رای قضایی شماره 9309970222900728

رای قضایی شماره 9309970222900728

مجموعه کامل آرای قوه قضاییه

رای قضایی شماره 9309970222900728


شماره دادنامه قطعی:
9309970222900728

تاریخ دادنامه قطعی:
1393/06/30

گروه رای:
حقوقی

نوع مرجع:
دادگاه تجدیدنظر استان

عنوان رای:
اثر سوء استفاده از موقعیت برتر قراردادی

پیام رای:
اگر در قراردادی شهرداری با استفاده از موقعیت برتر خویش اراده خویش را برطرف مقابل تحمیل و قراردادی را برخلاف عدالت جهت تملک بلاعوض بخشی از ملک اشخاص تنظیم نماید قرارداد باطل است.

رای دادگاه بدوی
درخصوص دعوی شرکت با وکالت مع الواسطه آقای م.ص. به طرفیت شهرداری شهرستان شهریار به خواسته صدور حکم بر اعلام بطلان بندهای 3 و 4 صورت جلسه توافق نامه شماره 22194 -21/5/1388 منعقده میان شهرداری و شرکت خواهان وکیل خواهان توضیح داده 1- شرکت (ثبت شده به شماره 218529) با دارا بودن بیش از 1800 عضو که اغلب کارکنانی ضعیف با حقوقی قلیل می باشند سال ها قبل زمینی به پلاک ثبتی 354/47 (واقع در شهریار) را خریداری نموده و مالک رسمی و قانونی پلاک مرقوم می گردد. 2- با استقرار مالکیت بر پلاک فوق شرکت خواهان در جهت تحقق نمودن خواسته اعضاء یعنی تامین مسکن آنان کلیه اسناد و مدارک لازم و نقشه تفکیکی پیشنهادی پلاک یادشده را به شهرداری تسلیم می نماید و شهرداری مزبور نیز با بررسی مدارک تسلیم شده در جلسه ای با حضور اعضاء هییت مدیره شرکت خواهان به مبادرت به تنظیم توافق نامه ای به شماره 22194 -21/5/85 در 13 بند می نماید و در آن پس از تایید انطباق کامل نقشه تفکیکی و کاربری مسکونی پلاک مرقوم با موازین و ضوابط و مقررات شهرسازی (بند 1 توافق نامه) متاسفانه در بندهای 3 و 4 آن با تحمیل اراده یک طرفه خود به وضع دو مقرره نامشروع می پردازد و به موجب این دو بند خواستار تحصیل و تملک بخش عمده ای از زمین همان اعضایی می شود که خود در مقدمه صورت جلسه توافقنامه به استضعاف و آسیب پذیری آنان اقرار نموده است و بدین ترتیب در بند 3 آن توافق نامه مقرر می دارد «از مجموع 07/18324 مترمربع تجاری پیش بینی شده در نقشه تفکیکی مقرر گردیده (کذا) 38/15463 مترمربع در سهم شهرداری قرار گیرد»; و در بند 4 نیز مقرر می نماید که علاوه بر مورد فوق مالکیت مساحتی به متراژ جمعا 44/73881 مترمربع از همان زمین شامل فضاهای آموزشی و فرهنگی و ورزشی و درمانی و غیره به ش.تحصیل یابد حال نظر به اینکه آنچه در دو بند 3 و 4 توافق نامه یادشده مقرر شده به جهات و دلایل عدیده ای نامشروع و باطل می باشد با ذکر آن دلایل صدور حکم بر اعلام بطلان و بلااثر بودن آن دو بند را از دادگاه محترم خواستارم اولا: مطابق اصول قواعد شهرداری ها ازجمله نهادهای عمومی می باشند که با ملاحظه وظایف آنان که در ماده 55 قانون شهرداری احصاء شده به روشنی دریافته می شود که وظیفه ذاتی و اصلی شهرداری ها برقراری حسن انتظام خدمات شهری و تامین نظم عمومی در شهرسازی است ازاین روی این مرجع قانونا مکلف است به درخواست های شهروندان در امور مرتبط به وظیفه خود رسیدگی نماید یکی از امور مرتبط با وظیفه شهرداری ها درخواست تفکیک اراضی برای تامین مسکن است که نحوه رسیدگی به آن در ماده 101 قانون شهرداری (مصوب 1334 که در زمان تنظیم توافق نامه مورد اشاره بر آن حکومت می کرده است) بیان شده و در آن مقرر گردیده است که مالکین زمین نقشه تفکیک پیشنهادی ملک خود را به شهرداری تسلیم می نمایند و شهرداری با بررسی آن در صورت انطباق درخواست با مقررات و ضوابط شهرسازی موافقت خود را با آن اعلام می دارد و در این صورت یعنی با قبول نقشه پیشنهادی مطابق قسمت اخیر ماده مرقوم آنچه در مالکیت شهرداری قرار می گیرد صرفا معابر و شوراع عمومی حادث بر اثر تفکیک اراضی است و لاغیر به شرح فوق دادگاه محترم ملاحظه می فرمایید که شهرداری خوانده بنگاهی اقتصادی و تجاری نیست تا اصولا بتواند با شرکت خواهان (موکل) قرارداد معاوضی تنظیم کرده و به موجب آن قرارداد در قبال عمل به وظیفه اداری خود درخواست معوض به صورت تملک بخشی از آن زمین را بنماید و آنچه حسب قسمت اخیر ماده 101 (مصوب سال 1334) به ملکیت شهرداری درمی آید بر اساس اصل مالکیت عمومی خیابان ها و شوراع و به حکم قانون است که برای تملک آن از سوی شهرداری نیازی به اعمال اراده طرفین در قالب اندراج شرطی در قرارداد نمی باشد بر این اساس به مضمون دو بندی که شهرداری خوانده مبادرت به کتبی شدن آن در توافق نامه نموده مغایر نظم عمومی بوده و باطل است در توضیح مطلب به عرض می رساند قوانین مربوط به نظم عمومی قوانینی هستند که هدف از وضع آن ها حفظ منافع عمومی بوده و تخطی از آن ها نظمی را که لازمه حسن جریان امور اداری یا سیاسی یا اقتصادی یا حفظ خانواده است بر هم می زند لذا قلمرو نظم عمومی تنها منحصر به مغایرت حقوقی از قرارداد بااخلاق حسنه نیست بلکه هرگونه تجاوز متصدیان و مسیولان به حرمت قوانین که موجد پایه و بنیاد نهادهای عمومی و دولتی است نیز مغایر نظم عمومی است و ازاین روی چون مفاد دو بند 3 و 4 توافق نامه مورد اشاره برخلاف نظم عمومی و نامشروع است حسب ماده 975 قانون مدنی باطل می باشد افزون بر آن اینکه تا سال 1390 و در زمان حکومت ماده 101 قانون شهرداری هیچ قانون دیگری نیز به شهرداری اذن اشتراط حقوقی در توافق نامه مذکور به منظور تملک بخشی از زمین شرکت خواهان به نفع خود نداده است و بدیهی است که خوانده نمی توانسته است با اندراج بندهای در توافق نامه شرکت تعاونی مسکن خواهان را وادار به تخصیص و تملیک بخشی از ملک خود به شهرداری نماید و ازاین روی هم دو بند مذکور مغایر با قانون بوده و به لحاظ بطلان لازم الاتباع نمی باشد ثانیا: اندراج دو بند 3 و 4 در توافق نامه یادشده برخلاف اصل تسلیط که ازجمله اصول مولد در شرع انور است بوده و چون مفاد این دو بند ناظر به تملک ملک غیر بدون سبب تملک قانون و شرعی است نامشروع و باطل است در همین زمینه و در تایید بطلان چنین تکلیفی بر واگذاری های برخلاف اصل تسلیط هییت عمومی دیوان عدالت اداری آراء متعددی صادر نموده و در آن ها تصمیمات شهرداری ها و حتی شورای عالی شهرسازی را مشعر بر تکلیف به واگذاری بخشی از زمین در قبال تفکیک و احداث بنا خلاف اصل تسلیط و نامشروع دانسته و آن تصمیمات را ابطال نموده است از باب نمونه در رای وحدت رویه شماره 56 مورخ 30/2/1380 چنین آمده است «با عنایت به اعتبار اصل تسلیط و مالکیت مشروع و قوانین مربوط به نحوه تملک اراضی و املاک اشخاص.. . سلب مالکیت مشروع اشخاص یا الزام آنان به واگذاری قسمتی از زمین به طور رایگان و یا پرداخت قیمت معادل آن به منظور تفکیک آن ها.. . مغایر قانون بوده و ابطال می گردد»; و در رای وحدت رویه دیگری (720/177 -16/7/1373) چنین مقرر شده است که: در وضع قاعده خاص متضمن الزام متقاضیان تفکیک و افراز اراضی به واگذاری 5 تا 10 درصد از اراضی خود به شهرداری... موجب سلب مالکیت مشروع اشخاص بوده و خلاف قوانین موضوعه در باب اصل تسلیط در این زمینه است و ابطال می گردد»; و در این زمینه هییت عمومی دیوان عدالت اداری حتی «الزام متقاضیان تفکیک به دادن تعهد در خصوص واگذاری رایگان قسمتی از اراضی ملکی خود به منظور تامین فضای آموزشی و خدماتی را باطل دانسته است (دادنامه 59-9/4/75) و چنین است مفاد آراء وحدت رویه به شماره های 386 -387 -24/11/78 و 561 -11/10/84 و 717-24/11/1391 و بسیاری دیگر که مستندا به این آراء هییت عمومی دیوان عدالت اداری دو بند مذکور در توافق نامه تنظیم شده از سوی شهرداری (خوانده) باطل است ثالثا: علاوه بر دلایل مذکور مبنی بر بطلان بندهای 3 و 4 توافق نامه مور اشاره به استحضار می رساند که این دو بند کاملا تحمیلی بوده و به هیچ وجه مقرون به رضای باطنی مالکین ملک نبوده است و ازاین جهت هم محکوم به بطلان است در توضیح مطلب به عرض می رساند حسب مقررات شرع و قانون ازجمله ماده 190 قانون مدنی هر قرارداد و توافق دارای آثار حقوقی محصول قصد و رضای طرفین است و ازاین روی هیچ قراردادی به صرف قصد و بدون رضا پدید نمی آید افزون بر آن اینکه برای اعتبار و صحت قرارداد ضروری است که رضا مقدم بر انعقاد قرارداد موجود باشد سپس آنگاه که رضای باطنی و طیب نفس مالک موجود نباشد اصولا توافق باطل خواهد بود با این مقدمه می افزایم که غیر فقدان بودن بندهای 3 و 4 توافق نامه به رضای باطنی مالکین و ادخال و گنجانده شدن تحمیلی آن ها را در توافقنامه مورد اشاره با اندک تاملی در نحوه نگارش و سیاق تنظیم آن ها می توان دریافت چه در بندهای مذکور به هیچ عنوان قید نشده است که «طرفین توافق و تراضی نمودند که...»; بلکه شهرداری خوانده دعوی به عنوان نهادی در موضع برتر به نحو یک طرفه و به وجهی آمرانه قید نموده است که «شهرداری... مقرر می دارد... مترمربع از زمین در سهم شهرداری قرار گیرد»; بدیهی است که این عبارت به هیچ روی افاده رضا و طیب نفس طرف اصلی (مالکین) را نمی نماید بلکه تنها مبین قصد یک طرفه ش. است که با اراده خود و با مقرر نمودن خواسته ای به صورت دستوری قوانین موجد حق را زایل نموده است در خاتمه و با عنایت به دلایل متعدد عنوان شده و در جهت حفظ حقوق عده کثیری از کارکنان مستضعف که تنها امید آنان تامین سرپناهی برای خود می باشد تقاضای صدور حکم بر اعلام بطلان بندهای 3 و 4 توافق نامه مورد اشاره را دارد و در جلسه مورخه 26/10/1392 دادگاه و در پاسخ به لایحه شهرداری مثبوت به شماره 920302303 مورخ 26/10/92 توضیح داده 1- ایراد بر اینکه سمت اینجانب به عنوان وکیل در ستون دادخواست و منضمات ملاحظه نشده مردود است چه در ستون مربوط در دادخواست به وکالت نامه ها استناد شده و این دو وکالت نامه یکی مربوط به وکالت همکار محترم آقای ب. به وکالت از خواهان است و با توجه به اختیارات مندرج در وکالت نامه ایشان مبنی بر توکیل به غیر اینجانب مع الواسطه وکیل خواهان شده ام 2- در خصوص ادعای دیگر خوانده مبنی بر اینکه خواهان شخصیت مستقلی در طرح دعوی ندارد به عرض می رساند که خواهان در طرح دعوی ذی نفع است چه شرکت تعاونی دارای شخصیت حقوقی مستقل است و آنچه خواسته خواهان بوده اعلام بطلان دو بند از صورت جلسه تنظیمی میان همان شرکت تعاونی و شهرداری است لذا به همان جهت و دلیلی که شهرداری با شرکت تعاونی کارکنان گمرک مبادرت به تنظیم صورت جلسه نموده است طرح دعوی بر بطلان دو بند مذکور از صورت جلسه نیز در صلاحیت همان تنظیم کننده صورت جلسه است 3- اینکه خوانده محترم اعلام نموده است که صورت جلسه شماره 22194 -21/5/88 موکول به اخذ مصوبه شورای اسلامی شهر گردیده و این مرجع هم موافقت خود را با صورت جلسه مذکور اعلام داشته تاثیری در ماهیت ندارد چه به حکایت صورت جلسه مرقوم و قسمت صدر آن شهرداری محترم شهریار مبادرت به تنظیم صورت جلسه نموده است و از طرفی چون خواسته اعلام بطلان دو بند از صورت جلسه مرقوم است دعوی مالی تلقی نمی شود که تقویم شود چون اعلام دو بند از صورت جلسه اصولا قابلیت تقویم ندارد لیکن در ماهیت همچنان که در دادخواست تقدیمی به عرض رسیده است شهرداری پس از رسیدگی مدارک تقدیمی شرکت تعاونی مسکن و تایید انطباق درخواست تفکیک با مقررات و قوانین حاکم درخواست را پذیرفته است و پس از قبولی درخواست به صورت یک طرفه اراده خویش را تحمیل کرده است و به عبارتی دیگر آنچه خوانده در لایحه خویش آورده است که محل دارای کاربری ورزشی بوده است برخلاف مندرجات صورت جلسه ماده 22194 است چه در آن صورت جلسه بالصراحه قید شده است که درخواست تفکیک در انطباق کامل با موازین و ضوابط و مقررات شهرسازی است (بند 1 صورت جلسه) ازاین روی ادعای مطرح شده در لایحه برخلاف مندرجات و اقرار شهرداری بر قانونی بودن درخواست است 4- خوانده محترم در بخش دیگر از لایحه به اصل همبستگی عوضین در صورت جلسه استناد کرده اند و حال آنکه آنچه مورد بحث است این است که در صورت جلسه مرقوم بدون رعایت تعادل و عوض در قبال عمل به تکلیفی که به عهده شهرداری است مرجع مرقوم بدون رعایت اصل مدیونیت شرکت تعاونی مسکن گمرک بدون هیچ سبب قانونی و جهت شرعی مبادرت به اندارج دو بند مذکور نموده که این امر از مصادیق دارا شدن ناعادلانه است چه آنچه متعاقب عملی بدون سبب با تحمیل از سوی شهرداری صورت گرفته و از رضای طرف ناشی نشده از مصادیق ایفاء نارواست با توجه به اینکه خوانده محترم در لایحه خویش به اصل چهل و هفتم قانون اساسی استناد کرده است اعلام می دارد که در جایی که اصل چهلم قانون اساسی جمهوری اسلامی مقرر داشته است که «هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر قرار دهد»; بنا به قاعده اولویت هیچ شخصی نمی تواند عمل به تکلیف قانونی خویش را موجب اضرار غیر قرار دهد ازاین روی ش. در دو بند مورد اشاره در صورت جلسه برخلاف قاعده اقدام در قبال عمل به تکلیف ذاتی خود بر مال غیر مستولی شده و این امر برخلاف قاعده لاضرر هم می باشد 5- اینکه خوانده محترم در لایحه مطرح نموده اند که در ماده 101 اصلاحی مصوب سال 90 می توانند بخشی از زمین را به عنوان سرانه خدمات عمومی تملک نمایند به عرض می رساند که مطابق ماده 4 قانون مدنی اثر قانونی نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ماقبل خود اثر ندارد مگر اینکه در خود قانون مقررات خاص نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد»; لذا استناد به ماده 101 اصلاحی نه تنها مثبت ادعای خوانده نیست بلکه دقیقا حکایت از آن دارد که ماده 101 اصلاحی پس از سال 1390 معتبر است و در زمان حکومت ماده 101 سابق (که صورت جلسه مورد اشاره مربوط به آن زمان است) هیچ اختیاری به شهرداری ها تفویض نشده بود تا بتوانند در قبال عمل به تکلیف خود بخشی از ملک غیر را تملک نمایند به علاوه چون مطابق ماده 4 قانون مدنی در ماده 101 اصلاحی نحوه عمل سابق در اجرای ماده 101 هیچ اشاره ای نشده است این امر موید آن است که تا سال 1390 شهرداری ها به هیچ عنوان مجاز به تحمیل اراده خود و اندراج بندهای مبنی بر تکلیف متقاضی تفکیک به واگذاری بخشی از ملک خود نبوده اند همچنین اضافه می نماید که مقررات ماده 101 قانون شهرداری ها از مقررات امری است و لذا توافق مطابق ماده 10 قانون مدنی که مورد استناد خوانده است به هیچ وجه به موضوع صادق نیست چه در ماده مرقوم قراردادهایی نافذ و معتبرند که مخالف قانون نباشد درحالی که در مانحن فیه درعین حال که شهرداری در صورت جلسه 22194 درخواست تفکیک را منطبق با مقررات دانسته برخلاف رضای شرکت تعاونی و برخلاف قانون امری (که ناظر به تکلیف قانونی نهادی عمومی است) اراده خود را به صورت یک طرفه به آنان تحمیل کرده است که این مسیله برخلاف همه قواعد ذکرشده و نیز خلاف اصل تسلیط است و آراء متعدد هییت عمومی دیوان عدالت اداری که به تعدادی از آن ها در دادخواست تقدیمی اشاره شده است تصمیمات شهرداری ها شورای شهر و حتی شورای عالی شهرسازی را مشعر بر تکلیف به واگذاری بخشی از زمین در قبال تفکیک برخلاف اصل تسلیط و نامشروع دانسته است و در پاسخ به نوشته نماینده حقوقی ش. در صورت جلسه دادگاه توضیح داده در خصوص آنچه نماینده محترم شهرداری مرقوم داشته اند به عرض می رساند که این سخن عجیب است که خود خواهان باید شخصا ادعا نماید و وکیل وی نمی تواند به وکالت از سوی موکل طرح دعوی نماید اما در خصوص اینکه اعلام داشته اند شهرداری با شرکت تعاونی مسکن خواهان معامله نموده است این سخن هم فاقد وجه قانونی است و به لحاظ ماهیت مردود است چه شهرداری بنگاه تجاری نیست تا بتواند با متقاضیان تفکیک معامله نماید بلکه شهرداری به موجب قانون در مقام عمل به تکلیف قانونی خود یا درخواست را مطابق قانون می داند که بر آن اساس مبادرت به تفکیک می نماید و یا درخواست را غیرقانونی تلقی می نماید و در مانحن فیه بنا به اقرار مندرج در صورت جلسه مورد اشاره درخواست تفکیک کاملا منطبق با موازین و مقررات بوده لذا انجام معامله در این خصوص برخلاف قانون و برخلاف صلاحیت ذاتی شهرداری است ش. طی لایحه مثبوت به شماره 920302303 -26/10/1392 اجمالا پاسخ داده 1- در ستون دادخواست به وکالت نامه ایشان اشاره نشده (وکیل خواهان) و لذا وجود رابطه وکالت و حدود اختیارات وکیل محترم برای شهرداری مشخص نیست 2- پلاک ثبتی 354 فرعی از 47 اصلی مربوط به یک قطعه زمین به مساحت 530282 مترمربع است که مساحت 67/65420 مترمربع آن در حریم ایستگاه تقلیل فشار گاز قرار گرفته و 22980 مترمربع آن نیز در حریم راه قرار دارد و الباقی آن نیز با تنظیم اسناد مشاعی بنام اعضاء تعاونی موصوف انتقال رسمی یافته است که در این صورت خواهان به عنوان شخصیت حقوقی مستقل مالکیتی در زمین موصوف نداشته و ندارد 3- حسب صراحت و دلالت مندرجات بند 13 صورت جلسه توافق شماره 22194-21/5/88 مستند تنظیم صورت جلسه مرقوم ایفاء اعتبار آن موکول به اخذ مصوبه شورای اسلامی شهر و تایید آن از سوی کمیسیون مغایرت های اساسی مستقر در استانداری تهران گردیده 4- در صورت عدم پذیرش ایرادات مذکور باید خواسته تقویم گردد که تقویم نشده است 5- وکیل خواهان به شرح منعکس در متن دادخواست تقدیمی ادعای خلاف شرع بودن صورت جلسه توافق را داشته و آن را برخلاف قاعده تسلیط تلقی کرده است درصورتی که چنین نمی باشد صورت جلسه مرقوم با تکیه بر اصل حاکمیت اراده و اصل آزادی قراردادها مسبوق به سابقه می باشد و این امر خلاف مقررات شرع نبوده و نیست 6- و استناد به آرایی از هییت عمومی دیوان عدالت اداری ارتباط به خواسته خواهان ندارد 7- از مطالعه متن صورت جلسه توافق ملاحظه می گردد که نه تنها در صورت جلسه مرقوم قواعد آمرانه ای خلاف نص صریح قوانین موضوعه و نظم عمومی و اخلاق حسنه وضع نگردیده که به موجب سلب و تحریر حقوق مالکانه خواهان گردد بلکه همه پیشنهادات ازجمله درج مفاد بند 3 و 4 صورت جلسه متکی به درخواست و توافق مالک با شهرداری بوده و تملیک قسمتی از اراضی اشخاص اعم از حقیقی یا حقوقی در قبال تفکیک و تغییر کاربری به عنوان سرانه خدمات عمومی به منظور ارایه خدمات آموزشی بهداشتی انتظامی و فضای سبز و غیره جهت تامین رفاه شهروندان که با رضایت کامل مالک یا مالکین بنا بر اصل حاکمیت اراده انجام می شود و ازجمله استثنایات قاعده تسلیط و لاضرر است و در نهایت مدعی معامله بین خواهان و شهرداری شده و با استناد به ماده 101 قانون شهرداری دریافت اراضی را توسط شهرداری مجاز دانسته است دادگاه با بررسی اوراق و محتویات پرونده و ملاحظه لایحه تقدیمی از سوی ش.اولا: در خصوص ایراد شهرداری به وکالت وکیل خواهان نظر به اینکه در ستون مربوط به دادخواست به وکالت نامه ها استناد شده و دو فقره وکالت نامه پیوست دادخواست گردیده یکی مربوط به وکیل خواهان با حق توکیل به غیر و دومی به وکیل مع الواسطه لذا این ایراد به نظر دادگاه وارد نبوده و مردود اعلام می گردد. ثانیا: در خصوص ایراد دیگر خوانده مبنی بر اینکه خواهان شخصیت حقوقی مستقلی در طرح دعوی ندارد نظر به اینکه شهرداری با ذی سمت دانستن ش. مبادرت به تنظیم صورت جلسه مستند دعوی نموده و خوانده در بند 7 لایحه دفاعیه در پاسخ به دادخواست خواهان در جهت اثبات صحت صورت جلسه به مالکیت خواهان استناد نموده و توضیح داده (همه پیشنهادات ازجمله درج مفاد بندهای 3 و 4 صورت جلسه متکی به درخواست و توافق مالک با شهرداری...) بوده و مالک را ش. معرفی نموده است پس چگونه می شود با ذی سمت دانستن خواهان مبادرت به تنظیم صورت جلسه با وی نموده و در لایحه تقدیمی برای اثبات صحت مفاد صورت جلسه به مالکیت خواهان استناد کرده و از سوی دیگر شرکت تعاونی مرقوم را ذی سمت در اقامه دعوی ندانست لذا به همان جهت و دلیلی که شهرداری با شرکت تعاونی مسکن کارکنان گمرک مبادرت به تنظیم صورت جلسه نموده به همان دلیل شرکت تعاونی مسکن کارکنان گمرک ذی سمت در طرح دعوی مبنی بر اعلام بطلان بندهای 3 و 4 صورت جلسه بوده و ایراد ش. در این قسمت وارد نبوده و مردود اعلام می گردد ثالثا: در ماهیت دفاعیات ش. به جهات و استدلال ذیل فاقد وجه قانونی و قابل پذیرش نمی باشد زیرا دفاعیات و اقدامات شهرداری در وجدان عمومی ناعادلانه بوده و تملک املاک مردم بدون سبب یا به سبب غیر قانون و بلاعوض برهم زننده نظم عادلانه در جامعه است در طول تاریخ حیات بشری بر این کره خاکی شاید کمتر آرمانی به اندازه عدالت مورد تقدیس و اقدام بشریت بوده است آرمانی که رسولان الهی مردم را به آن فراخوانده اند مصلحان اجتماعی در تحقق آن کوشیده اند و اهل علم در ستایش آن قلم ها فرسوده اند تحقق عدالت اجتماعی را اگر نتوان تنها هدف حقوق نامید بی تردید مهم ترین هدف آن است که حقوق به عنوان تنظیم کننده روابط اجتماعی که رسالت خود را تامین نظمی عادلانه در جامعه می بیند ابزارهایی درون خود دارد تا هر کس را در جای خود قرار دهد و به هر کس آن میزان عطا کند که شایستگی آن را دارد درواقع مذهب یا اخلاق عرف و عادت و قانون و... هر یک به نوبه خود میزان استحقاق افراد را در جامعه معین می سازند و عدول و زیاده خواهی به آنچه در این نظام تعریف می شود در وجدان عموم ناعادلانه جلوه می کند و دستگاه عدالت گستر نیز آن را بر نمی تابد بسیاری از نهادهای حقوقی چنین غایتی را در خود دارند اگر گفته می شود به دیگران ضرر نزنید بر مال دیگران به ناحق دست درازی نکنید بدان دلیل است که وجدان اجتماعی چنین اعمالی را خروج از منش عادلانه می پندارد و نظام حقوقی که می خواهد ابزارهایی را برای مقابله با آن در درون خود سازمان دهد منع تحصیل نامشروع ثروت را نیز از همین زمره تلقی می نماید اینکه هیچ کس نباید به طور نامشروع بر دارایی خویش بیفزاید و به اموال دیگران بلاسبب یا به سبب غیرقانونی دست درازی نکند گذاره ای است که وجدان اجتماعی به بداهت آن را درمی یابد و تخطی از آن را خروج از منطق عدالت می پندارد حقیقت آن است که قاعده دارا شدن بدون سبب و یا به سبب غیرقانونی نیز در منابع ما جایگاه خاص دارد که همگی گویای مفهوم کلی این قاعده است مطابق رویه غالب در حقوق دارا شدن بلاجهت یا به جهت غیرقانونی به موارد زیر اطلاق می شود: الف انتقال مال کسی به دیگری بدون سبب قانونی تملک یا به سبب غیرقانونی و... که در همین معنا در فقه اکل مال به باطل به کاررفته است در قانون مدنی مواد متعددی وجود دارد که می توان اندیشه کلی جلوگیری از استیفای نامشروع از کار یا مال دیگری را در آن دریافت و هدف تمامی قواعد و اصول مسلم فقهی و حقوقی جلوگیری از بر هم خوردن تعادل در نظم عادلانه اجتماعی و دست اندازی بر مال مردم بدون سبب یا به سبب غیرقانونی است 1- سوءاستفاده از حق در حقوق قراردادی از مصادیق بارز و آشکار دارا شدن بلاسبب و یا به سبب غیرقانونی و دارا شدن ناعادلانه است در خصوص قراردادی ازآنجاکه اصولا قرارداد محصول اراده طرفین آن تلقی می شود و برخورد اراده های آزاد به نفع های متضاد موجب ایجاد رعایت عدالت و انصاف در قرارداد می شود می توان مدعی بود که عدالت عین قراردادی است که اطراف آن منعقد می کنند ولی می توان گفت با توجه به وجود قدرت های سیاسی و حکومتی و نهادهای عمومی ازیک طرف و اشخاص حقیقی یا حقوقی (حقوق خصوصی) به عنوان ضعفا از طرف دیگر قرارداد را مامن امن جهت سوءاستفاده می توان مطرح کرد من جمله از قراردادهای مستعد سوءاستفاده قراردادهای متضمن شروط تحمیلی است امروزه ادارات و موسسات در تنظیم قراردادها و در روابط قراردادی بیشتر به دنبال جلب منفعت و رفع ضررند و تلاش می کنند با موقعیت برتر خویش شرایط خود را به طرف قرارداد مقبولانند و درواقع تحمیل کنند و منظور از شروط تحمیلی در قراردادها شروطی است که یکی از متعاقدین با سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی اجتماعی و یا سیاسی و یا حکومتی و یا موقعیت ویژه خویش بر طرف دیگر تحمیل می کند و با وصف مذکور عدالت معاوضی در قراردادها دچار چالش شده و قراردادها ظالمانه تنظیم گردد برای جلوگیری از سوءاستفاده قراردادی اولا اصل چهلم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشعار می دارد هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز منافع عمومی قرار دهد ثانیا: ماده 190 قانون مدنی ماهیت چنین قراردادی را کاملا متزلزل نموده است ماده 190 قانون مدنی می گوید برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است 1- قصد طرفین و رضای آن ها 2- اهلیت طرفین 3- موضوع معین که مورد معامله باشد 3- مشروعیت جهت معامله قصد طرفین و رضای آن ها به عنوان شرط اساس صحت معامله در بند 1 ماده 190 قانون مدنی شمرده شده و آنچه شرط اساس عقد است قصد و رضای هر دو طرف است بنابراین اگر یکی از دو طرف عقد فاقد قصد و یا رضا باشد عقد مزبور قانونا دارای اعتبار نخواهد بود با در نظر گرفتن نقش متفاوت قصد و رضا در عقد و تفاوت وضعیت عقد فاقد هر یک از این دو و احکام و مقررات مربوطه در مواد 191 به بعد قانون مدنی روشن می شود که قصد و رضا و ماهیت متفاوت است ونیز هر یک از این دو در حقیقت تشکیل دهنده یک عنصر از عناصر لازم برای اعتبار عقد می باشد قانون مدنی ابتدا با ذکر دو عنوان «قصد طرفین و رضای آن ها»; بند یک ماده 190 آن دو را از هم جدا کرده و سپس در موارد بعدی آثار و احکام متفاوت آن ها را بیان داشته است قانون گذار در ماده 191 قانون مدنی اثر خلاقیت و سازندگی عقد را برای قصد انشا شناخته و در مواد بعدی نحوه ابراز آن را تعیین کرده است و در ماده 194 لزوم توافق قصد طرفین را به عنوان شرط صحت عقد بیان داشته و سپس در ماده 195 این قانون عقد فاقد قصد را باطل اعلام کرده است اثر رضا و سببیت آن برای نفوذ عقد و عدم نفوذ مکره در موارد محقق اکراه در مواد 199 و مواد مربوطه دیگر مقرر گردیده است با ملاحظه تفاوت قصد و رضا در آثار و احکام مذکور در بالا و به خصوص وضعیت عقد نافذ هر یک از آن دو به روشنی می توان دریافت که علاوه بر جدا بودن ماهیت قصد و رضا هر یک از این دو در قانون در حقیقت یک شرط (به معنی اعم) مستقل عمد (قصد شرط صحت و رضا شرط نفوذ آن) می باشد اگرچه هر دو آن ها در یک بند از ماده 190 قانون مدنی آورده شده است ازآنجاکه رضای طرفین شرط نفوذ عقد است بنابراین عقد باید در صورت فقدان رضای یکی از طرفین غیر نافذ باشد عقد غیر نافذ در عالم حقوق موجود اعتباری ناقص چون یک اسکلت بی روح است که هرگاه نقص آن با تنفیذ بعدی طرف ناراضی یعنی با اعلام رضای او پس از انشای عقد بر طرف شود عقد نافذ کامل می شود و آثار قانونی آن جریان پیدا می کند و اگر شخص ناراضی عدم رضایت خود را بعدا اعلام کند آن موجود ناقص اعتباری هم نابود می شود مطابق اصول و قواعد شهرداری ازجمله نهادهای عمومی می باشد و وظیفه ذاتی و اصلی شهرداری ها برقراری حسن انتظام خدمات شهری و تامین نظم عمومی در شهرسازی است و در قرارداد مستند دعوی ش.با استفاده از موقعیت برتر خویش بدون دادن عوض و برای انجام تکلیف قانونی اراده خویش را بر خواهان تحمیل و قراردادی را برخلاف عدالت ظالمانه در تملک بلاعوض بخشی از ملک خواهان تنظیم نموده که با توجه به وضعیت برتر شهرداری در تحمیل اراده به استناد ماده 190 قانون مدنی ماهیت قرارداد را به لحاظ فقدان رضا که از شرایط اساسی صحت معامله است را متزلزل نموده است و ازآنجاکه رضای طرفین شرط نفوذ عقد است و عقد غیرنافذ در عالم حقوق به وجود اعتباری ناقص است و خواهان طی دادخواست تقدیمی عدم رضایت خود را به صراحت اعلام نموده است بنابراین دو شرط تحمیلی 3 و 4 صورت جلسه به لحاظ فقدان رضا بی اعتبار بوده و باطل و بلااثر می گردد بنابراین به استناد ماده 190 قانون مدنی صورت جلسه مستند دعوی به لحاظ تحمیل اراده و فقدان رضا در دو شرط تحمیلی مرقوم باطل است 2- قاعده تسلیط مالکیت از مفاهیمی است که تمام افراد جامعه از زمانی که قدرت تشخیص پیدا می کنند به صورت ارتکازی و به نحو اجمال با آن آشنا بوده و به استناد آن مال خود را به هر شکلی که دوست دارند مورد استفاده قرار می دهند و تحدید این حق و ممانعت از اعمال آن را به طور طبیعی نمی پذیرند حقوقدانان برای مالکیت سه وصف اساسی را ذکر می کنند که عبارت است از جامع بودن انحصاری بودن و دایمی بودن 1- ویژگی جامع بودن آن است که مالک می تواند هرگونه انتفاعی را از ملک خود ببرد و در آن هر نوع تصرفی بکند مگر این که قانون موردی را منع کرده باشد پس اصل در مالکیت اباحه است و تحریم و ممنوعیت استثناء است و در استثناء نیز نیازمند نص خاص هستیم و در تفسیر چنین نصی تفسیر موسع جایز نیست ویژگی جامع بودن حق مالکیت را می توان از قانون مدنی استنباط کرد ماده 30 قانون مدنی مقرر می دارد هر مالکی نسبت به ملک خود حق هرگونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده است 2- انحصاری بودن مالکیت با توجه به ویژگی مطلق بودن مالکیت مالک در حدود قانونی و مشروع حق تصرف و استفاده از ملک خود را دارد و می توان گفت همان گونه که مالک می تواند به هر نحو از مال خود استفاده کند می تواند مانع تصرف و انتفاع دیگران از ملک خود شود حتی اگر این تصرف و انتفاع موجب ضرر او نشود زیرا مقتضای اطلاق مالکیت و احترام به اختیارات مالک آن است که هیچ کس حق ندارد بدون اجازه مالک در ملک او تصرف کند یا از آن بهره برداری نماید (حرمت ماله کحرمت دمه) 3- دایمی بودن مالکیت در بحث اوصاف حق مالکیت جامع بودن یکی از اوصاف اساسی شمرده شد که به موجب این وصف مالک می تواند هر نوع تصرف و انتفاعی را نسبت به ملک خود داشته باشد ماده 30 قانون مدنی به طور مسلم بازگو کننده این ویژگی است حق مالکیت در تدوین ماده 30 قانون مدنی به طور مستقیم قاعده تسلیط در فقه مدنظر بوده قاعده تسلیط که از آن به قاعده تسلط و قاعده سلطنت نیز تعبیر می شود بیان کننده این معنی است مفاد قاعده تسلیط دارای دو جنبه اثباتی و سلبی است اول جنبه اثباتی جامع بودن حق مالکیت به استناد قاعده تسلیط شامل موارد تصرف و زمان و استمرار آن نیز می شود دوم: جنبه سلبی تصرفات دیگران در اموال مالک بودن اذن و رضایت او یا منع و مزاحمت آن نسبت به تصرفات او هم موضوع حکم تکلیفی است و هم موضوع حکم وضعی است ازنظر تکلیفی مزاحمت و تصرفات دیگران ممنوع و غیر مشروع است و ازنظر وضعی مزاحم ضامن و مسیول جبران خسارت است به موجب ماده 30 قانون مدنی و قاعده تسلیط تملک و دست درازی به مال غیر ممنوع و دارا شدن بلاسبب و یا سبب غیرقانونی و بلاعوض و اکل مال به باطل است و مال حاصل از اسباب باطل کنایه از فساد آن نزد شارع و عدم تاثیر آن در نقل و انتقال است بنابراین مالکیت خصوصی افراد بر طبق قاعده تسلیط مصون از هرگونه تعرض است و تنها مجوز تحدید این مالکیت مصالح اجتماعی است تامین مصالح اجتماعی به حکومت ها و نهادهای عمومی اجاره می دهد به حقوق افراد دست اندازی بکنند و آن را محدود نمایند در قرارداد مستند دعوی به هیچ ضرورت و مصلحت اجتماعی استناد نشده است و تنها استناد خوانده در تملک بخشی از ملک خواهان به استناد بندهای 3 و 4 قرارداد ماده 101 قانون شهرداری است ماده 101 قانون شهرداری مصوب 27/11/1345 می گوید اداره ثبت اسناد و دادگاه ها مکلف اند در موقع تقاضای تفکیک اراضی محدوده شهر و حریم آن عمل تفکیک را طبق نقشه ای انجام دهند که قبلا به تصویب شهرداری رسیده باشد نقشه ای که مالک برای تفکیک زمین خود تهیه می نماید و برای تصویب به شهرداری در قبال رسید تسلیم می کند باید حداکثر ظرف دوماه از طرف شهرداری تفکیک قطعی آن معلوم و کتبا به مالک ابلاغ شود درصورتی که در موعد مذکور شهرداری تصمیم خود را به مالک اعلام ننماید مراجع مذکور در فوق مکلف اند پس از استعلام از شهرداری طبق نقشه ای که مالک ارایه می نماید عمل تفکیک را انجام دهند (معابر و شوارع عمومی که در شهر تفکیک از اراضی احداث می شود متعلق به شهرداری است و شهرداری در قبال آن به هیچ عنوان وجهی به صاحب آن پرداخت نخواهد کرد) صورت جلسه مستند دعوی در مورخه 24/4/1388 و در زمان حکومت ماده 101 قانون شهرداری مصوب 27/11/1345 تنظیم شده است و در ماده قانون مرقوم هیچ اختیاری به شهرداری جهت تحدید مالکیت اشخاص و تملک بلاعوض ملک غیر در قبال عمل به تکلیف قانونی خود تفویض نشده است و استناد ش.به ماده 101 قانون شهرداری اصلاح شده در سال 1390 قابل پذیرش نیست زیرا مطابق ماده 4 قانون مدنی اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ماقبل خود اثر ندارد مگر این که در خود قانون مقررات خاصی به این موضوع اتخاذ شده باشد لذا استناد به ماده 101 اصلاحی 1390 نه تنها مجوز تملک ملک خواهان در مورخه 24/4/1388 و مثبت ادعای خوانده نمی باشد بلکه مثبت ادعای خواهان و حکایت از آن دارد که تنها در ماده 101 اصلاحی اجازه دریافت سرانه از املاک مردم در زمان تفکیک یا افراز صادر شده است و تاکنون در قوانین و مقررات دیگر مجوزی به شهرداری برای تملک اراضی مردم صادر نشده و از سوی شهرداری ارایه نگردیده است مطابق اصول و قواعد شهرداری ازجمله نهادهای عمومی می باشد و وظیفه ذاتی و اصلی شهرداری ها برقراری حسن انتظام خدمات شهری و تامین نظم عمومی در شهرسازی است ازاین روی این مرجع قانونا مکلف است به درخواست های شهروندان در امور مرتبط به وظیفه خود رسیدگی نماید یکی از امور مرتبط با وظیفه شهرداری ها درخواست تفکیک اراضی برای تامین مسکن است که نحوه رسیدگی به آن در ماده 101 قانون شهرداری (مصوب 1334 که در زمان تنظیم توافقنامه مورد اشاره بر آن حکومت می کرده است) بیان شده آنچه در مالکیت شهرداری قرار می گیرد صرفا معابر وشوارع عمومی حادث بر اثر تفکیک اراضی است ولا غیر و شهرداری بنگاهی اقتصادی و تجاری نیست تا اصولا بتواند با خواهان قرارداد معاوضی تنظیم کند و به موجب آن قرارداد در قبال عمل به وظیفه اداری خود درخواست معوض به صورت تملک بخشی از آن زمین را نماید و تملک بخشی از ملک خواهان به استناد قرارداد مستند دعوی تحمیل اراده به خواهان و تملک بلاعوض و بلاجهت و بدون مجوز قانونی است رای شماره 563 هییت عمومی دیوان عدالت اداری به صراحت می گوید (با توجه به حکم مقرر در ماده 4 قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مبنی بر اینکه دریافت هرگونه وجه کالا و یا خدمات تحت هر عنوان از اشخاص حقیقی یا حقوقی توسط وزارتخانه ها موسسات و شرکت های دولتی غیر از مواردی که در مقررات قانونی مربوط تعیین شده است یا می شود ممنوع است و با وحدت ملاک از آراء هییت عمومی دیوان عدالت اداری به شماره دادنامه های 48-1378 /2/25 386 -1381 /10/29 و 216-1385/4/11 تعلیق وظیفه شهرداری در باب ارسال پیشنهاد تغییر کار بری اراضی مردم به کمیسیون ماده 5 قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران به شرط واگذاری رایگان قسمتی از اراضی اشخاص برخلاف اصل تسلیط و اعتبار حرمت مالکیت مشروع اشخاص است) و مصوبات شوراهای اسلامی با این استدلال ابطال گردیده است و در ما نحن فیه علاوه بر اینکه شهرداری طی فیش های ارایه شده از سوی خواهان مبلغ حدود یک میلیارد تومان بابت عوارض تفکیک از خواهان دریافت نموده است در ازای ارسال درخواست خواهان به کمیسیون ماده 5 قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری با تحمیل دو بند 3 و 4 صورت جلسه مستند دعوی بخشی از ملک خواهان را به رایگان تملک نموده است و این تملک برخلاف قانون واصل تسلیط بوده و باطل و بلااثر است 3- قاعده لاضرر این قاعده در شرع در موردی وضع شد که شخص از حق مالکیت خود با سوءنیت به ضرر غیر استفاده می کرد ولی فقها آن را محدود به موردش نکرده و به موارد دیگر سرایت دارند مورد استفاده از این قاعده در فقه در دو مورد است اول احکام ناظر بر روابط انسان و خداوند دوم: در احکام ناظر به روابط افراد با یکدیگر و روابط افراد با مراجع قدرت عمومی است ممنوعیت ضرر رساندن به خود یا به دیگران حکمی است که تحت مستقلات عقلیه قرار می گیرد و عقل بدون هیچ واسطه ای حکم به قبیح بودن و لزوم ترک آن می کند به بیان دیگر عقل در رسیدن به نتیجه ای که حاصل یک قیاس منطقی است مستقل عمل می کند یعنی هیچ یک از صغری و کبری به عنوان یکی از دو رکن قیاس شرعی نیست بعد از حکم عقل به قبیح بودن ضرر رساندن به دیگری بر طبق قاعده ملازمه کشف می شود که شرع نیز چنین حکمی دارد زیرا مراد از عقل در این قاعده عقل عملی است مانند حسن عدل و قبح ظلم بزرگ ترین ضرری که تحت عنوان ظلم قرار گرفته و مورد مذمت واقع شده تملک اموال و املاک مردم بدون عوض و بدون مجوز قانونی و به موجب سبب غیرقانونی است آنچه می تواند قاعده تسلیط و لاضرر را محدود کند آن هم با حفظ حقوق مالک محدودیت های ناشی از ضرورت اجتماعی است مانند تعریض خیابان و قاعده اضطرار باقاعده دیگری تحت عنوان قاعده الضرورات تتقدر بقدرها نیز محدود می شود آنچه را ضرورت مباح کرده به اندازه ضرورت در نظر گرفته می شود بهر حال مسلم است که حاکم اسلامی می تواند در اداره جامعه و حل مشکلات اجتماعی و مبارزه با معضلات اقتصادی و تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی و به طورکلی هر آنچه به انضباط و نظام جامعه مربوط می شود از قواعد و احکام ثانونی به عنوان ابزارکار بهره گیرد و به عبارت دیگر عسر وجرح عمومی نهادهای عمومی و یا دولت را وادار به تحدید مالکیت می کند و بدون عسر و حرج عمومی و اضطرار اجتماعی دولت و یا نهادهای عمومی حق تملک املاک مردم را نداشته و تنظیم قرارداد تحمیلی بدون عوض آن هم در راستای انجام تکلیف قانونی ضرورت اجتماعی و یا عسر و حرج عمومی محسوب نشده و مجوز تملک املاک مردم نخواهد شد و از مصادیق بارز ضرر بوده که به دستور قاعده لاضرر ممنوع اعلام شده است و دادن عنوان معامله و یا هر عنوان دیگر به قرارداد بدون سبب قانونی مجوز تملک بخشی از ملک خواهان بلاعوض و رایگان آن هم در اجرای وظیفه قانونی نبوده و با عنایت به اعتبار اصل تسلیط و مالکیت مشروع و قوانین مربوط به نحوه تملک اراضی و املاک اشخاص و اینکه شهرداری و یا هر نهاد دیگر بدون مجوز قانونی اختیار سلب مالکیت مشروع اشخاص و یا الزام آنان به واگذاری قسمتی از زمین به طور رایگان و یا پرداخت قیمت معادل آن به منظور انجام وظیفه را ندارند و تحدید دایره اعمال حقوق مالکانه اشخاص و کاهش قلمرو آن بدون تمسک به حکم قانون گذار جواز قانونی ندارد و تمسک به سبب غیر قانون برای تملک رایگان املاک اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی ایجاد مشروعیت نمی کند لذا بنا به جهات و استدلال مرقوم دعوی خواهان به نظر دادگاه ثابت تشخیص و با رد دفاعیات غیر موجه و غیرمنطقی خوانده مستندا به مواد 30 و 190-191 و 365 قانون مدنی و قواعد و اصول مورد استدلال و آراء هییت عمومی دیوان عدالت اداری وحدت ملاک ماده 4 قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت و رای شماره 563 هییت عمومی دیوان عدالت اداری حکم به اعلام بطلان بندهای 3 و 4 صورت جلسه توافقات مورخ 24/4/1388 فیما بین خواهان و خوانده صادر و اعلام می نماید رای صادره حضوری ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه 3 دادگاه عمومی حقوقی شهریار ـ ابراهیمی آزاد

رای دادگاه تجدیدنظر استان
نظرباینکه دادنامه تجدیدنظر خواسته با توجه به محتویات پرونده مطابق مقررات قانونی صادر گردیده است و ادعای تجدیدنظرخواه قابل انطباق با شقوق ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 نمی باشد لذا اعتراض نامبرده غیرموجه تشخیص و به استناد ماده 35 قانون مذکور ضمن رد اعتراض دادنامه تجدیدنظر خواسته تایید میگردد. رای صادره قطعی است.
رییس شعبه 29 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه
حسینی دستجردی ـ احمدی

قاضی:
احمدی , محمد رسول ابراهیمی آزاد , حسینی دستجردی

منبع
سامانه ملی آرای قضایی

مواد مرتبط با این رای

ماده 975 - محکمه نمی تواند قوانین خارجی و یا قراردادهای خصوصی را که بر خلاف اخلاق حسنه بوده و یا به واسطه ی جریحه دار کردن احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب می شود به موقع اجرا گذارد اگر چه اجرای قوانین مزبور اصولا مجاز باشد.

مشاهده ماده 975 قانون مدنی

ماده 190 - برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است: 1 - قصد طرفین و رضای آن ها. 2 - اهلیت طرفین. 3 - موضوع معین که مورد معامله باشد. 4 - مشروعیت جهت معامله.

مشاهده ماده 190 قانون مدنی

ماده 4 - اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ماقبل خود اثر ندارد مگر این که در خود قانون مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد.

مشاهده ماده 4 قانون مدنی

ماده 10 - قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.

مشاهده ماده 10 قانون مدنی

ماده 191 - عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.

مشاهده ماده 191 قانون مدنی

ماده 30 - هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد.

مشاهده ماده 30 قانون مدنی

ماده 365 - بیع فاسد اثری در تملک ندارد.

مشاهده ماده 365 قانون مدنی

ماده 55 - وظایف شهرداری به شرح ذیل است: 1 - ایجاد خیابان ها و کوچه ها و میدان ها و باغهای عمومی و مجاری آب و توسعه معابر در حدود قوانین موضوعه. 2 - تنظیف و نگاهداری و تسطیح معابر و انهار عمومی و مجاری آب ها و فاضلاب و تنقیه قنوات مربوط به شهر و تامین آب و روشنایی به وسایل ممکنه. تبصره 1 - سد معبر عمومی برای کسب یا سکنی یا هر عنوان دیگر ممنوع است و شهرداری ها موظفند از آن جلوگیری کنند. تبصره 2 - تنظیم و وضع مقررات مربوط به تولید و توزیع و فروش نیروی کلیه برق ها و تعیین نرخ آن در شهر ها با شهرداری است. تبصره 4 - شهرداری مکلف است محلهای مخصوصی برای تخلیه زباله و نخاله و فضولات ساختمانی و مواد رسوبی و فاضلاب ها و نظایر آن ها تعیین و ضمن انتشار آگهی به اطلاع عموم برساند. محلهای تخلیه زباله باید خارج از محدوده شهر تعیین شود و محل تاسیس کارخانجات تبدیل زباله به کود به تشخیص شهرداری خواهد بود. رانندگان وسایل نقلیه اعم از کندرو و یا موتوری مکلفند آن ها را فقط در محلهای تعیین شده از طرف شهرداری خالی نمایند. مجازات متخلفین طبق ماده 276 قانون کیفر عمومی تعیین می شود. در صورت تخلف مراتب هر بار در گواهینامه رانندگی متخلف قید و اگر ظرف یک سال سه بار مرتکب همان تخلف شود بار سوم به حداکثر مجازات خلافی محکوم و گواهینامه او برای یک سال ضبط می شود و در همان مدت از رانندگی ممنوع خواهد بود. به تخلفات مزبور در دادگاه بخش رسیدگی خواهد شد. (الحاقی 1352/5/17) 3 - مراقبت و اهتمام کامل در نصب برگه قیمت بر روی اجناس و اجرای تصمیمات انجمن نسبت به ارزانی و فراوانی خواربار و مواد مورد احتیاج عمومی و جلوگیری از فروش اجناس فاسد و معدوم نمودن آن ها. 4 - مراقبت در امور بهداشت ساکنین شهر و تشریک مساعی با موسسات وزارت بهداری در آبله کوبی و تلقیح واکسن و غیره برای جلوگیری از امراض ساریه. 5 - جلوگیری از گدایی و واداشتن گدایان به کار و توسعه آموزش عمومی و غیره. بند 6 - اجرای تبصره 1 ماده 8 قانون تعلیمات اجباری و تاسیس موسسات فرهنگی و بهداشتی و تعاونی مانند بنگاه حمایت مادران و نوانخانه و پرورشگاه و درمانگاه و بیمارستان و شیرخوارگاه و تیمارستان و کتابخانه و کلاسهای مبارزه با بیسوادی و کودکستان و باغ کودکان و امثال آن در حدود اعتبارات مصوب و همچنین کمک به این قبیل موسسات و مساعدت مالی به انجمن تربیت بدنی و پیشاهنگی و کمک به انجمنهای خانه و مدرسه و اردوی کار. شهرداری در این قبیل موارد و همچنین در مورد موزه ها و خانه های فرهنگی و زندان با تصویب انجمن شهر از اراضی و ابنیه متعلق به خود با حفظ مالکیت به رایگان و یا با شرایط معین به منظور ساختمان و استفاده به اختیار موسسات مربوط خواهد گذاشت. (اصلاحی 27/11/1345) تبصره 1 - تبصره ماده 5 قانون نظارت در مصرف سهمیه فرهنگ از درآمد شهرداری ها مصوب 34. 3. 28 به قوت خود باقی است. (الحاقی 27/11/1345) تبصره 2 - تبصره 59 قانون بودجه سال 1339 کل کشور به قوت خود باقی است. (الحاقی 27/11/1345) 7 - حفظ و اداره کردن دارایی منقول و غیر منقول متعلق به شهر و اقامه دعوی بر اشخاص و دفاع از دعاوی اشخاص علیه شهرداری. 8 - برآورد و تنظیم بودجه و متمم بودجه و اصلاح بودجه و تفریغ بودجه شهرداری و تنظیم پیشنهاد برنامه ساختمانی و اجرای آن پس از تصویب انجمن شهر یک نسخه از بودجه مصوب و برنامه ساختمانی به وسیله فرماندار یا بخشدار به وزارت کشور ارسال می شود. شهرداری پایتخت مجاز است موارد مذکور در بند 8 ماده 55 و ماده 84 قانون شهرداری مصوب سال 1334 و مواد 54 و 111 قانون اصلاح پاره ای از مواد و الحاق مواد جدید به قانون شهرداری مصوب سال 1345 و همچنین تبصره 5 ماده 2 و مواد 15 - 16 - 22 و 31 قانون نوسازی و عمران شهری مصوب سال 1347 را پس از تصویب انجمن شهر به موقع اجرا بگذارد. (اصلاحی 07/04/1351) تبصره - وزارت کشور می تواند به هر یک از شهرداری ها که مقتضی بداند اجازه دهد تمام یا برخی از مواد و تبصره های مندرج در این بند را پس از تصویب انجمن شهر مربوط به موقع اجراء بگذارد. (اصلاحی 07/04/1351) بند 9 - انجام معاملات شهرداری اعم از خرید و فروش اموال منقول و غیرمنقول و مقاطعه و اجاره و استجاره پس از تصویب انجمن شهر با رعایت صلاح و صرفه و مقررات آیین نامه مالی شهرداری ها پیش بینی شده در این قانون. (اصلاحی 27/11/1345) 10 - اهداء و قبول اعانات و هدایا به نام شهر با تصویب انجمن. اعانات پرداختی به شهرداری یا موسسات خیریه از طرف وزارت دارایی جزء هزینه قابل قبول اعانه دهندگان پذیرفته می شود و اعانه دهنده نسبت به مبلغ اعانه ای که داده است از مالیات بر درآمد معاف می باشد. 11 - نظارت و مراقبت در صحت اوزان و مقیاس ها. 12 - تهیه آمار مربوط به امور شهر و موالید و متوفیات. 13 - ایجاد غسالخانه و گورستان و تهیه وسایل حمل اموات و مراقبت در انتظام امور آن ها. بند 14 - اتخاذ تدابیر موثر و اقدام لازم برای حفظ شهر از خطر سیل و حریق و همچنین رفع خطر از بنا ها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر عمومی و کوچه ها و اماکن عمومی و دالانهای عمومی و خصوصی و پر کردن و پوشاندن چاه ها و چاله های واقع در معابر و جلوگیری از گذاشتن هر نوع اشیاء در بالکن ها و ایوانهای مشرف و مجاور به معابر عمومی که افتادن آن ها موجب خطر برای عابرین است و جلوگیری از ناودان ها و دودکشهای ساختمان ها که باعث زحمت و خسارت ساکنین شهر ها باشد. (اصلاحی 27/11/1345) تبصره - در کلیه موارد مربوط به رفع خطر از بنا ها و غیره و رفع مزاحمت های مندرج در ماده فوق شهرداری پس از کسب نظر مامور فنی خود به مالکین یا صاحبان اماکن یا صاحبان ادوات منصوب ابلاغ مهلت دار متناسبی صادر می نماید و اگر دستور شهرداری در مهلت معین به موقع اجرا گذاشته نشود شهرداری راسا با مراقبت مامورین خود اقدام به رفع خطر یا مزاحمت خواهد نمود و هزینه مصروف را به اضافه صدی پانزده خسارت از طرف دریافت خواهد

مشاهده ماده 55 قانون شهرداری

ماده 101ـ ادارات ثبت اسناد و املاک و حسب مورد دادگاهها موظفند در موقع دریافت تقاضای تفکیک یا افراز اراضی واقع در محدوده و حریم شهرها از سوی مالکین عمل تفکیک یا افراز را براساس نقشه ای انجام دهند که قبلا به تایید شهرداری مربوط رسیده باشد. نقشه ای که مالک برای تفکیک زمین خود تهیه نموده و جهت تصویب در قبال رسید تسلیم شهرداری می نماید باید پس از کسر سطوح معابر و قدرالسهم شهرداری مربوط به خدمات عمومی از کل زمین از طرف شهرداری حداکثر ظرف سه ماه تایید و کتبا به مالک ابلاغ شود. بعد از انقضاء مهلت مقرر و عدم تعیین تکلیف از سوی شهرداری مالک می تواند خود تقاضای تفکیک یا افراز را به دادگاه تسلیم نماید. دادگاه با رعایت حداکثر نصابهای مقرر در خصوص معابر شوارع و سرانه های عمومی با اخذ نظر کمیسیون ماده (5) به موضوع رسیدگی و اتخاذ تصمیم می نماید. کمیسیون ماده (5) حداکثر ظرف دو ماه باید به دادگاه مذکور پاسخ دهد. در صورت عدم ارسال پاسخ در مدت فوق دادگاه با ملاحظه طرح جامع و تفصیلی در چهارچوب سایر ضوابط و مقررات به موضوع رسیدگی و رای مقتضی صادر می نماید. تبصره 1ـ رعایت حدنصابهای تفکیک و ضوابط و مقررات آخرین طرح جامع و تفصیلی مصوب در محدوده شهرها و همچنین رعایت حدنصابها ضوابط آیین نامه ها و دستورالعملهای مرتبط با قوانین از جمله قوانین ذیل در تهیه و تایید کلیه نقشه های تفکیکی موضوع این قانون توسط شهرداریها الزامی است: ـ مواد (14) و (15) قانون زمین شهری مصوب سال 1366 ـ قانون منع فروش و واگذاری اراضی فاقد کاربری مسکونی برای امر مسکن به شرکتهای تعاونی مسکن و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی مصوب سال 1381 ـ قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها مصوب سال 1374 و اصلاحات بعدی آن ـ قانون جلوگیری از خردشدن اراضی کشاورزی و ایجاد قطعات مناسب فنی ـ اقتصادی مصوب سال 1385 و اصلاحات بعدی آن ـ ماده (5) قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران و اصلاحات بعدی آن تبصره 2ـ در مورد اراضی دولتی مطابق تبصره (1) ماده (11) قانون زمین شهری مصوب سال 1366 اقدام خواهد شد. تبصره 3ـ در اراضی با مساحت بیشتر از پانصد مترمربع که دارای سند ششدانگ است شهرداری برای تامین سرانه فضای عمومی و خدماتی تا سقف بیست و پنج درصد (25%) و برای تامین اراضی موردنیاز احداث شوارع و معابر عمومی شهر در اثر تفکیک و افراز این اراضی مطابق با طرح جامع و تفصیلی با توجه به ارزش افزوده ایجاد شده از عمل تفکیک برای مالک تا بیست و پنج درصد (25%) از باقیمانده اراضی را دریافت می نماید. شهرداری مجاز است با توافق مالک قدرالسهم مذکور را براساس قیمت روز زمین طبق نظر کارشناس رسمی دادگستری دریافت نماید. تبصره 4ـ کلیه اراضی حاصل از تبصره (3) و معابر و شوارع عمومی و اراضی خدماتی که در اثر تفکیک و افراز و صدور سند مالکیت ایجاد می شود متعلق به شهرداری است و شهرداری در قبال آن هیچ وجهی به صاحب ملک پرداخت نخواهد کرد. در مواردی که امکان تامین انواع سرانه شوارع و معابر از زمین مورد تفکیک و افراز میسر نباشد شهرداری می تواند با تصویب شورای اسلامی شهر معادل قیمت آن را به نرخ کارشناسی دریافت نماید. تبصره 5 ـ هرگونه تخلف از موضوع این قانون در تفکیک یا افراز اراضی جرم تلقی شده و متخلفین طبق قانون مجازات اسلامی و قانون تخلفات اداری تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت. (اصلاحی 28/01/1390)

مشاهده ماده 101 قانون شهرداری

ماده 4 ـ دریافت هرگونه وجه کالا و یا خدمات تحت هر عنوان از اشخاص حقیقی و حقوقی توسط وزارتخانه ها موسسات و شرکتهای دولتی غیر از مواردی که در مقررات قانونی مربوط معین شده یا می شود. همچنین اخذ هدایا و کمک نقدی و جنسی در قبال کلیه معاملات اعم از داخلی و خارجی توسط وزارتخانه ها و موسسات دولتی و شرکتهای دولتی و موسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی موسسات و شرکتهایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر نام یا تصریح نام است و یا تابع قوانین خاص هستند ممنوع می باشد. به کتابخانه های دانشگاهها و موسسات آموزش عالی پژوهشی فرهنگستانها بنیاد ایران شناسی سازمان اسناد ملی ایران سازمان میراث فرهنگی کشور کتابخانه ملی ایران و کتابخانه مجلس شورای اسلامی اجازه داده می شود به صاحبان کتابخانه اشیاء هنری و موزه ای که مجموعه کتابها و اشیاء ملکی خود و یا بخشی از آنها را به موسسات مذکور در فوق اهداء می کنند با تایید هیات امناء مربوطه یا بالاترین مقام دستگاه ذی ربط مبالغی به عنوان هدیه متقابل بپردازند. این مبلغ نباید از شصت درصد (60%) قیمت کارشناسی هدایا بیشتر باشد. آیین نامه اجرایی این ماده توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور تهیه و به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.

مشاهده ماده 4 قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت

ماده 348 - جهات درخواست تجدیدنظر به قرار زیر است : الف - ادعای عدم اعتبار مستندات دادگاه. ب - ادعای فقدان شرایط قانونی شهادت شهود. ج - ادعای عدم توجه قاضی به دلایل ابرازی. د - ادعای عدم صلاحیت قاضی یا دادگاه صادر کننده رای ه- ادعای مخالف بودن رای با موازین شرعی و یا مقررات قانونی. تبصره - اگر درخواست تجدیدنظر به استناد یکی از جهات مذکور در این ماده به عمل آمده باشد درصورت وجود جهات دیگر مرجع تجدیدنظر به آن جهت هم رسیدگی می نماید.

مشاهده ماده 348 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی

مرجع خدمات حقوقی وکیلیک

VAKILIK.COM