12/2 در قلمرو احکام مالکیت است و رابطه احکام مالکیت با احکام عقود تساوی نیست عموم و خصوص است عنایتا به رای وحدت رویه شماره 581- 1371/12/2 هیات عمومی دیوان عالی کشور که مشعر بر تجدیدنظر نسبت به رای وحدت رویه 575- 1371/2/29 می باشد تصریح شده (رسیدگی به ادعای اشخاص حقیقی و حقوقی را نسبت به اموالی که دادگاه های انقلاب نامشروع شناخته و مصادره نموده اند در صلاحیت دادگاه های انقلاب تشخیص می شود) و مرجع ذی صلاح عناوینی که مشمول اصل 49 قانون اساسی و اسباب مذکور در تبصره ماده 5 قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب 1363/5/17 می باشد در صلاحیت محاکم اصل 49 قانون اساسی مستقر در دادگاه های انقلاب اسلامی است.
بدین کیفیت به سبب تعرض به اصل حکم مصادره اموال در عنوان دعوی اثبات مالکیت به تشخیص صلاحیت محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) به استناد بند یک ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی {دادگاه صادرکننده رای صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به موضوع را نداشته باشد از موارد نقض حکم یا قرار است} صلاحیت محاکم عمومی با محاکم اصل 49 قانون اساسی و (دادگاه های انقلاب اسلامی) ذاتی است اماره آن را ماده 28 قانون آیین دادرسی مدنی مقرر نموده {هرگاه بین دادگاه های عمومی نظامی و انقلاب در مورد صلاحیت اختلاف محقق شود... پرونده برای حل اختلاف به دیوان عالی کشور ارسال خواهد شد.} لذا با نقض دادنامه فرجام خواسته {دادنامه شماره 2971- 1391/9/28 صادره از شعبه 1086 دادگاه عمومی جزایی تهران} و ارجاع آن به محاکم اصل 49 قانون اساسی (دادگاه های انقلاب اسلامی) می شود.
رییس و مستشار شعبه 21 دیوان عالی کشور
اخوان ملایری- حسینی طباطبایی

قاضی:
علی اخوان ملایری , حسینی طباطبائی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 10 - قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.

مشاهده ماده 10 قانون مدنی

ماده 35 - تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر این که خلاف آن ثابت شود.

مشاهده ماده 35 قانون مدنی

ماده 190 - برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است: 1 - قصد طرفین و رضای آن ها. 2 - اهلیت طرفین. 3 - موضوع معین که مورد معامله باشد. 4 - مشروعیت جهت معامله.

مشاهده ماده 190 قانون مدنی

ماده 140 - تملک حاصل می شود: 1 - به احیا اراضی موات و حیازت اشیا مباحه 2 - به وسیله ی عقود و تعهدات 3 - به وسیله ی اخذ به شفعه 4 - به ارث

مشاهده ماده 140 قانون مدنی

ماده 975 - محکمه نمی تواند قوانین خارجی و یا قراردادهای خصوصی را که بر خلاف اخلاق حسنه بوده و یا به واسطه ی جریحه دار کردن احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب می شود به موقع اجرا گذارد اگر چه اجرای قوانین مزبور اصولا مجاز باشد.

مشاهده ماده 975 قانون مدنی

ماده 348 - بیع چیزی که خرید و فروش آن قانونا ممنوع است و یا چیزی که مالیت و یا منفعت عقلایی ندارد یا چیزی که بایع قدرت بر تسلیم آن ندارد باطل است مگر این که مشتری خود قادر بر تسلیم باشد.

مشاهده ماده 348 قانون مدنی

ماده 588 ـ شخص حقوقی می تواند دارای کلیه حقوق و تکالیفی شود که قانون برای افراد قائل است مگر حقوق و وظایفی که بالطبیعه فقط انسان ممکن است دارای آن باشد مانند حقوق و وظایف ابوت نبوت و امثال ذالک.

مشاهده ماده 588 قانون تجارت

ماده 589 ـ تصمیمات شخص حقوقی به وسیله مقاماتی که به موجب قانون یا اساسنامه صلاحیت اتخاذ تصمیم دارند گرفته می شود.

مشاهده ماده 589 قانون تجارت

ماده 200 - رسیدگی به دلایلی که صحت آن بین طرفین مورد اختلاف و موثر در تصمیم نهایی باشد در جلسه دادرسی به عمل می آید مگر در مواردی که قانون طریق دیگری معین کرده باشد.

مشاهده ماده 200 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 371 - در موارد زیر حکم یا قرار نقض می گردد: 1 - دادگاه صادر کننده رای صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به موضوع را نداشته باشد و در مورد عدم رعایت صلاحیت محلی وقتی که نسبت به آن ایراد شده باشد. 2 - رای صادره خلاف موازین شرعی و مقررات قانونی شناخته شود. 3 - عدم رعایت اصول دادرسی و قواعد آمره و حقوق اصحاب دعوا در صورتی که به درجه ای از اهمیت باشد که رای را از اعتبار قانونی بیندازد. 4 - آرای مغایر با یکدیگر بدون سبب قانونی در یک موضوع و بین همان اصحاب دعوا صادر شده باشد. 5 - تحقیقات انجام شده ناقص بوده و یا به دلایل و مدافعات طرفین توجه نشده باشد.

مشاهده ماده 371 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

ماده 20ـ شاکی باید رونوشت یا تصویر خوانا و گواهی شده اسناد و مدارک مورد استناد خود را پیوست دادخواست نماید. تبصره1ـ تصویر یا رونوشت مدارک باید به وسیله دبیرخانه و یا دفاتر شعب دیوان و یا دفاتر اداری مستقر در مراکز استانها و یا دفاتر دادگاههای عمومی دفاتر اسناد رسمی وکیل شاکی یا واحدهای دولتی و عمومی تصدیق شود. در صورتی که رونوشت یا تصویر سند خارج از کشور تهیه شده باشد مطابقت آن با اصل باید در دفتر یکی از سفارتخانه ها یا کنسولگری ها و یا دفاتر نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران گواهی شود. تبصره2ـ در مواردی که تصدیق اسناد و مدارک مربوط به واحدهای دولتی و عمومی از سوی شاکی ممکن نباشد و یا این که اساسا شاکی نتواند تصویری از آنها ارائه نماید دیوان مکلف به پذیرش دادخواست است و باید تصویر مصدق اسناد را از دستگاه مربوطه مطالبه نماید.

مشاهده ماده 20 قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری

اصل 49 ـ دولت موظف است ثروتهای ناشی از ربا غصب رشوه اختلاس سرقت قمار سوءاستفاده از موقوفات سوءاستفاده از مقاطعه کاری ها و معاملات دولتی فروش زمینهای موات و مباحات اصلی دایرکردن اماکن فساد و سایر موارد غیرمشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت المال بدهد این حکم باید با رسیدگی و تحقیق و ثبوت شرعی به وسیله دولت اجرا شود.

مشاهده ماده 49 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

ماده 100 - مالکین اراضی و املاک واقع در محدوده شهر یا حریم آن باید قبل از هر اقدام عمرانی یا تفکیک اراضی و شروع ساختمان از شهرداری پروانه اخذ نمایند. (الحاقی 27/11/1345) شهرداری می تواند از عملیات ساختمانی ساختمانهای بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه به وسیله مامورین خود اعم از آنکه ساختمان در زمین محصور یا غیر محصور واقع باشد جلوگیری نماید. تبصره 1 - در موارد مذکور فوق که از لحاظ اصول شهرسازی یا فنی یا بهداشتی قلع تاسیسات و بناهای خلاف مشخصات مندرج در پروانه ضرورت داشته باشد یا بدون پروانه شهرداری ساختمان احداث یا شروع به احداث شده باشد به تقاضای شهرداری موضوع در کمیسیونهایی مرکب از نماینده وزارت کشور به انتخاب وزیر کشور و یکی از قضات دادگستری به انتخاب وزیر دادگستری و یکی از اعضای انجمن شهر به انتخاب انجمن مطرح می شود کمیسیون پس از وصول پرونده به ذینفع اعلام می نماید که ظرف ده روز توضیحات خود را کتبا ارسال دارد پس از انقضاء مهلت مذکور کمیسیون مکلف است موضوع را با حضور نماینده شهرداری که بدون حق رای برای ادای توضیح شرکت می کند ظرف مدت یک ماه تصمیم مقتضی بر حسب مورد اتخاذ کند در مواردی که شهرداری از ادامه ساختمان بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه جلوگیری می کند مکلف است حداکثر ظرف یک هفته از تاریخ جلوگیری موضوع را در کمیسیون مذکور مطرح نماید در غیر این صورت کمیسیون به تقاضای ذینفع به موضوع رسیدگی خواهد کرد. در صورتی که تصمیم کمیسیون بر قلع تمام یا قسمتی از بنا باشد مهلت مناسبی که نباید از دو ماه تجاوز کند تعیین می نماید. شهرداری مکلف است تصمیم مزبور را به مالک ابلاغ کند. هر گاه مالک در مهلت مقرر اقدام به قلع بنا ننماید شهرداری راسا اقدام کرده و هزینه آن را طبق مقررات آیین نامه اجرای وصول عوارض از مالک دریافت خواهد نمود. (اصلاحی 1352/5/17) تبصره 2 - اقدامات شهرسازی خارج از محدوده شهر ها باید با موافقت وزارت کشور باشد. (اصلاحی 27/11/1345) تبصره 3 - مهندسان ناظر ساختمان ها مکلفند نسبت به عملیات اجرائی ساختمان هایی که به مسئولیت آن ها احداث می گردد از لحاظ انطباق ساختمان با مشخصات مندرج در پروانه و نقشه ها و محاسبات فنی ضمیمه آن مستمرا نظارت کرده و در پایان کار مطابقت ساختمان با پروانه و نقشه ها و محاسبات فنی را گواهی نمایند. هر گاه مهندس ناظر برخلاف واقع گواهی نماید و یا تخلف را به موقع به شهرداری اعلام نکند و موضوع منتهی به طرح در کمیسیون مندرج در تبصره یک ماده 100 قانون شهرداری و صدور رای بر تخریب ساختمان گردد شهرداری مکلف است مراتب را به نظام معماری و ساختمانی منعکس نماید شورای انتظامی نظام مذکور موظف است مهندس ناظر را در صورت ثبوت تقصیر برابر قانون نظام معماری و ساختمانی حسب مورد با توجه به اهمیت موضوع به 6 ماه تا سه سال محرومیت از کار و در صورتی که مجددا مرتکب تخلف شود که منجر به صدور رای تخریب به وسیله کمیسیون ماده 100 گردد به حداکثر مجازات مذکور محکوم کند مراتب محکومیت از طرف شورای انتظامی نظام معماری و ساختمانی در پروانه اشتغال درج و در یکی از جراید کثیرالانتشار اعلام می گردد. ماموران شهرداری نیز مکلفند در مورد ساختمان ها نظارت نمایند و هر گاه از موارد تخلف در پروانه به موقع جلوگیری نکنند و یا در مورد صدور گواهی انطباق ساختمان با پروانه مرتکب تقصیری شوند طبق مقررات قانونی به تخلف آنان رسیدگی می شود و در صورتی که عمل ارتکابی مهندسان ناظر و ماموران شهرداری واجد جنبه جزایی هم باشد از این جهت نیز قابل تعقیب خواهند بود. در مواردی که شهرداری مکلف به جلوگیری از عملیات ساختمانی است و دستور شهرداری اجراء نشود می تواند با استفاده از ماموران اجراییات خود و در صورت لزوم ماموران انتظامی برای متوقف ساختن عملیات ساختمانی اقدام نماید. (الحاقی 08/06/1356) تبصره 4 - شهرداری مکلف است از تاریخ دریافت تقاضای کتبی دائر به صدور گواهی های مندرج در تبصره های 3 و 5 حداکثر ظرف یک ماه گواهی مورد تقاضا را صادر و به متقاضی تسلیم نماید. و در صورت مشاهده تخلف مراتب را ظرف همان مدت کتبا به متقاضی اعلام کند. (الحاقی 08/06/1356) تبصره 5 - دفا تر اسناد رسمی مکلفند قبل از انجام هر گونه معامله اعم از قطعی و رهنی در مورد ساختمان ها گواهی پایان ساختمان در مورد ساختمانهای ناتمام گواهی عدم وقوع تخلف تا تاریخ انجام معامله را که توسط شهرداری صادر شده باشد ملاحظه و مراتب را در سند قید نمایند. در مورد ساختمانهایی که پروانه آن قبل از تصویب این قانون صادر شده باشد در صورتی که گواهی پایان ساختمان ارائه نشود و طرف معامله با علم به اینکه ممکن است مورد معامله مشمول مقررات تبصره یک ماده 100 قانون شهرداری باشد به انجام معامله رضایت دهد ثبت آن با تصریح مراتب فوق در سند بلامانع است. در مورد ساختمانهایی که قبل از تاریخ تصویب نقشه جامع شهر ایجاد شده و فاقد پروانه باشند گواهی شهرداری مبنی بر اینکه ساختمان قبل از تاریخ مذکور ایجاد شده و یا احراز موضوع از طرف دفترخانه و یا رضایت طرف معامله به اینکه ممکن است مورد معامله مشمول مقررات تبصره یک ماده100 قانون شهرداری باشد به انجام معامله با درج هر یک از مراتب فوق در سند معامله آن بلامانع است. (الحاقی 08/06/1356) تبصره 6 - در مورد ساختمانهایی که تا تاریخ تقدیم لایحه این قانون پروانه ساختمانی آن ها برای سکونت صادر شده ولی به علت تبدیل پارکینگ یا زیرزمین به محل سکونت یا احداث ساختمان مسکونی اضافه بر پروانه تصمیم به تخریب آن ها طبق تبصره یک ماده صد قانون شهرداری اتخاذ شده باشد یا موضوع به کمیسیون ماده 100 احاله شده ولی منتهی به اتخاذ تصمیم نگردیده و یا با احراز تخلف تا تاریخ مذکور به کمیسیون ماده 100 احاله نشده باشد در صورتی که ساختمان مورد تخلف به دیگری منتقل شده باشد شهرداری با دریافت حق پارکینگ مصوب انجمن شهر به میزانی که در تاریخ تقدیم لایحه این قانون مقرر بوده است و در صورتی که ساختمان مورد

مشاهده ماده 100 قانون شهرداری

ماده 6 ـ کلیه زمین های موات شهری اعم از آنکه در اختیار اشخاص یا بنیادها و نهادهای انقلابی دولتی و یا غیر دولتی باشد در اختیار دولت جمهوری اسلامی است و اسناد و مدارک مالکیت گذشته ارزش قانونی ندارد. ادارات ثبت اسناد و املاک مکلفند به درخواست وزارت مسکن و شهرسازی اسناد آنها را به نام دولت صادر نمایند مگر آنکه از تاریخ 1357.11.22 توسط دولت واگذار شده باشد. تبصره ـ اسناد مالکیت زمین های مواتی که در وثیقه می باشند و به موجب قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری و قانون اراضی شهری مصوب1360 و این قانون به اختیار دولت درآمده و یا در می آیند آزاد تلقی می شوند و غیر از مطالبات اشخاص ناشی از فروش آن گونه اراضی که منتفی می گردد مطالبات دیگر وسیله طلبکار از سایر اموال بدهکار وصول خواهد شد.

مشاهده ماده 6 قانون زمین شهری

ماده 48 - سندی که مطابق مواد فوق باید به ثبت برسد و به ثبت نرسیده در هیچ یک از ادارات و محاکم پذیرفته نخواهد شد.

مشاهده ماده 48 قانون ثبت اسناد و املاک

ماده 22 - همین که ملکی مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت رسید دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی که ملک مزبور به او منتقل گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده یا اینکه ملک مزبور از مالک رسمی ارثا به او رسیده باشد مالک خواهد شناخت. در مورد ارث هم ملک وقتی در دفتر املاک به اسم وارث ثبت می شود که وراثت و انحصار آن ها محرز و در سهم الارث بین آن ها توافق بوده و یا در صورت اختلاف حکم نهایی در آن باب صادر شده باشد. تبصره - حکم نهایی عبارت از حکمی است که به واسطه ی طی مراحل قانونی و یا به واسطه ی انقضای مدت اعتراض و استیناف و تمیز دعوایی که حکم در آن موضوع صادر شده از دعاوی مختومه محسوب شود.

مشاهده ماده 22 قانون ثبت اسناد و املاک

ماده 47 - در نقاطی که اداره ی ثبت اسناد و املاک و دفا تر اسناد رسمی موجود بوده و وزارت عدلیه مقتضی بداند ثبت اسناد ذیل اجباری است: 1- کلیه ی عقود و معاملات راجعه به عین یا منافع اموال غیرمنقوله که در دفتر املاک ثبت نشده. 2- صلحنامه و هبه نامه و شرکتنامه.

مشاهده ماده 47 قانون ثبت اسناد و املاک

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM